* مقدمــه
• جهان پر تشتت کنوني به ويژه پس از پايان دوران جنگ سرد و جهان تک قطبي
• اوضاع پراکنده در ملل و دول اسلامي
• شرايط ويژه خاورميانه
• برنامههاي بلند مدت اسرائيل و طرح خاورميانه بزرگ
• اهـداف کوتاه، ميان و بلندمدت آمريکا از حضور پر قدرت و همه جانبه در منطقه
خاورميانه و آسياي مرکزي:
تأمين انرژي آينده جهان تحت قيوميت آمـريکا
تأمين امنيت نظامي و اقتصادي و انرژي اسرائيل
وابسته نگاه داشتن اقتصاد اروپا و جنوب شرقي آسيا به نفت خاورميانه و هـژموني آمريکا
تلاش بيثمــر اروپا براي حضور در خليجفارس و بيتدبيري در سياست خارجي ايران
تقويت اقليتهاي قـومي، نژادي، مذهبي و ايجاد رخنه در صفوف متحد ملل خاورميانه
• تلاش آمريکا و اسرائيل براي کاهش اثر و نفوذ ايران در خاورميانه؛ عراق، افغانستان
• تلاش اروپا براي حفظ موقعيت ايران در معادلات خاورميانه
• موقعيت استراتژيک ايران و فرصتهاي پيش آمده؛ از دست رفته و قابل جبران
• مثلث ايران؛ سوريه و شيعيان لبنان (مقاومت متشکل از نيروهاي متحد امل و حزبالله)
• توطئه ناکام اسرائيل براي نابودي مقاوت شيعيان و حزبالله لبنان؛ جنگ سي و سه روزه
• فشارهاي طراحي شده بر سوريه
• راههاي شکستن اضلاع مثلث ايران، سوريه، لبنان
• تشديد اختلافات ميان اميران شوراي همکاري خليجفارس و ايران
• پر کردن نقش ايران توسط عربستان در معادلات خاورميانه
• فرصتهاي سوخته و امکانات ناديده گرفته شده (تجزيه اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي، سقوط طالبان در افغانستان، صدام در عراق و...)
پيشبينيهاي امام موسي صدر
امام صدر يک روز قبل از اجراي توطئه اختطاف خود که توسط معمـر قذافي اجرا شد در يک مصاحبه مطبوعاتي در ليبي با مخبر مجله «النهضت» در کويت، اعراب را به ويژه و عامه مسلمانان و دول اسلامي را عموما نسبت به خطر تحقق مطامع اسرائيل آگاه ساخته و آنان را به ايجاد انسجام اسلامي و وحدت ملي دعوت کرده بود.
نکات برجسته اين گفتوگو مـؤيـد نظر آيتالله العظمي موسوي اردبيلي است که ميگويد: امام صدر آينده را خيلي زودتر و بيشتر از بقيه ميديد و نيز تأکيدي است بر گفته شهيد والا مقام مرتضي مطهري در پاريس مبني بر اين که آقاي صدر گاه پنجاه سال جلوتر از زمان خود را پيشبيني ميکرد.
امام صدر در اين گفتوگو مبناي ديدگاه و تعهد خود را چنين توضيح ميدهد:
• چنانكه ميدانيد من عالم ديني و ملتزم به دين هستم. ايمان به خداوند بنيان اعتقاد و التزام انسان ديندار است. ايمان مفهومي تجريدي و جدا از تلاشها و فعاليتهاي زندگي نيست. ايمان دو بعد دارد. بعدي خدايي آسماني و غيبي. اين بعد جايگاه آدمي را در هستي مشخص ميكند و اراده و آرزو و خواسته و اعتماد و اخلاص براي آدمي ميآورد. اما بعد ديگرايمان رو به سوي انسان در زمين و حيات و واقعيت خارجي او دارد. پيوند مؤمن به ديگر آدميان، پيوندي كاملا ارگانيك است همه اديان از زبان انبيا تاكيد كرده اند كه جدايي ميانايمان و اهتمام به امور مردمان ناممكن است. قرآن كريم نيز كسي را كه از اطعام يتيم باز ميماند و يا بر اطعام مسكين تشويق نميكند، تكذيب كننده دين ميشمارد. به ديگر سخن اهتمام به امور محرومان جزء اساسي التزام عالم دين به دين است.
در نگاه امام صدر که از متن کتاب آسماني ما نشأت ميگيرد، نظام آفرينش بر ميزان و عدل استوار است. «والسماء رفعـهــا و و ضـع المـيــزان». انسان نيـز به مثابه عضوي از اين جهان منظم نميتواند خارج از اين نظام منضبط و سامانمند حرکت کند. حرکت انسان در اين دايره هستي اگر مبتني بر ميزان و هماهنگ با عدل نباشد، ره به کمال نخواهد برد. همين دوعنصر است که پايه و مايه وحدت انسانها را در نظام هستي شکل ميدهد. جامعه متحد انساني اگر بر همين عناصر استوار بود، تمامي نيروهاي آفرينش ـ ملائکة الله ـ در خدمت او بوده، جمع و جماعتي متحد، رو به سوي کمال و داراي خصلتي خدايي شکل خواهد گرفت.
امام صدر جامعه متحد جهاني را ـ تا قبل از حکـومت واحد موعـود ـ جامعهاي نميداند که همه آحاد آن از يک دين و آيين پيروي کنند.
نگاه امام به جامعه لبناني مرکب از سه دين و سه تمدن و 16 طايفه، نمايانگـر ديدگاه ايشان به جامعه مطلوب جهاني است؛ جامعهاي که از طوايف گوناگون و فرهنگهاي گوناگون و سنن و آداب متنوع شکل گرفته است. امام صدر جامعه آن روز لبنان را زبان حال و مينياتوري از فرداي جهان انگاشته و از همين نقطه نظر بود که موفقيت خود را در"گفتوگو و تعايش" در لبنان آن روز قابل تعميم به سراسر جهان انگاشته، و آن را براي تمامي ملتهاي طالب صلح، مطلوب و امکان پذير ميدانست. از همين رو، با درکي صحيح و پيش هنگام از روند جهاني شدن، به عنوان فقيهي جامع الشرايط و بنا برشناخت دقيق موضوعات و اقتضائات زمان و مکان، طرحي نو براي تنظيم رابطهاي پايدار ميان پيروان اسلام و مسيحيت و حتي پيروان راستين آيين موسي ـ عليه السلام ـ در انداخت. طرحي نو که در همان مدت کوتاه خود، صلح و سعادت و همدلي را براي کشور کوچک لبنان به ارمغان آورد. الگويي که ميتوانست صلح و دوستي را در پهنه گيتي مستقر گرداند. (امام صدر: اگر لبنان اين لبنان نبود؛ بايستي يک چنين لبناني خلق ميکرديم، در عين حال ميگفتند يک چنين سرزميني براي رژيم نژادپرستي چون اسرائيل،غير قابل تحمل ميباشد).
امام صدر چهارچوب فکري و عملي پروژه «گفتوگو و تعايش» را چنان طراحي و اجرا نمود که به رغم ملحوظ نمودن تمامي دقايق و ظرايف شرع مقدس، در ميان طوايف غير مسلمان مقبوليتي گسترده يافت. (نمونه: سخنراني در کليساهاي کبوشين بيروت،مارمارون و... نقل قول روحانيون يهودي، اظهارات بزرگان مسيحي و... در باره مشي و مرام امام صدر، قدرت ميانجيگري ميان طوايف مسيحي، نزديک کردن سران مسلمان و غير مسلمان آفريقا و خاورميانه به يکديگـر و...).
امام صدر زماني در لبنان شروع به کار کرد که شيعيان در بدترين شرايط معنوي و مادي قرار داشتند. جمعيتي فقير و فاقد هويت فرهنگي و عقب مانده در سلسله مراتب جامعه لبنان.
