در شرایطی که آمار و ارقام حکایت از آن دارد که اوضاع آبی کل منطقه خاورمیانه به هم ریخته و روند کاهش بارندگی های سالانه، بحران آب را در این منطقه حاکم کرده است، اوضاع در کشورمان به مراتب وخیم تر است؛ فکر می کنید چرا؟
به گزارش «تابناک»، یکی دو سالی است، تحقق پیش بینی ناسا درباره برهم خوردن اقلیم ها و حاکم شدن شرایط خشکسالی در برخی مناطق از جمله خاورمیانه، بسیاری مان را متعجب کرده و حتی موجب شده که برخی مان بدبینانه به ماجرا نگریسته و به دنبال دسیسه باشیم، زیرا پس از چند سال ترآبی، به خشکسالی شدیدی رسیدهایم که ترسناک است.
بله! ترسناک؛ حالا دیگر میشود این عنوان را برایش انتخاب کرد. برای خطری که تا چندی پیش باورش نمیکردیم، ولی تابستان گذشته و تابستان پیشتر، نشانمان دادند حقیقی است و بارندگی های نامنظم و کاهش میزان نزولات جوی در فصول بارش هم ترسناک بودن آن را برایمان باورپذیر کردند.
این در حالی است که در این مدت، به رغم تجربه چنین شرایطی در کشورهای دیگر خاورمیانه، به نظر میرسد، کشورهای همسایه مان شرایط بحرانی را تجربه نمیکنند، چون نه نگران اوضاع اقلیمشان بعد از محقق شدن پیش بینی ناسا هستند و نه انگار آینده برایشان ترسناک جلوه کرده است. اینجاست که باید بپرسیم چرا اوضاع برای ما اینقدر متفاوت است؟ آیا ما ترسو هستیم یا شرایط برایمان متفاوت است؟
برای پاسخ دادن به این پرسش، بهتر است به مؤلفه های ممیز ایران و دیگر کشورها بپردازیم و سپس تفاوت رویکرد دیگر کشورها در مقابل کم آبی و خشکسالی و کشورمان را مرور کنیم؛ بررسی که برای شروع آن هیچ چیز بهتر از اشاره به بحث جمعیت نیست.
گستره جغرافیایی بحران آب در جهان
کافی است بدانیم که صحبت درباره ایران، گفت و گو درباره ملتی با جمعیت بیش از 75 میلیون نفر است که طبیعتا برآوردن حوایجشان خیلی سخت تر از تأمین آب در کشورهایی با جمعیت های اندک است. با این ملاحظه، نه تنها کشورهای کوچک و کم جمعیت جنوب خلیج فارس قابل قیاس به نظر نمیرسند، بلکه امثال عربستان و عراق هم دارای مزیت به شمار میآیند؛ مزیتی که البته در دنیای تأمین نیازمندی مردم صادق است، وگرنه شاید در موارد دیگر عیب جلوه کند.
اما اشاره به بحث جمعیت بدون پرداختن به مقوله پراکنش این جمعیت کاری عبث است. از این زاویه نیز ایران کشوری متفاوت به حساب میآید؛ تفاوتی عجیب که حتی قابل فرمول سازی هم نیست، چون حدود 15 میلیون از جمعیت کشورمان در محدوده کوچک تهران و البرز گرد آمده اند، شهرهای بزرگ و پرجمعیت در مناطقی واقع شده اند که در تأمین آب بسیاری شان دچار مشکل هستیم و در نهایت شاهد پراکندگی گسترده ای از جمعیت در کشورمان هستیم.
این در حالی است که از این نظر، عربستانی ها با چند شهر قرار گرفته روی نوار ساحلی کشورمان با دریای سرخ، مصری ها با پراکنش جمعیت در ساحل نیل و عراقی ها با تمرکز جمعیت در اطراف دو رود و... الگوی پراکنش متفاوتی با کشورمان را نشان میدهند و به تبع آن شرایط متفاوتی در خشکسالی پیش روی دارند.
همانطور که مشاهده میشود کشور ما به همراه آمریکا و چند کشور صنعتی دیگر که بسیار پر آب تر از ما هستند، جزو پرمصرفها هستیم.
به همه این اختلافات، تفاوت فرهنگی مان را هم میتوان افزود؛ یعنی همان الگوی مصرف که بارها و بارها از نامناسب بودن آن در کشورمان شنیدهایم، ولی کمتر به این بخش آن اندیشیدهایم که اعراب این گونه نیستند. اختلافی که میتوان به طور خلاصه آن را قدر دانستن آب در سرزمین های خشک و اسرافکاری ما توصیف کرد.
اکنون کافی است به تفاوت دیگرمان با همسایگانمان اشاره کرده و بهره بردن از آب شیرین کن های غول آسا در کشورهای حاشیه خلیج فارس برای تامین آب شهروندان را مورد اشاره قرار داد که راهکار چندان مؤثری برای ما به حساب نمیآید، چون بخش عمده جمعیت کشورمان در مناطق دور از سواحل آب شور قرار گرفته و انتقال آب به مناطق مقدور نیست. بماند که در مناطق ساحلی هم این شیوه مفید را به هزار و یک دلیل به کار نگرفتهایم.
به این موارد اختلاف، اصرار ما به تولید محصولات در جغرافیای کشور خودمان ـ فارغ از ارزش گذاری این موضوع و بررسی خوبی یا بدی های آن ـ و تکیه کشورهای همسایه به واردات را هم میتوان افزود که سهم بسیار بالایی در مصرف منابع آب دارد و از آن مهم تر، با تقویت آفاتی مثل از بین بردن خاک و فرسایش زمین، به تشدید خشکسالی منجر میشود.
با این حساب میتوان فهمید که چرا بحران آب بیشتر گلوی ایران را فشرده تا دیگر کشورها را؛ حقیقتی که درک آن به این مسیر رهنمونمان خواهد ساخت که باید راه حلی متفاوت برای مقابله با بحران آب بجوییم؛ راه حلی ایرانی که به درد کشور خودمان میخورد، نه راه های تجربه شده ای مثل سدسازی، آب شیرین کردن و... که برای کشور ما طراحی نشدهاند و تجربه نشان داده استفاده از آنها برایمان گاه خطرناک تر هم هستند!