اظهارات تازه ابوالفضل پورعرب درباره بلایی که در دوران بازیگری بر سر او آوردند، آنچنان تلخ و دردناک است که در روزهای اخیر، موجب ناراحتی افکار عمومی شده است؛ اظهاراتی که نشان میدهد در دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد چه بلایی بر سر سینماگران میآوردند و مدیران وقت سینمایی کشور چه روزگار تلخی را برای اهالی سینما رقم زده بودند.
به گزارش «تابناک»؛ ابوالفضل پورعرب، نخستین سوپراستار سینمای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی است. سینمای ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی با تغییر نگاه مواجه شده بود؛ اما هنوز دولت حضور پررنگی در این عرصه نداشت؛ تا اینکه فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی، عنان مدیریت سینما را به دست گرفتند و روزگار سیاه سینمای ایران آغاز شد؛ روزگاری که آثارش با رفتن این اشخاص از سینمای ایران، برای چند سال استمرار داشت.
پورعرب یکی از چهرههایی بود که هزینه «ستاره بودن» را در دورانی داد که ظاهراً ستاره در سینمای ایران به زعم مدیران، وقتی یک ضدارزش بود و سینمای بدون قهرمان ارزشمند بود. تقی پور از مدیران بر جای مانده از دوران بهشتی نیز چندی پیش به توجیه این اقدام ضدسینمایی می پردازد که ضربه مهلکی به سینمای ایران زد و تأکید کرد، بنا بر نظر سید محمد بهشتی، فخرالدین انوار و دیگر مدیران وقت سینما، ستاره سازی بر خلاف سیاست جمهوری اسلامی ایران بود و به همین دلیل، با چنین رویهای مخالفت کردند! نکته جالب اینکه جمشید هاشمپور سالها به همین دلیل (ستاره بودن) در آن دوران ممنوع الفعالیت بود.
پورعرب به تازگی در گفت و گو با فریدون جیرانی، بخشهایی از آنچه در آن دوران سیاه بر او گذشته را بازگو کرده، ولی عمده آنچه از او نقل شده، اظهاراتش درباره بیماری سرطان و همچنین عدم دیدار هنرمندان از او و بیمعرفتی سینماگران است. پورعرب زمانی وارد عرصه فیلمسازی شد که اواخر دوره مدیریت سینمایی یک گروه از مدیران بود و ادامه حضور سینمایی این بازیگر سینما در دوره مدیران جدید رقم خورد.
حواشی این دوران بر جای مانده از دهه شصت بود؛ کما اینکه حمید خاکبازان، مديرکل نظارت و ارزشيابي امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از 1373 تا 1375، از سال 1365 تا 1368 نیز معاون همین اداره کل بود و در دولت اصلاحات این گروه بیش از پیش قدرت گرفتند و آنچه دوست داشتند در سینما رقم زدند. البته اگر صحبتهای چند سال اخیر انوار را مرور کنید، تصور خواهید کرد که یک سوییس کوچک در سینمای ایران طی سالهای دهه شصت و هفتاد برپا بوده است!
پورعرب در بخشی از اظهارات تازهاش درباره نوع برخورد در آن دوران گفت: «حمید خاکبازان جایزه جشنواره پیونگ یانگ برای «عروس» را به من نداد. او بعد از «بهشت پنهان» که در آلمان فیلمبرداری شد، ما را خواست و با طرح مضامینی مثل مصرف مسکرات در آلمان، می خواست ما را ممنوع الکار کند که من رفتم سر سریال امام حسن (ولایت عشق) که البته نذر هم داشتم برای حضور در این کار. گفتم خاکبازان مهمل می گوید و من اصلا معده درد دارم و نمی توانم مسکرات بخورم!... من خدا خدا میکردم، یک ابوالفضل پورعرب بیاید و من نفر دوم بشوم که راجع به آن نفر اینقدر بحث باشد. اصلاً دیگر میترسیدم؛ کارم به اینجا رسیده بود. از اینکه نباید مطرح شوم. مردم که مرا دوست داشتند، اما مسئولان نظرشان چیز دیگری بود».
