چرا نسبت به برنامهريزي ایكه براي اركستر سمفونيك در جشنواره موسيقي فجرشده اعتراض داريد؟
در فرهنگ ما چيزي وجود دارد كه هم خيلي عالي و هم افتضاح است و آن دوستي، فاميلي، نونونمك خوردن، رفيقي، همدلي، هماهنگي و... است. وقتي اينها وارد كار ميشود، افتضاح است. اين دوستی و رفاقت اسمهاي ديگر هم دارد و وقتي منفي ميشود به آن مافيايي ميگويند. گروه مافيا يك فاميل است در پالرمو و سيسيل من ٢٠ سال در سيسيل هم كار كردهام.
يعني فكر ميكنيد در موسيقي ايران هم مافيا وجود دارد؟
نميتواند نباشد. اسم مافيا بد است. كساني در پالرمو هستند كه وقتي با آنها صحبت ميكنيد از مافيا به نيكي ياد ميكنند. در ايران من عنواني از مافيا نبردهام بلكه كسان ديگري از آن نام بردهاند چون مافيا اسم ايتاليايي است. من اسم آن را رفيقبازي، فاميلبازي و باندبازي ميگذارم. حتي يك جوان ٢٧، ٢٨ ساله كه از ارواپا وارد شده، به فكر اين بود كه به كداميك از باندها برود. حالا علي رهبري كه ٤٠ سال قبل مدير دو اركستر، هنرستان موسيقي سنتي و كنسرواتوار تهران بوده، اينطور نبود و الان كه نيازي به اين كارها ندارم، در اين مورد سختگيرتر هم شدهام. درست است كه احساس تنهايي ميكند اما قدمهايي برداشته ميشود كه براي بچههاي آينده احتمالا مثبت خواهد بود و آن اين است كه از اين دستهبندي، باندبازي و رفيقبازي كنار بكشد. البته اين كار هزينهاي دارد كه بايد پرداخت كرد و ميدانستم كه بايد پيه آن را به تنم بمالم. بچههاي اركستر سمفونيك ثابت كردند كه اينجا حتي خيلي راحتتر از جاهاي ديگر ميتوان جلوي باندبازي و تنبلي را گرفت.
اين باندبازيها چقدر وجود دارد؟
مشكل ما از اينجا شورع شد كه اركستر سمفونيك تهران يك اركستر حرفهاي است و در ٤٠ سال گذشته در جشنوارههاي خارجي معتبري حضور داشتهام اما براي اولينبار جشنواره مملكت خودم، من را دعوت كرد. اولا اين يك سؤال است كه مگر نميدانستيد علي رهبري زنده است و در جشنواره وين اجرا دارد؟ بههرحال من را هيچوقت دعوت نكردند و ناداني هم گناه نيست و من تنها نيستم. هنرمنداني خارج از ايران هستند كه هيچكس سراغشان نميرود انگار آنها ايراني نيستند. ما از هشت ماه قبل افتتاحيه و اختتاميه جشنواره موسيقي را بر عهده اركستر سمفونيك گذاشتيم و يك كنسرت وسط را هم براي رهبر میهمان ميگذاريم. هشت ماه قبل آرشا كاوياني را كه يكي از بهترين سوليستها است، انتخاب كرديم. او در ١٦ سالگي با اركستر لندن اجرا كرده بود و خانم ليلي دانشپور كه قرار بود بعد از جشنواره در مسابقات جهاني پيانو در بروكسل شركت كند نيز براي حضور در جشنواره فجر دعوت شد. وقتي آقاي نوربخش مدير جشنواره شد، او را ديدم و به او عمدا گفتم كه يادتان نرود ما برنامهها را مشخص كردهايم و از چند ماه قبل مهمانها دعوت شدهاند، ايشان هم گفت چشم و بنياد رودكي به صورت كتبي اين موضوع را به آنها اطلاع داده بود. وقتي جدول جشنواره