به گزارش آی اسپورت؛ به این سادگی ها نیست اما این تیم در تاریخ ورزش ما جای بزرگی برای خودش دست و پا کرده. مثل تیم فوتبال جام جهانی 1978 با مربیگری حشمت مهاجرانی ونقش آفرینی ستاره هایی مثل پروین و حجازی و روشن. یا مثل تیم کشتی قهرمان جهان 1961 در یوکوهاما که آقا تختی ستاره و طلایه دارش بود. تیم بزرگی که 5 طلا از 7 طلا را گرفت و خیابان های تهران دهه 40 را با یک شادی غریب، آشنا کرد. کار این بچه ها البته تفاوت هایی دارد، این که ما برای بار اول در یک ورزش تیمی که هرگز طلایه دارش نبوده ایم ترکانده ایم. تیمی که اگرچه حدش شماره یک بودن جهان نیست اما قلبهای ما را توی مشتش گرفته؛ آن قدر که معروف و موسوی و شهرام و عادل و میرزاجانپور و دیگران، برای ما تبدیل به شمایل موفقیت شدهاند. آنها، کار بزرگشان این است که دیگر بهشان ایمان آورده ایم. یعنی حتی در روزهای شکست؛ خیالمان تخت است که بهترین ممکن را انجام داده اند و خب با این توان در پاس و دریافت و دفاع و حمله و توپگیری و سرویس، در اکثر اوقات باختی در کار نیست. مثلا همین دو بازی لهستان که قرار است کار ایران را برای صعود یکسره کند. دو بازی با حضور همه ما؛ درسالن 12 هزارنفری که مقابل این استقبال کوچک تر از همه تاریخش به نظر می رسد.