مرد زنداني كه در سلولش حوصلهاش سر رفته بود، براي فرار از حبس، سناريوي دروغين ارتكاب يك فقره قتل را مطرح كرد.
به گزارش جوان، 16 آذر ماه پسر جواني به نام جاويد كه به اتهام سرقت در زندان مركزي تهران حبس بود، نامهاي به رئيس زندان نوشت و مدعي شد قبل از اينكه به اتهام سرقت به زندان بيفتد، مرد قاچاقفروشي را به قتل رسانده و الان به خاطر عذاب وجدان اعتراف به قتل كرده است.
پس از طرح اين ادعا، متهم به همراه پرونده به دادسراي جنايي تهران منتقل شد و از سوي قاضي مدير روستا، بازپرس شعبه ششم ويژه قتل مورد بازجويي قرار گرفت. متهم مقابل بازپرس همان حرفهاي نامهاش را تكرار كرد و درباره حادثه گفت: پس از اينكه پدر و مادرم از هم طلاق گرفتند من تنها و با دوستان ناباب آشنا شدم. بعد از آن بود كه وارد كارهاي خلاف شدم و با دوستانم سرقت ميكرديم. ساعت 22 و 30 دقيقه شامگاه 25 دي ماه سال قبل بود كه از خانه مجرديام در قلعه حسن خان به طرف خانه يكي از دوستان در حوالي دره فرحزاد به راه افتادم.
در ميانه راه خودروي پرايدي هم سرقت كردم و در حال رانندگي بودم كه دوستم از من خواست از همان پاتوق هميشگياش كه در زير پل جناح در غرب تهران بود، از قاچاقفروشي به نام ارسلان برايش مقداري مواد تهيه كنم. پس از اين به طرف پاتوق رفتم و از ارسلان خواستم به من مواد بفروشد.
وقتي پولهايم را از جيبم بيرون آوردم، او وسوسه شد و به طرف من حمله كرد و با چاقويي كه زير گلويم گذاشته بود، تهديد كرد هر چه پول دارم به او بدهم. در اين لحظه من هم چاقويم را آرام از جيبم بيرون آوردم و ناگهان ضربهاي به گردنش زدم. ارسلان خونين نقش بر زمين شد و من هم به خاطر اينكه شناسايي نشوم، جسدش را به صندلي عقب منتقل كردم و با خودرو به طرف جنوب شهر به راه افتادم. وقتي به جاده ساوه رسيدم، جسد را به صندوق عقب منتقل كردم و تصميم گرفتم جسد را به منطقهاي دور دست منتقل و رها كنم تا اينكه چند ساعت بعد در نزديكي شهرستان اسدآباد همدان جسد را در درهاي انداختم و به تهران برگشتم. مدتي بعد به جرم سرقت مقرون به آزار دستگير و روانه زندان شدم تا اينكه به خاطر عذاب وجدان اعتراف به قتل كردم.
پس از طرح اين ادعا، متهم به دستور قاضي مدير روستا براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفت. تحقيقات مأموران نشان داد در آن تاريخي كه متهم مدعي است مرتكب قتل شده هيچ حادثهاي گزارش نشده است و همچنين مأموران شهرستان اسدآباد هم اعلام كردند كه در آن تاريخ هيچ جسدي را كشف نكردهاند. در حالي كه بررسيها حكايت از آن داشت متهم دروغ ميگويد، مأموران پليس از جاويد خواستند محل حادثه را نشان دهد كه وي دوباره در ادعايي گفت دروغ گفته و اصلاً قتلي مرتكب نشده است.
صبح ديروز متهم مقابل قاضي پرونده گفت: چند سال قبل در حالي كه هنوز نوجوان بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند. پس از اين زندگي من تاريك شد و دوستان ناباب با من همراه شدند.
من تنها بودم و خلافكار تا اينكه به خاطر ارتكاب چند فقره سرقت مقرون به آزار و سابقههاي قبلي با حكم قاضي به 10 سال حبس محكوم شدم و به زندان افتادم. در زندان تنها بودم و هيچ كسي به ملاقاتم نميآمد. خيلي خسته شده بودم تا اينكه اين نقشه به ذهنم خطور كرد. با خودم گفتم كه به دروغ اعتراف به قتل ميكنم و هنگامي كه براي نشان دادن محل حادثه بيرون ميروم از دست مأموران فرار ميكنم، اما الان فهميدم كه چه اشتباه بزرگي را مرتكب شدهام و با اعتراف دروغ به قتل نهتنها نميتوانم از زندان فرار كنم، بلكه به طناب دار نزديك ميشوم.
متهم پس از تحقيقات، پرونده دروغين قتلش بسته شد و به دستور بازپرس مدير روستا روانه زندان شد.