را ديدم، متوجه شدم در افتتاحيه و اختتاميه حضور نداریم و آقا و خانم ايراني هم نيستند و من و آقاي كاروان كه ويولونيست هستيم، در برنامهاي كه از قبل مشخص شده است، ماندهايم. من ناچار شدم برنامه دو سوليست ايراني را كنسل كنم و آبرويمان جلوي آنها رفت. وقتي آقاي مرادخاني متوجه شد و مسئله رسانهاي شد و آقاي پورناظري، نوربخش و مشفق كه مسئول جشنواره هستند، آگاهي ندارند، چه كاري ميكنند. آن موقع البته كمي زيادهروي كردم و گفتم بيسواد هستند اما ناآگاه هستند. اركستر قرار است در اختتاميه فستيوال بهار شانگهاي و افتتاحيه فستيوال بروكنر در اتريش به اجرا بپردازد. رئيسجمهور اتريش به صورت رسمي اعلام كرده است كه در سال ٢٠١٧ علي رهبري و اركستر ايران، فستيوال را افتتاح ميكند. من ٢٥ سال قبل در اين فستيوال به عنوان رهبر حضور داشتم اما با اركسترهاي بزرگ دنيا و در خواب نميديدم با اركستر تهران به آنجا بروم، آنوقت جشنواره خودمان اين اركستر را ناديده گرفته است. بههرحال آقاي مرادخاني دستور دادند كه افتتاحيه جشنواره بايد از سوي اركستر سمفونيك باشد. البته بگذريم كه مسئولان جشنواره براي گروه كر اركستر سمفونيك برنامه گذاشته بودند بدون آنكه با مدير هنري آن هماهنگ كرده باشند. آنها براي آقاي كارواي كه مهمان من بود، رسيتال گذاشته بودند، بدون آنكه از من و خود ايشان بپرسند. بعد از دستور آقاي مرادخاني براي اركستر پنج برنامه مشخص شد كه شامل كنسرت افتتاحيه، رسيتال آقايان كارواي و ابوالقاسم، كنسرت اركستر سمفونيك با آقاي تابلكوف و كنسرت آقايان كيارس يا كريستوف رضاعي و گروه كر اركستر سمفونيك. تا آمديم خوشحال شويم كه پنج برنامه داريم مشكل بعدي شروع شد. بچههاي اركستر ايراد گرفتند كه تمام شهر پر عكسهاي رفقاي آقاي پورناظري و نوربخش است به جز اركستر سمفونيك. من اول باور نكردم و به آقاي نوربخش تلفن زدم و ايشان گفت حقيقت ندارد كه براي اركستر ما تبليغ نشده و براي همه يكسان تبليغ شده است. روز بعد دوباره به ايشان تلفن كردم و گفتم به من گفتهاند در تهران تبليغي از اركستر سمفونيك نيست، ايشان گفت بله و نتوانستهاند عكس شما را پيدا كنند. من خيلي ناراحت شدم و گفتم حداقل ميتوانستيد نام اركستر سمفونيك را بياوريد. ناراحتي بعدي اين بود كه آقاي ابوالقاسم كه پيانيست حرفهاي است و با آقاي كارواي برنامه داشت، نامش در جدول نيامده بود. آقاي ابوالقاسم حتي ميخواست شركت نكند. وقتي من به آقاي نوربخش اعتراض كردم، ايشان جلوي ديگران اهانت كرد و گفت شما فكر ميكنيد خيلي مهم هستيد؟ گفتم بله ما خيلي مهم هستيم. شما كه مديرعامل خانه موسيقي هستيد و بايد از اين صنف در موقعيتي مانند الان دفاع كند، به ما اين حرف را ميزنيد؟ من همان لحظه بود كه تصميم گرفتم از عضويت خانه موسيقي انصراف دهم...
دليل ديگري هم براي اين انصراف داشتيد؟
دلايل ديگري هم بود و فقط منتظر يك تلنگر بودم...
