روزنامه شرق در ویژهنامه نوروزی خود نوشت: «بعد از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید در سال ٩٢، حسن روحانی برای تحقق بخشیدن به بخشی از شعارهایش، یک دستیار ویژه در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی برای خود در نظر گرفت و حجتالاسلام علی یونسی را به این سمت گمارد. یونسی که در دوران اصلاحات صدارت بر وزارت اطلاعات را بر عهده داشت، کاری دشوار را آغاز کرد. چهار سالی که به نظر میرسد برای او با مشکلات بسیاری همراه بوده و در این مصاحبه عنوان میکند که قصد واگذاری این سمت را دارد. او میگوید تلاش خود را در تمام این چهار سال انجام داده است و مهمترین دستاورد خود را جا انداختن این گفتمان میداند که در آن به مطالبات اقوام و اقلیتها با رویکرد وحدت و هویت ملی، توجه جدی میشود. یونسی میگوید از این که رقبای دولت نیز تلاش میکنند این گفتمان را جذب کنند، خوشحال است چون آنها هم مطالبهگر شدهاند. او همچنین معتقد است مطالبات در حوزه قومی و اقلیتها با نهادینه شدن «حقوق شهروندی» حل میشود. حجتالاسلام علی یونسی در این مصاحبه از دوران چهار ساله دستیاری ویژه و مشکلات و مصائب آن میگوید.»
بخشهایی از این گفتوگو را با هم میخوانیم:
- اگر از این انرژی خوب (جوانان کشور) استفاده کنیم و هدایت و مدیریت داشته باشیم، فرصت است و اگر غفلت کنیم، ممکن است به یک تهدید تبدیل شود. مسائل مذهبی و دینی هم همینطور. اقشار اگر خوب مدیریت نشوند، ممکن است به یک بحران جدی تبدیل شوند. متأسفانه بحرانها در فعال کردن سایر بحرانهای پنهان هم تأثیرگذار هستند. جامعه گسلهایی دارد. انرژیای که در دل این گسلها وجود دارد، ذخیرهای است برای آینده؛ اگر چه الان از آن استفاده نمیکنیم.
- مایل نیستم تعبیر گسل را درباره اقوام به کار ببرم. این تعبیر ناقص و تحریکآمیزی است. باید با مسامحه زیاد آن را به کار ببریم. بالاخره به صورت طبیعی تفاوتهایی وجود دارد در عین این که اشتراکات زیادی هم دارند؛ از جمله فرهنگ، تاریخ و هویت. امام خمینی (ره) هم این تفاوتها را ذخیره و رهبر معظم انقلاب آنها را فرصت نامیدهاند. اما این تفاوتها ممکن است گاهی تبدیل به یک تهدید شوند. آقای روحانی ذهنشان به این مسائل حساس است. در انتخابات ٩٢ من پیشنهاد دادم این مسئولیت را بر عهده بگیرم و همه اعضای ستاد هم استقبال کردند.
- بنا به رابطه خوبی که در دوران وزارتم در اطلاعات با اقوام داشتم و نیز رفاقت با خیلی از سران عشایر، اقوام و روحانیون اهل سنت و حسن ظن و اعتمادی که آنها به من داشتند، سعی کردم از این رابطه برای امنیت کشور استفاده کنم. این رابطه خیلی مؤثر بود و ارتباط خیلی خوبی با روحانیون، مولویها و سران و اقوام پیدا کردم و از آن برای امنیت کشور حداکثر استفاده را بردیم.
