صدای اللهاکبر که به گوش میرسد، ٣٩ دانشجوی دانشگاه تهران، سالن فردوسی را ترک میکنند به سمت حیاط دانشگاه؛ حلقه میزنند دور عبدالرضا داوری، مشاور رسانهای محمود احمدینژاد و از او میپرسند درباره کدام ساختار حرف میزند؟ چگونه از حمیدرضا بقایی دفاع میکند و سیلی از پرسشها درباره تناقض رفتاری آنها؛ داوری اما از رسیدن موعدی نزدیک حرف میزند؛ او میگوید: «اینبار نوبت ماست؛ نوبت ماست که از خود دفاع کنیم؟» او تمامقد از بقایی دفاع میکند و از بیگناهی او که در ٢٢٥ روز زندان انفرادی، نتوانستند گناه او را ثابت کنند و دانشجویانی که در مقابل هر پاسخ او، سؤالی دیگر مطرح میکردند.
به گزارش شرق، نشست انجمن اسلامی دانشکده مدیریت و علوم انسانی دانشگاه، دیر شروع میشود، در فضایی باسکون، لخت و تهی از هرگونه نشاط و شادابی؛ در میان هالهای از ناامیدیِ دانشجویی که میگوید: «باید فاتحه دانشگاه و فعالیت دانشجویی را خواند» و آن دیگری در پاسخ تأیید میکند: «این روزها هیچچیزی نمیتواند دانشجویان را به سالنهای سخنرانی بکشد». حدود ٤٠ دقیقه طول میکشد تا چندنفری روی صندلیهای سبز سالن فردوسی جا بگیرند و چند فریم عکس از پلاکارد دانشجوی معترضی ضبط کنند که به ریزگردهای خوزستان اشاره میکند و از جنبش دانشجویی دل خوشی ندارد. برنامه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشکده مدیریت و دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دو بخش شروع میشود؛ سخنرانی حمیدرضا جلاییپور، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی با عنوان «میراث اصلاحات، تأملی بر تجربه توسعه سیاسی در دولت اصلاحات» و در پنل دوم میزگرد «نسبت دولت و دانشگاه در دولت اصلاحات» با حضور فعالان دانشجویی دوره اصلاحات؛ عبدالله مؤمنی، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت، ابراهیم شیخ، دبیر تشکیلات سابق دفتر تحکیم وحدت و عبدالرضا داوری، فعال سابق دانشجویی و مشاور رسانهای محمود احمدینژاد؛ اما در لحظات آخر از حضور عبدالله مؤمنی در دانشگاه جلوگیری میشود. عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران میگوید: «حدود ١٥ روز قبل همه مجوزهای رسمی از دانشگاه صادر شده، ولی امروز از بیرون تماس گرفته و از حضور آقای مؤمنی در دانشگاه جلوگیری کردهاند». بالاخره سخنران اول مراسم، حمیدرضا جلاییپور در میان سکوت شکننده به پشت تریبون میرود؛ او به آینده خوشبین است و به وضع امروز امیدوار. جلاییپور، جنبش دانشجویی امروز را با دوران گذشته مقایسه میکند؛ گذشتهای به قدمت زمان دانشجویی خود و میگوید بحثهایی که امروز شما به آن توجه میکنید در گذشته مطرح نبود. او به ابعاد توسعه، توسعه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حقوقی اشاره میکند و وضع امروز را نه جمود و رکود که پیشرونده توصیف میکند.
دوران اصلاحات در ترازوی نقد
جلاییپور در تعریفی از توسعه میگوید: «توسعه کوششی است که در جامعه انجام میشود و بر اساس آن تواناییهای مادی و غیرمادی افراد در جامعه افزایش پیدا میکند». جلاییپور سپس به بازخوانی تجربه دوران اصلاحات میپردازد که رهاورد دوران اصلاحات برای امروز چیست و چشمانداز آن در آینده چگونه است؟ او بحث خود را در چند بخش ادامه میدهد؛ اول از توسعه سیاسی میگوید که به معنای تقویت سازوکارهای دموکراسی و تقویت حاکمیت قانون، تقویت نظام رقابت حزبی، ایجاد انتخابات دورهای مؤثر و رسانههای غیردولتی است. سپس از کارنامه دولت اصلاحات در این حوزه دفاع میکند و تأکید میکند شاخصها نشان میدهد در همه این ابعاد وضع جامعه در سالهای ١٣٧٦-١٣٨٤ بهتر شده بود؛ اگرچه بر مسیر توسعه هیچگاه پایانی نیست.
