به گزارش تابناک، روزنامه شرق مصاحبه زير را با مهدي خورشيدي داماد آقاي احمدي نژاد انجام داده است که در ادامه متن آن را می خوانید:
در اين چهار سال آقاي احمدينژاد چه ميکردند؟ تغيير يا برنامه خاصي در زندگيشان رخ داده است؟
اگر منظورتان از نظر سطح زندگي و اقتصادي و رفاه است، نه، واقعا تغييري نداشته. از همان اول يک سطح ثابتي براي زندگياش تعريف کرده و تا الان هم همينجور بوده است، اما اگر از نظر کار سياسي، اجتماعي و فرهنگي مدنظرتان باشد، طبعا مشغله رئيسجمهور خيلي بيشتر است نسبت به کسي که رئيسجمهور نيست. الان خب مشغلهشان کمتر است و روزهايي که دانشگاه نيستند به دفترشان که ولنجک است ميروند. اگر اشتباه نکنم دوتا نصفهروز در دانشگاه تدريس دارند.
چه شد که شما در دفتر ايشان در ولنجک مشغول نشديد؟ از شما نخواستند برويد يا خودتان نرفتيد؟
بالاخره داستان من اينطور بود که بعد از اينکه شغلم در بيمارستان و مجمع تشخيص مصلحت را تحويل دادم کلا مشغول کارهاي پژوهشي شدم. استخدام دانشگاه شهيد بهشتي بودم و به همانجا هم بازگشتم. در کنار آن شروع به ادامه تحصيل در حوزه جامعهشناسي کردم و الان در حال کار روي پاياننامه کارشناسيارشد هستم و ميخواهم امتحان دکترا بدهم.
در همان دانشگاه شهيد بهشتي؟
نخير، دانشگاه آزاد. تقريبا خيلي گرفتار کار مطالعاتي شدم.
علاقهمندي شما به رشته جامعهشناسي ارتباطي با هشت سال دوره رياستجمهوري آقاي احمدينژاد داشت؟ يعني اتفاقات آن سالها باعث شده که شما به دنبال اين برويد که بخواهيد جامعه را بيشتر بشناسيد؟
سؤالتان قشنگ بود. (با خنده) من فکر ميکنم برخي رشتهها مغفول ماندهاند. اساس خيلي از مشکلات ما در جامعه است. بايد ساختارهاي جامعه و پديدههاي اجتماعي را مطالعه کنيم. براي اينکه بتوان پديدهاي مانند انتخابات را بهدرستي پيشبيني کرد، بايد عمق جامعه و رأيدهندگان و عقايد و تحولات مردم را بررسي کرد. الان ما دچار آسيبهاي شديد اجتماعي هستيم. آمار طلاق و بيکاري و ازهمپاشيدگي خانوادهها و بزهکاري و آمار تجاوز خيلي بالاست. چرا کسي به اينها توجه ندارد. بايد کمي واقعي به مسائل جامعه نگاه کرد، نه ذهني. من يک فلاشبک بزنم به عقب و زماني که رئيس بيمارستان فيروزآبادي بودم. در آن زمان ما بيش از آنکه کار درماني بکنيم بايد کار مددکاري ميکرديم. من بايد يک هفته در ميان گزارش به نيروي انتظامي يا دادگاه ميدادم که يک نوزادي در بخش زايمان رها شده است. با مواردي طرف بودم که وقتي يادم ميآيد حالم بد ميشود و تأسف ميخورم. خيلي به فکر فرورفتم که جامعه ما به کجا ميرود. رشته جامعهشناسي با عقبهاي ٢٠٠ يا ٣٠٠ ساله خيلي در کشور ما مغفول مانده است؛ رشتهاي که اساس آن از غرب بوده است، ولي ما هيچوقت درست به آن نپرداختهايم يا آن را با فلسفه مخلوط کرديم که مردم نفهمند يا با نظريهها. خيلي آن را با مردم قاطي نکرديم. اينها جرقههايي بود که باعث شد من آموختن اين رشته را شروع کنم و خيلي خوشحالم. روي تغيير نگرش من خيلي مؤثر بود.
تغيير نگرش شما به جامعه؟
کلا روي مسائل مختلف. نگاهم خيلي عميقتر شد.
درباره اين تغيير نگاهتان باهم صحبت ميکنيد؟
بله من حرفهايم را به ايشان ميزنم.
موافق هستند با شما؟
خب. شما که ميدانيد. (باخنده)
پس نگاه آقاي احمدينژاد با شما خيلي فرق دارد؟
خيلي فرق دارد.
