خبر کوتاه بود :«حمید بقایی معاون اجرایی محمود احمدی نژاد در دولت های نهم و دهم برای حضور در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کرد». با دست به دست شدن این خبر ـ که در قالب بیانیه ای از سوی بقایی منتشر شده بود ـ جمعی متعجب شدند که چرا و چگونه این طیف به رغم نهی مستقیمی که برای حضور در رقابت های انتخاباتی شده اند، باز هم به میدان آمدند. جمع دیگری هم لبخند زدند که «محمود احمدی نژاد» همچنان در سودای احیای نامش در آسمان سیاسی ایران در تکاپوست.
به گزارش «تابناک»؛ به این ترتیب بود که خبر عزم طیف احمدی نژاد برای بازگشت به میدان رقابت های انتخاباتی اردیبهشت ماه پیش رو خیلی زود به بحث تاپ رسانه های اجتماعی بدل گشت. هنوز تحلیلگران سیاسی و صاحب نظران عرصه سیاست، فرصت اظهارنظر درباره این ورود ناگهانی را نیافته بودند که مردم درباره بقایی نوشتند و نوشته هایشان را دست به دست کردند؛ به این ترتیب بود که بحث بازگشت احمدی نژادی ها به سیاست بناچار به فضای رسانه ای هم کشیده شد.
رسانه های رسمی با انتشار بیانیه بقایی، خبرها را تأیید کردند و تیتر زدند که بقایی اعلام کاندیداتوری کرد. در بخشی از بیانیه او آمده است: «...اینجانب این اعلام نامزدی را که کاملاً مستقل از اشخاص، گروه ها، احزاب و جناح های سیاسی است، صرفاً اعلام سربازی برای کشور عزیز و خدمتگزاری به ملّت شریف ایران دانسته و بدان افتخار میکنم. دریافت حقیر آن است که همبستگی ملی و انسجام اجتماعی، در چهارچوب قانون اساسی و ارزش های الهی - انسانی در مقیاس ملّی و بین المللی و از جمله مهّمترین آنها، آزادی، عشق و عدالت، رشد سریع کشور و نیل به جایگاههای رفیع تعالی، پیشرفت و رفاه در دسترس خواهد بود. اینجانب دیدگاهها و برنامههای خود را در فرصتهای آتی و قانونی به استحضار مردم عزیزم خواهم رساند. با آرزوی طول عمر رهبر معظم انقلاب و با تقدیم مراتب احترام و سپاس به پیشگاه ملّت بزرگ و قهرمان ایران.»
ورود خبرساز برای احیای نامهرچند دیدگاه مردم درباره بقایی با توجه به پیشینه اتهامات قضایی و کارنامه اش در دولت های نهم و دهم نگاه مثبتی نبود و بیشتر در جهت تخریب طیف به حاشیه رانده شده دولت بهاری ها تعبیر و توصیف می شد، اما دراین میدان باز هم احمدی نژادی ها پیروز شدند.
آنها باز هم ثابت کردند که مدیریت فضای رسانه ای را خوب می دانند و در کمترین زمان ممکن می توانند، نام و نگاهشان را در عالم رسانه زنده کنند.
آنها دیروز با کمترین هزینه و البته کوتاه ترین زمان ممکن دوباره به صدر اخبار داخلی کشور بازگشتند و نام و عکس هایشان از شبکه های اجتماعی چون توئیتر و فیس بوک و اینستاگرام گرفته تا رسانه های مجازی چون سایت های اطلاع رسانی و حتی خبرگزاری ها برای ساعتی هم که شده در صدر اخبار قرار گرفت.
بقایی که روزگاری و در پر حاشیه ترین روزهای دولت دهم به دست راست احمدی نژاد شهره شده بود و احمدی نژاد هم او را در حلقه یاران نزدیکش می ستود و خط قرمزش می نامید، حالا پس از ناکامی مرادش به میدان آمده است.
بقایی خوب می داند نه توان جذب رأی مردم را دارد و نه شاخصه های صلاحیت ورود کارزار انتخابات را. او آمده است تا پیش از هر محدودیت احتمالی حداقل تا آخرین روز اسفندماه - که قرار است زمان ثبت نام رسمی کاندیدا های انتخابات ریاست جمهوری آینده برگزار شود - صدای طیف محدود شده و البته مهجور مانده اش را به گوش حامیان و منتقدانشان برسانند.
آمده که بگوید هر چند «محمود احمدی نژاد» با توصیه بزرگان نظام و در جهت جلوگیری از دو قطبی شدن فضای سیاسی کشور از عرصه رقابت های انتخابانی به در شده است، صدای آنها همچنان بلند است و حضورشان هم خبرساز و جنجال برانگیز؛ درست مانند روزهایی که سکاندار قوه مجریه بودند و با حاشیه سازی و خبرسازی از هر گونه پاسخگویی درمورد کاستی هایشان طفره رفتند.
