جماران بخشی از اظهارات آیتالله جوادی آملی درباره جایگاه علمی آیت الله هاشمی را منتشر کرد.
*این عناوینی که ما برای مرحوم آیتالله هاشمی گفتیم این یک تعارفی نبود ما شهریور سال هزار و سیصد سی و چهار بود که وارد قم شدیم، اولین برخورد ما با مرحوم آیتالله هاشمی درس امام رضوانالله علیه بود. ایشان اینجا به عنوان یک طلبه فاضل درس امام شرکت میکرد. امام هم یک شخصیت جامع الاطراف بود. نه جامع الاطراف حوزوی، بلکه جامع الاطراف جهانی، در حوزه بعضی از آقایان فقه و اصول خوب خواندند مجتهد بودند، از فلسفه و کلام خبر نداشتند، بعضیها فلسفه و کلام خوانده بودند، فقه و اصولشان جامع نبود. بعضیها در عرفان کار کردند در فقه و اصول یا فلسفه خیلی قوی نبودند. امام در همه اینها جامع بود این هم یک مطلب.
*جمع بین چند رشته دو قسم است. بعضیها یک مقداری از آن رشته، یک مقداری از این رشته، هم درس فقه و اصول خوانده هم حکمت خوانده، هم عرفان خوانده اما همه به صورت متجزی بودن در میآید. اصطلاحاً از اینگونه افراد تعریف میکنند این بین معقول و منقول جمع کرده، ولی جمع مکثر نه جمع سالم، آن کسی که در همه این رشتهها صاحب نظر باشد، او را میگویند بین این معقول و منقول و عرفان و اینها جمع سالم یعنی درهر سه رشته مجتهد بود. امام بین فقه و اصول و فلسفه و عرفان جمع سالم کرده، یعنی مجتهد بود صاحب نظر بود در این رشتهها این یک مطلب، این را یک انسان جامع حوزوی میکند. اما آنچه در امام بود و در دیگران بسیار ضعیف بود یا اصلاً نبود، آن جامعیت جهانشمولی او بود. قرآن کریم از یک چنین انسان جهانشمولی که مظهر ذات اقدس اله قرار میگیرند به عنوان شدید القوی یاد میکند. حالا به این میرسیم ان شاءالله که خیلیها پیش امام درس خواندند، به عنوانی که فقیه است، به عنوانی که اصولی است، به عنوان اینکه حکیم است، به عنوان اینکه عارف است درس خواندند، اماهاشمی پیش امام به عنوان اینکه شدید القوی است درس خوانده علمه الشدید القوی، این توضیح میخواهد. یک تفصیلی میخواهد.
*امام رضوانالله علیه شاگردان متعدد داشت، فقه و اصول میگفت در بعضی جلسات خصوصی عرفان میگفت، در بعضی جلسات فلسفه میگفتند، شاگردان خاصی داشتند. مرحوم آیتالله هاشمی ضمن اینکه فقه و اصول را خدمتشان میخواندند امام به عنوان علمه شدید القوی رویشان کار کرده و این هم شاگرد متعلم استاد شدید القوی بود. این زندان رفتن را شکنجه شدن را، دشواریها را تحمل کردن، و صبور بودن و دشنام را شنیدن و اختلاف را به مخالفت تبدیل نکردن، مخالفت را به معاندت تبدیل نکردن پیش این عمله الشدید القوی خواندند.
*این با درس و بحث حاصل نمیشود. اینکه عرض کردیم این صحابی صادق و صالح و صابر بود، برای اینکه این را شنید که معلمش شدید القوی بود او را خوب تربیت کرده است. خوب خیلی از ماها، خدمت امام هر کدام از ماها یک گوشهای از فرمایشات امام را یاد گرفتیم اما شدید القوی بودن کار دیگر است. این کلمه شدید القوی که در بحث معراج وجود مبارک پیغمبر صلیالله علیه و آله سلم مطرح است، در درجه اول اولاً وبالذات شدید القوی ذات اقدس اله است، برای اینکه در بخش پایانی سوره مبارکه ذاریات داردکه انالله و الرزاق ذو القوه المتین، خدا رزاق است، که هم صیغه مبالغه است، همانند آن، دارای قوت است، یک متین هم هست دو، این المتین مجرور نیست که ذو القوه المتین، المتین هو الرزاق ذو القوه، هو الرزاق ذو القوه المتین مجرور نیست، خود المتین صفتالله است. خدا دارای قوه است، وقتی دارای قوه بود، آن آیهای که علمه الشدید القوی، گرچه بر جبرئیل تطبیق شده است، ولی جمعش شاید، هم ذات اقدس اله معلم پیغمبر است، هم جبرئیل شدید القوی است نسبت به دیگران خدای سبحان که شدید القوی است، پیغمبر را شدید القوی تربیت میکند.
