نه حرام گوشت، نه رو به انقراض بودن برخی گونهها و نه شکار به دردناکترین شیوههای ممکن؛ برای این عده فقط شکار کردن مهم است. تفریح با گنجینه عمومی و همراه با فخر فروشی به دیگران!
به گزارش «تابناک»، به رغم آنکه سازمان حفاظت محیط زیست تصمیم گرفته، مجوز شکار صادر نکند و دولتمردان با پیگیری این شیوه تلاش دارند شرایط حفاظت از حیات وحشِ آسیب دیده و حتی شکننده کشور را فراهم آورند، گزارش های رسیده حکایت از تداوم دست درازی سودجویان، آن هم به عجیب تر شکل ممکن دارد.
این را میشود از گزارشهای متعددی که از شکار حیوانات، قاچاق گونههای نادر ایرانی، کشتار بیرحمانهای که حتی گونههای گوشتخوار از آن در امان نیستند و... فهمید؛ اما از همه بهتر، سرکشی به شبکههای مجازی است. دنیایی که وجود آن موجب شده بهتر به حقایق پنهان شده زیر پوست جامعه پی ببریم، به ویژه آنکه گاه رقابتهایی در این فضا شکل میگیرد که موجب آشکار شدن اتفاقات پنهان زیادی میشود.
از جمله این شبکههای اجتماعی، اینستاگرام است که فضای عکس محور آن بهترین مجال برای رقابت شکارچیان با یکدیگر و پرده دری از فجایعشان در این خصوص شده و بستری فراهم آورده که عدهای با راه اندازی صفحاتی، نه تنها قانون شکن بودن خود را فریاد بزنند، بلکه محملی برای ترویج کردار و رفتار و قانون شکنی دیگران فراهم آورند.
صفحه «شکارگاه»، محصول چنین نگاهی است؛ صفحهای که در آن شکار انواع و اقسام گونههای جانوری، آن هم به شیوههای مختلف به نمایش درمیآید و اداره کنندگانش توانستهاند اعتمادی بین شکارچیان به دست آورند که در اثر آن، تصاویر اختصاصی از شکار اعضا دریافت کرده و با مشخصات ایشان منتشر کنند.
رویهای که به رغم اطلاع رسانی به مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست کشور، همچنان ادامه دارد و از این روی، تلخیهای آن مشدد میشود؛ اینقدر تلخ که نه تنها بیننده را متوجه قابل شکار بودن همه گونههای ساکن اقلیم کشورمان، از حرام گوشت گرفته تا گونههای رو به انقراض، میکند، بلکه نشان میدهد حافظان حیات وحش کشور آن را باور نکردهاند.
این باورناپذیری زمانی به ذهن متبادر میشود که میبینیم رد زنی بسیاری از این شکارچیان غیرمجاز به واسطه نوع فعالیتشان در دنیای مجازی کار چندان پیچیدهای نیست و از آن مهمتر، نهادهایی همچون پلیس فتا هستند که میتوان از یاری شان در این خصوص بهره برد.
جالبتر آنکه وجود این صفحه و تصاویری که از شکارچیان در فضای مجاز منتشر میشود، اثبات میکند «شکار» نه راهی برای امرار معاش (با فروش گوشت شکار!) نیست، که بیشتر شبیه تفریحی اعیانی و از سر خوشی است؛ تفریحی شوم که توانسته سایه انقراض را بر سر انواع گونههای حیات وحش کشورمان گسترده کرده و به رغم مجرمانه بودن، ادامه داشته باشد، زیرا ظاهرا عزمی برای مقابله با آن شکل نگرفته است.
و چه تلخ است که میبینیم در چنین وضعیتی، تنها میتوان به افزایش نرخ جریمه شکار و برخی مجازات مشابه دلخوش کرد و امیدوار بود که محیط بانان با شنیدن خبر به مخاطره افتادن جان همکارانشان در مقابله با شکارچیان بی رحم، ناامید نشوند و از خستگی های ناشی از کار زیاد، نبرند، بلکه برخی شکارچیان به دست ایشان گرفتار شده، محاکمه شوند و به پرداخت جریمه محکوم شوند.
جریمه هایی که تصاویر این گزارش برای اثبات کم اثر بودن آن کافی به نظر میرسد؛ آنقدر کافی که میتوان انتظار داشت این تصاویر، آخرین تصاویر به ثبت رسیده از برخی گونه های ساکن ایران زمین برای آیندگان باشند و این شماتت همیشگی برای نسل ما بماند که «وقتی عدهای حیات وحش کشور را حیاط خانه خود تلقی کرده، در آن جولان میدادند و صفحات اجتماعی خود را با تصاویر غارت گنجینه بزرگ عمومی پر میکردند، مسئولان کجا بودند؟ مردم چرا اعتراض نکردند؟!»