توضیحات قابل تأمل یک مدیر سینمایی دهه شصتی؛
آیا شلاق خوردن عدهای به خاطر ممنوعیت «ویدیو» توسط وزارت ارشاد قابل دفاع است؟
توجیهات حیدریان برای ممنوعیت ویدیو در این سالها برای هر ایرانی دارای سنی بیش از سی سال غیرقابل هضم است. برای هر چهره غیرمتخصصی نیز واضح است که ممنوعیت ویدیو و سپس جرمانگاری حمل، نگهداری و خرید و فروش ویدیو و دستگاه پخش ویدیو، تا چه حد برآمده از شوخ طبعی بود و حتی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز از این سیاست اشتباه به درستی با لفظ «مضحک» یاد کرده بود.
پس از نقدهای مطرح درباره روند سیاست گذاری و مدیریت سینمای ایران در دهه شصت، محمدمهدی حیدریان، یکی از مدیران کلیدی این دوران به تازگی در گفتوگویی به بیان توجیهاتی درباره این دهه پرداخته که اگر قرار بر اتکا بر این استدلالهای مدیران دهه شصتی باشد، باید بسیاری از ابزارهای نوین اطلاع رسانی از جمله اینترنت را کامل ممنوع و از دسترس عموم خارج کرد!
به گزارش «تابناک»؛ وقتی سیدمحمد بهشتی که برادرش دبیر هیأت دولت وقت بود به همراه فخرالدین انوار در سال 1362 کنترل سینمای ایران را کامل به دست گرفتند، خشت اول را کج گذاشتند و بدین ترتیب دیوار سینمای ایران برای دوره طولانی به اجبار و اصرار ایشان کج بالا رفت. آن گونه که هوشنگ گلمکانی، سردبیر مجله فیلم در گفت و گو با فریدون جیرانی تأکید کرده بود، یکی از شروط این دو مدیر برای در اختیار گرفتن کنترل سینما، تعطیلی ویدیوکلوپها بود و این خشت اولی بود که انوار و بهشتی کج گذاشتند.
بهشتی و انوار در روندی که شکل دادند، تنها نبودند و چهرههای دیگری نیز در این بازی مشارکت فعال داشتند. علاوه بر سیدمحمد بهشتی ـ که در یک گفت وگو، به جای پاسخ به روند اشتباه دهه شصت، به طرح اتهاماتی درباره سینماگرانی پرداخته که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شلاق خوردند ـ عبدالله اسفندیاری از اعضای تیم بهشتی در چندین گفت و گو به توجیه وقایع رخ داده در آن دوران پرداخته و حالا محمدمهدی حیدریان، از دیگر اعضای این گروه نیز درباره برخی مسائل آن دوران توجیهاتی آورده است.
حیدریان که با تحصیلات مدرک مهندسی مکانیک، رنگین کمانی از مسئولیتهای فرهنگی را داشته، در این گفت و گو در توجیه ممنوعیت ویدیو میگوید: «
ما در دوره خودمان ویدیو را ممنوع و در همان دوره خودمان آن را آزاد کردیم. عده ای می گفتند شما که میخواستید آزاد کنید، چرا ممنوع کردید؟ شما که قائل به آزادی بودید، چرا این کار را کردید؟ ما روزی که ویدیو را ممنوع کردیم، انبارها از فیلمهای خارجی که بسیار بسیار ناسالم، غیر شرعی و غیر فرهنگی بودند، پر بود. ضمن اینکه در آن دوران،
جامعه فیلمساز ما اندک، جوان و کمتجربه بود که نیاز به حمایت داشت و همچنین باید مراقبت می کردیم تا نگاه اصیل خودمان در سینما شکل بگیرد».
حیدریان ادامه داد: «قبل از انقلاب، فیلمسازی با الگوبرداری از سینمای هند، امری تجربهشده برای ما بود که ما نمی خواستیم در سینمای پس از انقلاب هم دنبال شود. اگر آن زمان جلوی ویدیو را نمی گرفتیم، چند اتفاق میافتاد؛ ابتدا اینکه روی فیلمسازان ما تأثیر می گذاشت. دوم آنکه ما میخواستیم سینمای خودمان صاحب سرمایه شود، ولی در صورت آزادی ویدیو، این سرمایه را کسان دیگری می بردند. سوم اینکه اساساً لشکر، فرماندهان یا سردارانی که بنا بود در عرصه فرهنگی خود ما تعریف فرهنگ ما را ارائه دهند به وجود نمیآمدند، چون بازار دست کسی دیگر بود».