عبور از توسعه، گذر به خطر
«دوره دولت مهرورزی، خطرناک بود»؛ جلايیپور میگوید اگر در دولت اصلاحات شاهد تمام شرایط توسعهای یا ورود به توسعه بودیم، اما دولت مهرورزی پس از آن، دوران خطرناکی بود. دورانی که آگاهانه و با امکانات علیه توسعه اقدام شد، دولتی که نه در جهت توسعه اقتصادی گامی برداشت و نه در جهت توسعه سیاسی و عامدانه با توسعه سیاسی مقابله کرد. جلاییپور معتقد است حتی در آن دوران گفتمان اصلاحطلبی در میان جامعه به حیات خود ادامه داد و انتخابات خرداد ٩٢ و اسفند ٩٤ محصول همین بقای گفتمان اصلاحطلبی است.
رد صلاحیت روحانی کاری نداشت
گفتمان اصلاحطلبی در متن و بطن جامعه زنده مانده و مانا و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی معتقد است: «برای کسانی که در سال ۹۲ آقای هاشمیرفسنجانی را رد صلاحیت کردند، کاری نداشت آقای روحانی را هم رد صلاحیت کند، آنها خواستند بماند و زینتی برای انتخابات باشد؛ اما همین نیروی اصلاحی در جامعه مدنی توانست با شعار ائتلاف در برنامههای دکتر عارف حضور پیدا کند و آن اتفاق را رقم بزند». به گفته او نتیجه این انتخابات، بازگشت کشور به حالت عادی بود.
دولت پاسخگو میراث اصلی دولت اصلاحات
میراث اصلاحات چیز دیگری است؛ خود جلاییپور آن میراث را چنین معرفی میکند: «در این دوران جا افتاد که دولت، باید به مردم پاسخگو باشد. دولت اصلاحات نتوانست همه را پاسخگو کند؛ اما توانست بگوید زندهباد مخالف من و به مخالفان خود تریبون منتقد و بیان عقیده داد». او رد پای آن رویه را در دولت اعتدال جستوجو میکند که دولت به دلیل حقوقهای نامتعارف از مردم عذرخواهی کرد. او در بدنه اجتماعی این پاسخگویی و جوابخواستن را جستوجو میکند و معتقد است سعید مرتضوی هم بهدلیل رفتارهای خودش بالاخره مجبور به پاسخدادن شد.
رأی مردم برای خود مردم
سخنرانی به اینجا که میرسد جلاییپور میگوید از دولت اصلاحات به این طرف رأی مردم برای بیان مطالبات خود مردم است؛ «بهطور تقریبی ۱۵ درصد آرا در انتخابات خاکستری شدهاند، به این معنا که تا شب انتخابات بسیاری تصمیم نگرفتهاند که اصلا رأی بدهند یا ندهند یا به چه کسی رأی بدهند و حضور آنها در پای صندوقهای رأی نوعی تصمیمگیری برای خود به شمار میرود»؛ هرچند در همین شرایط در جامعه ما و در بسیاری از موارد ممکن است حقوق مردم ضایع شود؛ اما میبینیم آقای مرتضوی هم مجازات میشود.
اصلاحطلبی مخالف بینظمی
اصلاحطلبی که به سال ١٣٨٤ رسید، خطایی استراتژیک انجام داد و نتیجه آن تعدد کاندیداها و پیروزی رقیب بود؛ جلاییپور میگوید ما از ١٣٨٨ تا به امروز این رویه را اصلاحکردهایم و عقلانیت استراتژیک جای آن تعدد صداها را گرفته و بینظمی و اغتشاش خط قرمز این نیروها شده است. او به ماجرای کوی دانشگاه اشاره میکند که در آن به ٨٠٠ خوابگاه دانشجویی حمله شد و مهندس عزتالله سحابی وقتی در کوی دانشگاه حاضر شد، به دانشجویان گفت اصلا از خوابگاههای خود بیرون نیایید، چون همه از همان زمان میخواستند به دموکراسی برسند، یا در زمان تحصن مجلس ششم هیچیک از نمایندگان برای مردم فراخوان تجمع نداد و بینظمی را مطالبه نکرد.