براي ايجاد وحدت اسلامي لازم ميبود که شيعيان ابتدا جايگاه شايسته خود را بيابند و آنگاه به اتحاد با برادران اهل تسنن روي آورند؛ امري که افراد ناداني که از روي حقد و کينه و عداوت نظاره گر صحنه بودند و اين تلاش امام را تفرقهاندازي در امت اسلامي ميانگاشتند (نقل انتقادات مؤلف کتاب نهضت امام خميني به اين جانب در ديدار در نجف در سال 1348).
معماري پروژه «گفتوگو و تعايش» را زماني امام صدر آغاز کرد که شيعيان منزلت رفيع و تاريخي در خور خود را باز يافته بودند.
سه محور عمده، روح حاکم بر تلاش امام را شکل ميدادند:
يکم: بازسازي عزت مسلمانان
امام صدر طي سالهاي دهههاي شصت و هفتاد ميلادي که راهاندازي و هدايت پروژه «گفتوگو و تعايش» را در لبنان بر عهده داشت، به بارزترين شکلي ارزشها و موازين اسلامي را پاس ميداشت و از همين رهگذر موجبات بازسازي عزت مسلمانان را که لااقل از سه قرن پيش از آن، شهروندان درجه دو و سه لبنان به شمار ميرفتند، فراهم ساخته و آنان را همپاي مسيحيان در سطح شهروندان درجه يک قرار داد. استقبال گسترده طوايف گوناگون مسيحي از تأسيس مجلس اعلاي شيعيان در لبنان گواه اين امر است.
دوم: القاي معنويت در پيروان ديگر اديان
امام صدر با تکيه بر استعداد ويژه و موروثي خود و نيز با بهرهگيري از صفاي باطن و مشي انسان دوستانه خويش نه تنها مراتب عقلانيت و خردورزي اسلام را در پروژه گفتوگو و تعايش خود جلوهگر ساخت، بلکه همزمان با آن ـ بنا به اعتراف بزرگان مسيحي ـ موجي از عشق به خدا، و معنويت را در پيروان ديگر اديان القا نمود. دهها حضور باشکوه و پر جلال و سخنرانيهاي متعدد و پر شور که به دعوت مسيحيان در ديرها و کليساهاي لبنان ـ و حتي روسيه ـ از «دير المخلص» در جنوب گرفته تا کليساي «کبوشين» در بيروت و «مارمارون» در شمال، نمونههايي اندک از اين حقيقت هستند. (يکي از رهبران کاتوليک در پايان سخنان امام صدر در مراسم موعظ روزه در کليساي کبوشين: روحانيتي که امام صدر با يک سخنراني در ديرها، کليساها و قلوب جوانان ما ميريزد، بيش از تمام معنويتي است که خود ما طي سالها در آنجا پديد آوردهايم).
سوم: خدمت به انسان
حل مشکلات دنيوي انسان معاصر سومين ميدان تلاشهاي امام صدر بود. زدودن آثار شوم استعمار فرهنگي و استثمار اقتصادي؛ امام صدر بر مبناي نگرش ديني خود، آخرت را از دنيا جدا نميدانست. دنيا را به عنوان مزرعه آخرت ميانگاشت. در اندرزنامه «سفارش ماندگار»، تبلور اين نوع تفکر به روشنترين وجهي باز گو شده است. همراهي تنگاتنگ رهبران ديني و تودههاي مسيحي از پير و جوان، زن و مرد و نيز همگامـي صادقانه پيروان اهل تسنن در برنامههاي «حرکت المحرومان» عليه حرمان و مبارزه با فقـر و رنج و جهل و نيز رفع خطر تقسيم لبنان در پي خاموش ساختن آتش جنگ و تأسيس مقاومت لبناني و جلوگيري از ايجاد جيش ماروني و...(تنفر از ايجاد جيش شيعي) و نيز حضور مسلحانه در تظاهرات صور و بعلبک و اداي قسم جمعي براي ايجاد لبنان واحد و ملت واحد و ارتش واحد و جهاد گسترده براي فقرزدايي و محروميت ستيزي و ارتقاي جايگاه ملي واحد و... همه و همه نمودار اين راه امام صدر هستند.
نقش اين سه محور در گسترش اسلام و معرفي ارزشها و عناصر اصيل فرهنگ غني شيعي به جهانيان، يادآور اين کلام نغز امام صدر است که ميگفت: اگر امروز چنين لبناني وجود نميداشت به خاطر اسلام و تشيع هم که شده، لازم بود آن را به وجود آوريم. امام صدر لبنان را ضرورتي تمدني و داراي رسالتي تاريخي در عرصههاي «گفتوگوي اسلام و مسيحيت» و روابط دو تمدن عـربي و اروپايي ميدانست، که از اين رهگذر به بهترين وجه قادر است، چهره عاقل، عادل و انساندوستانه اسلام و تشيع را به جهانيان بنماياند (درست نقطه مقابل آن چه امروز شاهد آن هستيم).
فقط خدا ميداند که اگر امام صدر را دستهاي مرموز از صحنه سياسي و ديني خاورميانه جدا نساخته بود، چهره اين منطقه عظيم فرهنگي و تمدني در جهان معاصر، چگونه شکلي به خود گرفته بود.
مباني فکري، فقهي و سيره عملي امام صدر
• ...نفس اين که قرآن عين کلام خداست، بدين معناست که امکان دستيابي به فهم و برداشتهاي جديد از آن وجود دارد. چه از نظر عمق و محتوا، سخن خدا حد بردار نميباشد و هرگاه با دانش و معرفت بيشتري بدان مراجعه کنيم، با تازههايي روبهرو ميشويم که همان مقصود نهفته خدا در کلام اوست و همان چيـزي است که او براي ما در نظر گرفته است. انسان از طريق فهم و برداشتهاي خويش و نيز از طريق تبلور اين برداشتها و مناسبتهاست که پيشرفت کرده و تحول مييابد... (نقل از جزوه اديان در خدمت انسان، مؤسسه فرهنگي و تحقيقاتي امام موسي صدر 1381 ص 65).
از ويژگيهاي بارز فکري و نظري امام صدر، آشنايي عميق و تحليلي ايشان از قرآن و سيره نبوي و کلام مولي اميرالمؤمنين و به ويژه زندگي سراسر متنوع و عبرت آموز معصومين است. برخوردهاي به ظاهر متناقض ايشان در مقاطع و در شرايط گوناگون، گاه صبوري و بردباري، در حالتي ديگر تند و قاطع، در بزنگاهي نرم و همراه با ملاطفت، در برههاي ديگر کوبنده و انعطافناپذير، در زماني به اصطلاح انقلابي و در حالتي ديگر مسالمتجويانه و پندآموز همه و همه نشان از آن دارد که امام به شدت به آرمانهاي بلند و خدايگونه خود مؤمن و پايبند است و سازشناپذير، اما در انتخاب راه و مسير، پيرو عقلانيت محض بوده، بر حسب شرايط زمان و مکان، انتخاب راه و روش ميکند. از همين رو گاه جنگيدن را جهاد ميداند و گاه نجنگيدن را به عنوان مسيري انقلابي توصيه ميکند.
مبنايي که حسين بن علي بنا برآن بيعت با حکومت را نفي ميکند و راه شهادت خود،يارانش و اسارت خاندانش را بر ميگزيند، همان پايهاي است که برادرش امام حسن تن به صلح ميدهد، و يا امام علي بن موسي الرضا نيابت حاکم را پذيرا ميشود. يکي در عين قناعت و ساده زيستي و حتي قبول اسارت و زندان به ايفاي رسالت خويش ميپردازد و ديگري به انتخاب زندگي آرام و برخوردار از رفاه نسبي روي آورده، کلاس درس و بحث تشکيل ميدهد و صدها دانشمند در علوم گوناگون تربيت ميکند. شناخت شرايط سياسي و اجتماعي روز و ويژگيهاي زماني زمامداران و مردم و درک ملاک و معيار معصوم در گزينش شيوه زندگي، امري بود که امام صدر پيوسته به ياران و شاگردان خويش توصيه ميکرد.