از قبل رفتارهاي ديگري از سوي خانه موسيقي شده بود؟
با من نه، اما به درد دل كسان ديگري گوش كرده بودم و موضوعهاي ديگر را دنبال كرده بودم و دلايل آقاي عليزاده را مطالعه كرده بودم و همه اينها برايم كافي بود كه بگويم يك مديرعامل خانه موسيقي نميتواند از قدرتش سوء استفاده كند و با ما اينطور برخورد كند. البته الان كه كنسرت ما تمام شده، شنيدم برايمان تبليغ شده است. اينها مخصوص ايران است. البته در اينجا براي ما اتفاقي افتاد كه بسيار عالي بود و بليتهاي ما زودتر از هر گروه ديگري فروش رفت. قبل از اجراي مراسم در افتتاحيه خانمهايي كه قبل از ما برنامه داشتند، ٤٠ دقيقه ديرتر برنامه را شروع كردند. قرار بود ساعت هشت شب ساندچك كنيم كه با يك ساعت تأخير شروع شد و ساعت ٩:٢٠ دقيقه ساندچك كرديم و مردم که منتظر بودند، داخل سالن آمدند اما در خبرها ميآيد به دليل بحثي كه علي رهبري بر سر ويدئوي پخش داشته، ٤٠ دقيقه ديرتر برنامه شروع شد اما وقتي من ساعت ٩ شب كه روي سن آمدم و درحال چيدن صندليها بودند، يكي از خانمهاي همكار در جشنواره جلوي مدير داخلي ما گفت كه آقاي پورناظري گفتهاند ويدئوي آقاي عليزاده پخش نشود. من هم گفتم اگر ويدئوي ايشان پخش نشود، قطعه نينوا را امشب رهبري نميكنم. اما صحبت لوگو نبود. وقتي آن خانم گفت ميخواهم به مقامات بالا تلفن كنم، خودشان تصميم گرفتند كه پخش كنند. آقاي پورناظري ميگويد كه چنين چيزي نبوده است.
سطح كيفي جشنواره چطور است؟
من با افتخار در جشنواره شركت كردهام اما اميدوارم واژه بينالمللي به جشنواره برگردد، يعني مسئولان را مجبور كند كه بينالمللي فكر كنند. آنها عقيده دارند چون جشنوارههاي پراگ و... عنوان بينالمللي ندارند، ما هم نداشته باشيم. آنها بينالمللي شدهاند. ما نياز داريم اجراكنندگان جشنواره در سطح بينالمللي باشند. ميگويند بليتهاي جشنواره خوب فروش رفته است. اين بهآن معناست كه مردم تشنهاند و شما هر سطحي به آنها بدهيد، ميآيند پس در سطح بالا كارها را به آنها ارائه كنيد. به عقيده من خط جشنواره هم بايد بينالمللي شود و از افرادي مانند عليزاده بايد جويا شد كه چرا در جشنواره حضور ندارند. آنها هم جشنواره فجر را دوست دارند هم وطنپرست هستند. به عقيده من رئيس جشنواره بعدي در اولينگام بايد عليزاده را قانع كند كه در جشنواره ممكلت خودش بزند. خطمشي جشنواره بايد مشخص شود نه اينكه هر كسي كه كاري نداشت در جشنواره اجرا كند. فراموش نكنيد وقتي دير برنامهريزي میکنید، آنهم با افرادي كه جشنواره جهاني ندارند، فقط ميتوانيد سراغ افرادي برويد كه بيكار باشند، وگرنه برنامه افراد حرفهاي از قبل مشخص است اما در مورد موضوع مثبت هم بايد بگويم. هفته گذشته از حدود صد نفر آزمون گرفتیم و يك ليست ٧٥ نفري كه قبول شدند، قرار است وارد اركستر سمفونيك جديد تهران شوند و از اوايل اسفند قراردادشان حاضر باشد و قول داده شده است مشكلات مالي جبران شود...
الان مشكلات مالي برطرف شده است؟
نخير هنوز حقوق بچهها از سوي بنياد رودكي كامل داده نشده است. هر ماه يك مقدار كم داده شده و ماه گذشته هنوز داده نشده است و اگر هر جاي ديگري بود، با اين شكلي كه حقوق داده شده و به جاي سي روز، بيست يا هجده روز داده شده، اركستر تعطيل ميشد. اما بهترين هديهاي كه ميشد بعد از يك سال به ما داده شود، اين بود كه آقاي مرادخاني پس از اجراي مراسم افتتاحيه به پشت سن آمد و گفت كه خيالتان راحت باشد، قرارداد شما و نوازندگان در بهترين شرايط درست شده و بودجه اركستر سمفونيك از فروردين افزايش خواهد داشت.