این مدیر دهه شصتی سینما افزود: «ما همان موقع یک قانون مدتدار تعیین کردیم و گفتیم به مدت چهار سال این ممنوعیت وجود داشته باشد تا ما بتوانیم از نقطه A به نقطه B برسیم.
اصلا این طور نبود که مانند امروز که گاه تصمیماتی گرفته می شود که
صورت مسأله را پاک میکنند، ما هم به دنبال حذف همیشگی یک ابزار باشیم. ضرر
پاک کردن صورت مسأله ها در حوزه فرهنگی به کسی میرسد که صورت مساله را
پاک میکند و ما این را از همان روزها می دانستیم. آن موقع ما میخواستیم زمان بخریم و این کار را کردیم تا فیلمسازهایمان
بتوانند تولیدات بیشتری داشته باشند. ما همین بحثها را در مجلس داشتیم...».
او
در بخش دیگری از توجیهاتش گفت: «...من این بحث را پیرو سخن جنابعالی عرض
کردم که در فرهنگ ظرفیتسازی، آماده کردن شرایط جامعه، ارتقای توان خودمان
و... اصل است. ولی خود من امروز درباره مسأله فضای مجازی معتقدم که دیگر نمی توانیم بگوییم شبکه مجازی حرام و ممنوع است.
این حرف در شرایط امروز جامعه همان مصداق پاک کردن صورت مسأله است. حتی
امروز باید بگوییم در فارغ التحصیلان حوزه های علمیه هم باید چنین توانایی
ها و شناختی وجود داشته باشد. عرض من این است که نگاه به حوزه فرهنگ باید
اینطور باشد.»
توجیهات
حیدریان برای ممنوعیت ویدیو در این سالها برای هر ایرانی دارای سنی بیش از
سی سال غیرقابل هضم است. برای هر چهره غیرمتخصصی نیز واضح است که ممنوعیت
ویدیو و سپس جرمانگاری حمل، نگهداری و خرید و فروش ویدیو و دستگاه پخش
ویدیو، تا چه حد برآمده از شوخ طبعی بود و حتی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد
اسلامی نیز از این سیاست اشتباه به درستی با لفظ «مضحک» یاد کرده بود.
نتیجه این ممنوعیت عدم تماشای فیلمهای ویدیویی غیرایرانی توسط عامه مردم
نبود، بلکه هزینه و قیمت تمام شده این محصول «زیرزمینی» افزایش یافته بود.
علت
این افزایش قیمت نیز شدت عمل در برخورد با دارندگان ویدیو بود، به گونهای
که شماری برای داشتن یا خرید و فروش ویدیو شلاق خوردند؛ آن هم
ویدیویی که داشتن شماریشان صرفاً به واسطه قانون گذاری مدیران وقت سینمایی
پیرامون ممنوعیت هر گونه ویدیو (ولو ویدیوی فاقد محتوای غیراخلاقی) جرم
بودند و قریب به اتفاقشان پس از آن دوران سیاه سینمای ایران، بارها از
تلویزیون کشورمان پخش شده است.
سامان
مقدم در «نهنگ عنبر» بخشی از جو به راه افتاده درباره ویدیو در دهه شصت را
به تصویر کشیده که نگهداری و حمل ویدیو در حد قاچاق و نگهداری مواد مخدر
خطرناک و پرهزینه بود. هنوز فراموش نشده که چگونه یک نوار ویدیو -که لزوماً
حاوی محتوای غیراخلاقی نبود و ممکن بود صرفاً یک فیلم اکشن با بازی ژان
کلود ون دام باشد- میتوانست از یک شهروند عادی یک مجرم بسازد.