• اين کافي نيست که بدانيم پيامبر آن روز چه کرد، بلکه بايد بدانيم اگر آن بزرگوار امروز بود چه ميکرد.
• امامان معصوم که جانشينان پيامبر هستند، از نظر جهتگيري حرکت که همانا رهپويي به سوي خداست، دقيقا مثل هم هستند، اما در جزييات آن با يک ديگر تفاوت دارند... بر اين اساس و با توجه به چنين الگوهايي از زندگاني جانشينان معصوم پيامبر خدا، ميتوان زندگي آنان را به ادوار گوناگون و مسئوليتهايي که تماما در راستاي پاسداري از امت و دين اسلام و داراي اين هدف بوده است که منطق و رفتار اسلامي را در زندگي آحاد مسلمانان متجلي سازد. منطق و رفتاري که گاه در قالب حکومت، گاه در قالب نصيحت و گاه در قالب ايجاد مکتبي ايدئولوژيک و مبارز و گاه در قالب بر پانمودن جرياني معارض... .
• فرآيند پيادهسازي رسالت، در ابعاد و محورهاي گوناگوني صورت ميپذيرد، که برخي از آن اجتهادي هستند؛ يعني بايد بنا بر دلايلي عقلي و قانع کنند، فهم و درک شوند... .
• امام صدر معتقد بود:
• اديان يکي بودند و هدفي مشترک را پي ميگرفتند. جنگيدن در برابر خدايان زميني و طاغوتها، و ياري مستضعفان و رنجديدگان و اين دو نيز حقيقتي يگانه هستند و چون اديان پيروز شدند و همراه با آنها مستضعفان نيز پيروز شدند، طاغوتها چهره عوض کردند و براي دستيابي به غنايم از اديان پيشي گرفتند. و در پي حکم راندن بر اديان به نام اديان برآمدند و اينگونه رنج و محنت مظلومان دو چندان شد و اديان نيز دچار مصيبت و اختلاف شدند و هيچ اختلاف و نزاعي نيست، مگر در راستاي منافع سودجويان. )نقل از کتاب اديان در خدمت انسان، مؤسسه فرهنگي و تحقيقاتي امام صدر، تهران 1381، ص 39).
يکي از عوامل موفقيت امام صدر که سبب گستردگي فعاليتها و آراي ايشان نيز هست، شجاعت ايشان در برخورد با واقعيتهاي ملموس جوامع، و همچنين اعتقاد صادقانه ايشان به توانمندي منحصر به فرد اسلام در پاسخگويي به مسائل نوين روز است. امام موسي صدر با تسلط کامل به انديشه و مباني اسلام و نيز با به خدمت گرفتن علوم جديد، شجاعانه به ميان جامعه رفت، خود را در معرض انواع پرسشهاي جديد، ابهامات جوانان، انتقادات ديگر اديان و پاسخگويي به مسائل مستحدثه قرار داد، و در اين چالش ـ که اين روزها با نام تطبيق دين با نيازهاي جديد بشر از آن ياد ميشود ـ سر بلند از ميدان بيرون آمد. (همان – مقدمه).
همين واقعيت است که باعث شد امام صدر به عنوان فقيهي بزرگ در جهان شناخته شود (همان ص 14).
تفکر بالاي فقهياش ـ حتي در دوران نوجواني و طلبگي ـ آنقدر درخشان و ارزشمند بود که به محض ورود به حوزه علميه نجف، در آن حوزه پر برکت هزار ساله اين گونه جا باز کرده و خوش درخشيده است (همان ص 16).
حقيقت آن است که وقتي آراي خلاف مشهور ايشان در باب موسيقي، طهارت اهل کتاب، ذبيحه اهل کتاب، دست دادن با خانمهاي غير مسلمان در اروپاي چهل سال پيش، حضور در محافل بانوان بدون پوشش اسلامي به قصد ارشاد و وارد کردن آنان به صحنههاي اجتماع و جهاد... موجبات خشم افراد تنگ نظر و مقدس مآب را فراهم ساخت و نزد بزرگان نجف از جمله ايات عظام حکيم و خويي شکوه بردند، با کمال حيرت مشاهده کردند که آن بزرگان بر رفتار امام صدر صحه گذارده و آن را برخاسته از آراي محکم فقهي ايشان دانسته و آن را حمل بر ضرورت و اقتضاي زماني – در نظر امام صدر – دانسته بودند.
انسجام اسلامي و وحدت ملي در نظر و سيره امام موسي صدر
بهترين بيان را در اين زمينه از گفتوگوي خود امام با خبرنگار مجله کويتي «النهضت» که در طليعه کلام بدان اشاره کردم استخراج ميکنيم:
در ارتباط با اتحاد فرق مذهبي و وحدت ملي در لبنان؛ به عنوان نموداري از امت اسلامي؛ امام صدر ميگويد: پابرجايي وطن و وحدت امت و سلامت اجتماع امورياند كه تنها با عدل فراهم ميشوند؛ چيزي كه امروزه ايجاد فرصت مساوي براي همه شهروندان خوانده ميشود، در غير اين صورت جامعه نابود ميشود.
در مورد انگيزه خود براي ايجاد وحدت و سلامت اجتماع و تحقق عدالت ميگويد: تلاشهاي مستمر و فزاينده ما براي درمان اين مصيبتها از ژرفاي ايمانم به خدا و دوستيام به وطن و انسانيت، سرچشمه ميگيرد.
آنگاه امام صدر ابزارها و امکانات خود را در راه انجام اين تعهد چنين معرفي ميکند:
• امكانات من اطمينان مردم و پاسخهاي مثبت آنان است كه بر احساسات ديني و اطمينان قلبي و محبت آنان استوار است.
امام صدر زمان شروع تلاشهاي خود را چنين معرفي ميکند:
• اين جنبش را از زماني آغاز كردم كه فعاليتم را در صور و پس از آن در بيروت به عنوان عالم ديني شروع كردم. در اين برهه واقعيت وضعيت محرومان را دريافتم و پس از آن با دوستان شروع كرديم به نصيحت و اصرار و خواهش و سخنراني و تهديد. همه وسايل را به كار گرفتيم. از سياست نيز بهره برديم. وقتي اين طرح با شكست مواجه شد و طرفهاي ديگر بر مواضع خود پافشاري كردند، به ناچار فعاليتهاي جنبش را افزايش داديم و اجتماعات و تظاهرات و گردهماييهايي صورت داديم.
امام موسي صدر در پاسخ به اين پرسش که اگر شما به جاي مطران ايلاريون كبوچي بوديد و وطنتان اسير و اشغال شده بود، چه ميكرديد؛ ميگويد:
• من هم مانند هر كسي ميدانم كه اسرائيل دشمن عرب، مسلمين، مسيحيان و انسانيت و سرانجام دشمن خداوند سبحان است. فكر نميكنم در طول تاريخ، انساني بتواند موضعي روشن تر از موضعي كه بايد در برابر اسرائيل بگيرد، داشته باشد. چه بسا كساني كه شهادت در راه خدا را آرزو ميكنند، نميتوانند ميداني شريف تر از اين ميدان بيابند. از همين رو من در لبنان و در كرانه باختري بر خود لازم ميبينم كه همه آنچه دارم از جمله جان خود را براي مبارزه با اسرائيل به كار گيرم.
امام صدر وجود رژيم صهيونيستي را حتي براي قوم يهود خطرناک دانسته و ميگويد:
• اين جنگ – مبارزه با اسرائيل ـ خدمت بزرگي حتي به يهوديان است زيرا صهيونيسم و نظام نژادپرست آن يكي از مهمترين خطرها براي آنان است و ضربات جبران ناپذيري به آنان وارد ميكند.
