گزارش های منتشره از سوی سازمان های جهانی(UNODCP) نشان می دهد، حدود پنج درصد از جمعیت فعال جهان (سنین نوجوانی و جوانی ) به صورت مستقیم و چند درصد بیش از آن به صورت غیر مستقیم، درگیر پدیده ' وابستگی به مواد' یا اصطلاحاً اعتیاد هستند.
به گزارش ایرنا، این بدان معنا است که سالانه میلیون ها انسان بر اثر فرو غلتیدن در دام مواد افیونی و الکلی زندگی خویش را به صورت اندوه بار و تراژیکی فنا می سازند و لاجرم میلیون ها نفر دیگر را در غم و اندوه فرو می برند.
اگر پیامدهای هولناک و سترگ مادی این آسیب ویرانگر را نیز بر پیامدهای هولناک انسانی آن افزون کنیم آن گاه عمق فاجعه را درک خواهیم کرد و پی خواهیم برد که چه بلای بزرگ و بی رقیبی پیش روی ما قد علم کرده است و ما را به مبارزه ای همه جانبه و مستمر فرا می خواند.
نرخ رشد پدیده اعتیاد در کشور ما نیز هراس انگیز و نگران کننده است؛ بویژه آنکه نخست، این رشد در میان آن بخش از اعضای جامعه ما چشمگیر تر است که باید وقت خود را صرف فراگیری دانش، تشکیل خانواده و رشد و توسعه کشور کنند و دوم، این رشد دلواپس ساز موجب شده است که سن شروع اعتیاد از جوانی به نوجوانی کاهش یابد و این همه بدان معنا است که اگر در تراز ملی، عزم مان را برای 'پیشگیری' از وقوع این آسیب و ' مداخله' در آن جزم نکنیم، آمار یک و نیم میلیون معتاد امروزی کشورمان در سالیان آتی از دو برابر شدن فراتر می رود. در چنین شرایطی جامعه آن چنان متضرر خواهد شد که در وصف نگنجد. بنابراین از هم اکنون و بی درنگ برای 'پیشگیری اساسی' و 'مداخله جدی' بسیار بیش از آن چه اینک صورت می گیرد باید گام برداشت و اقدام کرد.
پیشگیری و مداخله موثر در پدیده نامبارک اعتیاد، همانند هر پدیده پاتالوژیک دیگر، مستلزم درک ماهیت آن به ویژه شناسایی و معرفی عوامل موثر بر آن است. گرچه بحث از مجموع عوامل موثر در شکل گیری این پدیده مستلزم فرصت و مجال فراخ تری است، لیکن در این مختصر و مجال برخی از آن عوامل را معرفی می کند.
چند دسته عامل در پیشگیری یک فرد به سوی اعتیاد سهم و نقش دارند. یکی از آن عوامل خانواده است، دیگری خود فرد است، سومی جامعه، به صورت عام است و چهارمین عوامل فراملی است و پنجمی کارکرد سازمان ها و نهادهای مختلف است. ناگفته پیداست که سهم این عوامل متفاوت از یکدیگر است و لاجرم سهم برخی بیش تر و برخی کم تر است.
تجارب من نشان می دهد که سهم عوامل درون خانواده پررنگ تر و فربه تر از سایر عوامل است و شواهدی دارم که نشان می دهد برخی خانواده ها 'معتاد ساز' هستند. این ها خانواده هایی هستند که: از ثبات لازم برخوردار نیستند، در آنها انضباط رفتاری بسیار کم رنگ است، جو درون خانواده 'تهی از عاطفه' و صمیمیت است و تعارضات حل نشده و مزمن پر شماری دارند.
واقعیت آن است که همه افراد، حتی آنهایی که در خانواده های معتادساز و بی ثبات و آشفته پرورش می یابند، در برابر اعتیاد آسیب پذیری یکسانی ندارند و شواهد پژوهشی نشان داده است که برخی افراد آسیب پذیری بیش تری دارند. اینان افرادی هستند با ویژگی های از جمله عدم تاب آوری در برابر مشکلات، کنجکاوی و نوجویی بیمار گونه، باورهای ناصحیح در مورد اثرات مواد مخدر(به ویژه درکاهش درد و فراموشی و مسائل جنسی و رهایی از تنش و کاهش وزن)، لذت جویی آنی و ناتوانی در به تاخیرانداختن لذت ها، تمایل شدید به همذات پنداری، فقدان روابط اجتماعی صمیمانه، هیجان طلبی کاذب مدیریت نشده را دارند و افزون بر این ویژگی ها، اخیرا فرضیاتی نیز در مورد بد کارکردی «نوروترانسمتیری»( ناقلان الکترو شیمیایی)مغز این افراد مطرح شده است.
علاوه بر خانواده و فرد، عوامل دیگری نظیر در دسترس بودن، قصور نهادهای آموزشی در واکسینه سازی روانی، عدم مداخله به موقع سازمان های درمانی و عدم پذیرش افراد بهبود یافته از سوی جامعه نیز سهم و نقش معناداری در رواج و شیوع اعتیاد دارند.
اما پیشگیری را باید از درون خانواده و از سبک فرزند پروری آنها آغاز کرد، خوشبختانه الگوهای تربیتی مناسبی معرفی شده اند که با تأسی از آنها می توان آسیب پذیری کودکان و نوجوانان کنونی و جوانان و بزرگسالان آتی را در برابر اعتیاد از میان راند.
بر اساس یکی از آن الگوهای تجربه شده سبک فرزند پروری مثبت و حمایتی، که البته مبتنی بر آموزه های دینی و اسلامی است عامل پیشگیرانه موثری است، خانواده های دارای این سبک، با این شاخص ها مشخص می شوند؛ وجود روابط گرم و صمیمانه درون خانواده، انتظارات مشخص و منطقی، نظارت مستمر اما غیر آزار دهنده، گفتگوی منطقی و صمیمانه، صداقت و صراحت.
نهادهای متولی مقابله با پدیده اعتیاد و مواد مخدر نیز با ممانعت از تهیه و تولید و توزیع مواد افیونی و الکلی و از میان راندن امکان 'دسترسی پذیری' مواد و افزایش هزینه های قانونی جرم توزیع مواد و نظایر آن می توانند گام صلبی موثری برای پیشگیری از ابتلای افراد جامعه به اعتیاد بردارند.
وظیفه نهاد آموزش و پرورش و سایر نهادهای فرهنگی و آموزشی، نیز سترگ تر از نهادهای پیش گفته است. این نهادها هم باید خطاها و قصورهای درون خانواده را جبران کنند هم مهارت تاب آوری را فزونی بخشند، هم مانع ازشکل گیری باورهای نادرست در مورد اثرات مواد و الکل شوند و هم همگان را در برابر مواد 'واکسینه' سازند. ان شاءالله در مجال و مقالی دیگر این موضوع را بیش تر واکاوی خواهیم کرد.