به راهکاري هم رسيديد؟
من ميگويم زياد به شعار نپردازيم. ببينيم چه خبر است. واقعي نگاه کنيم. رئاليسم باشيم، ايدهآليسم نباشيم.
ايشان به نظر شما خيلي ايدهآليست است؟
اين مشکلي است که کلا داريم. اخبار حوادث در جامعه ما عادي شده است و راحت از کنار مسائلي مثل قتل و حوادث ميگذريم. آدم خيلي ناراحت ميشود که دختربچهها و پسربچهها در تهران بايد کار کنند. چرا به آنها پرداخته نميشود؟ يک کمي بياييم داخل کشور را کندوکاو کنيم. اگر اينجا را درست کنيم، خيلي چيزها درست ميشود.
اگر زماني که آقاي احمدينژاد رئيسجمهور بود، جامعهشناسي خوانده بوديد و دريافتهايتان را به ايشان منتقل کرده بوديد بهتر نبود؟
من نوع نگاهم کاملا متفاوت است.
نگاهشان به آسيبهاي اجتماعي چگونه است؟
بايد خود ايشان جواب دهد. من با تمام انتقاداتي که به ايشان دارم، اما ميدانم ايشان هميشه نگران و ناراحت است. البته درباره روش درستکردن آسيبها من و ايشان شايد متفاوت فکر كنيم. من نظر خودم را دارم و ايشان نظر خودشان را. من يک نکته را بگويم و خيال شما و خودم را راحت کنم. از نظر فکري به اصلاحطلبان خيلي نزديکترم تا اصولگراها. در فحواي بحثها حتما متوجه شدهايد. اصلاحطلبان به نظرم از نظر سازوکار تشکيلاتي و ازخودگذشتگي خيلي جلوتر از اصولگراها هستند.
اماآقاي احمدينژاد خودش را اصولگرا نميداند و اصولگرايان هم ايشان را اصولگرا نميدانند.
اصلاحطلبي عقبه و انديشهاي دارد. برخي ميگويند اصلاحطلبي مبناي سياسي دارد. من سياسياش را قبول ندارم. يک نحله بايد مبتني بر فکر و انديشه باشد. وقتي من ميگويم از نظر فکري به آنها نزديکترم يعني ميگويم رسوبهاي فکري من به آنها نزديکتر است. چون مبنا انديشه است نه سياست. اينکه ميگويم آقايان اصلاحطلب به چارچوبهاي تشکيلاتي خيلي معتقدترند، شايد به خاطر آن اتحاد انديشه و فکر است. من خيلي واضح ميگويم اين انديشه اگر اينچنين است، انديشه من هم اين است و من اصلاحطلبم. اما اين طرف من چارچوب فکري منسجمي نميبينم، به خاطر همين وقتي ميخواهم بگويم آقاي احمدينژاد اصولگراست يا نيست «دوبهشک» هستم. البته ريشه فکري ايشان خيلي شبيهتر است به اصولگرايان.
شما به دانشگاه ايرانيان هم رفتوآمد داريد؟
نه.اينقدر سرم شلوغ است که فرصت نميکنم.
پس روز درختکاري آقايان هم نبوديد.
نخير.
فيلمش را ديديد؟
بله.
واکنشها به آن بخش که آقاي مشايي ميگويد من کلا درختم چه بود؟
در مورد اين موضوع بهخصوص که گفتيد صحبت نکردم و فرصت هم نشد.
کسي از اطرافيانتان واکنشي نداشت؟
چرا.
چه بود؟
واکنشها را شما ميدانيد چه بود ديگر (با خنده).
واکنش خود شما چه بود؟
من بودم اين کار را نميکردم. سليقه من اينگونه است.
اصلا آقاي مشايي و آقاي بقايي را ميبينيد؟
بالاخره آقاي مشايي رفتوآمد خانوادگي دارند و ميبينيم. آقاي بقايي را هم گاهي ميبينم.
ميدانستيد آقاي بقايي قرار است نامزد شوند؟
نه، من هيچ اطلاعي نداشتم. خيلي غيرمنتظره فهميدم. باورم هم نميشد. دانشگاه بودم، يکي از دوستانم چند بار تماس گرفت با من، اساماس زد که کار واجبي با تو دارم. زنگ زدم ببينم چه کاري دارد، گفت آقاي بقايي نامزد شده است. اول فکر کردم شوخي ميکند يا اطلاعاتي ندارد يا اطلاعاتش ناقص است.
يعني اصلا زمزمهاش را هم نشنيده بوديد؟
نه اصلا مطلع نشده بودم. بعد از دو ساعت يکي از دوستان مجدد زنگ زد و در تلگرام عکس بيانيه ورود آقاي بقايي به انتخابات را برايم فرستاد.