حمیدبقایی کیست؟رزومه کاری بقایی از همراهی اش با «اسفندیار رحیم مشایی» کلید می خورد. او در اوایل دهه هشتاد به دعوت رحیم مشایی در رادیو تهران مشغول به کار شد. پس از شهرداری شدن احمدی نژاد هم در معیت رحیم مشایی به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران رفت.
وقتی هم که احمدی نژاد درسال 84 گوی ریاست جمهوری را از رقبایش ربود به دولت کوچ کرد. اولین سمت او در دولت نهم معاونت سازمان میراث فرهنگی در زمان ریاست مشایی بود. نقش مشایی در همراهی احمدی نژاد که پر رنگ تر شد، او هم رفته رفته به جرگه معتمدان احمدی نژاد پیوست. بقایی ابتدا جایگزین مشایی در سازمان میراث فرهنگی شد، بعد دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی و از اواسط عمر دولت دهم احمدی نژاد هم با حفظ سمت هایش به معاونت اجرایی و سرپرست نهاد ریاست جمهوری گماشته شد.
داستان بازداشت هفت ماهه ی بقاییاو به خاطر نزدیکی اش به «محمود احمدی نژاد» شناخته شد، اما آنچه «حمید بقایی» را معروف وم شهور کرد، داستان بازداشتش در خرداد ماه 94 است.
دو سال پس از پایان کار دولت دهم و البته حضور او در پاستور بود که «غلامحسین محسنی اژه ای»، سخنگوی قوه قضاییه در نشستی از بازداشتش خبرداد؛ هر چند اژه ای از اتهامات بقایی حرفی نزد، همان روزها یک منبع قضایی درباره اتهامات او به یک خبرگزاری گفت که بقایی از مدتها قبل توسط دستگاه قضایی احضار شده بود، اما به این احضاریه بیتوجهی میکرد و در نهایت این بیتوجهی به احضاریه و خودداری از حضور در مرجع قضایی، منجر به بازداشت وی شد.
چندی پس از بازداشت رسانه ها به گمانه زنی درباره چرایی بازداشت بقایی پرداختند. برخی نوشتند که بقایی در بهار سال 90 با حکم دیوان عدالت اداری، به علت عدم اجرای حکم دیوان عدالت اداری مبنی بر تخریب خانههای تاریخی در سمت ریاست سازمان گردشگری به مدت چهار سال از هرگونه خدمت دولتی انفصال پیدا کرده است. همین امر موجب بروز شایعات و اتهامات متعددی علیه او شد و ماجرا به مسیرهای اداری ـ قضایی کشیده شد، در نهایت هم سال 94 اودر پی این پرونده بازداشت شده است.
همچنین برخی دیگر از رسانه ها با استناد به سخنان «محمداشرفی اصفهانی» رئیس هیأت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری نهاد ریاست جمهوری معتقد بودند که معاون احمدینژاد پرونده قطوری از تخلفات مالی دارد؛ پروندهای که به قول اشرفی اصفهانی شاید سالها زمان ببرد تا ابعاد آن مشخص شود. اشرفی اصفهانی در افشاگری خود، به نقل از یک مقام مسئول امنیتی تأکید نموده بود که بقایی اموالی را از کشور خارج کرده و نزدیک به ده کشور خارجی سرمایهگذاری کرده است.
بقایی پس از گذراندن هفت ماه حبس در زندان اوین و در حالی که هنوز اطلاعات رسمی درباره پرونده اش منتشر نشده بود، در ۲۸ دی 94، با تبدیل قرار بازداشت به کفالت، آزاد شد. پس از آزادی او گمانه زنی ها درباره علت بازداشت و حبس او ادامه داشت و هنوز هم علل بازداشت او رسمی و رسانه ای نشده است. (هرچند اتهامات بقایی همچنان پنهان مانده است، در این میان نکته ی مهمی وجود دارد و آن اینکه او در بحبوحه بازداشت یاران احمدی نژاد و پس ازبازداشت «محمد رضارحیمی» معاون اول احمدی نژاد به اتهام فساد مالی و اختلاس به زندان رفت. بازداشت او البته پایان مسیر زندانی شدن مدیران دولت پاکدست نهم و دهم نبود و بعد او «محمد شریف ملک زاده» و «آزاده اردکانی» که معلم زبان بقایی و مشایی هم بوده هم به زندان اوین رفتند.)
به هر روی او به میدان آمده پرچمدار طیف احمدی نژادی ها در دوازهمین دوره ریاست جمهوری شده است، در این میان اما آنچه مهم است، بی توجهی او و البته جریان متبوعش به نگاه بزرگان جناح راست است. او در صدد نمایندگی از جریانی برآمده که هرچند اهل هیاهوست، اما در عالم سیاست به حاشیه رانده شده و دیگر کسی پیگیر رفت وآمدهای پر هیاهویشان به نقاط دور و نزدیک پایتخت نیست.