در پاسخ به پرسش خبرنگار که ميگويد اگر اسرائيل حمله همه جانبهاي را عليه لبنان آغاز کند، چه ميکنيد و آيا لباس روحانيت شما مانع نخواهد بود، امام با صراحت ميگويد:
• بدون شك به مبارزان ميپيوندم. پيش از اين و از سالها پيش به رهبران فلسطيني گفتهام كه شما از جانب خودتان و ما اين واجب را به جاي ميآوريد. اگر آنان نبودند اين واجب بر عهده ما بود كه آن را به جاي آوريم. اگر اين لباس مانع فعاليت مبارزاتي من براي دفاع از وطن شود، به سرعت آن را از تن در ميآورم.
امام صدر آنگاه به تشريح توطئههاي خطرناک اسرائيل در ايجاد تفرقه ميان فرق گوناگون پرداخته و پيشبيني ميکند:
• از همه اينها مهمتر، بازي جديدي است كه اسرائيل به تازگي آغاز و دبير هيأت دولتش نيز از آن ياد کرده است. اسرائيل تلاش ميكند تا نقش حامي اقليتهاي قومي و مذهبي را در جهان عرب ايفا كند؛ اين بيانگر خطراتي است كه نه تنها لبنان، بلكه كل جهان عرب و منطقه خاورميانه را تهديد ميكند. چه اغلب كشورها يك يا چند اقليت را پذيرا هستند. افراد ناآگاه يا غير مخلص نيز كه به راحتي مورد سوءاستفاده دشمن واقع ميشوند، ميان همه ملتها وجود دارند.
در برخورد با اين توطئه رژيم صهيونيستي تا آن جا که به لبنان مربوط ميشود، امام معتقد است:
• بهترين راه براي بر نخوردن به بنبست آن است كه يك جبهه ملي و فراگير لبناني، متشکل از رهبران مسيحي، به ويژه ماروني و تمامي نيروهاي فعال سياسي موجود در كشور تشكيل شود. اين جبهه بايد نشان دهد كه لبنان و تمامي گروهها و طوايف آن، خواهان صلح، وحدت ملي و داشتن روابطي برادرانه با جهان عرب هستند و در عين حال همكاري با اسرائيل را رد ميكنند و تبديل شدن به ابزاري براي فتنهجويي در جهان عرب را نيز بر نميتابند.
• چنين جبههاي بايد موضع مسيحيان لبنان را از آنچه «جبهه لبناني» اعلان ميكند، جدا سازد. چنين جبههاي بايد از حكومت قانوني لبنان حمايت كند و آن را در راه تأسيس نهادهاي سالم ملي ياري دهد. تنها در اين صورت است كه راه برونرفت از بحران به رويمان گشوده خواهد شد.
بدون ترديد مطامع اسرائيل در لبنان زماني تحقق مييافت که ستون فقرات مقاومت لبناني که همان رهبري شيعيان و جانفشانيهاي آنان است در هم شکسته ميشد. در اين زمينه امام با صراحت ميگويد:
• فشارهايي كه به ويژه در لبنان، بر طايفه اسلامي شيعه وارد شده و ميشود، بسيار بالاتر از آن است كه به وصف در آيد. اين طايفه بهاي مواضع ملي، قومي و انساني خود را ميپردازد. در حالي كه اگر به اصول و ارزشهاي خود پايبند نبود، به راحتي ميتوانست از زير بار مصيبتها شانه خالي كند. در جريان حوادث اخير لبنان متجاوز از سي هزار نفر از شيعيان كشته، مجروح يا ناقصالعضو شدند. دهها هزار خانه و مغازه منهدم شد و خسارتهاي مادي فراوان ديگري كه هر كدام جزيي از اين مصيبت بزرگ هستند، به بار آمد. فشارهاي فراواني بر رهبران طايفه وارد آمد و تلاشهاي بيشماري براي ايجاد تفرقه در داخل طايفه و نيز فتنهانگيزي ميان شيعيان و ديگر برادران مسلمان لبناني، سازمان مقاومت فلسطين و تمامي اعراب انجام گرفت.
• آنچه از شيعيان خواسته ميشد آن بود كه نقش اقليت را بازي كند و همراه جبهه لبناني در مقابل سازمان مقاومت فلسطين موضع بگيرد.
هشياري امام صدر و پايداري در برابر اين فشارها از يک سو موجب دشمنيهاي گوناگون از سوي دشمنان دانا و دوستان نادان و از ديگر سو سبب رذالتهاي گستاخانه و ناجوانمردانه ايادي ساواک و موساد و سيا و نيـز به قول امام خميني آخوندهاي درباري و مقدسين احمق ميشد. من خود شاهد زندهاي بر اين دشمنيها و انواع حيلههاي گروههاي گوناگون بودم. دردناکتر از همه ناجوانمرديهاي کساني بود که از موضع به ظاهر انساني ولي در اساس مبتني بر عقدهها و کينهها و حسادتهاي فردي و گروهي حرکت ميکردند و حتي ميکوشيدند ياران امام خميني را در نجف تحت تأثير قرار داده و رابطه ايشان با امام صدر را مکـدر سازند (در گفتوگو با فصلنامه مفيد مندرج در سايتهاي روايت صدر و نيز پايگاه خبر رساني مؤسسه تحقيقاتي امام صدر در تهران؛ به تفصيل در اين باب سخن گفتهام).
آن چه بيش از همه جان و دل را به آتش ميکشيد اين بود که مشاهده ميشد چگونه ترفندهاي اسرائيل در خام کردن انسانهاي ناآگاه اما پر مدعا مؤثر ميافتاد. (نمونه: تحريف محتويات نشريات ما و...که همه و همه از جمله درنامههاي دردمندانه و آتشين دکتر چمران انعکاس يافته و پيش روي ما قرار دارد). بگذاريد اين فراز را نيز از زبان امام صدر بخوانيم:
امام صدر در پاسخ پرسش خبرنگار که ميپرسد اگر شيعيان از مواضع خود عدول ميکردند چه ميشد، ميگويد:
• 1 ـ سازمان مقاومت فلسطين تصفيه ميشد و طراحان پروژه «صلح غربي» خاورميانه فرصت مييافتند تا در غياب فلسطينيها برنامه خود را اجرا كنند.
• 2 ـ لبنان به «اسرائيل دوم»، آن هم در داخل جهان عرب تبديل ميشد. توضيح آنکه اسرائيل در خارج جهان عرب قرار دارد و يك لبنانِ «عربي» و «دوست اسرائيل» به طاير پنجم جهان عرب بدل ميشد.
• 3 ـ مسأله اقليتها شديدا اوج ميگرفت و آتش فتنه اختلافات شيعه و سني دوباره در دورترين نقاط جهان اسلام شعلهور ميشد. بديهي است که چنين وضعيتي ضعف و تشتت هر چه بيشتر امت اسلامي را در پي ميداشت.
• با توجه به اين مسائل، رهبران طايفه شيعه دو گزينه در پيش روي داشتند: يا بايد صلح ننگين را انتخاب ميكردند يا اينكه راه عزت، افتخار و همنوايي با حق، تاريخ و مصالح تمامي فرزندان خود در سراسر جهان را برميگزيدند.
• طبيعتا آنها راه دوم را برگزيدند؛ يعني صلح ننگين را رد كردند و تمامي عواقب سنگين و تلخ آن را به جان خريدند. بنابراين طبيعي بود كه قرباني دهند و خطرها و فشارهاي داخلي و خارجي فراواني را متحمل شوند. خطرها و فشارهايي که تا همين لحظه نيز ادامه يافتهاند. همين چند روز پيش بود که شنيديم، مناخيم بگين آمادگي اسرائيل را براي حمايت از شيعيان لبنان اعلان كرده است. البته پر واضح بود كه ما اين توطئه جديد رژيم صهيونيستي را كه لبنان، عزت و تاريخمان را هدف قرار داده است، با قاطعيت رد كنيم، حتي اگر به مصايب ديگري منجر شود.
