پنج سال پس از آغار بحران سوریه، روند وحشتناک درگیری ها در این کشور همچنان ادامه دارد. بر اساس آمار مرکز پژوهش سیاستگذاری سوریه (SCPR)، تاکنون 11.5 درصد مردم سوریه کشته یا زخمی و 45 درصد نیز آواره شده اند. عدم امنیت و خشونت مستمر، سبب شده مردم در انتخاب میان دو گزینه زندگی اسارتبار و یا خروج از کشور قرار بگیرند.
به گزارش «تابناک»، روزنامه «هافینگتون پست» در مطلبی ضمن اشاره به موارد فوق، به بررسی راه حل های بحران سوریه پرداخته و می نویسد، درگیری های اولیه در سوریه که پنج سال پیش آغاز شد، به سرعت به یک جنگ داخلی و چند مجموعه درگیری دیگر منجر گشت و می توان از آن به یک «جنگ جهانی کوچک» یاد کرد که کشورهای مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای در آن درگیر شده اند.
در حال حاضر، درگیری ها در سوریه می تواند چند نتیجه داشته باشد:
1- ادامه مذاکرات در ژنو تحت هدایت استفان دی میستورا، نماینده ویژه سامان ملل؛ مذاکراتی که بتواند به برقراری آتش بس و در نهایت، برگزاری انتخابات سراسری منجر شود.
2- پیروزی ارتش سوریه با حمایت هوایی روسیه و کمک های نظامی ایران. عدم امنیت در سوریه سبب شده تاکنون مجموعه ای مسائل، حل نشده بماند.
3- توسعه جنگ جهانی کوچک و به موازات آن، افزایش نظامی گری و تروریسم بین جهانی.
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا که از انجام اقدام نظامی مستقیم در سوریه خودداری کرده، از سوی برخی، ضعیف خوانده شده است؛ اما دیپلماسی چند وجهی وی که جان کری مسئولیت اداره آن را بر عهده دارد، شاید تنها راه حل پایداری بوده که می توان برای این بحران گسترده در نظر گرفت.
جنگ های عراق و سوریه، منازعات منطقه ای هستند؛ اما داعش، القاعده و دیگر گروه های افراط گرا، دامنه اقدامات تروریستی و خشونت طلبانه خود را در همه جا توسعه می دهند. حملات در صحرای سینا، بیروت، پاریس، سن برناردینو، جاکارتا و دیگر مناطق که توسط و یا در ارتباط با این گروه ها انجام گرفت، امنیت بین المللی را تهدید کرده و نیازمند یک راهکار بین المللی هماهنگ برای مقابله است.
در شرایطی که جامعه جهانی به نهادهایی همچون دادگاه بین المللی در «هیگ» چشم امید دارد تا مسئول وقایع را مشخص کرده و کسانی که مرتکب جنایت علیه بشریت شده اند را مجازات نماید، یک پاسخ موثر به این موضوع، باید شامل نه فقط جنبه بشردوستانه ماجرا، بلکه همچنین ملاحظات و اهداف سیاسی و ژئوپلیتیکی همه بازیگران نیز باشد. یک پاسخ دیپلماتیک به این موضوع، می بایست با در نظر گرفتن موضوعات زیر تدوین شود:
1- ارتش سوریه، با وجود پنج سال نبرد با داعش، جبهه النصره، احرار الشام، جیش الاسلام و دیگر گروه های افراط گرا و تروریستی که از سوی کشورهای خارجی حمایت می شوند، همچنان توانسته هسته مرکزی حرفه ای خود را به عنوان یک سازمان منسجم حفظ نماید. ارتش سوریه، یک سازمان سکولار و کثرت گرا است که اقوام و اقلیت های مختلف سوری – شامل مسیحیان، علویان، دروزی ها و غیره – در آن حضور دارند و حتی سنی های سوری نیز در رده های بالای این ارتش عضو هستند. افزون بر این، حتی در ادارات دولتی نیز در رده های بالا، افراد سنی مذهب حضور دارند.
2- اپوزیسیون سکولار دولت سوریه ضعیف است؛ و از سوی دیگر، اعضای گروه های دارای ایدئولوژی های معتدل تری همچون ارتش آزاد سوریه، به طور مستمر به سوی گروه های افراطی تر جذب می شوند و بر عکس این روند اتفاق نمی افتد. خود ارتش آزاد سوریه که ابتدا بر اساس ایدئولوژی «افسران آزاد» دوران جمال عبدالناصر، رئیس جمهور اسبق مصر شکل گرفت، به تدریج ایدئولوژی اخوان المسلمین را پذیرفت و از همان زمان، برخی اعضای آن نیز به سمت گروه های افراطی تر، همچون جبهه النصره تمایل پیدا کردند.
افزون بر این، گروه هایی همچون جیش الاسلام، احرار الشام و دیگر گروه های سلفی افراطی، اصول ایدئولوژیک مشترکی دارند که آن را مستعد همکاری با جبهه النصره می سازد. ائتلاف موسوم به «جیش الفتح» که مورد حمایت عربستان سعودی و ترکیه است، حاصل همین اشتراکات ایدئوژیک می باشد. معارضین مسلح سوری، شامل بیش از هزار گروه است که بسیار منشعب بوده و فاقد یک استراتژیک حکومتی هستند. این گروه ها که تحت سیطره افراط گرایان سلفی قرار داشته و اغلب با جبهه النصره متحد هستند، از جانب داعش تحت فشار شدیدی قرار دارند.
3- موفقیت مقاومت «کوبانی» نشان می دهد که حتی یک اقلیت سوری همچون کردهای این کشور، در صورتی که درست مورد حمایت شود، می تواند بر ماشین کشتار داعش غلبه کند. یگان های مدافع خلق (YPG) که شاخه مسلح حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) است، اساساً یک گروه مسلح کردی به شمار می رود؛ اما عرب ها، ترک ها و غربی ها نیز در ساختار آن حضور دارند.
یگان های مدافع خلق، خود را یک ارتش مردمی دموکراتیک می داند که تعداد زیادی زن نیز در رده های آن حضور دارند. تجربه کوبانی نشان داد که یک رویکرد مدرن، دموکراتیک و کثرت گرایانه به سیاست، می تواند به ابزاری کشنده علیه گروه های افراطی تبدیل شود. در حقیقت، تاکنون ثابت شده که یگان های مدافع خلق، در کنار ارتش سوریه، کارآمدترین نیروها در مبارزه با داعش و دیگر گروه های تروریستی هستند.
در اینجا، اشاره ای به نقش عربستان سعودی و ترکیه ضروری است:
1- عربستان سعودی از ابتدای ظهور خود به عنوان یک کشور در عرصه تعاملات بین المللی، بر مبنای قبیله گرایی رفتار و همچنین در راستای ترویج ایدئولوژی وهابیت حرکت کرده است. وهابیت، همه عناصر مدرنیته، از جمله مفهوم دولت مدرن را رد می کند و هر گونه عقیده متفاوت در زمینه مذهبی را کفر و ارتداد می داند. این، همان محور اصلی درگیری هایی است که اکنون دارد منطقه را از هم می گسلد.
همه جنبش های افراطی سلفی، ریشه گرفته از وهابیت هستند؛ هرچند در میان خود نیز اختلافات و درگیری هایی دارند. در دوران مدرن، پادشاهی های نفتی به سردمداری عربستان سعودی کار تأمین مالی بیشتر جنبش های سلفی را در سرتاسر جهان بر عهده داشته اند و بخش های خصوصی این کشورها نیز منابع مالی را مستقیماً در اختیار گروه های تروریستی قرار داده اند.