آقاي احمدينژاد چند هفته قبل اعلام کرده بود که از کسي در انتخابات حمايت نميکند و بعد ولي آن فيلم منتشر شد و آقاي مشايي آمد گفت که آقاي بقايي به آقاي احمدينژاد اشبهتر است تا من... شما قبول داريد که کسي آن اعلام عدم حمايت را باور نميکند؟
جواب شما در سؤالتان هست. يک مقداري هم چالشزاست.
به نظر شما آقاي بقايي بيشتر شبيه آقاي احمدينژاد است يا آقاي مشايي؟
هرکسي شخصيت خاص خودش را دارد. هرکدام از ماها با افرادي رفيق ميشويم که همنوع و همنظر هستيم. تا حالا فکر نکردم به اين موضوع.
بسياري معتقدند رابطه آقاي مشايي و احمدينژاد نوعي مريد و مرادي است
نه من اين را قبول ندارم. آقاي احمدينژاد شخصيت مستقل خودش را دارد.
به نظر مي رسد تحرکات اخير ايشان و آقاي بقايي و مشايي حامل اين پيام به حاميانشان است که جريان ما زنده است و حتي اگر من نوعي نتوانم وارد انتخابات بشوم، اين به معني مرگ جريان ما نيست.
اين طبيعي است هر جرياني دنبال پويايي خودش است.
آيا شما در جريان ديدار ايشان و رهبري بوديد؟
در جريان جزئيات آن نبودم.
قبل از رسانهايشدن آن ميدانستيد؟
بله، شنيده بودم اما درباره جزئيات با کسي صحبت نکرده بودند. اصلا درباره ديدارهايشان با رهبري من بعيد ميدانم با کسي صحبت بکنند چون ديدار محرمانه است.
به نظر ميآيد که آقاي احمدينژاد دنبال اين است که سال ١٤٠٠ وارد انتخابات شود و اينبار که آقاي احمدينژاد منع شدهاند از آمدن، حمايت از بقايي به مشايي سپرده ميشود تا در صورت ردصلاحيت بقايي، هزينه آن روي ايشان بار نشود.
حقوق شهروندي هر کسي هست که نامزد بشود. البته شايد من اگر جاي آقاي بقايي بودم، اين کار را نميکردم. تا سال ١٤٠٠ هم ممکن است اتفاقات زيادي رخ بدهد. هنوز قابل پيشبيني نيست.
خبر داشتيد امسال ميخواستند بيايند؟
خب درخواستها از ايشان هم زياد بود. طيف طرفدارانشان درخواست زياد داشتند.
خود شما ميخواستيد ايشان دوباره نامزد شوند؟
من اينقدر درگير کارهاي خودم بودم که شايد کمتر به اين موضوع فکر کرده باشم.
اگر نامزد شده بودند، به ايشان رأي ميداديد؟
من دوست دارم به دور از تعصب حرف بزنم. هرکسي يکسري ارزشهايي براي خودش دارد و از آن چارچوب نگاه ميکند.
ميخواهم بدانم شما که جامعهشناسي ميخوانيد، فارق از اينکه داماد آقاي احمدينژاد هستيد، حاضريد دوباره به ايشان رأي بدهد؟
بايد فضاي انتخاباتي را ببينم.
پس اگر ايشان نامزد شود شما به او رأي نخواهيد داد؟
خيلي صفر و صدي نگاه ميکنيد. من وارد نميشوم.
مگر رأيدادن غير از صفر و صدي است؟ شما يا به يک فرد رأي ميدهيد يا نميدهيد.
رأي مخفي است. بعد هم هنوز آن انتخاباتي که صحبت ميکنيم، شرايطش فراهم نشده است. من ترجيح ميدهم جواب ندهم؛ در ضمن در انتخابات شوراي شهر هم ميخواهم شرکت کنم.
با فهرست اصلاحطلبان ميخواهيد بياييد؟
بالاخره من گفتم به آنها نزديکترم.
صحبتي هم با آنها کردهايد؟
نه؛ هنوز صحبتي نکردهام؛ چون بهتازگي تصميم گرفتهام. اما عقايدم به آنها نزديک است. دليل شوراي شهر آمدنم هم همين مسائل اجتماعي است. شايد از برخي اصلاحطلبان هم اصلاحطلبتر باشم.
باآقاي احمدينژاد صحبت کرديد؟
بله، ايشان مخالف بودند.