گويي امام صدر آن چه را که ساعاتي بعد قرار بود اتفاق افتد، پيشبيني کرده و خود را براي قبول آن آماده کرده بود:
* اجراي طرح توطئه حذف امام صدر از صحنه سياسي خاورميانه شرح اجمالي و شفاهي ماجراي اختطاف و نقش مؤثر و عاقبت کار هواري بومديـن
امام صدر در آخرين مرحله از سفر دورهاي خود به کشورهاي عربي، اسلامي آفريقايي به الجزاير رفت (همان سفر که هواري بومدين ايشان را به ديدار با قذافي ترغيب کرده و خود نيز دو سه هفته بعد در يک سفر رسمي به شوروي به طرز مشکوکي مسموم شد و نهايتا جان سپرد). در آن جا در پاسخ دوستي که احوالش را جويا شد گفت: «حال کسي را دارم که شمشيري بالاي سرش باشد.
**** **** ****
مباني انديشه امام صدر در ايجاد انسجام اسلامي و وحدت ملي
کرامت انساني پايه و مايه تفکر امام صدر است، که آن را نموداري از فطرت انسان بر ميشمارد؛ فطرتي که به گفته ايشان همان پيامبر دروني انسان است. بر مبناي همين ديدگاه، برخورداري از آزادي را حق انکارناپذير و مسلم انسان ميانگارد.
برادران! آزادي، برترين سازوكار فعال كردن همه تواناييها و ظرفيتهاي انساني است. هيچكس نميتواند در جامعه محروم از آزادي خدمت كند، تواناييهايش را پويا سازد و موهبتهاي الهي را بپروراند. آزادي، يعني به رسميت شناختن كرامت انسان و خوشگماني نسبت به انسان. حال آنكه نبود آزادي، يعني بدگماني نسبت به انسان و كاستن از كرامت او. كسي ميتواند آزادي را محدود كند كه به فطرت انساني كافر باشد. فطرتي كه قرآن ميفرمايد: «فطرة الله التي فطر الناس عليها»؛ فطرتي كه پيامبر باطني و دروني انسان است.
امام صدر آزادي را چنين تعريف ميکند:
آزادي حقيقي دقيقا رهايي از عوامل فشار خارجي و عوامل فشار داخلي است و به تعبير امام علي(ع):
«من ترك الشهوات، كان حرا». آزاده كسي است كه شهوات را ترك كند. اگر بخواهيم آزادي را تعريف كنيم، بايد بگوييم كه آزادي، رهايي از ديگران و رهايي از نفس است. اگر آزادي را اينگونه تفسير كنيم، ديگر معتقد به حد و مرز براي آزادي نخواهيم بود. آزادي كه با آزادي ديگران اصطكاك داشته باشد، در حقيقت بندگي نفس خويشتن و شهوتطلبي است. آزادي، جهاد است. همان جهاد اكبري كه مورد نظر پيامبر گرامي بود؛ جهاد با خويشتن خويش براي رهايي از شهوات. در مقابل آنچه جهاد اصغر كه جهاد با بيگانگان است.
محکوم بودن ترور و تروريسم در ديدگاه امام صدر نيز همين مايه و پايه را دارد. حيلهگري را حتي در مصاف با دشمن نميپذيرد و از قول پيامبر اسلام آن را مذموم ميشمارد و ميافزايد:
• ترور، بدترين و شكستخوردهترين روش براي نيل به هدف است، حال اين هدف هر چه باشد. پيامبر خدا(ص) ميفرمود، «ايمان، خونريزي را مهار ميكند» و نيز ميفرمود، «مسلمان، حيلهگري نميكند، دستاورد آن هر چه باشد».
مسلم بن عقيل در كوفه از ترور عبيدالله بن زياد سر باز زد، هر چند ميتوانست دور از دسترس ديگران او را در خانهاي بكشد. مسلم از ترور روي ميگرداند و با اين كار، مسئوليتهاي بسيار و نتايج ناگواري را كه يكي از آنها كشته شدن حسين(ع) بود، به جان خريد. هدف، هر چند بزرگ باشد، نميتواند توجيهگر ترور باشد. فريبكاري و ناجوانمردي از ديدگاه دين، در نظر وجدان و در منطق سياست جرم است.
ترور، بازتابهاي خطرناكي در جامعه دارد كه ابعاد آن، قابل محاسبه و پيشبيني نيست. خلافت اسلامي كه رسالت نور و رحمت، منشأ خدمت و تعامل مثبت با مردم و پذيراي همه مسئوليتها بود، اين خلافت درخشان و جهتبخش پس از ترورهايي كه دامان مردان بزرگ آن و در طليعه همه، امام علي(ع) را در محراب عبادت گرفت، رو به ضعف و سستي نهاد. اين ترورها سمت و سوي خلافت را از راه مستقيم منحرف ساخت.
خليفه در حريمهاي بسته جاي گرفت و از دسترس مردم دور شد. خلافت به سلطنتي وحشي و حكمران به مالكالرقاب تبديل گشت. بيتالمال مسلمانان به خزانه حاكم و ارتش مدافع وطن به گارد شخصي حاكم تغيير ماهيت داد. ترور، حاكمان را دور از دسترس قرار ميدهد، رهبران را عقب ميزند و خيرخواهان جامعه را از مردم ميگيرد. در اين فاصله گرفتن از جامعه خطري بنيادين نهفته است. زيرا حاكمان به طور مستقيم از وضع و حال مردم آگاه نميشوند، شكايتهاي آنان را نميشنوند، گمگشتگان جامعه هدايت نميشوند و منحرفان به راه راست برگردانده نميشوند. زمامداران بيرون از متن جامعه قرار گرفته، در معرض تملق و چاپلوسي واقع شده، راه بر كساني كه اشتباهات آنان را بكاوند و بنمايانند، بسته ميشود و اينگونه اينان به انحراف، سركشي و استبداد سوق داده ميشوند.
اين فاصله افتادن در دلهاي مردم فضايي وهمآلود و ابهامآميز پديد ميآورد. به طوري كه مردم حاكمان را تافتهاي جدا بافته دانسته به آنان گمان بدي برند، يا آنها را بتي قرار ميدهند كه به جاي خدا پرستش شوند. در هر دو حالت، اعتماد عمومي از بين ميرود، شهروندان تحقير شده و محكوم و زيردست تلقي ميشوند، حاكم، سرور و ارباب به حساب ميآيد و در هر دو حالت انحراف پيش ميآيد. به همه اين مصيبتها در عهدنامه امام علي(ع) به مالك اشتر اشاره شده است. آنجا كه حضرت، مالك را از فاصله گرفتن از مردم و حجاب قرار دادن ميان خود و مردم باز ميدارد.
برادران! ترور، ناهنجاري اجتماعي خطرناكي است، زيرا مردم را از تعامل با رهبرانش باز ميدارد. ترور خطرناك است، زيرا در اين وضعيت، محاكمه، صدور حكم و اجراي آن تنها در دست يك نفر است، كه چه بسا به راه خطا رود. اگر اين راه باز شود، ديگر ممكن نيست كه عدالت در جامعه حكمفرما شود.
باز بر همين مبنا است که انديشه فقهي ايشان در طهارت اهل کتاب معني مييابد. (نظر شهيد سيد محمد باقر صدر و مرحوم پدرم در باب طهارت اهل کتاب و ذبيحه آنان).
نظر امام صدر در باره موسيقي به طور خاص و هنر به معناي عام؛ نيز منبعث از خصلت زيبا پسندي و کمال جويي فطرت است که آن را وديعه خداوند به عنوان خصيصــه آفريدگاري انسان که همان تعريف عام از هنر است بر ميشمـرد.
امام صدر تقريب مذاهب و آميختگي تؤام با عزت و شرافت همه فرق مذهبي و اقليتهاي قومي را زير بناي انسجام امت اسلامي دانسته و وحدت ملي را در مقياس يک کشور بر همان مبنا استوار ميساخته است.
توفيق ايشان در ايجاد روح اخوت و يکرنگي و همدلي در ميان هفده طايفه موجود در لبنان نمودار همين طرز تفکــر ميباشد. وجدان لبنان، عنواني است که جامعه لبناني برازنده اين عالم شيعي دانستند. (ذکر شفاهـي داستانهايي از تلاش امام صدر در جهت وحدت مسلمانان و تقريب مذاهب و...).