2- ترکیه، یک جمهوری نیمه اروپایی با نهادهای مدرن است که در حال حاضر، به دست یک حکومت اخوانی اداره می شود. اما ترکیه با همه سوابق نزدیکی خود با نهادهای غربی و تلاش برای پیوستن به اتحادیه اروپا، در دوران اردوغان به جای حرکت به سمت دموکراسی بیشتر، در جهت عکس حرکت کرده است؛ یعنی محدود کردن فضای داخلی آزادی بیان، برقراری نوعی رابطه پیچیده با گروه های سلفی و در مجموع، سیاست هایی که هم امنیت خود این کشور را به خطر انداخته و هم اروپا را با موج مهاجران مواجه ساخته است.
در این میان، ترکیه و عربستان سعودی تمایل خود را برای اعزام نیروی نظامی به سوریه برای آنچه مبارزه با داعش می خوانند، اعلام کرده اند؛ اما تعهد آن ها به مبارزه با داعش، جای سؤال دارد. در حقیقت، عربستان سعودی حامی گروه های مسلحی است که همگی خواستار براندازی دولت بشار اسد هستند و ترکیه نیز اکنون خود را مشغول بمباران مواضع کردهای سوریه در شمال این کشور کرده است؛ یعنی همان گروهی که – بر اساس آنچه ذکر شد – یکی از مهمترین نیروها در مبارزه با داعش بوده است.
محتمل ترین طرح عربستان و ترکیه می تواند حرکت مستقیم به سوی رقه، یعنی پایتخت خلافت خودخوانده داعش باشد تا به این ترتیب، داعش را که دیگر برایشان استفاده ای ندارد، برانداخته و یک منطقه تحت الحمایه سنی نشین را به وجود آورند. با این حال، با توجه به اینکه روسیه عملاً در سوریه برای خود منطقه پرواز ممنوع اعلام کرده، برای ترک ها سخت است که بدون پشتیبانی هوایی، تا رقه پیش بروند. به همین نسبت، نیروهای سعودی نیز با خطر روبه رو شدن با ارتش سوریه و نیز گروه های مقاومت مواجه خواهند بود.
افزون بر این، دشوار است که بپذیریم کردهای سوریه، سست شدن خودمختاری خود را بپذیرند یا به طور کلی مردم سوریه با تکه تکه شدن کشور خود موافقت کنند؛ افزون بر این، آمریکا، اروپا، چین و روسیه، همگی به خوبی آگاهند که هرگونه تغییر در مرزهای سوریه، می تواند تأثیرات پیش بینی نشده ای به همراه داشته باشد. در حقیقت، به نظر می رسد برخی محافل در ترکیه، تلاش دارند از طریق دامن زدن به بحران، پای ناتو را به ماجرا باز کرده و اوضاع را پیچیده تر سازند.
در همین اوضاع و احوال، عربستان سعودی بزرگترین رزمایش نظامی تاریخ خود را برگزار کرده است. دیر یا زود، داعش از میان خواهد رفت و احتمال شکل گیری یک منطقه خودمختار در شرق سوریه وجود دارد. اما با این حال، تنها راه برای تضمین امنیت سوریه، وجود یک دولت مرکزی دارای حاکمیت در این کشور است.
با توجه به این موارد، باید گفت که راه حل بحران سوریه، از طریق کاستن از تنش ها و مذاکره حاصل می شود، نه اعزام نیروی بیشتر. برای مهار این جنگ جهانی کوچک و جلوگیری از گسترش تروریسم در جهان، چهار دیپلمات برجسته بین المللی (جان کری، سرگئی لاوروف، محمد جواد ظریف و فریکا موگرینی) می توانند با تشکیل یک گروه چهارگانه، راه حلی پایدار را برای بحران سوریه تدبیر کنند که مقدمه برقراری نظام امنیت دسته جمعی در خاورمیانه باشد؛ سامانه ای که البته کارکرد آن به مشارکت مصر، ترکیه و عربستان سعودی نیز بستگی دارد.