علی معلم منتقد سینما در برنامه هفت مدعی شد که در
جریان برگزاری ادوار جشنواره فیلم فجر، در خانه سینما درباره سیمرغ بلورین
بهترین فیلم از نگاه مردم کلاهبرداری شده و برنده سیمرغ را عوض کرده اند.
به
گزارش «تابناک»؛ برنامه سینمایی «هفت» امشب با محوریت آسیب شناسی جشنواره
فیلم فجر در سال های برگزاری با اجرای بهروز افخمی امشب -جمعه- بر روی آنتن
زنده شبکه سوم سیما رفت و در همین راستا علی معلم منتقد سینما و علیرضا
رئیسیان کارگردان سینما در این زمینه به صراحت سخن به میان آوردند.
در ابتدا علی
معلم به صورت مفصل درباره حادثه ساختمان پلاسکو صحبت کرد و ابراز امیدواری کرد این اتفاقات دستمایه دعواهای گروه های سیاسی نشود و مسئولان در این زمینه ها پاسخگو باشند، چرا که در صورت تکرار چنین اتفاقاتی، ممکن است پاسخ مردم به گونه دیگری باشد.
گفت: وجود فستیوال فجر ضروری، لازم و دوست داشتنی است. اما سینمای ایران
اگر می خواهد مطرح شود، فستیوال فجر باید تعریف حرفه ای و جهانی داشته باشد
تا سیمرغ های آن اعتبار داشته باشند.
رئیسیان نیز گفت: قدم اشتباه اول از
زمانی درست می شود که دبیر جشنواره بخواهد همه را راضی نگه دارد. یعنی
ترکیب هیئت انتخاب، ترکیب هیئت داوران، تعداد و نوع فیلم ها برای رضایت
دیگران نباشد. من به جد معتقدم جشنواره ما باید دو دبیر داشته باشد. یک
دبیر برای اجرا، یک دبیر برای طراحی و میزانسن درست انتخاب فیلم ها، تعداد
فیلم ها، ترکیب هیئت داوران و ... .
سپس علی معلم اظهار داشت: مسئله اصلی از تعریف
برمی گردد. اساسا اگر تعریف وجود نداشته باشد، شیوه های اجرایی نیز بدست
نمی آید و مدام در حال تغییر است و اینگونه می شود که در یک حرکت بی معنی
جشنواره ملی از جهانی درست می شود.
وی در ادامه تاکید کرد: جشنواره، محلی است برای ارائه
آثاری که جنبه های مختلف صنعتی، سینمایی و کشف استعدادهای جوان دارند.
الگوی جشنواره ما در دوره هایی که به نمونه های بین المللی خود نزدیک شد،
بد نبود. اما الان می بینیم در دوره های بخش فیلم اول، دوم و... داریم. حتی
امسال که بخش هنر و تجربه حذف شد، در حرکتی خودمختار خود این گروه برای
خود برنامه مستقل اعلام می کند! من نمی فهمم آقای حیدری اساسا پاسخگوی این
مسئله هستند یا خیر؟ مگر حسین قلی خانی است که هرکسی هر کاری دلش می خواهد
بکند؟ اگر ما این ها را تعریف نکنیم هر فشاری می تواند از بالا یا پایین
آنها را تغییر دهد.
معلم خاطرنشان کرد: هیچ جشنواره ای هیئت انتخاب اعلام نمی کند! آن
هم یکی دو ماه مانده به جشنواره که شب و روز بنشینند 5-6 فیلم پشت هم در
روز ببینند. نتیجه این انتخاب فردی می شود. در نمونه های جهانی دبیرخانه
دائمی وجود دارد، مشاوران زیادی دارند، در طول سال جهان را رصد می کنند.
وی متذکر شد: اگر
شما از ابتدای سال شروع به برنامه ریزی جشنواره کنید، می توان از قبل پیش
بینی وورد برخی فیلم ها را کرد تا فیلمسازی به 6 ماه اول سال متوقف نشود.
در دوره هایی ما اصلا برف در سینمای ایران نمی دیدیم چون اساسا فیلمی در
این فصل ساخته می شد.
رئیسیان اظهار داشت: از نظر من باید بخش بین الملل به
جشنواره بازگردد، چون اضافه شدن آن برای تقویب بخش داخلی رخ داد. همچنین
مدیریت ثابت، یعنی مدیریتی که اگر با دولت ها می خواهد عوض شود، لااقل 4
ساله باشد. همچنین داشتن طرح و ایده برای آنکه این جشنواره کانسپتش چه
خواهد بود؟ لذا بنظرم من جشنواره فیلم فجر هر طور که باشد، رو به تخریب
سینمای ایران می رود. مگر اینکه از نو بنشینیم و به مدل برای سینمای ایران
برسیم. اینکه این جشنواره کجای این مدل می تواند کارکرد داشته باشد.
معلم نیز گفت:
این جشنواره با یک افق مشخص باید با مدیریتی مستقل از دولت، پیش رود.