جامعه در آغوش خطر
وضع امروز جامعه ایران با عنوان «جامعه در آغوش خطر» تفسیر میشود؛ او نماد این خطر را حادثه پلاسکو میداند که در آن ١٠ روز ناتوانی همه نیروها نمایان شد و برای حل مسائل کلان و همآیندی بحرانهای متعددی مانند بحران آب، محیط زیست، خاک و... به برجام ملی نیاز است. او نشان این برجام ملی را این میداند که دو حزب قدرتمند در کشور شکل بگیرد و در نظام رقابتی حزبی، نیروهای سیاسی برای مسائل کلان کشور برنامهریزی کنند.
مناظره ابراهیم شیخ با عبدالرضا داوری
بخش دوم برنامه شروع میشود، در غیبت عبدالله مؤمنی؛ مؤمنی که نتوانست در مناظره «نسبت دولت و دانشگاه در دولت اصلاحات» شرکت کند، خیلی از بحثها بیجواب ماند؛ او نبود که به چرایی و چگونگی تئوری «عبور از خاتمی» پاسخ دهد و بگوید نسبت امروز این تئوری با گفتمان اصلاحطلبی چگونه است و اگر اصلاحطلبان به نقد خود میپردازند، این تئوری در ترازوی نقد چه جایگاهی دارد؛ اما غیبت او فقط باعث نارضایتی دانشجویان نشد، داوری هم ممنوعیت حضور او را بهانهای قرار داد برای شروع بحث خود در دفاع از ساحت دانشگاه؛ او بارها به ٣٩ نفر حاضر در جلسه اشاره کرده و به طنزی تلخ میگوید من برای افزایش تعداد آرای انتخاباتی میان این ٣٩ نفر حاضر نشدهام، بلکه به ساختارها نقد جدی دارم.
نبود فضای امن برای فعالیت دانشجویی
مناظره با انتقاد ابراهیم شیخ شروع میشود به دانشجویان و اینکه نشست با تأخیر شروع شده است؛ او میگوید: «در دوران اصلاحات اگرچه فضا برای فعالیت سیاسی دانشجویان فراهم بود؛ اما فضای امن برای فعالیت دانشجویی کمتر فراهم میشد». سپس به شکاف انجمن اسلامی و دولت اشاره میکند که در دولت دوم اصلاحات کمتر شد.
انتخاب خاتمی مبارک بود
نوبت که به عبدالرضا داوری میرسد، به عنوان نشست انتقاد میکند و میگوید: «دانشگاه در دولت اصلاحات به چه معناست؟ آیا در سیاستگذاریهای دانشگاهی و راهبردهایش از ابتدا تا امروز، دولتها وزن و نقشی هم داشتهاند؟ اساسا تغییر دولتها چه تأثیری در راهبردهای مدیریت دانشگاهی داشته است؟» او خود در جواب میگوید: «دانشگاههای ما در دوران اصلاحات در مقاطعی دچار تحول شدهاند؛ اما این تحولات ناشی از دولت اصلاحات نبود، بلکه از تحولی که در بطن جامعه به وجود آمده بود نشئت میگرفت که خود را در دانشگاهها بازنمایی میکرد». مشاور رسانهای محمود احمدینژاد افزود: انتخاب سیدمحمد خاتمی برایند یک تحول مبارک در جامعه ایران بود.
سوءظن ساختاری به دانشگاه
داوری درباره وضعیت دانشگاهها در ٣٧ سال اخیر میگوید: «در تمام این سالها نسبت به دانشگاهها یک سوءظن ساختاری حاکم بوده، درنتیجه این سوءظن، از ابتدای انقلاب تا سال ٦٣ دانشگاهها تعطیل شدند و امروز نیز همان سوءظن بازتولید میشود و در زمینههای مختلف خود را نشان میدهد». به گفته داوری، این رفتار نتیجه این است که عدهای فکر میکنند اگر خواص و نخبگان را مهار کنند مهارکردن عوام آسانتر ممکن میشود». سپس داوری با طرح این سؤال که امروز دولت روحانی چقدر توان دارد که در دانشگاهها تحول ایجاد کند؟ میگوید: «باید این تفکیک را میان دولتها و سیاستگذاران قائل شویم که طی آن دولتها را تنها میتوان کارگزار دانست».