- شاید من اولین کسی بودم که اعلام کردم حسن روحانی برنده قطعی است. دو چیز باعث شد آقای روحانی بیشترین رأی را بین اقلیتها کسب کنند؛ یکی گفتمان خود آقای روحانی بود. ایشان موفق نشدند به همه استانها مسافرت کنند ولی همه پیام او را دریافت کردند. گفتمان ایشان، گفتمان حقوق شهروندی بود و این برای اقوام ایرانی بسیار گفتمان مقبول و دلچسبی بود. روحانی میدانست رعایت حقوق شهروندی نقش اساسی در وحدت و انسجام ملی دارد. عامل دوم هم حمایت جدی مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی و آقای خاتمی و سایر چهرههای اصلاحطلب و معتدل بود؛ چهرههایی مثل آقای ناطق نوری که چهرهای اصولگرا و معتدل است.
- آقای روحانی در کوران و شور و حال انتخابات بیانیهای معروف به «بیانیه اقوام» صادر کردند. من در میانههای کار متوجه تحریر این بیانیه پیشنهادی شدم که البته به این شکل هم موافق نبودم. برای این که در آن بیانیه وعدههای خیلی سنگینی دادند که همه آنها را با توجه به شرایط کشور عملی نمیدانستم. معتقد بودم رئیسجمهور نباید تعهدی بدهد که نتواند به همه بخشهای آن عمل کند.
- دستیاری از نظر جایگاه به رئیسجمهور نزدیک است و معنای آن این است که کارهای رئیسجمهور را باید انجام دهد و مافوق همه نهادها، سازمانها و وزارتخانههاست ولی چون قبلا هیچ ساختاری برای آن وضع نشده و شرح وظایفی نداشت و بودجهای برای آن مشخص نشده بود، فقط به این جایگاه اکتفا شد و در همین حد ماند.
- میدانستم که دو جریان شدیدا با من مخالفت خواهند کرد؛ البته بعدا مشخص شد که مخالفت خیلی بیشتر از آن چیزی است که پیشبینی میکردم. مطمئن بودم که در بین رقبای دولت و همچنین در بدنه اجرایی دولت مخالفان زیادی خواهم داشت و احساس میکنند این تشکیلات به نوعی در کار آنها دخالت خواهد کرد. دامنه مخالفتها خیلی وسیعتر شد و مسئله را به حوزههای علمیه، صداوسیما و دستگاه قضایی کشاندند.
- من چارهای نداشتم. وقتی سازمان و تشکیلاتی نداشتم، باید با ارائه یک گفتوگو و ادبیات خاص و ویژه جدید جلب توجه میکردم. احساس کردم باید خودم وارد و فدا شوم تا بتوانم همه آن کاستیها را خودم بر عهده بگیرم. جهت دیگر تکیهام به مؤلفههای فراقومی بود و به این دلیل بود که توجه بیش از حد به مسائل قومی چه بسا به واگراییهای قومی منجر شود یا به دست رقیبان و مخالفان بهانه بدهد.
- ما بیش از هر چیزی به مسئله تقریب توجه کردیم؛ توجه بیش از حد به این مسئله سبب شد بسیاری نگران باشند که ما درصدد تقویت بیش از حد اهل سنت و تضعیف شیعه هستیم. هجمه سنگینی متوجه ما شد اما ما درصدد وحدت و انسجام بودیم. این مسائلی است که من تا به حال جایی نگفتهام.
- مسئله تقریب مسئلهای است که امام راحل و مقام معظم رهبری هم خیلی به آن توجه داشتند. وقتی این مسائل را با عبارات و تعابیر جدیدی مطرح کردیم، سبب شد من مورد هجوم قرار بگیرم که دولت را هم تحت تأثیر قرار داد. انتظار داشتیم نهادهایی که برای تقریب ایجاد شدهاند، به کمک من بیایند که نه تنها کمک نکردند بلکه علیه من وارد عمل شدند یا سکوت کردند.
- باید به مسئله ایرانشناسی و هویت ملی، به تاریخ و ارزشها و فرهنگ ایرانی توجه میکردیم. اینجا بود که من باید شخصیت محبوبی مثل کوروش را مطرح میکردم. کوروش شخصیتی است که همه ایرانیان او را دوست دارند و در دنیا هیچ جهانگشای محبوب و خالصی مثل کوروش نداریم؛ در حدی که بزرگانی مثل علامه طباطبایی و آیتالله مکارمشیرازی او را پیغمبر میدانند. آیتالله مکارم در تفسیر نمونه ۱۲ دلیل آوردهاند و همچنین علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و شخصیت بزرگی مانند فتحالله مجتبایی که استاد برجسته تاریخ ادیان و از مفاخر ایران هستند به این موضوع اشاره کردهاند.
- هجوم شدیدی به من شد که چرا آن قدر کوروش را مطرح میکنید. در همین زمان بود که من «شیر و خورشید» را هم مطرح کردم. به غلط گفتند که فلانی گفته است طرح شیر و خورشید را به جای پرچم ایران قرار دهند که این از دروغهایی بود که به من نسبت دادند. در صورتی که من این را درباره «هلال احمر» گفتم. گفتم هلال احمر یک نماد غیر اسلامی است و حتی عربی هم نیست؛ بلکه یک نماد عثمانی است. در حالی که شیر و خورشید بدون تاج یک نماد اسلامی و ایرانی و شیعی است. ما همچنان در سازمان ملل این نماد را به نام خود ثبت کرده داریم.
- طبیعی بود که فضای به شدت انقلابی اوایل انقلاب به دلیل این که تاج بالای شیر و خورشید بود، این اشتباه و توهم را ایجاد کرد که این یک نماد شاهی است؛ در حالی که این نماد قبل از پهلوی و حداقل در زمان صفویه هم بوده است. خورشید مِهر از قبل بوده و مِهر از گذشته یک نماد ایرانی است. مهرپرستی به عنوان یک آیین عرفانی و معنوی است، نه آتشپرستی.
- یک بار آقای دکتر کمال خرازی به من گفت ای کاش شما این حرف را نمیزدید و شخص دیگری این موضوع را مطرح میکرد. نظر آقای خرازی این بود که چون شما گفتید، موضوع سیاسی شد؛ در حالی که آقای حداد عادل هم برای این که این نماد را بر سردر مجلس شورای ملی نصب کنند، تلاش زیادی کرد تا یک مدتی هم بود اما برداشتند. این از جمله آسیبهای ماست که با آن روبهرو هستیم.
- ما در نامگذاری اسامی خیلی از خیابانها هم همین مشکل را داریم. برخی از خیابانهای ما اسامی افرادی است که با تمام معیارهای ما تناسب ندارند و منطبق نیستند و بعضا برخی از این افراد، اندیشههای تند و افراطی داشتهاند و داریم هزینه سنگینی برای آنها میدهیم.
- من هیچ وقت فراموش نمیکنم «مرسی»، رئیسجمهور مصر که قبل از برکناری از سوی نظامیان به ایران آمد، با کمال بیادبی حاضر نشد به خدمت رهبری برود. این در حالی است که رهبر یک ابرقدرت مثل روسیه با افتخار میآید خدمت رهبری بدون این که رهبری یک قدم به استقبال او رفته باشد.
- ما در مسئله شیر و خورشید داریم با اسرائیل میجنگیم. اسرائیل نمیخواهد نماد شیر و خورشید در سازمان ملل باشد یا ماجرای هولوکاست که احمدینژاد مطرح کرد فقط به نفع اسرائیل تمام شد. احمدینژاد با طرح این مسئله در سازمان ملل کلی به اسرائیل خدمت و به منافع ملی خودمان ضرر وارد کرد و ما همچنان داریم هزینه آن را میدهیم.
- ما در این رابطه به دادگاه هم رفتیم و بازخواست هم شدیم؛ هر چند دادگاه حرفها و استدلالهای من را قبول کرد. گفتند چرا گفتید شیر و خورشید یک نماد ایرانی - اسلامی است؛ در حالی که نماد پهلوی بوده است. گفتند که شما بر خلاف نظر امام راحل سخن گفتید. من گفتم اولا مخالفت با نظر امام یا با نظر رهبری در حوزه نظر و علم جرم نیست، بلکه جزء مزیتها و محاسن ماست، اصلا تربیت حوزوی و اسلامی ما این است که در مباحث نظری نظر بدهیم. ثانیا آن چیزی که امام فرمودند به آثار طاغوتی برمیگردد و منظورشان تاج بود، نه شیر و خورشید. دراینباره حجتالاسلام اشراقی خیلی به من گله کردند. گروههای تندرو که در مجلس بودند گفتند من، یعنی یونسی، بر خلاف نظر امام، از شیر و خورشید حمایت کرده و گفتهام که شیر و خورشید باید جایگزین پرچم ایران شود. در نهایت دفاعیات من در دادگاه پذیرفته شد.
- مهمترین دستاورد من این بود که توانستم این گفتمان را جا بیندازم؛ گفتمانی که در آن به مطالبات اقوام و اقلیتها به عنوان یک شهروند مانند سایر ایرانیان، با رویکرد وحدت و انسجام ملی و هویت ملی، توجه جدی مطابق قانون اساسی شود و اگر تهدیدی هست تبدیل به فرصت شود.
- کار دیگر دولت که باید آن را هم به پایان برسانیم بحث «حقوق شهروندی» است. دولت باید حقوق شهروندی را نهادینه و نهادسازی کند. این عمده مطالبات در حوزه قومی و اقلیتها وجود دارد که با نهادینه شدن حقوق شهروندی حل میشود اما در عین حال نگرانیهایی در آنجا باقی میماند که با نصب یک اهل سنت در کنار رئیسجمهور به عنوان مشاور یا معاون همه این توقعات برآورده خواهد شد.
- آن چه رسالت من بوده است، به نظرم انجام شده است.
- مشاور اهمیتش در این است که در همه چیز میتواند نظر بدهد، محدود نیست و بستگی به جایگاه او نزد رئیسجمهور دارد.
- مسئله زبان به عنوان یکی از مسائلی است که دولت باید در حوزههای قومی مورد توجه قرار دهد. البته کارهایی هم هست که اگر انجام نشود، ممکن است رنگ قومی به خود بگیرد؛ مثل رفع محرومیتهایی که در مناطق پیرامونی کشور وجود دارد. این محرومیتها به قوم و مذهب خاصی ارتباط ندارد؛ برای مثال ایلام و خوزستان بیشترین محرومیت را دارند که البته در سیستانوبلوچستان و کردستان هم محرومیت وجود دارد. دولت باید این بهانه را از قومگرایان بگیرد و برای رفع محرومیت اقدام کند.
- در کشور مطالباتی هست که اگر توجه نکنیم ابتدا قومی و کمکم به مشکلات امنیتی تبدیل میشود. دشمنان سعی میکنند از این فرصت استفاده کرده و اینگونه القا کنند که چون اینها، مثلا قوم بلوچ یا کُرد هستند، دولت و حاکمیت نمیخواهد به آنها کمک کند و در نتیجه با این شیوه تبلیغاتی میان مردم و دولت، اختلاف ایجاد کنند که از نظر من، این میتواند خطرآفرین باشد. از آن سو مطالبات فرهنگی و اجتماعی وجود دارد که دولت باید با شهامت و جرات بیشتری حضور داشته باشد، در اینجا سرمایهگذاری زیادی احتیاج نیست ولی عزم ملی و جرات و شهامت میخواهد.
- وقتی مقام معظم رهبری به کردستان سفر کردند، گفتند اینجا یک استان فرهنگی است. این خیلی مهم است؛ چرا که تا به حال میگفتیم مثلا شیراز استان فرهنگی است. این شناخت عظیم رهبری از کُردها را نشان میداد. کردها واقعا مردمی فرهنگی هستند و به عنوان نمونه در حوزه هنر بهترین هنرمندان از آن مناطق برخاستهاند. اگر به آنها توجه شود، میتوانند در اعتلای فرهنگ ملی نقش مؤثری بازی کنند. آنها باید در همه زمینهها بدرخشند و فقط یک شهرام ناظری نداشته باشند که به عنوان شوالیه ایرانی مطرح باشد. ما باید آنجا را به عنوان استان فرهنگی معرفی کنیم نه استان تروریستها، این دیدگاه را سازمانهای اجرایی ندارند.
- در منطقه هم باید قبول کنیم که هر جا کُردی هست، یعنی یک ایرانی است. پایه اصلی هویت ملی ما کُردها و آذریها هستند. ما در اینجا بیشتر نیاز به سرمایهگذاری معنوی داریم و نه پول. آموزش زبان و موسیقی آنها در راستای همین سرمایهگذاری معنوی است. بلوچها قدیمیترین قوم ایران هستند زبان آنها هم زبان ایرانی است؛ در حالی که در گذشته نمادهای فرهنگی ملی ما مثل نوروز در تمام روستاها و شهرها در مناطق بلوچستان و پاکستان و ایران گرامی داشته میشد اما مدتی است که اینها کنار گذاشته و کمرنگ شده است و این تأثیر فرهنگ عربهای ضد ایران و شبهقاره هند است در حالی که شبهقاره هند به شدت متأثر از فرهنگ ایران است اما توانستهاند فرهنگزدایی ایرانی انجام دهند.
- در سیستان و بلوچستان همان اتفاقی را شاهد بودیم که در کردستان رخ داد که آن بیشتر شبیه هم شدن فرهنگ ایرانیان است یعنی آن فاصلههایی که در گذشته ایجاد شده بود در حال رنگباختن است و شباهتهای فرهنگی بیشتر خودشان را نشان میدهد.
- من شدیدا با بومیسازی مخالف هستم، ایجاد دانشگاه در آنجا کار درستی است ولی نه این که بومیسازی شود. بومیسازی کاملا یک سیاست غلط است. خداوند در قرآن میگوید ما شما را از اقوام مختلف خلق کردیم و همدیگر را بشناسید و همشناسی ما را به هم نزدیک میکند. ما باید همه توان را به کار بگیریم تا مردم ایران بیشتر همدیگر را بشناسند، وگرنه نمیتوانیم گردشگری راه بیندازیم. اگر گردشگری نداشته باشیم، نمیتوانیم کردستان و سیستانوبلوچستان را از بنبست دربیاوریم، گردشگردی است که میتواند به آنها رونق دهد. چرا از ۵۰ میلیون نفر گردشگر ایام نوروز، یک میلیون آن هم به سیستانوبلوچستان نمیرود و سفر نمیکند؟
- من با فراکسیون قومی مخالف هستم، فراکسیون محلی و منطقهای ایرادی ندارد اما ما واقعا تبعیض قومی نداریم. در کردستان اگر حساسیت هست به خاطر کُردبودن نیست، در بلوچستان هم همینطور. ما نباید اجازه دهیم اینها به یک رقابت در سطح ملی تبدیل شوند. این رقابت متأسفانه گاهی تهران را به خدمت خودش میگیرد.
- در آذربایجان چند اتفاق باید بیفتد؛ یکی این که بچههایی که زبان فارسی را بلد نیستند، به آنان آموزش داده شود که آقای روحانی نیز دستور دادند و بودجههایی هم هزینه شد که در مقطع پیشدبستانی این مشکل، یعنی آموزش زبان فارسی به فرزندان آذریزبان حل شود. اساسا در مدارس، آموزش زبان ترکی به دانشآموزان آذریزبان معنی ندارد زیرا آنان به زبان مادری خود کاملا آشنا و مسلط هستند و به آن زبان نیز تکلم میکنند. بنابراین به اعتقاد من این اتفاق باید در دانشگاهها رخ دهد.