ارتباطش با دولت حفظ شود اما مستقل مدیریت شود. باید تعریف شود؛ هنری باشد،
صنعتی باشد، نسبت آن با انقلاب اسلامی چیست، نسبت آن با امنیت ملی چیست و
هر آنچه که گاهی در رسانه ها مطرح می شود. واگذاری با تعریف، ارتباط با
دولت با تعریف در افق کلی. یعنی باید به مدیر جشنواره اجازه و اختیار داد
تا کار خودش را کند و پاسخ آنها بعد از برگزاری است. یعنی مدیر جشنواره در
ابتدا باید مخیر باشد و در نهایت پاسخگو. نه اینکه مثل امروز به او دیکته
شود.
در مقابل رئیسیان گفت: خروجی جشنواره ها در تمام دنیا، آرای هیئت داوران
است. بنابراین باید در انتخاب هیئت داوران دقت کرد. باید سینما را بداند.
نباید کسی را به صرف جامعه شناس بودن عضو کرد. اگر سینمای ایران بخواهد رشد
یاید، باید به این الگوهای دقیق برگردد و سیاست های دقیق مستقل پیدا کند.
بودجه جشنواره باید جریان مستقلی باشد تا بتواند با جذب اسپانسر در طول سال
فعالیت خود را ادامه پیدا کند.
معلم تصریح نمود: برخی از دوستان می گویند
این فیلم های انتخاب شده سلیقه ای است! مگه خاله بازیه که این فیلم های
انتخاب شده سلیقه ای است؟ باید استانداری برای انتخاب فیلم ها وجود داشته
باشد و فیلم ها براساس شاخص های تعیین شده انتخاب شوند! در تمام جهان باید
به افکار عمومی پاسخ داده شود، نه من، نه تو، نه ... . ما تا نتوانیم این
مسئله را فهم کنیم، یک سال یک مدیر با سیاست خاصی می آید و می گوید از نظر
من سینما این است، سال بعد شخص دیگری می آید.
معلم در بخش دیگری از اظهاراتش، مدعی شد که در خانه سینما کلاهبرداری شده و در ادوار پیشین برنده سیمرغ بهترین مردم به انتخاب مردم را عوض کرده اند؛ ادعایی که اگر قابل اثبات باشد، نباید این مسئولیت را از این پس به خانه سینما سپرد.
رئیسیان تاکید کرد: خروجی جشنواره ها در تمام دنیا، آرای هیئت داوران است. بنابراین باید در انتخاب هیئت داوران دقت کرد. باید سینما را بداند. نباید کسی را به صرف جامعه شناس بودن عضو کرد. اگر سینمای ایران بخواهد رشد یاید، باید به این الگوهای دقیق برگردد و سیاست های دقیق مستقل پیدا کند. بودجه جشنواره باید جریان مستقلی باشد تا بتواند با جذب اسپانسر در طول سال فعالیت خود را ادامه پیدا کند.
معلم گفت: این شیوه تعامل با سینماگران که دولتها در سال آخر بخواهند همه را راضی نگه دارند، ایجادکننده وضعیت فعلی است. ما تعاریف سینما را در ایران حتی صنفی نکرده ایم، بلکه گروهکی کرده ایم. دبیری جشنواره می توان از مدیریت بالادستی دولتی بیاید. این مسئله مهمی نیست. برای هر 4 ساله می تواند سیاست مدونی را داشته باشد.
او تاکید کرد: اینکه 500 نفر از سینماگران قدیمی و معتبر را در یک آکادمی گردآوری کنیم و سیاست های جشنواره توسط اینها تعیین شود و دبیر جشنواره چندین سال روی کار بماند، وضعیت فعلی آکادمی پذیر نیست. چون بودجه آنها توسط دولتی تعیین می شود که حاضر نیستند به گروهی پول دهند که در آن دخالت ندارند. لذا زیر آن میزنند. برای همین به دبیر 4 ساله هم می توان راضی بود. آکادمی نیاز به تعریف است.
در بخش میز نقد نیز قرار بود فیلم سلام بمبئی با حضور مسعود فراستی و طهماسب صلح جو نقد و بررسی شود که در نهایت عمده این بحث متوجه جشنواره فجر شد. با وجود نقدهای مطرح شده، فراستی همچنان با تکیه بر عقبه ای که در خارج از این برنامه دارد، بر روی آنتن می رود و همچنان به فیلم ها توهین می کند؛ اتفاقی که در این هفته دامن سلام بمبئی را نیز گرفت.
در ابتدا طهماسب صلح جو گفت: بعد از سال ها این اتفاق برای من افتاده و به سینمایی برای دیدن فیلم «سلام بمبئی» رفتم و در سالنی لبالب از آدم نشستم و همه با هم به پرده سینما خیره شدیم و فیلم دیدیم. من به این سینما می گویم. چون بسیاری از فیلم ها را این سالها می بینیم که به تعداد انگشتان دست نمی رسد، این سینما نیست. اما من سینما را مثل تماشای «سلام بمبئی» لبالب از جمعیت می بینیم.
