پس از آنکه گزارشی درباره خوابیدن برخی بی خانمان ها در قبرهای خالی منتشر شد، اصغر فرهادی در نامهای سرگشاده به رییس جمهور با اشاره به این گزارش از «گورخوابهای نصیرآباد»، از وضعیت نامساعد اجتماعی انتقاد کرد و درباره شرایط کنونی کشور نکاتی را با شخص اول اجرایی کشور در میان گذاشت.
به گزارش «تابناک»، «یک ماهی میشود که سرما کارتنخوابها را راهی کرده تا اطراف و درون
گورستان بزرگ نصیرآباد باغستان در حومه شهریار ساکن شوند. عدهای درون
گورستان و در قبرهای از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان،
در منطقه بلوکزنی و زیر کانال در چادر زندگی میکنند. در درون گورستان،
٣٠٠ گور از پیش آماده وجود دارد که ٥٠ کارتنخواب دست کم ٢٠ گور را اشغال
کردهاند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی میکنند.
این
گورها عموما برای خواب مورد استفاده قرار میگیرند و در طول روز و زمانی
که افراد برای تهیه پول مواد و غذا ضایعات جمع میکنند یا گدایی میکنند،
خالی هستند؛ اما باید حواسشان به گورشان باشد چرا که از طرف دیگر
کارتنخوابها مورد سرقت قرار میگیرند. به پتوهای پاره و لباسهای کهنه هم
رحم نمیکنند.
هیزمهای سوخته، ظرفهای یک بار مصرف غذا، پلاستیک و
تکه پارچههای موجود در بعضی از گورهایی که الان سقف ندارند، نشان میدهد
که قبلا مورد استفاده یک گروه دیگر بوده است. گورهای از پیش آماده
شده در سمت چپ گورستان، روبهروی قبرهایی که در آن تدفین انجام شده و با
فاصله کمی از مسیر رفتوآمد مردم قرار دارند.
صبح امروز بسياري از خبرنگاران و انجمنهاي خيريه براي رسيدگي بهوضعيت اين كارتنخوابها به گورستان نصيرآباد مراجعه كردند كه با گورستاني خالي مواجه شدند. آن گونه که قانون گزارش داده، پس از جستوجوهاي فراوان تنها يكي از اين كارتنخوابها را پيدا كردند كه او نيز با ترس و دلهره به خبرنگاران و انجمنهاي خيريه گفت: «تنهايمان بگذاريد صبح زود يكسري از مسئولان آمدند و ما را با كتك بيرون كردند، الان همين گور را براي خوابيدن نداريم.» اين كارتنخوابها پس بيرون رانده شدن از گورستان به خانه نيمهكارهاي در همان حوالي پناه بردهاند.
در این شرایط که تردیدهای درباره صحت و کیفیت این ماجرا مطرح شده، اصغر فرهادی در واکنش به گزارش اولیه روزنامه «شهروند»، نامهای سرگشاده خطاب به حسن روحانی نوشت و درباره وضعیت فاجعه بار اجتماعی کشور نقدهایی را مطرح کرد که نشان میدهد در عین مشغله فراوان، مسئولیت و دغدغه اجتماعی اش را به فراموشی نسپرده است.
اصغر فرهادی در این نامه نوشته است:
«شرم بر ما
آقای دکتر حسن روحانی، رئیسجمهور محترم
سلام
امروز گزارش تکاندهنده زندگی مردان، زنان و کودکانی را که در گورهای یکی از قبرستانهای اطراف تهران شبهای سرد را به صبح میرسانند خواندم و اکنون سراسر وجودم شرم است و بغض. به بهانه این نامه به شما، قصد دارم همه آنان که در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم این شرمساری کنم.
میدانم که عدهای سیاستباز اینگونه گزارشها و خبرها را دستاویزی خواهند کرد برای گرم کردن تنور بازیهای فرساینده سیاسی و انتخاباتی اما افسوس که گرمای این تنور، تن رنجور کودکان، زنان و مردانی را که شبها در گوشه قبرها، لابهلای درختان پارکها و زیر پلها به خواب میروند گرم نخواهد کرد.
در این گزارش نام یکی از کسانی که شبهای سرد استخوانسوز را در گوشه گوری نشسته به صبح میرساند و به تعبیر تلخ گزارشگر مرگ را زندگی میکند، «آرمان» است. این نام مرا رها نمیکند. «آرمان» گم شدهای که در گور پیدایش کردهاند. شرم بر ما.
در تاریخ خواندهایم که گاهی حاکمان با لباس مبدل به میان مردمان میرفتهاند تا به دور از محافظان و ملازمان و متملقان گوشهای از درد و رنج مردم را بیواسطه درک کنند. پیشنهاد میدهم لااقل برای تنوع در نگارش تاریخ امروز که آیندگان بهتزده خواهند خواند، گاهی صاحب منصبان بیهمراه و ناشناس به میان مردم بروند. به روستاها و شهرهای دور افتاده. اگر ناشدنیست به همین حوالی، محلههای حاشیه تهران تا ببینند صورتهای سرخ از سیلی آبرومندان بیبضاعتی که بیش از هر صاحب قدرتی جان و جوانیشان را برای این سرزمین قربانی دادهاند.
اگر باز ناشدنیست یک روز به اورژانس شهر سری بزنند و مخفیانه سوار بر آمبولانسی شوند که قرار است بیماری بیرمق را به بیمارستانی برساند و از نزدیک شاهد باشند چگونه در مسیر، به جای راه باز کردن برای نجات جان یک بیمار، مسابقهای تلخ بین دیگران است برای پیشی گرفتن از هم که پشت آمبولانس حامل یک هموطن رو به مرگ جای بگیرند و از این موقعیت برای زودتر رسیدن به مقصد نهایت استفاده را ببرند.
این مثالی ساده، تلخ و تکراریست اما خلاصهایست از وضعیت امروز ما. چه کسی پاسخگوی این بیرحمی پنهان است؟ ما چرا و کی چنین شدیم؟ ما مردمانی که دیگر دوست داشتن هموطن را از یاد بردهایم، ما که خشونتهای پنهان و ریز در رفتار و گفتار روزمرهمان ابزاری شده است برای بیرون کشیدن گلیم فردیمان از اجتماع. ما که دروغ را به عنوان مهارتی برای زیستن دوگانه در بیرون و درون خانه میآموزیم و به کودکانمان میآموزانیم.
ما که تنها نظارهگر و شنونده فراموشکار رنجهائیم. چه کسی امروز از آن پدری که خود را از پل عابر پیاده خیابان میرداماد به دار کشید و در یادداشتی که از جیب خالیاش پیدا شد نوشت «هزینه درمان بیماری چشمهایم را نداشتم» سخنی میگوید؟ آن اندک کسانی نیز که دلسوزانه میگویند با انگ سیاهنمایی مورد هجمهاند. انگ سیاهنمایی فراریست رو به جلو از سوی مسئولان برای عدم پذیرش مسئولیت سیاهیها.
این است شهر نوید داده شده؟ این است شهر آرمانها؟
اصغر فرهادی
هفتم دی ماه ۱۳۹۵»