بر مبناي آن چه تا کنون گفته شد به جمع بندي نظر وسيره امام صدر در باره وحدت ملي و انسجام اسلامي ميپردازيم:
وحدت ملي
براي درک بهترمقوله وحدت ملي از ديدگاه امام صدر لازم است به چنـد اصل کليدي درمباني نظري و منشهاي عملي ايشان عنايت لازم را مبذول داريم:
• نگرش ايشان به جهان هستي نگرشي است نظاممند و چنانکه گفته شد مبتني بر ميزان و عدل،
• تمامي اجزاي عالم در هم تنيده اند و مشيت الهي درهمه آنها جاري و ساري است؛
• انسان خود منظومهاي است از اجزاي اين عالم و در ذات خود چه در ابعاد مادي و چه در وجوه معنوي داراي سازماني است سازگارو همآهنگ با نظام حاکم بر آفرينش؛
• هر گونه عمل و نظر که از انسان سرچشمه گيرد (اعمال، آمال و آرزوهاي وي)، هم بر عالم هستي اثر گذار است و هم از آن اثرپذير،
• هر چه از انسان صادر شود، حتي در مقام فکـر و معنا، فناپذير نيست،
• برخاسته از اين نقطه نظرات، سرنوشت هيچ انساني جدا از سرنوشت ديگر انسانها نيست؛
• مذهب، خون، قبيله، نژاد، مليت، تعلقات فردي و گروهي، اختلاف در زبان و گويش و... هيچ يک وجه امتياز انساني از انسان ديگر نيست.
• انسان به عنوان اشرف مخلوقات بر تمامي اجزاي عالم حاکم است و همه چيز مي تواند تحت اراده و اختيار باشد،
• از آن جا که انسان از تمامي مواهب عالم بهرهمند است و در مسير تکامل مادي و معنوي خود، تمامي کارگزاران هستي را در اختيار دارد (ابر و باد و مه و خورشيد و فلک)، به اين مجموعه مديون بوده و غفلت از آن موجب خسران وي خواهد بود،
• کمال انساني جز در جمع و جماعت حاصل نميآيد،
• ماهيت يک مجموعه انساني، ماهيت يک وحدت است نه يک شرکت (بسان شرکتهاي تجاري نيست)،
• ابتناي پايههاي جماعت انساني را «ميزان و عدل» شکل ميدهند و همينها لازم و ملزوم بقاء و حيات طيبه انسان ميباشد، ايمان به اين دو اصل و عمل در مسير آنها، سعادت اين جهاني و فلاح و رستگاري ابدي او را تضمين ميکند، و غفلت از آنها خسران وي را سبب ميشوند (ان الانسان لفي خســر، الا الذين آمنوا و عملوالصالحات)؛
• وحدت انسانها زماني محقق ميشود که همگان به اين اصول واقف بوده و با درک و تفاهم و احترام به حدود و آزاديهاي ديگري در اين مسير حرکت کنند. نيروهاي کارگزار آفرينش در اين صورت مددکار و ياور او خواهند بود.
• اديان همگي جز اين رسالتي نداشتند که راه تشکيل چنين جمع و جماعتي را به انسان بنمايانند. انسان آگاه و مؤمن و تلاشگـر دو وظيفه اصلي دارد؛ با عوامل مانع بر سر راه تکامل خود از هـر سنخ و قماش بستيزد و در پيمودن مسير عدل و حق بر ديگري سبقت بگيرد. به ياري مستمندان و رنج ديدگان وستم کشيدگان بشتابد، با زورگويان ومستکبران و ستمگران مبارزه کند.
• اديان يکي بودند و هدفي مشترک را پي ميگرفتند؛جنگيدن در برابر خدايان زميني و طاغوتها و ياري مستضعفان و رنجديدگان؛ و اين دو نيز نمودهاي حقيقتي يگانه هستند؛... اديان يکي بودند و يکديگر را مورد تصديق قرار دادهاند. خداوند به واسطه اين اديان مردم را از تاريکيها به سوي نور بيرون کشيد و آنان را از اختلافات ويرانگر نجات داد و آنان را پيمودن راه صلح و مسالمت آموخت... اديان يکي بودند، زيرا در خدمت هدفي واحد بودند: دعوت به سوي خدا و خدت انسان! و اين دو نمونههاي حقيقتي يگانه هستند....اديان يکي بودند، زيرا نقطه آغاز همه آنها، يعني خدا، يکيست و هدف آنها، يعني انسان، يکيست و بستر تحولات آنها، يعني جهان هستي، يکي است... و چون هدف را فراموش کرديم و از خدمت انسان دور شديم، خدا نيز ما را به حال خود گذاشت و از ما دور شد، و ما به راهها و پارههاي گوناگوني بدل گشتيم، و در پي خدمت به منافع خاص خود بر آمديم، و معبودهاي ديگر، جز خدا را بر گزيديم، و انسان را به نابودي کشانديم. (نقل از سخنراني امام صدر در کليساي کبوشين بيروت).
از ديدگاه امام صدر وحدت ملي منافاتي با وجود اختلافات طبيعي و خدادادي ندارد، چه اگر خداوند ميخواست همه را يکسان و برابر خلق ميکرد. اديان گرچه همگي يکي بودند اما به مذاهب گوناگون تقسيم شدند:
• مذهب راه يا منش خاصي است که به افرادي معين اختصاص دارد. مثلا تشيع و تسنن نه دو دين که دو مذهب از ديني واحد هستند، که فتنه سياست از امويگري متعصب گرفته تا صفويگري متعصب، ميان آنها جدايي افکند. از اين اختلاف که تنها به واسطه سياستها پديد آمد، شايسته بود که اجتناب شود. چه تشيع و تسنن، از يک سر چشمه، از يک پيامبر و از يک کتاب نشأت گرفته اند. و يچ اختلافي ميان آن دو نيست جز آن که تشيع، نگاه و نگرشي خاصدر باب مبارزه پيشوايان اسلام است. با همين سياق ميتوان در مورد همه اديان سخن گفت. آنها يکي هستند، خدايشان يکيست، و سرچشمه شان نيز يکي است. اما آميختگي با برخي تفسيرها، برخي دخل و تصرفها و برخي شيوههاي خاص، چهرهاي از آنها به نمايش گذاشته است، که گويي ادياني متفاوت و به دور از هم هستند.
• اصول همه اديان، توحيد،نبوت و معاد است، اما زوائدي که با آنها آميخته است، به اجتهادات و برداشتهاي مشخص افراد يا پيروان اين اديان مربوط است... (نقل از مقاله پيامبري و پيامبران).
رفتار امام صدر با دارندگان سلايق گوناگون، با دگرانديشان، با منتقدين سياستهاي ايشان، با مخالفان و حتي با دشمنانشان نمودار نگرش و پاي بندي ايشان به اصول ذکر شده بود. مدارا و مروت و گذشت و چشم پوشي در يک سو، اخلاص و محبت و ياريرساني و احترام به شخصيت افراد در سوي ديگـر از جلوههاي بارز سلوک رفتاري و منش فردي ايشان بود (ر. ک. به نقل قولهايي از افراد و شخصيتهاي گوناگون و بزرگان فرق گوناگون مسيحي و سني و حتي مخالفان امام صدر).
اصل به رسميت شناختن طرف مقابل؛ درک و شناخت افکار و آمال انسانها از طريق گفتوگو و جدال احسن و سپس اطمينان داشتن به يکديگر را زمينه ساز ايجاد احترام متقابل وهمياري آحاد يک واحد انساني ميدانست.
