برخی از مسئولان و مدیرانی که با رفتار خودآگاهانه یا غیرآگانه در حال عبور از ارزشهای انقلاب و اسلام هستند، چگونه قادرند رسانا و ناقل مناسبی برای رسیدن ارزشها به نسلهای جدید باشند؟ ارزشهایی که اگر نباشد، انتظار تحقق مدیریت جهادی، انتظار بیجایی است. وحید خاشعی استاد دانشگاه مدیریت دانشگاه علامه طباطبائی از آن جهت که مدیریت جهادی را زاده ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی میداند که به دلایل متعدد در حال حاضر کمرنگ شده، معتقد است برای باز تولید مدیریت جهادی و کشاندن آن به سطوح کلان اداره کشور، لازم است آرمانهای انقلاب اسلامی و ارزشهای اسلامی پررنگتر و تواما عوامل کمرنگی این آرمانها و ارزشها شناسایی، کنترل و تاثیرشان به حداقل کاهش یابد.
به عنوان شروع میخواهیم بدانیم که در نگاه اول، مهمترین ویژگی مدیریت به سبک جهادی و مدیران جهادی را چه میدانید؟
از مهمترین مواردی که در خصوص مدیریت جهادی باید مد نظر قرار داد این است که این سبک مدیریتی ابعاد مختلف اعم از: اقتصاد، سیاست، فرهنگ، علمی و امور نظامی را در بر می گیرد. به این معنا که یک برنامه جامعه مدیریتی برای جامعه است که پیشرفت همه جانبه آن را مد نظر دارد.
تحقق مدیریت جهادی مستلزم وجود مدیران مجاهد است. ویژگیهایی که میتواند یک مدیر را متصف به صفت مجاهد بودن کند، تا حدود زیادی از زمره ارزشهای دینی محسوب میشود. ارزشهایی نظیر ایثار، مبادرت به تعاون و مشاورت در امور و شئون مختلف، ساده زیستی و متعهد بودن. از دیگر ویژگیهای مدیران مجاهدی که لازم میدانم به نحوی جداگانه به آن اشاره کنم این است که این دست مدیران نسبت به وقایع و آنچه در اطرافشان میگذرد بیتفاوت نیستند. نظیر مسئولانی که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی حساسیت بسیار زیادی در مواجهه با مظاهر تجمل گرایی، استفاده شخصی از امکانات دولتی و مسایلی از این قبیل داشتند.
مدیریت جهادی که هم اکنون مطرح میباشد، متولد چه تاریخ و حوادثی است؟
شاید بتوان گفت انقلاب اسلامی مساوی بود با ولادت مدیریت مبتنی بر نگاه جهادی و دفاع مقدس و این عاملی شد برای بقا و تقویت آن. به ویژه در حوزه پیشتیبانی جنگ و امور فنی و مهندسی مربوطه. علی رغم کمبودها و نارساییهایی که هر نظامی نوپایی با آن مواجه است، جمهوری اسلامی از این برهه سربلند بیرون آمد.
در حقیقت انقلاب اسلامی، صرفا یک دگرگونی سیاسی نبود، بلکه تغییراتی بنیادین در ارزشهای ملت ایران پدیدآورد که در ادامه جنگی تحمیلی و دفاعی مقدس موجب شد ارزشهای زاده انقلاب اسلامی به نحوی مضاعف در جامعه رشد و توسعه یابد. در این بین آنچه موجب پذیرش بیچون و چرای ملت در برابر این ارزشها میشد، این بود که آنها خود را بیواسطه و مستقیم مخاطب این ارزشها دیدند. بنابراین این ارزشها به هنجارها و مدل رفتاری ایرانیان تبدیل شد.
با این حساب چه عاملی باعث شد تا مدیریت جهادی برای سالهای طولانی محجور بیفتد یا آنطور که باید به آن توجه نشود؟
پس از جنگ، در دهههای ۷۰ و ۸۰ شاهد افول روحیه جهادی در مدیریت حوزهها بودیم. این معضل عوامل متعددی داشت که شاید مهمترین آنها عدم لحاظ نمودن واحدهای مخصوص و متمرکز برای پایش و ترویج ارزشهای جهادی بود. البته دفاتر مربوط به امام (ره) و مقام معظم رهبری تا حدودی دغدغه حفظ فضای جهادی در عرصه مدیریت کشور را داشتند، اما در عمل فاقد برنامهای روشن و طرحی مدون در این خصوص بودند. فعالیتهای آنها اغلب در حد تذکر دادن و موعظه کردن باقی میماند. فقدان امکانات لازم برای پیشبرد این هدف خطیر نظیر ضعف در فعالیتهای رسانهای برای داخل کردن و به تعبیر بهتر داخل نگهداشتن جامعه در اتمسفر مدیریت جهادی کشور و کار نکردن روی توفیقات حاصل در جهادسازندگی و جنگ تحمیلی و... نیز از عوامل دیگر محسوب میشد که افول انگیزه و روحیه جهادی در بین مسئولین و نهادهای و نهایتا مردم را در پی داشت. افولی که ابتدا ارزشها، سپس گرایشها و سرانجام رفتارهای اجتماعی ایرانیان را در نوردید.
افول ارزشی، گرایشی و رفتاری مذکور، آبشخورهای گوناگونی داشت. بخشی از آن به تغییر رویکرد برخی انقلابیون و دست کشیدنشان از اهدافی بود که برایش انقلاب کرده بودند. کسانی که بعضا از گذشته خویش نادم بودند، عمری که پای انقلاب اسلامی و آرمانهایش گذاشته بودند را هدر رفته میپنداشتند و شدیدا به این فکر بودند ادامه زندگیشان را در رفاه صرف و فراغ از هر گونه دغدغه بگذرانند. عدهای نیز به این نتیجه رسیده بودند که گذشتهها گذشته، شرایط دوران انقلاب و جنگ هم عوض شده است. حال آنکه آدرس را غلط میرفتند و در حالی جنگ به عرصههای دیگر از جمله فرهنگ و اقتصاد کشیده شده بود. آنها با تحلیل نادرست خود به دنبال سازش با دشمنان مادرزاد انقلاب و اسلام افتادند. البته علاوه بر موارد اخیر هجمه رسانهای دشمنان خارجی انقلاب و اقداماتِ ناصوابِ مغرضانه و غیرمغرضانه برخی داخلیها نیز موجب کاهش مقبولیت گروههای مرجع و دارای روحیه جهادی از جمله: سپاه پاسداران، بسیج مستضعفین، جهادکشاورزی و... شد. در حقیقت هدف آنها این بود که این قبیل نهادها نتوانند همانند گذشته توانایی بازتولید ارزشهای مورد نظر انقلاب و امام (ره) را داشته باشند که البته این قبیل عوامل هم اکنون نیز وجود دارند و مصرانه به دنبال استحاله انقلاب، منزوی ساختن جمهوری اسلامی و منفعل کردن نهادهای انقلابی و دارای جهانبینیِ با سابقه جهادی هستند.
آنچه در خصوص عوامل افول آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی و خاصه اندیشه جهادی گفته شد، بخش سلبی اقدامات طرف مقابل و بعضا خودیهای جاهل بود. اما از آنجا که دشمن بیکار نمینشیند و به صرف مبادرت به اقدامات سلبی بسنده نمیکند، از همان ابتدا شاهد این بودیم که دشمن به انحا مختلف در صدد تزریق جهانبینی خویش در کشور و تواماً منحرف ساختن ملت از مسیرش بوده و هست. مطرح شدن نظریههایی که غایت آنها یکپارچه سازی جهان و نهایتا تحقق حکومت لیبرال دموکراسی است، نظیر نظریه دهکده جهانی مک لوهان یا تلاشهای همه جانبه غرب در حوزه رسانه و القای ارزشهای خودشان در اقصی نقاط جهان، به ویژه در میان ملل اسلامی و باز به طور خاص در ایران، همه و همه نشان از این دارد که دشمن درصدد زدودن آرمانهای انقلاب اسلامی است که البته به این هم قانع نیست و میخواهد بلافاصله جهانبینی خود را جایگزین آن کند.
به نظر شما دست اندرکاران انقلاب آنطور که باید و شاید در خصوص جریان سازی و تثبیت ارزشها و دستاورهای انقلاب که یکی از آنها اداره کشور با رویکرد جهادی بود، تلاش کردند؟
به نظر میرسد برخی مسئولین و برخی اقشار جامعه در برابر تحرکات غرب به خوبی واکسینه عقیدتی نشده بودند.
چنانکه پیشتر به نحوی تلویحی اشاره شد، فقدان برنامه خاص و واحدهایی که اختصاصا به امر هنجارسازی ارزشهای اسلامی و انقلابی بپردازند، باعث شد تا این ارزشها اغلب در سطح احساسات زودگذر باقی بماند و البته لطمات و تحولات سنگین دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی نیز در این مورد بیتاثیر نبود. علاوه بر این، وقتی مشاهده میشود که نسل انقلابی ما در حال عبور از ارزشهای انقلابی خود است، در این صورت نمیتوان انتظار داشت که اینها هادی و رسانای ارزشهای انقلاب اسلامی باشند. یکی از این ارزشها همین داشتن نگاه جهادی در انجام امور است که وقتی مسئولین ما دیگر چنین نگاهی نسبت به اداره کشور ندارند، نباید از ملت و به ویژه جوانان توقع چنین رویکردی را داشت.
چند ارزشی شدن یک جامعه عامل دیگریست که باعث میشود تا ملتی که تنها یک دهه از انقلابشان گذشته است، به آسانی به همه ارزشهایی که برایش قیام کردهاند پشت پا بزنند و بعضا خود را مغبون و انقلاب خود را یک اشتباه محض بدانند. مطرح شدن توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در دهههای بعدی پیروزی انقلاب که علیرغم ظاهری خوش رنگ و لعاب در ذات خود با ارزشهای انقلاب اسلامی مغایرت داشتند. این قبیل ارزشها که اغلب برگرفته از نگاه لیبرالی نسبت به اداره کشور بودند، ارزشهای متضاد در جامعه را گسترش دادند که نتیجه آن دوگانگی و ریای اجتماعی در فضای عمومی جامعه شد. این موضوع که فضای را برای برهم خوردن تعادل روانی جامعه مهیا کرده بود، در تبیین چرایی تغییر ارزشهای جامعه ایرانی نسبت به اوایل پیروزی انقلاب، مسئله مهم محسوب میشود.
به صورت تفصیلی و تحلیلی بفرمایید که فرهنگ مدیریت جهادی متضمن چه جنس از باورها، نگرشها و رفتارهاست؟
علاوه بر آنچه ابتدای عرایضم به آن اشاره کردم، هدفمندی و در نظر داشتن غایتی روشن برای کارها از مهمترین ویژگیهای فرهنگ مدیریت جهادی محسوب میشود که امر مدیریت را از روزمرگیها و دلخوش شدن به نتایج زودگذر میرهاند. چنانکه انقلابیون در مراحل نخست به شدت هدفمند بودند و مشکلات روزمرهشان نه تنها آنها را نسبت به هدفشان دلسرد نمیکرد، بلکه آنها را مصممتر میساخت. وجود خانوادههایی که چندین شهید را تقدیم انقلاب کرده بودند، افرادی که سختترین شکنجهها را پیش و پس از انقلاب اسلامی تحمل کردند، روایتهایی که از سنگرسازان بیسنگر که از روزهای دفاع مقدس به یادگار مانده است، همه و همه دلیلی ندارد جز ایمان راسخ انقلابیون به اهداف و ارزشهایی که برایش انقلاب کردند و در صدد تحققشان بودند. مولفهای دیگر در فرهنگ مدیریت جهادی که قرابت خاصی با مسئله هدفمندی دارد این است که در این سبک مدیریتی اشخاص و مجموعههای حاضر وعدههای الهی حق دانسته و ایمان و اعتقاد قلبی به آنها دارند. بنابراین با جمع کوششِ هدفمند و اعتماد به خداوند، موفقیت خود را حتمی و قطعی میدانند. در مدیریت جهادی افراد بر این باورند که کارشان یا هم به لحاظ دنیوی و هم به لحاظ اخروی مستوجب پاداش و مثمر ثمر خواهد بود یا در اقل حالات اگر در دنیا به هر دلیلی به نتیجه مطلوب نرسید، اجر اخروی آن محفوظ است. نتیجه این مدل نگرش به کار و تلاش این میشود که یک افراد با حالتی خستگی ناپذیر و با میل قلبی وظایف خودشان و بلکه فعالیتهای مازاد بر آنچه وظیفهشان است را انجام میدهند. ویژگی دیگر این فرهنگ که باز از جنس دو خصیصه قبلی محسوب میشود، اطمینان و اعتماد به تواناییهای خویش است. مسئلهای که امام خمینی (ره) با دستور تشکیل جهادسازندگی تصمیم گرفت آن را از یک مفهوم به یک باور تبدیل کند و به مردم بقبولاند که بسیاری از پروژهها که فکر میکنند عملی سازی آنها فقط و فقط از دست خارجیها برمی آید، در حقیقت خارج از توان خودشان نیست و نیازی به دست دراز کردن در برابر بیگانگان ندارند.
آنچه درباره مدیریت ارشد – رهبری – مسئله مدیریت جهادی مطرح میشود نیز میتواند از وجوه تمایز و بسیار کلیدی این سبک مدیریتی باشد. محوریت رهبریِ قدرتمند و متمرکز در فرهنگ مدیریت جهادی از موارد ضروری در این سبک مدیریتی است. اما چرا رهبریِ متمرکز و نه شورایی؟ در پاسخ باید گفت علت این است که اگرچه رهبری شورایی میتواند در ضریب درستی تصمیمات تاثیر بگذارد، اما اولا در رهبری متمرکز هم میتوان از مشاوران زبده بهره گرفت و صریب صحت تصمیم گیریها را افزایش داد، ثانیا رهبری متمرکز از لحاظ کارایی و پیشبرد امور به مراتب از رهبری شورایی کارآمدتر است.
جایگاه مردم را در مدیریت جهادی چگونه ارزیابی میکنید؟
مقابله با معظلات بزرگ، عقب ماندگیهای عمیق و شکستن ساختارهای نابجا اموری هستند که جز با یکپارچه شدن مردم قابل رتق و فتق نیست. مدیریت جهادی از این حیث که یکی از ارکانش مردمی بودن است، قادر می باشد در مواقع لزوم از همبسته کردن مردم کمک بگیرد و از پیچهای خطرناک، کشور را به سلامت عبور دهد. از سوی دیگر، مردمی بودن مدیریت جهادی نیز از ارکان اصلی آن محسوب میشود. مدیران و مسئولانِ کشوری که بر اساس مدیریت جهادی اداره میشود کسانی هستند که خود را هم پایه و بعضا پایینتر از مردمی میدانند که میخواهند به آنان خدمت کنند. در نتیجه نه به لحاظ بهرهمندیهای مالی و نه به لحاظ برخورداری از احترامات اجتماعی خود را تافته جدا بافته از مردم نمیدانند و از این حیث میان آنان با مردم شکافی نیست.
نسبت مدیریت جهادی با چارچوبها و دیسیبلین خشک سایر سبکهای مدیریتی چیست؟ زیرا هم اکنون بسیاری از معضلات کشور به حیات خود ادامه میدهند و اغلب مسئولین بخشهای مختلف صرفا خود را تنها در قبال نهادی که در آن مشغول هستند موظف میبینند و اصولا کاری به معضلات خارج از سازمان مربوطهشان ندارند.
امام راحل، مقام معظم رهبری، دولتها، مجلس شورای اسلامی و دیگر نهادها در طول حیاتشانگاه به نحوی فرسماژور یا دائمی دستور تشکیل نهادهایی را صادر کردهاند که متکفل برخی مسئولیتهای مغفول باشند یا نیاز کشور در یک مورد خاص را خارج از فرایند طبیعی و اغلب طولانی آن برآورده سازند. جهادسازندگی نمونه بارز چنین نهادهایی در طول حیات انقلاب اسلامی است. این نهاد همانگونه که امر سازندگی در روستاها و شهرهای کمتر برخوردار را بر عهده داشت، در جنگ تحمیلی نیز به امور مهندسی و پشتیبانی میپرداخت و نقش به سزایی در تعیین سرنوشت آن داشت. بنابراین انعطاف پذیری از دیگر ویژگیهای مدیریت جهادی است که باعث میشود نیروهای موجود در مواقع ضروری از چارچوبهای و محدودیتهای سازمانی خود، البته با رعایت برنامه ریزی و با در نظر گرفتن هدفی بزرگتر خارج شوند و در کنار وظیفه سازمانیشان در بخشهای دیگر نیز به عنوان نیروی کمکی ورود کنند و آنان را پشتیبانی کنند.
همدلی میان روسای قوا و مسئولین نهادهای مختلف از جمله تاکیدات همیشگی رهبری و نیازهای مبرم کشور بوده است که عدم آن مشکلاتی را برای کشور به بار آورده است. مدیریت جهادی برای این مقوله چه حرفی دارد؟
اعتماد گسترده و فزاینده چه به لحاظ طولی و چه به لحاظ عرضی در بین نهادها و سازمانهای جهادی از سرمایههای گرانقدر و البته وجود تمایز بخش این سبک از مدیریت در برابر سایر سبک هاست. شاید بتوان گفت که اعتماد در فرهنگ و مدیریت جهادی به نوعی نخ تسبیح محسوب میشود که موجب استواری، استحکام و ارتباط مهرههای آن که همان سازمانها و نهادهای مختلف کشور هستند، میشود. همانطور که اشاره شد در مدیریت جهادی افراد برای انجام وظایف و تکالیف خود تا مرز ایثار جانشان هم پیش میروند، بنابراین با وجود چنین سطح از انگیزه دیگر میان قوای کشور، سازمانها و اعضا جایی برای بیاعتمادی نسبت به هم باقی نمیماند. تجربه نیز موید این ادعا است. طوری که مجلس شورای اسلامی با توجه به سابقه جهاد سازندگی، در تصویب قانون مربوط به وزارتخانه جهاد سازندگی اختیاراتی را به آن میدهد که به هیچ نهاد دیگری نداده است. برای مثال در این قانون دخل و تصرف در بودجه مربوط به این وزارتخانه و تغییر مصارف آن با امضای خود وزیر جهاد کشاورزی تجویز شده است که هیچ یک از دیگر وزارتخانه چنین اختیاری ندارند.
این یعنی اگر قوهای یا نهادی به معنای واقعی بر اساس مدیریت جهادی اداره شود، سایر دستگاهها اعتماد فزایندهای نسبت به آن پیدا میکنند. حال اگر کشور به صورت یک پارچه بر اساس این سبک از مدیریت اداره شود، دیگر اختلاف بین قوا و دستگاههای متعدد و مختلف کشور، به آن معنا که بخواهد تشنج آفرین باشد، معنا ندارد.