*این تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است، اگر گفتند در فلان کلاس فقیه تدریس میکند یعنی درس فقه میدهد. در فلان مسجد اصولی تدریس میکند یعنی درس اصول میدهد، در فلان مدرس یک حکیم تدریس میکند یعنی درس حکمت میدهد. چه اینکه در دانشگاه وقتی گفتند در فلان کس فلان مهندس تدریس میکند یعنی درس هندسه میدهد. فلان کلاس فلان طبیب تدریس میکند یعنی درس طب میدهد. وقتی در سوره مبارک علق دارد، اقرا و ربک الاکرم یعنی خدا کلاس کرامت باز کرد، درس کرامت میدهد. وگرنه اسمای حسنی بیش از هزار اسم برای ذات اقدس اله است، اما وقتی اکرم تدریس میکند یعنی فقه و اصول میگوید؟ فلسفه و کرام میگوید؟ نه کرامت میگوید دیگر. طرزی حرف میزند پسوندش هم با آن هماهنگ باشد. ما با دو عنصر متون را میفهمیم یکی السباق، یکی السیاق. السباق همان است که در اصول میگویند تبادر، السیاق نحوه صدر و ذیل حرف است. اگر کس خواست یک آیه را بفهمد، یک روایت را بفهمد این دو تا چراغ باید دستش باشد، السباق، السیاق، تا بفهمد راهش چی میخواهد بگوید.
*وقتی گفتند شدید القوی دارد درس میگوید یعنی چی؟ یعنی هاشمی میپرواند نه فقیه اصولی، این هم فقه دارد، هم اصول دارد، هم مبارزه دارد، هم انقلاب دارد، هم صبر دارد، هم حوصله دارد. شدید القوی شدید القوی میپروراند، یک حکیم حکیم تربیت میکند، یک فقیه فقیه تربیت میکند. یک مهندس مهندس تربیت میکند. این است که ما تعارف نکردیم. او واقعاً صحابی صادق صالح صابر امام رضوانالله علیه بود. امام بماانه شدید القوی او را تربیت کرده، جلسات خصوصی که داشتند دیگران حضور نداشتند. از طرف امام هشت سال فرمانده جنگ باشد، امام تربیت کرده، شدید القوی نباشد فرمانده جنگ نمیشود. چون شدید القوی است، چهار تا اهانت را تحمل میکند. این سخت نیست والا شدید القوی نیست. الان هم نتیجهاش را میبیند. شما بعد از تشییع امام تشییعی به این جلال و شکوه ندیدید.
*آخرین دیداری که ما داشتیم همین تابستان بود تشریف آوردند دماوند. هیچ من اثر شکایت از ایشان ندیدم، تابستان تشریف آوردند دماوند، هیچ اثر گلهای شکایتی، این شدید القوی بودن است. یک وقت است کسی غصه میخورد میگوید دنیا همین است، این روحیه را نداشت. معلوم میشود شدید القوی خوب او را تربیت کرد. پس بنابراین عدهای شاگرد امام بودند، بانه فقیه، عدهای شاگرد امام بودند بانه اصولی، عدهای شاگرد امام بودند بانه حکیم اما ایشان گذشته از اینکه آن علوم رسمی حوزه را خدمت امام خواند علمه شدید القوی، و نتیجه علمه الشدید القوی همین بانظام بودن تا آخر عمر، باانقلاب بودن تاآخر عمر، با مسئولین بودن تا آخر عمر، رفیق رهبری بودن تا آخر عمر، با مردم بودن تا آخر عمر، با شهدا بودن تا آخر عمر، با جانباز بودن تا آخر عمر، همه، اینکه در پایان آن عرض تسلیت نوشته شد رحمهالله علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا، این همان تحلیل علمه شدید القوی بود.