جیرانی که از دوستان قدیمی خاکبازان است و با او در پروژه های متعددی همکاری داشته، پورعرب سینما را در مواجهه با این پرسش قرار داد که «ولی بعدها به تو جایزه بهترین بازیگر را در جشنواره فیلم فجر دادند» که پورعرب نیز پاسخ داد: نمیتوانستند ندهند، چون یک بسیجی را بازی کردم که به من گفت، بیمعرفت تو برای دل همه آدمها فیلم بازی کردی، الا ما بچه بسیجیها. خجالت کشیدم، چون بسیجی بدون هیچ حقوق و چیزی به جبهه رفته بود و برای من خیلی قابل احترام است. به خاطر او رفتم و جایزه هم گرفتم. من جایزهام را در مشهد به این خانواده دادم. من به خاطر اینکه آقایان خوششان بیاید نبوده، برای یک بچه بسیجی بوده؛ چون من خودم یازده ماه در منطقه بودم. شلیک نمیکردم اما در منطقه بودم و دیده بودم. آن وقت جایزه من را ندهند و بعد هم بگویند نمیدانیم چه شده است و از مدیران بعدی پیگیری کنید؟ مگر آقای خاکبازان، خانه خاله است؟
پورعرب درباره اینکه چه میزان مراقب خودش بوده تا فیلمهای بد و بیکیفیت بازی نکند، گفت: «چقدر مراقب خودم باشم؟ من هفت سال (هفت دوره جشنواره فیلم فجر) کاندیدا (برای دریافت سیمرغ بهترین بازیگر) شدم و رفقایم را تشویق کردم. آدم خسته میشود... (نامفهوم) به من گفت: جایزهات را از مردم میگیری. صورت مسأله غلط، جواب غلط میدهد. یعنی ما (سوپراستارهای سینما) بد بودیم و اینقدر برای جامعه مضر بودیم؟! خیلی عجیب است».
این بازیگر سینما درباره شرایط سخت زندگیاش در دوران اوج بازیگری گفت: «سی سال شمال بروی، ویلا داشته باشی و در آب نروی. چرا؟ چون لخت نشوی و عکسی از تو بگیرند. مهمانی نمیتوانی بروی، چون زن و مرد قاطی باشد، فردا این طرف و آن طرف میآید و توضیحی نداری که دربارهاش بدهی. خاکبازان می گفت، من شمشیر حضرت عباسم و مگر می شد در برابر وی کاری کرد. البته الان دیگر تفکر خاکبازانها نیست؛ اما به هر حال شما فکر کن سی سال ترسیدهاید و این گونه تربیت شدهاید».
پورعرب درباره آن دوران سیاه یک خاطره عجیب تعریف میکند و فضای بسته سینما در آن دوران را نشان میدهد: «ما با آقای افخمی شمال (سر صحنه فیلم عروس) پینگ پنگ بازی میکردیم. پینگ پنگم بد نبود و همه را بردم. خانم (نیکی) کریمی هم اینجا ایستاده بود. آقای افخمی (به نیکی کریمی) گفت: میخواهی بازی کنی؟ (نیکی کریمی) گفت: نه ممنون؛ ترسید. (افخمی به نیکی کریمی) گفت: نه بیا بازی کن. (نیکی کریمی) آمد بازی کرد و من بردم. صبح امیر اسفندیاری (از مدیران بنیاد سینمایی فارابی در دوره سیدمحمد بهشتی) پینگ پنگ بازی کردند، چه اتفاقی افتاده است؟ شما تصور کنید، در آن فضا نباید ترسید؟»
این بازیگر سینمای ایران نمونهای دیگر از این برخورد را نیز این گونه مورد اشاره قرار داد: «آقای (رسول) صدرعاملی به من گفت هنرپیشه زن که میخواهد با تو بازی کند، نیاز دارد با تو حرف بزند. حرف که نمیتوانستیم بزنیم. گفتم: آقا من چه کار کنم؟ حالا این در شرایطی است که از آن بک گراند نیز می ترسی. (صدرعاملی) گفت باهاش حرف بزنم و قدم بزنم. گفتم: مشکل میشود. (صدرعاملی) گفت: من اینجا هستم. ما رفتیم قدم بزنیم. با اینکه آقای صدرعاملی گفته بود، صبح آقای اسفندیاری آنجا بود که چه شده است. اشکال از من یا آقای صدرعاملی نبود و یک بازیگر باید نقش مقابلش را بشناسد. خیلی حرف است. این انرژی را میگذاری و حقوق را میگیری، بیایی اینجا که چه بشود؟»
پیش از این «تابناک» گزارشهایی درباره ممنوع التصویری نه ساله داود رشیدی همزمان با حضور این مدیران در مصدر امور و همچنین شلاق زدن برخی تهیه کنندگان و پخش کنندگان سینما در وزارت فرهنگ و ارشاد منتشر کرد. مدیران سینمایی دهه شصت که این دوران را به عنوان دوران طلایی جا زدند، در قبال همه این وقایع سکوت پیشه کردهاند و ظاهراً تصور نمیکردند روزگاری پرده از وقایع این دوره سیاه برداشته شود. آیا بهشتی و انوار هنوز قصد ندارد پاسخ دهند سینما را در چه ریلی و به چه قیمتی مدیریت میکردند؟!