شیخ پاسخ میدهد
چرا عبور از خاتمی؟ شیخ معتقد است جنبش دانشجویی پویاست و باید با دینامیسم درون جامعه آشنا بود تا آن جنبش تحلیل شود و دورههای متعدد جنبش دانشجویی را باهم مقایسه میکند و آن را دلیل پویایی این جنبش میداند؛ او معتقد است تئوری عبور از خاتمی هم برگرفته از مشخصههای اجتماعی آن دوره بود، تئوری تعدادی اندک با صدایی بلند و قوی که خود بعد از شش سال به نقد همان تئوری پرداختند.
سرنوشت محتوم مهندسی فرهنگی شکست است
داوری در بخش دیگری از سخنانش میگوید: «هرکس بخواهد جامعه را مهندسی کند نتیجه معکوس میگیرد». داوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را عامل اصلی تحول دانشگاه نمیداند و آنها را تدارکاتچی میخواند و در جواب او، شیخ دوران وزارت جعفر توفیقی را با محمدمهدی زاهدی و کامران دانشجو مقایسه كرده و ایده داوری را رد میکند.
اعلام برائت از زاهدی و دانشجو
داوری با شیخ همراهی میکند در نقد سیاستهای وزرای علوم دولت نهم و دهم و میگوید: «آنها کاری جز نابودی دانشگاه نکردهاند»؛ و بعد ادامه میدهد «ما در واقع امروز به یک فروپاشی جهانی رسیدهایم و امروز در مسیری پیش میرویم که هیچکدام از گروهها و احزاب ما مرجعیتی برای مردم ندارند». به گفته داوری، چه کسی منتظر است حزب مؤتلفه کاندیدای خود را برای ریاستجمهوری معرفی کند؟ چه کسی به دنبال مشخصشدن راهبردها از سوی جریانهای اصولگرا یا اصلاحطلب است؟ امروز جامعه ما از بسیاری از نخبگان جلوتر حرکت میکند و این تصور که نخبگان را جمع کنیم و به آنها قدرت و ثروت بدهیم تا جامعه را جلو ببرند به جایی نمیرسد.
تحول دانشگاه نتیجه سیاستگذاری نیست
«تحولاتی که در دانشگاهها ایجاد شده محصول دویدن دولتها بوده، نه سیاستگذاری آنها»؛ این بخشی از گفته داوری است؛ او ساختار سیاسی را تصمیمگیر اصلی میداند. داوری در مقابل انتقاد به بورسیههای دانشجویی، تفکیک جنسیتی و سهمیهبندیها وزارت علوم را مقصر میداند و میگوید وزارت علوم به دولت پاسخگو نبودند و این را نقد اصلی دولت احمدینژاد میداند.
یاران قرضی احمدینژاد
«یاران احمدینژاد قرضی بود»؛ داوری میگوید احمدینژاد تیم و مدیری نداشت که با او کار کند و این برعکس همه دولتهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. این نقدی بود که به دولت نهم و دهم داشت و انتقاد وزرای دیروز احمدینژاد را انتقاد همان یاران قرضی میداند که امروز احمدینژاد را تنها گذاشتهاند به بهانه انحراف ولی استقلال احمدینژاد. او میگوید: «احمدینژاد در سالهای پایانی ریاستجمهوری به نقطهای رسیده بود که وزرایش از جای دیگری دستور میگرفتند. ایشان زمانی که علم جدیدی را برداشت تا راه تازهای را برود و از اصولگرایی سنتی فاصله بگیرد، بدل به جریان انحرافی شد و وزرایش از جای دیگری دستور گرفتند و او را ترک کردند». مناظره که به پایان میرسد، دانشگاه در سکوت سرد زمستانی به خواب میرود.