تلاش بي وقفه امام صدر براي نزديکي با فرق گوناگون مسيحي و يهودي در عين حفظ تمامي اصول و موازين شرعي تا آن جا که او را «رمز لبنان» ناميدند، از پايبندي به اصول ذکر شده نشأت ميگيرد. جايگاه امام در دل جوانان اهل تسنن و جانفشاني آنها در سازمان حرکت المحرومان نيز نمود ديگري از اين حقيقت است. موفقيت ايشان در پايان بخشيدن به جدالهاي سياسي احزاب و گروههاي گوناگون در لبنان و حل اختلافات رهبران سياسي جهان عرب و اسلام با يکديگر نمايانگر وجوه ديگري از اعتقاد ايشان به کرامت انساني و سلوک ايشان مبتني بر احترام به طرف مقابل ميباشد.
خدشهدار شدن وتضعيف وحدت ملي را امام صدر تهديدي براي يک کشور و يک ملت ميداند و ميگويد: تاريخ هيچ ملتي نشان نميدهد که به دليل زور و اجبار و در نتيجه غلبه دشمن خارجي از بين رفته باشد، تا زماني که مردم آن کشور در کنار يکديگر بوده و وحدت آمال و اعمال داشتهاند. خطر تفرقه زماني بروز ميکند تحقير ديگري و عدم احترام به يکديگر و نفي رسميت طرف مقابل امري رايج شده باشد.
انسجام اسلامي
همين نقطه نظرات را امام موسي صدر زمينه ساز وحدت و انسجام امت اسلامي ميدانست و تمام همت و تلاش خود را مصروف اين امر مينمود.
به شهادت سخنرانيها و نوشتهها و آثار به جا مانده از ديدارهاي امام با سران عرب و دنياي اسلام و حتي بزرگان جهان، و همچنين بنا به گفته شهيد بزرگوار سيد محمد باقر صدر به اينجانب، وحدت و يکپارچگي امت اسلامي در جهان کنوني، منتهاي آرزوي امام صدر بود. امام با اين هدف پاي از دايره حوزههاي علميه بيرون نهاد تا به گفته خود "کار نا تمام سيد جمال الدين اسد آبادي" را به پايان برساند؛ با اين تفاوت که سيد عقيده داشت بايد اين کار را با سران به سرانجام برساند و امام صدر معتقد بود بايد با مردم بود و از پايين کار را شروع کرد و با بالا کشيدن مردم و با پشتوانه آنان سران را به وحدت با يکديگر و به خير و صلاح مردم سوق داد و يا حتي وادار ساخت؛ بدين منظور به کشورهاي گوناگون از شمال اروپا گرفته تا جنوب آفريقا؛ از شرق تا غرب؛ خاورميانه و خاور دور سفر کرده و به آشنايي دقيق با اقوام و ملل گوناگون روي آورد؛ امام صدر فقط به ايالات متحده آمريکا سفـر نکرد.
توفيق امام در جامعه لبناني زماني محقق شد که مقاومت يکسره و متحد مردم لبنان اعم از طوايف هفده گانه مسيحي و سني و مسلمان را پشت سر خود داشت و امام محرومان و وجدان لبنان لقب گرفت.
حتي زماني که بنا به اقتضاي شرايط محلي، سازمان نظامي امل را مرکب از جوانان مؤمن شيعه تشکيل داد، هدف آن را حفظ وحدت و يکپارچگي لبنان، دفاع از محرومان در وطن و محرومان از وطن (فلسطينيان) و بالاخره دفاع در برابر تجاوزات و مطامع اسرائيل اعلام داشت.
ترديدي نبايد داشت که اگر امام صدر امروز حضور ميداشت، همين اصول را مبناي وحدت نظر و عمل و انسجام کشورهاي اسلامي و نيز دول و ملل منطقه قرار داده و از تمامي توان و ظرفيتهاي خدادادي خود در اين راه بهره ميگرفت.
امام صدر معناي انسجام اسلامي را در اين نميديد که تمامي انسانهاي منطقه را شيعيان دو آتشه حزباللهي شکل دهند. امام با به رسميت شناختن تمامي تفاوتهاي طبيعي و خدادادي و وجود فرق و تشکلهاي گوناگون، همگان را در برابر رژيم نژادپرست و ضدبشري صهيونيسم متحد ميکرد و با بهرهگيري از تمامي استعدادهاي مادي و فرهنگي و معنوي به تشکيل جبههاي نيرومند در برابر تجاوزگران جهاني روي ميآورد و قدرتي منبعث از وحدت ملي و ديني انسانهاي اين منطقه فراهم ميآورد که در خور تمدن و فرهنگ غني و انسان ساز اين خطه از جهان بود.
امام صدر در فکر جهانگشايي نبود، سلطه قومي بر قوم ديگر را طلب نميکرد، استثمار ملتي را توسط حکامي ديگـر در سر نداشت، موازنه مبتني بر زور را نميپسنديد، ستم کشي و ستم پذيري را نفي ميکرد، آن چه او در پي آن بود؛ ارتقاي جايگاه امت اسلامي در عصر علم و ارتباطات بود، هم شأن و هم رديف با ديگر ملل عالم. روابط مبتني بر احترام متقابل، به رسميت شناختن حق و حقوق و منافع فرد و جامعه در مقياس جهان.
واقعيتهاي کنوني نشان ميدهند، چرا بايد امام صدر از صحنه سياسي خاورميانه و جهان حذف ميشد.
نقدي بر سياست خارجي ايران در ايجاد پيوند دوباره با دولت سرهنگ قذافي
تحليلي شفاهي پيرامون تفاوتهاي دکترين ديپلماسي و سياست خارجي در زمان امام خميني و شرايط فعلي
شخصيت امام صدر از زبان ديگران
جرج جرداق مسيحي هم گفته بود: «اگر روحانيون مسلمان، اسلام را همچون امام صدر تبليغ ميکردند اثري از مسيحيت و ديگر اديان باقي نميماند».
کاردينال قفرانس کونيک (اسقف اعظم اتريش) ميگفت: «عالي جناب، من راجع به شما بسيار شنيدهام. من ايمان دارم که ميتوان تاريخ لبنان را به دو دوره تقسيم کرد: «دوران قبل از موسي صدر و دوران موسي صدر!»
فؤاد شهاب مسيحي (که فرمانده ارتش لبنان بود و زماني هم رئيسجمهور لبنان شد گفت: «امام موسي اگر مسيحي بود ما او را به مقام قديسي ميرسانديم و مثل مسيح از او تبعيت ميکرديم.
مصطفي عقاد (کارگردان معروف سوري) تصميم داشت فيلم زندگي حضرت رسول اکرم (ص) را بسازد محافل شيعه و سني مخالفت کردند و اين کار را توهين به شخصيت پيامبر دانستند. عقاد با امام موسي ملاقات کرد و خصوصيات کارش را با او در ميان گذاشت. امام تشويقش کرد و در تنظيم فيلم نامه يارياش داد. در پايان تيراژ فيلم «الرساله» نام و امضاي «امام موسي صدر» ديده ميشود.
عادل عسيران از متمولان جنوب لبنان و از بزرگان شيعه بود او سالها رئيس پارلمان و مخالف سر سخت امام بود، ولي دختر وي که در دانشگاه آمريکايي بيروت تحصيل ميکرد، از طرفداران امام بود. يک روز عسيران با دخترش درباره امام موسي مشاجره ميکرد و از او بد ميگفت. دختر گفت: «پدر، تو چهل سال سياستمدار شيعه بودي و جز فقر و ذلت چيزي براي شيعه نياوردي. ما تا دو سال پيش، خجالت ميکشيديم که بگوييم شيعهايم ولي امروز به خاطر امام موسي افتخار ميکنيم که شيعهايم. من حالا وسط دانشگاه روي چهار پايه ميروم و فرياد ميزنم که شيعهام و همه هم من را احترام ميکنند.»