با همه این ممنوعیتها، ویدیو تا سال 1370 همان وضعیتی را یافت که امروز ماهواره یافته و در خانه بسیاری از مردم وجود داشت و مدیران سینمایی دولت، از جمله حیدریان زمانی تسلیم شدند که به شکست سیاست کنترلیشان پی بردند و در واقع ادامه این ممنوعیت یک شوخی بود. متأسفانه، همین نوع محدودیت و ممنوعیتها منجر به شکل گیری فضایی شد که برخی اشخاص در این فضای انحصاری بتوانند رشد کنند و از هیچ به عرش برسند و در فضای رفاقتی شکل بگیرند.
برای نمونه از اشخاصی که در میان محدودیتها رشد کردند، میتوان به کتایون شهابی خواهرزاده همسر سیدمحمد بهشتی، مدیرعامل وقت بنیاد سینمایی فارابی اشاره کرد که در نوزده سالگی وارد فارابی شد و امثال حیدریان زیر دست و بالش را گرفتند تا بتواند به نقطهای برسد که به عنوان داور جشنواره کن نیز انتخاب شود.
خواهرزاده بهشتی درباره شیوه رشدش در «دوران طلایی سینمای ایران» که بهشتی در فارابی حضور داشت، گفته بود: «
من
سی سال سابقه فعالیت دارم. در نوزده سالگی در بنیاد سینمایی فارابی
مشغول به کار شدم... بعد از شش سال کار در فارابی، به سیمافیلم پیوستم.
آنجا هم ٩ سال مشغول به کار شدم... به لطف آقایان محبی و حیدریان (اولین
مدیرعامل سیمافیلم) که در سیمافیلم حضور داشتند، بنده به عنوان
نماینده سینمای ایران فعالیت کردم. در آن دوران حضور یک زن در عرصه مدیریتی
چندان ساده نبود، ولی این بزرگواران مجوز حضور من را در عرصه بینالملل به
عنوان مدیر فراهم کردند».
حیدریان در بخشی از این گفت و گو تأکید کرده بود، با محدود کردن فضای مجازی در این دوران مخالف است؛ رویکردی که در نوع خود عجیب به نظر میرسد، چون با همان استدلالهایی که برای ممنوع کردن ویدیو در دهه شصت مطرح کرده (حمایت از تولید داخلی، عدم وجود محتوای بومی کافی برای رقابت با محتوای خارجی و...)، میتوان امروز کل اینترنت را برای یک دوره حداقل ده ساله (به سال های ممنوعیت ویدیو) قطع کرد، تا به اندازه کافی محتوای بومی تولید شود و سپس اینترنت را وصل کرد!
حقیقت آن است که مدیران دهه شصت در گفت و گوهایی که اخیراً در توجیه عملکردشان و در پاسخ به افشاگریهای اهالی سینما درباره فجایع دهه شصت نظیر سیل ممنوع الفعالیتی سینماگران، تنظیم رده بندی اشتباه برای فیلمها و برخورد سخت با سینماگرانی که به ساز این مدیران حرکت نمیکردند، تنها به توجیه پرداخته و به شکل عجیبی از یک پوزش ساده استنکاف ورزیدهاند.
این در حالی است که انتظار میرود، بهشتی، انوار، حیدریان و سایر مدیران وقت وزارت فرهنگ و ارشاد که لااقل با تصمیماتشان نظیر ممنوعیت ویدیو زمینه ساز اقدامات قهری نظیر شلاق خوردن شماری از مردم این سرزمین شدند، لااقل یک عذرخواهی ساده میکردند و کرسی مسئولیت را به نسل جوانتری میدادند که تفکر خلاقانهای برای بهبود فضای سینمای ایران دارند.
حیدریان مدیریت شبکه جهانی جام جم 3 (کانال اروپا، امریکا و آسیای جنوب شرقی) و نخستین مدیر عاملی سیمافیلم و مدیر کل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (در دوره وزارت سیدمحمد خاتمی و علی لاریجانی) و معاون امور سینمایی و سمعی، بصری (در دوره وزارت احمد مسجد جامعی)، در سالهای اخیر که قدرت در اختیار جریان دیگری بود، تهیه کننده فیلم «محمد» شد که سرانجام این فیلم همچون سرانجام حوزههایی که حیدریان در آنها حضور داشته، برای همگان مشخص است.