اعزام نيروهاي نظامي به لبنان از طريق سوريه در دهه شصت به يکي از کشمکشهاي جاري بين چند طرف سياسي در ايران شده است و اصلا معلوم نيست اين جناحها به چه دليل سخن از مسائلي ميگويند که اصولا ارتباط ماهوي و تنگاتنگ به موضوع کانديداها و انتخابات ندارد. برخي اظهار ميدارند که رنگ پيري بر رخسار مهندس موسوي نشسته است و فراموش کرده است که در جلسات آن روزها حاج احمد متوسليان بوده نه شهيد همت و برخي اظهار ميدارند که دولت سوريه عقبه هجوم نيروهاي ايراني را عليه اسرائيل خالي کرده است و برخي از اموري سخن ميگويند که بي توجه به اصل و ماهيت اين رويداد تاريخي در انقلاب اسلامي ايران است.
شعار مبارزه با اسرائيل و اعزام نيرو به لبنان، حتي پيش از شکل گيري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز وجود داشت و ما شاهد بوديم که چند صد تن از نيروهاي ايراني با برنامه ريزي شيخ محمد منتظري به لبنان اعزام شدند که نتيجه مثبتي به همراه نداشت. آن روز نيز انگيزه اين اقدام مبارزه مستقيم با اسرائيل و حمايت از مبارزان فلسطيني و لبناني بود. در اين دوران که اواخر دهه پنجاه و اوايل دهه شصت انقلاب اسلامي است هنوز مقاومت اسلامي لبنان يا همان حزب الله شکل نگرفته بود.
موضوع اعزام نيروهاي نظامي ايران به لبنان که ابتدا در راستاي اعزام نيروهاي نظامي کلاسيک و سپس سپاه پاسداران شکل گرفت يک کار سازماندهي شده و متکامل نبود. دليل روشن آن هم اين است که نيروهاي کلاسيک نظامي اعزامي بازگردانده و سپس نيروهاي سپاه پاسداران به سوريه اعزام شدند.
بازگشت نيروهاي کلاسيک نظامي به دليل عدم تجانس آنان با بافت لبنان و سوريه بود. در همان زمان هم موضوع اعزام نيروها به لبنان داراي مشکلات سازماني بين سپاه منطقه ده ( سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تهران ) و ستاد مرکزي سپاه پاسداران انقلاب بود و در واقع مسئوليت فرماندهي اين نيروها در لبنان و طرف پاسخگو در تهران گاهي اوقات با کش و قوس همراه بود.
از سويي ديگر برخي اوقات اتفاقات غير منتظرهاي در بين نيروهاي اعزامي پيش ميآمد که بر روند کار نيروها و اداره و فرماندهي تاثيراتي ميگذاشت، موضوعي که چندين بار باعث شد تا هيئتهايي از بخشهاي مختلف سپاه براي بررسي و حل مشکلات به سوريه اعزام شوند.
مثلا در پادگان زبداني در خارج از دمشق که محل استقرار اوليه نيروهاي نظامي ايران بود ( يا همان محل پادگان پيشاهنگان حزب بعث سوريه يا معسکر طلائع حزب البعث العربي ) در کنار مجسمه حافظ اسد رئيس جمهور فقيد سوريه عکسهايي گرفته شده بود و براي چاپ به عکاسيهاي دمشق برده شده بود که بعدها اعتراضات سوريها را برانگيخت. همه اين ناهماهنگيها در نتيجه عدم برنامه ريزي دقيق صورت گرفته بود. در داخل لبنان در منطقه بقاع يا همان بعلبک نيز برخي اموري رخ ميداد که انرژي زيادي براي حل و فصل آنها صورت ميگرفت.
البته همه اين موارد در کنار آثار بي نظيري بود که از پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در لبنان بر جاي گذاشته شده بود. مراکز لهو و لعب هم زمان با حضور سپاه در منطقه بقاع برچيده شد و جوي از روحانيت و ايمان و اراده قوي عليه اسرائيل در اين منطقه شکل گرفت. مراکز آموزشي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فقط ناظر به امور نظامي نبود بلکه بر ارتقاء روح معنويت، ايمان و شهادت تکيه داشت و اين همان خصوصيتي بود که که از منطقه بقاع غربي به بيروت، جنوب و سراسر لبنان گسترش يافت و نتيجه آن تشکيل پرقدرترين نيروي مقاومت اسلامي در خاورميانه عليه اسرائيل بود.
اما با اين همه پس از طي زماني قابل توجه تصميم بر آن قرار ميگيرد که نيروهاي اعزامي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به کشور بازگردانده شوند. دلايل بسياري براي اين اقدام وجود داشت. در اين بين نقش سوريه در عصر حافظ اسد براي استقرار نيروهاي ايراني در اظهار نظرات متفاوت در جنگهاي تبليغاتي رياست جمهوري کاملا ناديده گرفته شده است.
درست است که حضور نيروهاي نظامي ايراني در سوريه و لبنان به مزاق برخي از سوريها خوش نميآمد و از همين دريچه مشکلاتي براي اين نيروها و اداره کار پيش ميآمد اما رهبري سوريه از اصل ماجرا و داستان حمايت کرده و براي اين کار مقدمات لازم را ايجاد کرده بود و اين امر ميسر نشد جز به آن دليل که حافظ اسد به امام خميني و انقلاب اسلامي و تجلي نيروهاي انقلاب در قالب سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ايمان داشت.
در اين جا و آن جا نام رفعت اسد برادر حافظ اسد به ميان آورده ميشود که تلاش ميشود تا با تکيه بر اين نام، دولت سوريه را در پس ناهماهنگيهاي آن دوران نشان دهند اين در حالي است که پرونده رفعت اسد که در آن دوران قدرت اول وزارت دفاع سوريه بود، با رهبري سوريه که در يد قدرت حافظ اسد بود بايد کاملا جداگانه بررسي شود کما اين که امروز رفعت اسد يکي از نيروهاي مخالف اصلي عليه بشار اسد به شمار ميرود و در خارج از سوريه و با همکاري برخي از کشورهاي عربي و امريکا، برخي از مخالفان دولت کنوني سوريه را هدايت و رهبري ميکند.
تجربه در آن عصر ثابت کرد که امکان ادامه حضور نظامي در لبنان قابل دوام و اداره نيست به خصوص آن کشور ما در گير جنگ دفاع مقدس نيز بود. امور لجستيک نيروهاي اعزامي و حضور نيروهاي ديگر کشورها در قالبهاي مختلف در لبنان، دست باز اسرائيل در لبنان و شرايط امنيتي اين کشور و دهها دليل ديگر باعث شد تا تصميم خروج نيروهاي نظامي ايران از لبنان گرفته شود و کار مقاومت به خود لبنانيها سپرده شود تا با لبناني که به سوي استقرار سياسي و امنيتي نسبي پيش ميرفت نيز در آينده مشکلي دپيلماتيک پيدا نکنيم و اين تصميم، البته تصميمي درست بود.
ممکن است در آن دوران افراد مسئول نگاههاي متفاوتي به موضوع داشتند آن هم در زماني که ارتش عراق بخشهاي مهم و زيادي از کشور را اشغال، شهرهاي بسياري را نابود و تحريمي سخت چه در امور نظامي و چه غير نظامي بر کشور تحميل شده بود و ميليونها نفر از مناطق غربي و جنوب غربي به ساير شهرهاي ايران هجوم آورده بودند. اما اکنون بکار گيري و استدلال جويي از آن دوران با تکيه بر « غلط گيري املايي » و يا استفاده از اشتباهات کلامي در نتيجه گذشت زمان در عرصه انتخابات رياست جمهوري کاري ناپسند و غير اخلاقي است آن هم بر اساس يک رويداد بزرگ تاريخي براي ايران و خاورميانه، که پيامدي آشکار و روشن در منطقه داشته است.
قرار بر اين نيست که هر برگ از افتخارات و اسناد تاريخي اين انقلاب را به مصلحت يک فرد خاص بيرون بريزيم و بدون توجه به پيامدهاي امنيت ملي آن براي کشورمان، به هر شکلي که ميخواهيم برداشت و تعبير کنيم. داستان اعزام نيرو به لبنان يکي از اين صفحات است که تدبير درست و نيز تدابير ناآزموده در آن بسيار به چشم ميخورد که ملاک قضاوت در آن بايد ايمان نيروهاي اعزامي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي باشد، موضوعي که منشا ايجاد يک جريان قوي از نيروي مقاومت اسلامي در منطقه گرديد. از سويي ديگر منطق سليم حکم ميکند که به دليل مسائل جناحي با موضوعاتي که در حوزه امنيت ملي کشور است بازي نکنيم.
-----------
ملاحظه: روشن بود که ميرحسين موسوي در مناظره با احمدی نژاد در خصوص اعزام نيرو به لبنان اگر اشتباهي در خصوص اسامي کرده قطعا غيرعمدي و ناشي از گذر زمان بوده و هيچ تعمدي در کار نبوده است. اما معلوم نيست برخي از هواداران احمدي نژاد براي ضربه فني کردن حريف و اثبات وي، از هر کلمه و حرفي استفاده ميکنند و براي آن هزار پرونده ميسازند.