* با اينكه او يك ايراني بود ولي جاي جاي لبنان، او را ميشناسد. از شيعه و سنّي گرفته تا مسيحي و دروزي، از وي به بزرگي و طهارت نفس ياد ميكنند، تو گويي هر چه صفت پاك بوده از جدّش رسول خدا (ص) گرفته است. تواضع و فروتني، صبر و پايداري، اخلاص و صفا، همّت و پشتكار، دليري و مردانگي، رحمت و عطوفت، بصيرت و انديشه نافذ، سعه صدر و گشاده رويي، تحمّل مخالفان و بلكه نيكي و خدمت به آنان، و... ؛ اينها، تنها بخشي از ويژگيهاي ذاتي امام موسي صدر بود كه براي هريك از آنها، صدها نمونه رفتاري و خاطرات به ياد ماندني بر جاي مانده است.
گذشت، تحمّل و سعه صدر در برابر مخالفان
مرحوم آيتالله احمدي ميانجي از علما و اساتيد برجسته حوزه علميه قم در تجليل از امام موسي صدر ميگفت: در ميان بزرگان ما كساني به حقّ نزديكتر بودند كه حجم دشمنيها عليه آنان افزونتر بود.
امام صدر به رغم برخورداري از تمامي لوازم مقبوليت ومشروعيت و قدرت در كشور لبنان، هرگز مخالفان خود را به زندان نينداخت، نه تنها هرگز ميدان فعاليت آنان را محدود نساخت. نه تنها هرگز حرمت و كرامت آنان را مورد تعرض قرار نداد و نه تنها هرگز مردم و دوستداران خود را عليه آنان تحريك نكرد، بلكه هر قدر دشمني آنها شدت مييافت، مهر و محبتش به آنان فزوني مييافت.
خضوع يک مخالف سرسخت و مشهور در برابر عظمت او
علامه شيخ باقر شريف قرشي از عالمان و نويسندگان برجسته جهان عرب ـ كه بيش از هفتاد جلد تأليف درباره امامان معصوم شيعه نگاشته است ـ در جمع خاطرات خويش، سرگذشت برخورد مرحوم علامه شيخ محمدجواد مغنيه ـ از عالمان برجسته لبنان و در عين حال از مخالفان سرسخت امام موسي صدر ـ با امام صدر را كه خود از زبان مرحوم مغنيه شنيده بود، براي من (نويسنده) چنين نقل ميفرمودند:
«شيخ مغنيه ميگفت: بر اثر جوسازيهايي كه در سطح كشور و حتي در محيط منزلمان عليه موسي صدر صورت گرفته بود، در نشستي با حضور رياستجمهور، نخستوزير، رئيس مجلس لبنان، و رؤسا و رهبران فرقهها، مذاهب و اديان آن كشور ـ كه امام موسي صدر نيز به عنوان رهبر شيعيان لبنان حضور داشت ـ تريبون را در دست گرفته و با صراحت تمام، از حضور موسي صدر در لبنان اظهار تأسف نمودم و در يك سخن گفتم: اگر ميخواهيد لبنان، آرامش، آسايش و امنيت و صلح را به روي خود ببيند، ناگزير از اخراج موسي صدر از خاك لبنان هستيد».
علامه مغنيه ادامه ميدهد: «هيچ تعبير نادرستي نبود كه ياد داشته باشم و در آن مجلس در حقّ امام موسي صدر نگويم. به هر تقدير سخنان من پايان يافت و نوبت به امام موسي صدر رسيد. او سخنانش را با تجليل كمنظير از من آغاز كرد و ادامه داد: اگر ميخواهيد عزّت، كرامت را در اين كشور احيا كنيد و دانش دوستي و تكريم بزرگان و فرهيختگان را به ملّت بياموزيد، بايد تصوير علامه شيخ محمد جواد مغنيه را در قاب طلا بگيريد و در هر كوي و برزن، نصب نماييد. ما همگي مرهون شيخ جواد مغنيه هستيم».
شيخ مغنيه ميگويد: «بزرگي، سعه صدر، گذشت و تواضع امام، من را در آن مجلس آب كرد و تمام وجودم را شرمندگي و خجالت فرا گرفت، بدون هيچ تأخير و بياختيار، تريبون را در دست گرفته و گفتم: من در برابر اين كوه عظمت و صبر، و اسوه تواضع و فروتني، سر كُرنش فرود ميآورم و در حضور شما بزرگان و شخصيتهاي سياسي، علمي و مذهبي، با او بيعت ميكنم».
مخالفي ديگر:
شيخ حسين خطيب (قاضي بزرگ لبنان) ميگفت:«من با امام موسي خيلي جنگيدم، اما هر قدر بيشتر جنگيدم او بيشتر محبت کرد و بيشتر به ديدارم آمد. آن قدر محبت کرد که خودم شرمنده شدم.»
* نمونهاي از سلوک امام صدر در مجالسي که اقوام و طوايف گوناگون حضور داشتند و او در عين حفظ اصول خود در جهت حفظ وحدت گام برميداشت.
رئيسجمهور لبنان هر سال در ماه رمضان شخصيتهاي برجسته مذهبي را به ضيافت افطار دعوت ميکرد. امام نيز به عنوان رئيس مجلس شيعيان به مهماني رفت. اهل سنت، موقع آفتاب افطار ميکرد و شيعيان چند دقيقهاي بعد از غروب. اين اختلاف، آرامش ظيافت افطار را تهديد ميکرد. آفتاب غروب کرد. امام موسي يک استکان چاي برداشت. همه با تعجب به او خيره شدند. امام استکان را در يک دست گرفت و دست ديگرش را بالا برد و شروع کرد به دعا خواندن. دعا خواند و حاضران آمين گفتند. اين کار را آن قدر ادامه داد که وقت افطار شيعيان شد. بعد لبخندي زد گفت: «اللهم لک صمت و علي رزقک افطرت و عليک توکلت» و استکان چاي را سر کشيد.
سخن آخر
در قرآن کريم ميخوانيم: «ان الذين آمنوا و عملوالصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا»؛ آنان که ايمان آوردند و کارهاي شايسته و صالح انجام دادند، خداوند ايشان را محبوب دلها ميسازد.
همچنين در فرازي از فرمان حضرت امير به مالک اشتر به اين حقيقت ناب برميخوريم که: «و انما يستدل علي الصالحين بما يجري الله لهم علي السن عباده»؛ صالحان را ميتوان از آن چه خداوند بر زبان بندگانش جاري ميکند، شناخت.
شخصيتي که دوست و دشمن، مسيحي و مسلمان، بزرگ و کوچک، از مردمان عادي گرفته تا سران و بزرگان سياست و حکومت، اروپايي و غير اروپايي، عالم و عامي، فرق گوناگون ديني و قومي با وجود همه اختلافي که با يکديگر دارند، دربارهاش جز سخن نيکو نميگويند و جز در تحسينش کلامي بر زبان جاري نميکنند و جز مهر او در دل نميپرورانند؛ آزادمردي که فقيه و اصولي، فيلسوف و صوفـي، مفسـر و متکلم، مورخ و سياستمرد، اديب و شاعر، هنرمند و هنر شناس، موسيقي دان و کارگردان، او را از خود و در جرگه خود ميدانند و بالاخره مصلح و ناجي و رهبـر و انساني که سي سال از صحنه اجتماع به دور نگاه داشته شده، ولي عشق او و هواي او در دل و در سر شيفتگان عدل و حق و زيبايي و پويندگان راه آزادي و کمال همچنان موج ميزند و حرکت ميآفريند، به راستي و درستي، مصداق اين آيه کريمه:
«ان الذين آمنوا و عملوالصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا»
و اين بيان علي بن ابيطالب:
«و انما يستدل علي الصالحين بما يجري الله لهم علي السن عباده» است.
بيتفاوتي در مورد سرنوشت چنين بنده صالحي و اهمال در پيگيري آن چه بر سرش آوردهاند و مراوده با مقصر اصلي و عامل و باني شناخته شده اين جنايت، از جانب هرکس که باشد، با کدام معيار ديني و انساني سازگار است؟ چنين بيتفاوتيهايي را چگونه ميتوان در محضر الهي و وجدان بشري و تاريخ انسانيت، توجيه کرد؟
پناه بر خدا.