چرا؟
اعلام کرده بودند هيچ کسي از طرف من وارد نميشود و من حمايت نميکنم. همان زمانها که آن بيانيه را دادند. اين بحث مال آن زمان است.
دلتان نميخواست جاي آقاي بقايي يا مشايي بوديد؟
نه. جاي خودم خيلي هم خوب است. انديشههاي خودم را خيلي دوست دارم. عوضش خودم هستم.
اگر عضو شوراي شهر بشويد با مدل وام ازدواجي که آقاي احمدينژاد داد، موافقيد؟
(در اينجاي بحث، دوست آقاي خورشيدي وارد بحث ميشود و ميگويد هرکاري ميکنيد پولشويي نکنيد. آيا مثلا ٧٠٠ ميليارد دلار پول نفت در زمان آقاي احمدينژاد درست مديريت شد؟) منم موافقم که خوب مديريت نشد.
شما نميدانيد چه اتفاقي براي آن همه پول افتاد؟
خود ايشان حتما جوابهايي دارد؛ اما نظر شخصي من هم اين است که خوب مديريت نشد. بحث سر اين است که مثلا اين پول خرج مسکن مهر شد. من ميگويم کلا مگر چقدر پول خرج مسکن مهر شد؟ متر بزنيد. عدد بزنيد. يا مثلا ميگوييد که صرف بنگاههاي زودبازده شد. خب چقدر؟ همه را از آن ٧٠٠ ميليارد تومان کسر کنيد. مديريت منابع ما مشکل داشت.
با خودآقاي احمدينژاد صحبت نکردهايد که اين پول نفت چه شد؟
چرا گفتهام؛ اما خب خيلي اختلاف نظر داريم. من توجيهات ايشان را قبول ندارم. به ريز صحبت نکردهايم؛ اما همين بحث مسکن مهر است يا ساختوسازهاست. بحث پروژههاست. البته زمان ايشان ساختوساز خيلي رونق داشت.
روي بحث بابک زنجاني چه نظري دارند؟
ايشان اصلا آن را منتسب به خودشان نميدانند. البته بهتازگي يک کليپي از آقاي زنگنه ديدم و خيلي متعجب شدم. اين حرفهايي که ايشان زد به نظرم درست نبود. بايد هر دو طرف حرفهايشان را حضوري بزنند. در مقام داوري نيستم ولي ميخواهم بگويم ادعاي بزرگي مطرح کردند كه بايد پيگيري شود.
زماني که آقاي احمدينژاد شهردار بودند، شاهد يکسري هزينههاي بدون سند بوديم. اگر وارد شوراي شهر شويد، پروندههاي آن زمان را دوباره بررسي ميکنيد؟
اگر موكلانم به من رأي بدهند، من موظفم خواستههايشان را پيگيري کنم. در ضمن انجياوها بايد به عنوان يک ناظر عمل کنند. بايد پيگير وعدهها و حقوق مردم از طرف کسي باشند که وعده داده و رأي آورده است. خاصيت قدرت اين است که دنبال بسط و دائميکردنش است.
اگر انجياويي از شما خواست که ماجرا را پيگيري ميکنيد.
قطعا اگر از من طلب شود، من پيگيري و حقيقت را پيدا ميکنم و به هر نتيجهاي برسم آن را اعلام ميکنم؛ فکر نميکنم مصلحتسنجي ديگر جايي داشته باشد.
توييتر آقاي احمدينژاد را ديدهايد؟
حقيقتش نه. ولي شنيدهام که ايشان به توييتر ورود کردهاند و يکي، دو پيام تصويري در تلگرام درباره آن ديدم. اتفاقا چند نفر از دوستانم به من زنگ زده بودند که عليرضا پسر ايشان توييت کرده که ١٥ اسفند خبري قرار است منتشر شود، من ميخواستم از عليرضا سؤال کنم ولي باور ميکنيد فراموشم شد.
آقاي احمدينژاد کلاس زبان ميروند؟
بله.
توييتهايشان را خودشان مينويسند يا ادمين توييتر دارند؟
به نظرم خودشان مينويسند چون ايشان مقاله به انگليسي مينويسند.
براي اين ميپرسم که يکي، دو فايل تصويري از ايشان در اينترنت هست که نشان ميدهد آقاي احمدينژاد خيلي انگليسيشان خوب نيست.
ايشان عضو هيئت علمي دانشگاه است و آزمونهاي تافل و آيلتس را هم گذرانده و يک دوره هم کلاس زبان رفتند؛ سه، چهار سال.
خصوصي.
همان خانمي که معلم زبان آقاي مشايي و بقايي بود؟
خير؛ اصلا معلم ايشان خانم نبود.