فراستی نیز تصریح کرد: فیلم مبتذل، توهین آمیز و ضدسینماست. اینکه ما در شرایطی قرار داریم که مردم مجبورند اینچنین فیلمی بی اصول، ما قبل سینما، کارگردانی، بازیگری و فیلمنامه را می بینند باید به فکر فرو رویم. من با شادی مردم و فیلم سرگرم کننده ساده و بی ادا اطوار مخافل نیستم. «سلام بمبئی» هم به فیلم فارسی بدهکار است و هم به فیلم هندی! این فیلم به بدترین شکل از نیاز عشق، احساس و عاطفه مردم سواستفاده می کند.
صلح جو گفت: من این چنین نمی بینم و به نظرم اینقدر مبتذل نیست. این فیلم برای مردم ساخته شده و عشقی که در جامعه و زندگی دارد ثانویه و ممنوعه می شود، برای من باز می آفریند. نمی فهمم چرا باید از واژه مستهجن و مبتذل برای این فیلم استفاده کرد؟ وقتی فیلمی چنین احساسات پاک انسانی را یادآور می شود، سینماست. این فیلم در عین تراژدی بودن، پاسداشت عشق و شادی ست.
فراستی اظهار داشت: من هم از سرگرمی و هم از شادی مردم دفاع می کنم و اگر سینما به این سو برود، روشن است من خشنود می شوم. خیلی ها از عشق حرف می زنند، اینکه چگونه از عشق حرف می زنند، مسئله ماست. می توان عشق را به بهترین شکل ممکن گفت و می توان به مبتذل ترین و بدترین شکل ممکن گفت. فیلم از عشق سواستفاده می کند و من چیزی از پاکی نمی بینیم.
فراستی ادعا کرد: من در «سلام بمبئی» هیچ لحظه عاشقانه ای نمی بینیم. هیچ حس دوست داشتن عاشقانه نمی دهد. پس صرف حرف زدن از عشق، فیلم عاشقانه خلق نمی کند.
صلح جو پاسخ داد: هرکسی با نگاه خودش عشق را مطرح می کند. من این فیلم را از زاویه نگاه کارگردان نمی بینم، فیلم را از زاویه نگاه تماشگر می بینیم. عده ای موافق و عده ای مخالف فیلم اند و این طبیعی است. اما وقتی فیلمسازی با هزینه 7-8 میلیارد یک فیلم تولید می کند و علی رغم تبلیغ تلویزیونی آنچنانی و دعوت اهالی رسانه و مردم برای تبلیغ فیلمش، اما کسی فیلمش را نمی بیند، اما این فیلم موفق می شود تماشاگر را جذب کند، یعنی موفقیت. این فیلم با تماشاگرش برای من کامل می شود. من حس مخاطبان را می سنجم. اگر فیلم نمی فروخت، من هم صدا با تو بودم. «سلام بمبئی» فیلمی سرراست و صادقانه است که تماشاگر را با اصل خود آشنا می کند و این ارزشمند است.
فراستی مدعی شد: عشق «سلام بمبئی» توهین آمیز است. هیچ استدلای در حرف تو نیست، جز این استدلال قدیمی و نخ نما که فروخته است. فیلم یک گلزار دارد که محبوبیتش را در دختران می دانیم. آواز و عشق هم که دارد و بدیهی است می فروشد. شما یک متر فروش را می گذارید و می گویید اینقدر فروخته است و می گویی قصه عشق است. این عشق نیست. از این ساده تر هم می شد عاشق شد، اما این عشق نیست.
صلح جو گفت: چرا این عشق است. عشق به همین سادگی است. فیلم برخوردار از فرهنگ است و یکی از خوبی هایش این است که فیلم فارسی است و این اصلا تحقیر نیست. کاش بفهمیم سینما ارزشش در چیست؟ کسی که اولین کتاب را نوشته، اولین رمان را یا قصه را نوشته حتما به این فکر می کرده که من برای کسی می نویسم که حتما سواد دارد تا بتواند کتاب را بخواند. بنابراین درباره مخاطبش سویه دارد. ولی اولین کسی که اولین فیلم را ساخته اصلا به این فکر نکرده که برای افراد فرهیخته فیلم می سازم. یعنی برای تمام مردم فیلم ساخته است. سینما در جای خود در زمان های مختلف با تماشاگران خود است که معنا پیدا می کند، والا بی معنی ست.
فراستی اظهار داشت: فیلم فارسی از نظر من تحقیر است. چون آدم هایی در این فیلم می ایستند که مطلقا نه سینماست نه فارسی. قدر چیز خوب را دانستن، علیه بد بودن است. من هم قبول دارم که سینما بدون مردم معنا ندارد. هر هنری غیر از سینما، منتظر مردم است اما سینما مردم را به سمت خود می کشاند. این معنی اش توجیه استقبال مردم از یک چیز سطحی آبکی نابلد، کاسب کار و ریاکار نیست و اگر اینجوری پیش برویم باید فیلم فارسی های قبل از انقلاب را روی سر خود جای دهیم.
صلح جو پاسخ داد: سینمای ما از زمانی دچار این بحران شد که با همین حرف های نخبه گرایانه از مردم جدا شد.