در آخرین روز از سال ۱۳۹۳ که روزنامهها در آن منتشر میشوند، باز هم مسأله هستهای، موضوع مشترک همه روزنامههاست. در میان بهاریههای مختلف روزنامهها، دلنوشته هاشمی رفسنجانی با تیتر «من باشم یا نباشم آینده از آن اعتدال است» در بیشتر روزنامهها مورد توجه قرار گرفته است. روزنامهها از پیشبینیها و آرزوهای خود در سال جدید هم گفتهاند.
اختلاف روزنامهها بر سر قطعنامه شورای امنیت درباره توافق هستهایدر آخرین روز از سال ۱۳۹۳ که روزنامهها در آن منتشر میشوند، باز هم مسأله هستهای موضوع مشترک همه روزنامهها است. در کنار گزارشهایی از مذاکرات در لوزان سوئیس، بر سر مفید یا مضر بودن صدور یک قطعنامه در شورای امنیت درباره توافق هستهای احتمالی بین روزنامهها اختلاف وجود دارد.
در یک طرف روزنامه کیهان قرار دارد که صدور چنین قطعنامهای را یک تله میداند.
«قطعنامه فصل هفتمی تضمین نیست دام است» تیتر اول روزنامه کیهان است به این موضوع اختصاص دارد و در شروع آن ادعا شده است که در پی واکنش کیهان به اظهارات ظریف درباره تصویب توافق احتمالی در شورای امنیت سازمان ملل تحت فصل هفتم، کارشناسان مختلف در این باره اظهار نظر کرده و چنین موضوعی را نه یک تضمین اجرایی بلکه یک دام سیاسی خواندند.
کیهان فهرستی از نمایندگان مجلس و دانشجویان را در حمایت از نظر خود آورده است که نمیتوان هیچ کدام از آنها را کارشناس این حوزه دانست.
در مقابل اعتماد این مسأله را در گفتوگویی با تیتر
«کسی نباید از تصویب توافق هستهای در شورای امنیت نگران باشد» با داود آقایی استاد دانشگاه تهران مورد بررسی قرار داده که در آن آمده است: چندی پیش وزیر امور خارجه کشورمان از رفتن توافق جامع نهایی به شورای امنیت سازمان ملل و تصویب آن از سوی این نهاد بینالمللی گفت. پیشنهادی که خبرساز شد و تحلیلهای بسیاری را به وجود آورد. گروهی آن را پیشنهادی هوشمندانه برای لازمالاجرا کردن توافقنامه احتمالی و لغو تحریمهای سازمان ملل دانستند که دیگر کشوری به شکل یکجانبه نتواند آن را لغو کند. از سوی دیگر نیز، دلواپسان و منتقدان مذاکرات هستهای در داخل کشور، در آخرین مخالفتهای خود با روند مذاکرات هستهای رفتن توافق جامع نهایی به شورای امنیت و تصویب آن به شکل یک قطعنامه ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل را اقدامی نادرست و برخلاف امنیت ملی دانسته و از تیم مذاکرهکننده هستهای درخواست کردند تا از این اقدام خودداری ورزد. داود آقایی، استاد حقوق بینالملل در گفتوگو با «اعتماد» اعتقاد دارد که تصویب توافق جامع نهایی به شکل قطعنامه در ذیل فصل هفتم بهترین پشتیبان توافقنامه است. او استدلال منتقدان را یک مغلطه میداند و میگوید برای خروج از آن وضعیت و عادی شدن یک پرونده باید مجددا قطعنامهای برای لغو تصمیمات قبلی صادر شود. مشروح گفتوگوی «اعتماد» با داود آقایی در پی میآید:
چه پروندههایی ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد، تحت بررسی در شورای امنیت قرار میگیرند؟
شورای امنیت سازمان ملل متحد در چهارچوب چند فصل از منشور سازمان ملل متحد و از جمله فصل ششم و هفتم سازمان ملل، به تصمیمگیری و اعمال قدرت میپردازد. بر اساس فصل ششم، شورای امنیت مسائل مربوط به حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات و تخاصمها را مورد بررسی قرار داده یا تصمیمگیری میکند. به عبارت دیگر، وقتی ٢ دولت در موضوع یا موضوعاتی دچار اختلاف شدند، میتوانند از طریق روشهایی مانند مذاکره، میانجیگری و سازش و... به حل اختلاف بپردازند. حال اگر موفق به این مسأله نشدند، براساس بند دوم ماده ٣٣ شورای امنیت آن دو دولت را به یکی از روشها برای حل اختلاف توصیه میکند. این توصیه پیشنهادی است و ضمانت اجرا ندارد. اما شاید مهمترین فصلی که مبین اختیارات و وظایف شورای امنیت است، فصل هفتم است. صریحا براساس ماده ٣٩ منشور سازمان ملل که ذیل فصل هفتم قرار دارد، این شورا میتواند کشور یا کشورهایی را که تهدید، ناقض و متجاوز به صلح و امنیت بینالمللی است، مورد شناسایی قرار دهد. یعنی احراز تهدید، نقض و تجاوز به صلح و امنیت جهانی برعهده شورای امنیت است و بر این اساس، شورا به تصمیمگیری میپردازد. براساس ماده ۴١، شورای امنیت میتواند به اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی پیشگیرانه مانند تحریم بپردازد. فراتر از این اختیارات، براساس ماده ۴٢، شورای امنیت میتواند استفاده از قوه قهریه برای تنبیه یا تغییر ماهیت دولت تهدیدکننده، ناقض و تجاوزگر را صادر کند و خود نیز ناظر بر تصمیماتش است. در مجموع، پس معمولا هرگاه یکی از وضعیتهای نقض، تهدید یا تجاوز به صلح و امنیت از شورای امنیت مورد شناسایی قرار گیرد، شورای امنیت بر اساس ماده ۴١ و ۴٢ عمل میکند.
پرونده هستهای ایران در شورای امنیت هماینک ذیل ماده ۴١ قرار دارد؟
بله. هفت قطعنامهای که سازمان ملل علیه کشورمان صادر کرده که دو مورد آنها هشدارآمیز و پنج مورد لازمالاجرا است، براساس این ماده صادر شده است.
برای خروج و لغو قطعنامههای صادر شده علیه کشورمان چه سازوکاری باید صورت گیرد؟
قاعدتا وقتی بر اساس فصل هفتم قطعنامهای صادر شود، برای خروج از آن وضعیت و عادی شدن یک پرونده نیز باید مجددا قطعنامهای برای لغو تصمیمات قبلی صادر شود.
برخی منتقدان مذاکرات هستهای از رفتن توافق جامع احتمالی به شورای امنیت و تصویب قطعنامه در تصویب آن ابراز دلنگرانی کردهاند. نظر شما در این باره چیست؟
کسی نباید از رفتن توافقنامه به شورای امنیت و تصویب آن به شکل قطعنامه نگران باشد چراکه تصویب توافقنامه به شکل قطعنامه، آن را لازمالاجرا و با ضمانت حقوقی میکند و در اینجا، همانطور که بیان کردم، شورای امنیت خود ناظر بر اجرای آن میشود. با تصویب توافقنامه به شکل قطعنامه، دیگر هیچ کشوری نمیتواند به بهانه قطعنامههای پیشین، تحریمها را ادامه دهد و این به نفع کشورمان است. رفتن قطعنامه به سازمان ملل زمانی مطرح شد که ۴٧ سناتور امریکایی به رهبری نامه نوشتند و از احتمال لغو یکجانبه توافقنامه احتمالی توسط رییسجمهور بعدی امریکا خبر دادند. با تصویب توافقنامه در سازمان ملل کشوری دیگر نمیتواند یکجانبه به لغو آن بپردازد و این بهترین پشتیبان توافقنامه است.
منتقدان مذاکرات بیان میکنند که رفتن توافقنامه به شورای امنیت و پذیرش یک قطعنامه فصل هفتمی، برخلاف امنیت ملی و بیانگر پذیرش قطعنامههای قبلی است. آیا این مسأله از نظر حقوقی قابل پذیرش است؟
این یک مغلطه است. تنها راه خروج از تحریمهای سازمان ملل و فصل هفتم، تصویب یک قطعنامه از سوی شورای امنیت است؛ پس اینجای نگرانی ندارد بلکه باعث دلگرمی است و این یک پیشنهاد هوشمندانه از سوی آقای ظریف بوده است.
من باشم یا نباشم آینده از آن اعتدال استاعتماد از جمله روزنامههایی است که دلنوشته بهاری هاشمی رفسنجانی را مورد توجه قرار داده و نوشته: رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پیامی به مناسبت سال نو تأکید کرد: تعامل با دنیا در چهارچوب عزت، حکمت و مصلحت، ضرورت ملی و اسلامی است و دولتها و مجامع بین المللی هم باید بدانند که ایران هراسی، ایران گریزی و ایران ستیزی هیچ نفعی برای ملتها و دولتها ندارد.
