عباس اسلامی پور - اندیمشک: در سال 1365 ارتش بعث عراق که توان مقابله با حملات بی وقفه رزمندگان اسلام را نداشت و به انتقام شکست خویش در عملیات افتخار آفرین والفجر هشت، به جنگ شهري شدت بيشتري داد و به بسياري از نقاط كشور حمله هوایی کرد. يكي از بزرگترين حملات هوايي كه در طي اين سال روي داد بمباران شهرستان انديمشك در چهارم آذرماه بود.
حضرت آيت الله خامنهاي که در آن زمان عهده دار رياست جمهوري اسلامي بودند، طي سخناني در اولين نماز جمعه پس از این بمباران در این باره فرمودند: «صدام در انديمشك قصابي كرد».
آنچه كه اين حمله هوايي را از ديگر حملات متمايز ميكرد عبارت بود از:
1. تعداد هواپيماهايي كه شهرستان را مورد تهاجم قرار دادند: یعنی52 فروند هواپیما.
2. مدت زماني كه شهرستان مورد تهاجم قرار گرفت: شهربیش از یک ساعت و چهل وپنج دقیقه زير هجوم حملات هوايي بود.
3. در اين حمله هوايي تمام نقاط حساس شهرستان، همراه با نقاط مسكوني مورد تهاجم قرار گرفتند از جمله اين مناطق ميدان راه آهن، مناطق مسكوني، بازار روز كالا و تره بار،پادگان دوكوهه، پایگاه چهارم شكاري (بين انديمشك و دزفول) و دبيرستان شريعتي بودند.
اگرچه اين حملات هوايي شهداء و مجروحين زيادي در پي داشت اما آمار شهدا آن در هالهاي از ابهام قرار دارد، چرا كه بسياري از شهداء نيروهاي نظامي حاضر در ايستگاه راه آهن بودند و با شهادتشان به شهرستان خود منتقل گرديدند.
آمار شهداي اين روز ، 75 نفر اعلام شد که از جمله شهدای این حادثه به یازده کودک و نوجوان می توان اشاره کرد. البته اين آمار (75 نفر) شهداي مناطق مسكوني و شهر انديمشك ميباشد و آمار شهداي پايگاه چهارم شكاري كه 24 شهيد و 48 زخمي است در كنارش قرار گيرد.
در ميان شهداي اين بمباران بي سابقه پيكر معطر سردار والاي گردان حمزه از لشكر هفتم وليعصر(عج) شهيد «عزت الله حسين زاده» توجه عده بيشماري را به خود جلب نموده بود. او آرزو داشت از قافله شهداي گردان جا نماند و... سرانجام اجر سالها حضور شجاعانه در جبهه ها را از حضرت دوست ستاند و خلعت سرخ شهادت بر تن كرد.
روز چهارم آذر 65 در ساعت يازده و چهل و پنج دقيقه است كه آتش و سرب بر سر انديمشك قهرمان باريدن ميگيرد. در خيابان شريعتي و ميدان راه آهن آتش خشم و كينه دشمن شعله ور ميشود و فصلي ديگر از پايمردي بزرگمردان اين ديار رقم ميخورد.
پس از يك ساعت و نيم از هجوم خفاش ها به كبوتران سپيد، سر و صداها رفته رفته كم ميشود و درست پس از يك ساعت و سي دقيقه، آخرين برق هواپيماها تن فرسوده شهر را زير آتش مرگبار خويش قرار ميدهد. آتش حادثه رو به سردي ميگرايد، كركس ها شهر را ترك گفته و آرامش مزبوري را بر جاي ميگذارند. اوضاع شهر واقعاً دلخراش است، شهر زيبا اكنون قيافه پيكرهاي مجروحي را به خود گرفته، صداي گريه مردم دل هر انساني را به درد ميآورد، صحنههاي تكان دهنده بمباران اوج وقاحت دشمن را به تصوير ميكشد جسدهاي كنار خيابان، قطعات جدا گشته از بدن، گوشت هاي چسبيده به ديوارها همه و همه آينه صيقل شده شهر را ترك دار كرده است، آوارهاي فرو ريخته كه در ميان، آن نسترنهاي خون آلود گرفتار آمده اند، حاكي از پرپر شدن شقايق هاي بيشماري است كه شهر را با خون خويش رنگين ساخته اند، صداي آمبولانسها لحظهاي قطع نميشود، ديگر نظاره آن لالههاي پرپر كار آساني نيست...!
چهارم آذر ۱۳۶۵، سه شنبه ای هول انگیز بود که پایداری مردم با بصیرت اندیمشک و روز «حماسه مقاومت مردمی» که تابلویی از مقاومت و ایثار به شمار می رفت را رقم زد.
مردم اندیمشک که یکهزار شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرده اند در طول دوران دفاع مقدس نقش مهمی در پشتیبانی از رزمندگان اسلام داشتند. انتقال رزمندگان اسلام از طریق راه آهن ناحیه اندیمشک به جبهه های نبرد و ترابری سنگین نیروهای رزمنده از جمله علل حمله هوایی دشمن بعثی به شهر اندیمشک بود.
مهم ترین مسأله ای که شاید بتوان از هجوم طولانی هوایی به شهرستان اندیمشک از آن یاد کرد، شکستن مقاومت مردم اندیمشک و عقبه مهم تدارکات و نیروی انسانی این خطه است، چرا که وجود گردان حمزه با جوانان نیک سیرت که در عملیات مهم ضربه های جبران ناپذیری به ارتش عراق وارد ساخته بوده و مردمی که با تحمل بیش از 50 بار موشکباران و حملات هوایی، هنوز هم در حمایت امام و مولای خویش، تنور جبهه ها را گرم نگه داشته بودند.
مردمی که مقتدای پیر جماران درباره آنان فرمود: این اندیمشک است که مورد تجاوز واقع می شود و به شاید استدلال دشمن بعثی در شکستن حلقه اتصال و عقبه جبهه ها در هجوم به این دیار را استدلال درستی بتوان نامید و هرچند زخم های بی شماری در هجوم طولانی مدت چهارم آذر ماه سال 65 بر پیکر نحیف اندیمشک وارد آمد؛ اما حماسه سترگ پایداری آنان، اقتدا به حضرت زینب (س) را به زیبایی به تصویر کشید که «ما رایت الا جمیلا» و این زیبایی و شکوه ایثار را در طواف شهدای این بمباران که با حزن و اندوه اما با شکوه تشییع می شدند، زمزمه می کردند.