تقریبا همه کاربران امروزین تکنولوژی رایانه های مکینتاش را به نام استیو جابز می شناسند و وی را به عنوان خالق این دستگاه تلقی می کنند. این نظر البته اشتباه نیست، ولی شخص دیگری هم هست که بدون وی قطعا خبری از رایانه سمبلیک اپل نبود: استاد واسط کاربری با نام «جف راسکین» که یازده سال قبل از دنیا رفت.
راسکین نه تنها رایانه مکینتاش را به همین نام لقب داد، بلکه هویت اصلی این دستگاه را که تا به امروز با آن شناخته می شود به آن بخشید. مفهوم اصلی که راسکین از رایانه مک مد نظر داشت و از سال 1979 روی آن کار میکرد البته تفاوت زیادی با آنچه در سال 1984 منتشر شد، داشت.
وی در ذهن خود طرح رایانه ای کاملا قابل حمل را در نظر داشت که وابستگی بسیار کمی به نرم افزارهای جداگانه داشت؛ اما به شکلی خارق العاده قابل انطباق و تطابق پذیر با نیازهای کاربر بود. برای مثال اگر مشغول تایپ یک نامه بر روی آن بودید این رایانه تشخیص می داد، به یک واژه پرداز نیاز دارید و چنانچه مشغول حل یک مسأله ریاضی بودید ماشین حساب را برای شما فراهم می کرد.
راسکین همچنین با ایده ماوس مخالفت زیادی داشت زیرا باعث میشد که کاربران به شکل مداوم دست خود را از کیبورد برداشته و به ماوس ببرند؛ اما به این موضوع علم داشت که رایانه ها باید برای همه کاربران خوشایند باشند.
وی در زمان دانشجویی خود در دانشگاه نیویورک یک بار اقدام به انتشار متنی کرد که در آن اشاره کرده بود که رایانه ها باید کامل گرافیکی باشند و نه مبتنی بر متن. وی این ایده را به اپل داد و از همین جا به دستور این شرکت کار خود روی این پروژه را آغاز کرد.
همچنین وی بر این باور بود که رایانه ها باید از بهای مناسبی برای جمعیت انبوه برخودار باشند و بر همین اساس قیمت رایانه مک را چیزی پایین تر از 500 دلار قرار داد.
اما سرانجام استیو جابز مدیریت پروژه رایانه مک را شخصا به عهده گرفت و راکسین را از این پروژه اخراج کرد. جالب آنکه وی یازده سال قبل به علت سرطان لوزالمعده از دنیا رفت، دقیقا همان بیماری که استیو جابز را از پای درآورد.
نام وی به هیچ وجه به اندازه نام استیو جابز مطرح نشد و به شهرت نرسید؛ اما وی بدون شک دست کم به اندازه جابز در زندگی بسیاری از کاربران تکنولوژی و در آینده آن تأثیرگذار بوده است.