در بخشی از نوشته رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آمده: شاید در این روزها که همه از بهار و آرزوهای خود، خانواده و جامعه میگویند و توصیهها بر محور عاقبت به خیری در دنیا و آخرت است و آن حدیث نبوی در ذهن و زبان همگان است که «اِنّ لِربِّکمْ فی ایامِ دهْرِکمْ نفحاتٌ فتعرّضُوا لها لعلّهُ ان یصیبکمْ نفْحةٌ مِنْها فلا تشْقوْن بعْدها ابداً»، یادآوری اتفاقات سال گذشته در سرزمینهای اسلامی و میدانداری تندروها در تفرقهانگیزی بین فرقههای اسلامی و کشتار مسلمانان به دست تروریستها و مستبدها و گسترش بیاخلاقیهای سیاسی و فرهنگی حتی در داخل کشور، تلخ و ناگوار باشد، اما رشد آگاهی مردم و هوشیاری آنها، مخصوصا نسل جوان و فرهیخته، نوید آینده شیرینی را میدهد که امیدوارم سال جدید شاهد پیشرفت آن باشد. سالی که در نظام اسلامی و در جغرافیای ایران، ان شاءالله همکاری و همدلی دولت و ملت نقطه عطف پیشرفتها، مخصوصا پس از عقبگردهای سالهای اخیر باشد و کشور در سایه اسلام و اهل بیت از دعاهای امام راحل و شهیدان بزرگوار برخوردار باشد و مردم و مسوولان از افراط و تفریط، توهین و تهمت، دروغ و ریا، تجسس در کارهای مردم، غیبت، تحقیر دیگران، زورگوییها، تبعیض و دیگر رذیلتهای اخلاقی دوری کنند.
محمد صالح علاء نیز در سرمقاله ابتکار با تیتر
«زلف گره بزنیم به بهار» نوشته: خوشحالم که میگویند آرامش داری در حالی که حس میکنم مثل اسپند روی آتش هستم. اگر بتوانم آرامش را به دیگران منتقل کنم خوشحال میشوم. آرامش مثل سبزینه گیاه است. همانطور که از درختی به درختی و از برگی به برگی انتقال پیدا میکند میتواند از فردی به فرد دیگر منتقل شود. مردم آرام خوشبختتر از مردم ناآرام هستند.
موضوعی در میان است آن هم اینکه چرا ایرانیها شبیه ایرانیها هستند. چرا چینیها شبیه چینیها و... هر گلی رنگ و بوی خاکی را دارد که در آن میروید. آدمی تشکیل شده از آبی که مینوشد، گلی که میبوید، جادهای که در آن قدم میزند، بارانی که زیرش خیس میشود، معشوقی که به او فکر میکند و قطعه موسیقی که میشنود... آدمی از اینها درست میشود.
عقل در آرامش ما مهم است. اگر به سمت دانایی باشیم از آرامش بیشتری برخوردار میشویم. ترس چیز زیبایی است. مثلا نباید از مرگ بترسیم. البته این به آن معنا نیست که بگویم من از زندگی بدم میآید. زندگی را خیلی دوست دارم.
اینکه هر روز روی زیبای هموطنان خود را ببینم. چیزی زیباتر از آن نیست. اما مرگ، پدیده شکرینی است. نقطه اوج آرامش، مرگ است. نباید از مرگ آنقدر بترسیم که برخی خصلتهای انسانی را از دست بدهیم.
من روانشناس نیستم ولی همین قدر میدانم که افراد بیفرهنگ و نادان هستند که میگویند ما نمیترسیم. عقل آدمی باید باحیا باشد. آدمی باید بترسد. اگر نترسد سلامتیاش به خطر میافتد. اگر نترسد و لب پرتگاه میرود و میافتد. نه آن ترسی که به حقارت انسان منجر شود.
هیچی در دنیا مهمتر از آدمی آدمیزاد نیست. آدمی به منش انسانی و فرهمندیاش است و باعث کامرواییاش میشود. اصلا نباید از مرگ ترسید. همچنان که آدمی به دنبال جوانی میرود و انتظار معشوق را میکشد و زلفی گره میزند با یار، چه اشکالی دارد به مرگ هم فکر کند؟ اگر به این فکر کنم، دیگر نمیخواهم هر چیز رایگانی را بگیرم و در صفی جلوتر از دیگران بروم. «نه گفتن» کار مهمی است. انسان کامل کسی است که چیز رایگان را نپسندد. همانطور که میگویند، نان مفتی نمک ندارد. نباید به زور خودمان را در صف جای دهیم. همه این افتراقها به خاطر نیازهای بیهوده است. اینقدر نیازمند نیستیم که هر تحقیری را تحمل کنیم. بینیازی به آدم آرامش میدهد. ببینید، هستی چقدر گشاده دست است. مثل آفتاب، مثل درختان، مثل پرندگان. اگر گنجشکها در تالار وحدت کنسرت بگذارند حاضرم هزارها تومان پول بلیت بدهم و بروم به تماشای این کنسرت. مثل آفتاب باشیم تا هیچ کسی از ما نرنجد. برای چیزهای پیش پا افتاده خودمان را آزار ندهیم. هر روز فکر کنیم که روز اولی است کهزاده شدهایم. وقتی به درخت و رودخانه و دریا نگاه کنیم، شگفت انگیزی را در آن ببینیم. انسان اگر از همان عقل و اندیشه استفاده کند راه سربلندی را به خوبی مییابد.
