اسیدپاشی به تحریک همسرسوم یک مرد، روی هوو

اعترافات اسیدپاشی که به تحریک همسرسوم یک مرد، به هووی او حمله کرد
کد خبر: ۶۵۹۸۸۶
|
۰۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۲ 25 January 2017
|
6524 بازدید
|
۱
عاملان اسیدپاشی هولناک در مشهد در اعترافاتی تکان دهنده به تشریح ماجرای اسیدپاشی بر چهره 2 زن جوان پرداختند.

به گزارش خراسان، متهم 38 ساله این پرونده که در پی وسوسه های شیطانی پس از آشنایی و دوستی خیابانی با زن 27 ساله ای به نام «الناز» اقدام به اسیدپاشی کرده است، وقتی مقابل میز عدالت قرار گرفت گفت: حدود یک سال قبل در بولوار عبدالمطلب مغازه داشتم و مشغول به کار بودم تا این که شبی «الناز» از آن جا عبور کرد که ما با یکدیگر آشنا شدیم. پس از این آشنایی بود که «الناز» سرگذشت خود را برایم تعریف کرد و از هوویش سخن گفت که با شوهرش «ع» دست به یکی کرده اند و پول، طلا و ماشین او را بالا کشیده اند. «الناز» می گفت: شوهرش او را کتک می زند و به همین دلیل قصد دارد از «ع» که شوهر سومش بود جدا شود. من هم که علاقه عجیبی به الناز پیدا کرده بودم حاضر شدم هر کاری برای خوشحالی او انجام بدهم. «الناز» گفت: برای این که بتواند با من ازدواج کند باید ازشوهرش طلاق بگیرد اما قبل از آن باید انتقام کتک هایی را که تحمل کرده از شوهرش بگیرم. من هم فقط قصد داشتم او را اذیت کنم و هیچ گاه فکر نمی کردم این اتفاق رخ بدهد!
 
برادرت هم در ماجرای اسیدپاشی با تو مشارکت داشت؟
 
 او 2 بار هنگام اسیدپاشی مرا همراهی کرد و در هر 2 بار هم راکب موتورسیکلت بود. برادرم می گفت: این کار را نکن ولی من اصرار می کردم که باید انتقام «الناز» را از شوهرش بگیرم!
 
 نقش «الناز» در این ماجرا چه بود؟
 
او فقط آمار می داد که شوهرش کی می آید و کی می رود؟ تا من بتوانم او را پیدا کنم تا کار خودم را انجام بدهم. بیشتر هدف ما شوهر الناز بود و همواره به دنبال او بودیم!
 
در همه کار ها با «الناز» هماهنگ بودید؟
 
بله! او از کار های ما اطلاع داشت ولی فکر نمی کردیم اتفاق بدی برای «سمانه» (هووی الناز) بیفتد چون احساس می کردیم مانند سری قبل که جوهر نمک پاشیدیم اتفاق مهمی رخ ندهد!
 
چند بار اسیدپاشی کرده اید؟
 
 حدود 3 بار! بار اول پانزدهم خرداد بود که خودرو 206 سفید رنگ «ع» در منزلش پارک شده بود. من هم سوار بر خودروی خودم بودم که رفتم مقداری اسید از ابزارفروشی تهیه کردم و آن را روی خودروی «ع» (شوهر الناز) ریختم!
 
چرا این کار را کردی؟
 
از وقتی سرگذشت الناز را شنیدم و این که همسرش با فریب دادن وی با او ازدواج کرده و مال و اموالش را بالا کشیده است خیلی ناراحت شدم. برای انتقام و دلخوشی «الناز» این کار ها را کردم و منتظر بودم تا او طلاق بگیرد و با هم ازدواج کنیم!
 
ماجرای اسیدپاشی دور میدان امام حسین(ع) چگونه بود؟
 
آن شب هم قرار بود «ع» و همسر اولش به مجلس عروسی بروند. الناز می خواست شیرینی شرکت در این مجلس را به کام همسرش تلخ کند او به من گفت که «سمانه» (هووی الناز) در آرایشگاه است او آدرس را داد و من هم به همراه برادرم به تعقیب خودروی آن ها پرداختیم. آن شب دختر کوچک «ع» نیز داخل خودرو بود. وقتی اطراف میدان رسیدیم از شیشه سمت راننده که پایین بود قوطی حاوی جوهر نمک را که از ابزارفروشی خریده بودم داخل خودرو ریختم و بلافاصله با موتور از محل فرار کردیم.
 
 آخرین اسیدپاشی چگونه رخ داد؟
 
 آن شب الناز با سمانه قرار گذاشت که با هم بیرون بروند من هم گوشی دختر کوچک الناز را گرفتم و نزدیک خانه سمانه منتظر آن ها شدم. قبل از آن به مغازه رفتم و مقداری اسید تهیه کردم. وقتی الناز با من تماس گرفت به برادرم گفتم که بیا تا جایی با هم برویم! وقتی سوار بر موتورسیکلت حرکت کردیم اصل ماجرا را برای برادرم توضیح دادم که می خواهم اسیدپاشی کنم! حدود 10 دقیقه سر کوچه منتظر ایستادم وقتی سمانه از ماشین پیاده شد فهمیدم یکی از دوستانش هم او را همراهی می کند. در این هنگام قوطی اسید را روی سمانه ریختم و باقی مانده آن را نیز بر چهره دوستش پاشیدم سپس به سوی موتورسیکلت برادرم رفتم که منتظرم ایستاده بود و با یکدیگر از محل گریختیم.
 
پولی هم به برادرت دادی؟
 
 من پول زیاد به برادرم می دهم ولی به خاطر این کار پولی به او ندادم!
 
دست خودت هم در ماجرای اسیدپاشی آسیب دید؟
 
بله! آن شب کاپشن برادرم را به تن کرده بودم که هنگام اسیدپاشی سوخت و قطره ای هم روی دستم ریخت. هنگامی که دستم را روی شانه برادرم گذاشتم کاپشن او هم سوخت.
 
چرا روی دوست سمانه اسید ریختی؟
 
من ابتدا نمی دانستم که سمانه با دوستش است ولی وقتی وارد کوچه شدند که دیگر من اسیدپاشی به سوی سمانه را شروع کرده بودم که روی او هم ریختم!
 
قبلا تلفنی هم آن ها را تهدید کرده بودی؟
 
بله! از تلفن عمومی و به درخواست الناز زنگ می زدم کلا اسیدپاشی ها به درخواست الناز بود.
 
سابقه هم داری؟
 
بله! به خاطر حمل کالای قاچاق در زندان بوده ام!

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۸
انتشار یافته: ۱
حسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۶
همیشه پای یک زن در میان است
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات