روزنامه خراسان در گزارشی ضمن پرداختن به گرفتاریهایی که آسانسورهای غیر استاندارد ایجاد می کنند نوشت:
دستم را روی دکمه گذاشتم و چند بار فشار دادم، آسانسور متوقف شده بود و بین طبقات گیر افتاده بودیم، هوای داخل آسانسور سنگین تر شده بود. به سختی می توانستیم نفس بکشیم. ما چهار نفر بودیم که حالا داخل آسانسور گیر افتاده بودیم ،چند دقیقه اول به شوخی گذشت. بعد یکی از خانم ها سعی می کرد حواسش را به تصویرش که در آینه آسانسور افتاده بود پرت کند.
خانم دیگری که به دیواره آسانسور تکیه داده بود به صفحه گوشی اش خیره شد. پسر نوجوانی که با ما بود به لکه روی دیواره آسانسور گیر داده بود و سعی داشت هر طوری شده آن را از بین ببرد و من دستگیره جلوی شیشه را محکم گرفته بودم و تنها به سقوط فکر می کردم.ترس و سنگینی هوا،نقطه مشترکی بود که هر چهار نفرمان با تمام وجود حسش می کردیم .برای چندمین باردر آسانسورگیر افتاده بودم . تیتر روزنامه ها و تصاویر مربوط به حوادث آسانسور جلوی چشمم رژه می رفت:
مرگ یک کودک هفت ساله در آسانسور
گیر افتادن زن هفتاد ساله در آسانسور قطار شهری
مرگ دو کارگر بر اثر سقوط آسانسور
تیترها در ذهنم مرور می شد و حالا من از سه نفر دیگر به ترس ، نزدیکتر بودم .به افتادن از ارتفاع ،فکر می کردم .نمی دانستم کدام یک از ما شانس بیشتری برای زنده ماندن دارد.با شماره ای که روی بدنه آسانسور نصب شده بود، تماس گرفتم. کسی پاسخگو نبود .برق آسانسور یک لحظه قطع و وصل شد و بعد تاریکی بود و صدای نفس ها .زنی که در آینه آسانسور خیره مانده بود حالا غر غر کنان داشت شماره آتش نشانی را می گرفت. آدرس را به مردی که پشت گوشی بود داد .پسر نوجوان که حالا در تاریکی دست از سر لکه روی دیوار برداشته بود چراغ قوه گوشی موبایلش را روشن کرد، صورت یکی از زن ها خیس شده بود .آسانسور تکان شدیدی خورد، بعد چند ضربه منظم به در آسانسور کوبیده شد، یک نفر پشت در بود. چند سوال پرسید و از ما خواست از در فاصله بگیریم و چند ثانیه بعد، هوای تازه بود که صورت های عرق کرده مان را نوازش می داد. مامور آتش نشانی از جلوی راهمان کنار رفت و یکی یکی از آسانسور خارج شدیم. گوشه چادر زنی که در آسانسور گریه می کرد کنار رفت، زن حامله بود.
نصاب های غیر مجاز آسانسور
خودم را به سندیکای صنایع آسانسور و پله برقی می رسانم. وارد اتاق می شوم.حالا مهندس زیبایی روبه رویم نشسته است،در مورد دلیل این همه حادثه مرتبط با آسانسور از او سوالاتی می پرسم ،مثل این که از مدتها قبل منتظرم باشد تا سر حرفها و درد دل هایش را باز کند ،بعد از شنیدن تنها نیمی از صحبت هایم ،می گوید:"یکی از مهمترین دغدغه های ما همین مشکلاتی است که به آن اشاره کردید ،چند وقت پیش، از بیمارستان بزرگی بازدید کردیم و با چشم خودمان دیدیم که ترمز ایمنی آسانسورهای این بیمارستان مدتهاست خراب شده و از مدار خارج است،این ترمزهای ایمنی یکی از مهمترین و حساس ترین قطعات حیاتی ایمنی آسانسورهاست.
مسئولان بیمارستان ،هیچ اقدامی برای تامین ترمزهای اضطراری مذکور انجام نداده بودند و وضعیت عمومی آسانسورهای این بیمارستان، بسیار نامطلوب بود. مشاهده وضعیت خرابی آسانسور، زنگ خطر وحشتناکی را برای ما به صدا در آورد که همه مسئولان ذیربط باید به جد مراقب آن باشند ".مهندس زیبایی عواملی از قبیل : استاندارد نبودن قطعات مهم آسانسور، نصاب های غیرمجاز، انجام نشدن بازدید های ادواری توسط بازرسان استاندارد (زیر نظر اداره کل استاندارد استان)و قاطع نبودن مسئولان استانی در برخورد با متخلفان را از مهمترین دلایل آمار بالای این حوادث معرفی می کند و ادامه می دهد:"اگر بخواهیم به صورت ریشه ای در مورد این مشکل توضیح دهیم باید از اولین مراحل نصب آسانسور یعنی سازه اصلی آن شروع کنیم، در چاه آسانسور سازه ای فلزی وجود دارد که ریل ها روی آن سوار می شود و متاسفانه در این مبحث مسئول و ناظر متخصصی مشخص نشده است. این کار به این صورت انجام می شود که کارفرما ،بعد از دریافت طرح ،از یک شرکت آسانسوری با یک جوشکار معمولی برای ساختن سازه اولیه قرار داد می بندد و جوشکار آن را می سازد و به همین دلیل ما، در تعداد زیادی از این پروژه ها با اتصالات و جوش هایی روبه رو هستیم که به هیچ عنوان استاندارد نیست و در این قسمت همه چیز به صورت سلیقه ای انجام می شود.
البته در گذشته مهندس ناظر پروژه براین قسمت نظارت داشت ولی بعد از مدتی به علت نداشتن تخصص، اداره استاندارد این مسئولیت را از روی دوش مهندسان ناظر برداشت و امروز عملا در این بخش، هیچ ناظر و مسئولی وجود ندارد.بعد از ساخت استراکچرها آن هم به شکلی که گفته شد ،نوبت به دیواره چاه آسانسور می رسد که باید سیمانی و صیقلی ساخته شود اما بعضی از پیمانکارها به دلیل بردن سود بیشتر در این مورد کوتاهی می کنند که بعضا موجب بروز حوادثی می شود. موضوع خطرآفرین بعد، خرید آسانسورهای بی کیفیت توسط کارفرماست که در هر لحظه و زمانی احتمال بروز حادثه در این آسانسورها وجود دارد.و از دیگر عواملی که باید توجه زیادی به آن داشت، موضوع ورود نصاب های غیر مجاز که هیچ پروانه و مجوز فعالیتی ندارند به عرصه نصب آسانسورهاست.
طریقه ورود این نصابها به این صورت است که این افراد با پیشنهادهای مالی وسوسه انگیز ،شرکتهای دارای مجوز را وسوسه کرده و شرکتهای مجاز نصب آسانسور به دلیل رکود بازار به همکاری با آن ها تن می دهند و مجوز خود را در اختیار آنها قرار می دهند (اصطلاحا مهر فروشی می کنند) به طوری که امروز در مشهد130 شرکت مجاز وجود داردو به جرات می توانیم بگوییم که حدود سه برابر این عدد، عاملان غیرمجاز در این شهر در حال فعالیتند. امروز حدود چهل هزار آسانسور در استان موجود است که تعداد زیادی از آن ها توسط افراد غیر متخصص نصب و راه اندازی شده و هر روز به تعداد این آسانسورها افزوده میشود و چنانچه برخورد جدی و قاطعی با این موضوع نشود، در آینده هیچ کسی قادر به مقابله با این قاتلان بالقوه نیست و تنها راه پیشگیری، رتبه بندی شرکتها و کنترل کیفیت کار آن هاست که این کار باید هر چه سریعتر انجام شود."
استاندارد پله برقی در کشور اجباری نیست
در مورد آمارحوادث ناشی ازپله برقی ها از مهندس زیبایی می پرسم .او می گوید:" پله برقی ها هم در ایجاد حوادث، دست کمی از آسانسورها ندارند ،به دلیل کم توجهی مدیریت بازارهای تجاری نسبت به سالم بودن پله برقی ها و کیفیت بالای پله های برقی و ایمنی آنها و بی تفاوتی آنها به خارج شدن این دستگاه ها از حالت استاندارد، هر چند مدت یکبار شاهد اتفاقات ناگواری در بازارهای تجاری هستیم. متاسفانه استاندارد پله برقی در کشور ما هنوز اجباری نیست و به مردم هشدار می دهیم که در نهایت احتیاط از پله برقی ها استفاده کنند".صحبت های عضو هیئت مدیره سندیکای آسانسور و پله برقی استان خراسان رضوی در مورد قطع شدن انگشت کودکان در بازار ها به وسیله پله برقی ها ،ذهنم را از اتاق سندیکای پله برقی و آسانسور به دوسال قبل می برد، به زمانی که صدای جیغ پسر بچه ای فضای بازار سرپوشیده را پر کرد و بعد بلافاصله صدای مادری که با فریادهای دلخراشش از مردم کمک می خواست، مسیر نگاه مردم را از ویترین لوکس مغازه ها به سمت پله برقی غول پیکر چرخاند. نگهبان ها از لابه لای جمعیت به سمت پله برقی می دویدند، دست پسر بچه لای شانه های پله برقی رفته و در کسری از ثانیه قطع شده بود. لباسهای پسر بچه غرق خون بود. مادر پسر بچه توی سرو صورتش می زد و با چشمهایی وحشت زده به دنبال انگشت کودکش می گشت. زنی جلوی دهانش را گرفت، چند قدم از جمعیت دور شد.روی زمین نشست. عق زد و بالا آورد.ماموران اورژانس رسیدند و پسر بچه را با خودشان بردند،جمعیت پراکنده شد،خونها روی زمین ریخته بود و پله برقی زوزه می کشید و همچنان روشن بود.با صدای مهندس زیبایی به خودم آمدم، تقریبا چند دقیقه از حرف هایش را نشنیده بودم .او می گوید :« بارها و بارها جلساتی با مسئولان این بخش گذاشته ایم اما هنوز اتفاق خاصی نیفتاده ،یا وعده می دهند و یا موضوع را فراموش می کنند . همین چند وقت پیش دقیقا چند روز بعد از جلسات مکرر با مسئولان، دوباره یک نفر به وسیله همین آسانسورهای غیر مجازکشته شد و اگر چاره اندیشی نکنیم این کشتار همچنان ادامه خواهد داشت».
آمار 98 درصدی آسانسورهای غیر استاندارد
باید با مهندس کیومرثی ،رئیس اداره صنایع فلزی اداره صنعت،معدن و تجارت استان خراسان رضوی صحبت می کردم. وارد اداره صنعت ،معدن و تجارت استان می شوم وبه دنبال اتاق مهندس کیومرثی می گردم ،در آسانسور چند بار باز و بسته می شود ، از یکی از کارمندان شماره اتاق را می پرسم، آدرس طبقه دوم را می دهد ،دوباره از جلوی درآسانسور عبور می کنم. درآسانسور باز مانده و چراغ قرمز کوچکی بالای در، خاموش و روشن می شود. راهم را کج می کنم و از پله ها بالا می روم.برای پیگیری موضوع وارد اتاق رئیس اداره امور صنایع فلزی اداره صنعت و معدن استان می شوم. مهندس کیومرثی بعد از شنیدن صحبت هایم می گوید:من اطلاعی از فعالیت افراد غیر مجاز در زمینه نصب آسانسور ندارم ،بیشتر مسئولیت ما به نظارت بر فعالیت شرکت های دارای مجوز بر می گرددکه لیست تمامی آنها در سایت صنعت و معدن استان ثبت شده است و ما از کارفرمایان درخواست داریم برای جلوگیری از به وجود آمدن مشکلاتی از این دست که گاهی به مرگ یک انسان می انجامد به افرادی که نامشان در سایت صنعت و معدن درج شده و متخصصان نصب آسانسور هستند مراجعه کنندو از سپردن کار به افرادی که هیچ تخصصی در این زمینه ندارند جدا خودداری کنند ".ماجرا پیچیده تر از آن چیزی است که فکر می کردم.
بدون اینکه جوابی گرفته باشم از پله های صنعت و معدن استان پایین میآیم.یکی از کارشناسان این اداره می گوید : " موضوع خیلی نگران کننده تر از این حرف هاست، من به عنوان یکی از کارشناسان این اداره به شما می گویم که آنقدر حادثه دیده ام که جرات نمی کنم از آسانسور استفاده کنم و همیشه از پله ها بالا و پایین می روم،پله ها از آسانسورها امن ترهستند".با یکی دیگر از کارمندان این اداره که هم صحبت می شوم، او هم موضوعی که همکارش گفته را تایید می کند و بعد روی صفحه کامپیوترش دنبال مطلبی می گردد ،برگه ای را پرینت می گیرد و می گوید: "همه چیز توی این خبر هست. مسئولان ما نهایت نظارت را دارند.باید در اداره دیگری دنبال جوابتان باشید".
برگه را که بر می گردانم با متن یک خبر روبه رو می شوم :
"خبرگزاری ایرنا:
98 درصد آسانسورهای نهادهای دولتی ،عمومی و غیر دولتی غیراستانداردند/ 45000آسانسور در سال گذشته نصب شده است "
زهره وندی ،رئیس سندیکای پله برقی و آسانسور کشور در این باره به خبرنگار ایرنا گفته بود: "یک هزار و سیصد شرکت در سندیکای آسانسور و پله برقی عضو هستند که برخی از این شرکت ها شرایط عضویت در سندیکا را ندارند".
وقتی بازرسی نیست
از صبح زود به چند شماره به صورت اتفاقی زنگ زدم، بعد از معرفی خودم،در مورد آسانسور ها چند سوال از شهروندانی که پشت خط بودند پرسیدم ،تعداد زیادی از شرایط موجود ناراضی بودند،چند نفر هم از مبالغ بالایی که هر ماه باید به شرکتهای بازرسی برای یک بازدید نیم ساعته پرداخت می کردند گلایه داشتند،در این بین افرادی هم بودند که از آسانسورهای با کیفیتی که با قیمتی بالاتر از آسانسورهای دیگر خریده بودند احساس رضایت می کردند، آنها بازدید های ادواری اداره استاندارد را یکی از ملزومات جلوگیری از وقوع حوادث می دانستند و میگفتند:" هیچ کس برای بازدید آسانسور ما نمی آید یا اگر می آیند نیم ساعته بازدید می کنند و می روند در صورتی که من از مسئولان اداره استاندارد شنیده ام 150 مولفه باید چک شود که 5 ساعت طول می کشد و بازرسی نیم ساعته با نیامدن بازرس هیچ فرقی ندارد".
ناکارآمدی شرکت های بازرسی
با یکی از مهندسانی که خبر داشتم تایید نشدن استاندارد آسانسور هایش باعث شده که چهار سال در صف انتظار گرفتن پایانکار ساختمانهای پروژه اش بماند ،تماس گرفتم. او که اصرار داشت نامی از او در گزارش آورده نشود، گفت :«مشکلات یکی دو تا نیست،چند سال قبل مهندسان ناظر ، استاندارد آسانسورها را تایید می کردند ، بعد از مدتی گفتند که این مهندسان، تخصص این کار را ندارند و باید آتش نشانی مسئول این کار باشد، بعد گفتند که آتش نشانی هم تخصص لازم را ندارد، بعد از آن قرار شد اداره استاندارد بر اساس استانداردهای جهانی یک اساسنامه تنظیم کند و بعد از این ماجرا کار به شرکتهای بازرسی سپرده شود که زیر نظر اداره استاندارد فعالیت می کنند، در حال حاضر هم چند شرکت در سطح شهر وجود دارند که زیر نظر اداره استاندارد به عنوان بازرسان استاندارد در حال فعالیتند.
ما سال 86 13آسانسور یکی از پروژه ها را نصب کردیم و این کار ما دقیقا طبق استانداردهای آن زمان انجام شده بود ،حالا شرکتهای بازرسی می گویند باید طبق استاندارد های سال 90 عمل شود .ما هر روز در حال انجام تغییرات جدیدی هستیم ولی مشکل بزرگتر اینجاست که شرکتهای بازرسی، امروز یک بازرس می فرستند و بازرس از اشکالات عکس می گیرد و اشکالات را مکتوب می کند و به ما میگوید: "این اشکالات رابرطرف کنید ".
ما اشکالات را برطرف میکنیم. دفعه بعد شرکتهای بازرسی یک بازرس دیگرمیفرستند که حرف های همکار قبلی اش را اصلا قبول ندارد و یک سری اشکال دیگر می گیرد.حالا چند سالی میشود که ما مانده ایم باید چه کار کنیم با این همه نابسامانی.»در یکی از موارد ما با یک شرکت فروش و نصب آسانسور روبه رو شدیم که به صورت علنی به ما گفت : " اگر با شرکت ما کار کنید به سرعت تاییدیه های لازم را از بازرسان می گیریم ،شما نمی دانید باید پیش کدام بازرس بروید که زودتر به شما تاییدیه بدهد".
متاسفانه این زد و بند ها بین شرکت های بازرسی و شرکت های نصب وجود دارد . چند سالی می شود که ما درگیر گرفتن تاییدیه آسانسوریم و هیچ قانون و مسئول پاسخگویی وجود ندارد و ما باید هر روز شاهد درگیری ساکنان و مهندسان پروژه و هیئت مدیره باهمدیگر باشیم.چند سال دویدیم و هنوز نتوانسته ایم پایانکار بگیریم ،از طرفی ما را ملزم به نصب آسانسور میکنند و از طرف دیگر تاییدیه را به دلیل نبودن قانون و مسئول مشخص به ما نمی دهند".
در خیابان قدم می زنم. ساختمان های مرتفع با آسانسورهایش دور تا دورم را گرفته اند، پله برقی های غیر استاندارد هنوز در بازارها کار میکنند. قدم می زنم وصدای چند هزار پله برقی و آسانسور در سرم میپیچد، ناگهان یکی از آسانسورها در ذهنم سقوط میکند و صدای شکستن گردن یک نفر گوشم را پر کند و بعد از آن تنها سکوت است و تاریکی.