بیایید پشت کلماتمان آینه بگذاریم. ترازویی بگذاریم و توزین کنیم اندیشههایمان را. به هستی برگردیم و بپرسیم چرا بهار میشود؟ بهار با ما چه کار دارد؟ آن وقت میتوانیم زلف را به سبزیها و گلها گره بزنیم.
ناصر فکوهی نیز در مطلبی با تیتر
«نوروز خوبیها» در روزنامه شرق نوشته؛
ای عاشقان ای عاشقان، آن کس که بیند روی او/ شوریده گردد عقل او، آشفته گردد خوی او
ای ماه رویش دیدهای، خوبی از او دزدیدهای/ ای شب تو زلفش دیدهای، نی نی و نی یک موی او
نوروز باز از راه رسید و ما همچنان به گردِ خود بیش و پیش نیرنگ، نامرادی و نابخردی را میبینیم. آیا میتوان بهاری تازه را با چنین توشهراهی آغاز کرد؟
آیا سهم ما باید میوه تلخی باشد که چارهای جز خوردنش نداشته باشیم؟ حقیقت این است: هرکسی میوهای را میخورد که خود کاشته؛ هرکسی طعمی را میچشد که خود برتافته. اگر نومیدی و درد و شرارتی در کار هست، که فکر میکنیم هست، بیش و پیش از هرکجا در وجود خود ما نهفته: جایی بسیار نزدیکتر از آنچه میپنداریم؛ جایی همیشه پیش چشمان؛ همیشه کنار دستانمان.
نوروز میتواند شاد باشد یا غمگین؛ میتواند بیحاصل باشد یا پربار؛ سبدهایمان، اما، اگر خالی هستند، که فکر میکنیم هستند، خود خواستهایم؛ همانگونه که سفرههامان اگر رنگین باشند، که فکر میکنیم نیستند، خود باید آراسته باشیمشان. خوبیها جایی نرفتهاند؛ جز جایی در پشت بدیهایی که آنقدر به چشمان و دستهایمان نزدیکشان کردهایم که هیچچیز جز آنها را نبینیم.
آدمهای خوب زیادند، اما آنقدر فرورفته در خود که چند آدم بد، میتوانند همهشان را پشت جثههای درشت و کوهپیکر خود، پنهان کنند؛ تنها کافی است لحظهای خود را رها کنیم و بیشازحد به این شرارتها نزدیک شویم: بوی رذالت چنان شدید خواهد شد که هر عطر دلنوازی را میکشد، مزه تلخ ِ نامردمی آنقدر دلزداست که طعم گوارای جهان را از حساسترین کامها نیز خواهد ربود. نوروز است و دستهای ما همچنان برای خوبها، خالی و برای بدها، ناتوان. نوروز است و امیدهای ما همچنان، شعلههایی کوچک. اما نوروز همچون همیشه در وعدهاش حاضر شده: آب هست، چمنها هستند، آسمان هست و سفرهای که پهنش کردهایم و بر گردش نشستهایم و ساعتی که صدایش هنوز به گوش میرسد تا گواهی باشد بر چرخشی که شاید بتواند چرخشی در زندگیمان باشد. همهچیز را میتوان از نو آغاز کرد، همیشه میتوان گذشته را از تلخی فراموشی به شیرینی حافظه بدل کرد و از آن چشمهای ساخت که آیندهای ناباورانه را بارور کند. بیاییم چنین به جهان بنگریم، بیاییم بگذاریم جهان چنین به ما بنگرد. بدیها و بوها و طعمهای گند را کنار بزنیم تا جایی برای خوبیها، آدمهای مهربان و ساده، جایی برای صمیمیتها و برای لبخندها باز کنیم: جایی برای آدمهایی که هنوز آدمند؛ آنها که در این جنگل مبهم، خود را تنهایتنها میدانند و از یاد میبرند که چهبسیارند دیگرانی که همچون آنها کنارشان ایستادهاند، میخواهند دستشان را بگیرند، میخواهند سر صحبت را باز کنند، بر آنها لبخند بزنند، در آغوش بگیرندشان، رویشان را ببوسند و برایشان زندگی با شرف و سلامت و شادمان باوجود همه بدیها آرزو کنند.