به گزارش مهر، در این فضا و با روحیات خاص دولت، مدیریت کردن جریان تبلیغات انتخاباتی رسانه ملی، تبدیل به یک پازل میشود تا هم عدالت رسانهای رعایت شود و هم بهانهها گرفته شود.
سید احسان قاضیزاده هاشمی نماینده مجلس شوری اسلامی و عضو ناظر مجلس در شورای نظارت بر سازمان صدا و سیماست که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، از طرف شورای نظارت به عضویت در کمیسیون بررسی تبلیغات انتخابات رسانه ملی انتخاب و سخنگویی این کمیسیون را عهدهدار شد.
وی با حضور در خبرکزاری مهر و در گفتگو با خبرنگاران گروه سیاسی این رسانه، به بیان سیاست کاری کمیسیون بررسی تبلیغات انتخابات در مدت ۲۷ روز تبلیغات قانونی نامزدها پرداخت و از پیچیدگیها و ظرافتهای کاری این کمیسیون و نحوه مواجهه آن با رفتار نامزدها گفت.
بخش دیگر این گفتگو نیز، اشارهای گذرا به ترکیب سیاسی و کارایی مجلس دهم بود. قاضیزاده هاشمی در این بخش نیز از انفعال مجلس و عدم انسجام درونی آن برای ایفای نقش نظارتی در برابر دولت انتقاد کرد؛ انفعالی که به گفته وی، باعث میشود گاهی یک مدیرکل پارلمانی برای نمایندگان مردم تعیین تکلیف کند!
مشروح این گفتگو در ادامه میآید؛
به نظر شما مهمترین تفاوت انتخابات ریاست جمهوری این دوره با دورههای قبل در حوزه رسانه و تبلیغات چه بود؟
من در گزارشی که در مجلس دادم، به صورت آماری به نقش و تأثیرگذاری رسانهها در انتخابات اشاره کردم. انتخابات این دوره ریاست جمهوری از جهات مختلف تفاوتهای زیادی با انتخاباتهای گذشته از جمله انتخابات چهار سال پیش داشت.
اول اینکه این انتخابات با مشارکت بالاتر و به صورت کاملاً رقابتی و جدی انجام شد؛ به گونهای که به نظر من شاید رقابتیترین انتخابات بعد از انقلاب اسلامی بود، جریانات رقیب خیلی جدی شدند و یک رقابت نفس به نفس اتفاق افتاد؛ طوری که در روزهای آخر هم به طور دقیق معلوم نبود چه اتفاقی میافتد. اما آنچه که من راجع به موضوع رسانه در انتخابات اخیر میتوانم بگویم این است که این انتخابات مرجعیت و نقش رسانهها را نسبت به چهار سال قبل بیشتر کرد و ما این را برجستهتر دیدیم.
مسئولیت برگزاری تبلیغات انتخابات، بر عهده کمیسیون بررسی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری است؛ برخی دوستان اصرار داشتند که مدام مسئله تبلیغات انتخابات را به اسم صدا و سیما جا بزنند، در حالی که در ایام تبلیغات که این بار به دلیل اعلام زودتر اسامی از سوی شورای نگهبان حدود پنج روز بیشتر شد و به ۲۷ روز رسید، مثل همیشه مسئولیت تبلیغات بر عهده کمیسیون بود؛ نظارت بر برنامهها، تولیدات نامزدها، مناظرهها، گفتگوی با دوربین، گفتگو با کارشناسان و برنامههای رادیو بر عهده کمیسیون بود؛ البته صدا و سیما شاید از حدود ۶ ماه قبل از انتخابات، برنامهریزیهای کلی را انجام داده باشد، اما این برنامهریزیها در نهایت باید به تائید کمیسیون بررسی تبلیغات انتخابات برسد و راجع به محتوای صحبتهای نامزدها در نهایت کمیسیون نظر میدهد.
ترکیب اعضای این کمیسیون هم طبق قانون معلوم است و در تمام قوانینی هم تنها جایی که نظارت پیش از پخش بر روی سازمان صدا و سیما وجود دارد، همین دوره تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری است. من عضو شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما هم هستم، اما در این شورا هم نظارت پیش از پخش نداریم. فیلمها، سریالها، اخبار، برنامهها و موضوعات مالی و عمومی صدا و سیما در این شورا مطرح میشود و ما گزارش میگیریم و در نهایت گزارشمان را راجع به عملکرد سازمان به مقام معظم رهبری و سران سه قوه میدهیم؛ یعنی یک پروسه نظارت پس از پخش را اعمال میکنیم.
بنابراین جایگاه «نظارت پیش از پخش» فقط مخصوص کمیسیون بررسی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری است که این هم بر اساس قانون انجام میشود. در این کمیسیون ما هم مسئول تنظیم برنامههای نامزدها و هم مسئول تضمین عدالت و برابری هستیم؛ همچنین اعضای این شورا مسئول بررسی محتوای صحبتها هستند که هتک حیثیت افراد یا نقض قوانین وجود نداشته باشد و این در ماده ۶۴ قانون انتخابات ریاست جمهوری نیز آمده است؛ کار این کمیسیون نیز با شروع تبلیغات انتخابات آغاز میشود و با تائید صحت انتخابات از سوی شورای نگهبان تمام میشود.
در این انتخابات مناظرهها مخاطب بیشتری داشت و اصولاً مرجعیت رسانه ملی را نسبت به سال ۹۲ بیشتر کرد؛ یعنی متوسط مرجعیت صدا و سیما در سال ۹۲ حدود ۶۸.۱ درصد بود که این دوره با حدود ۹ درصد افزایش، به ۷۷.۳ درصد رسید. البته معنای این افزایش مرجعیت این نیست که مردم تنها از رادیو و تلویزیون برای انتخابات استفاده میکنند، ممکن است از فضای مجازی هم استفاده کنند، اما منظور این است که منبع خبر ۷۷ درصد آنها رادیو و تلویزیون بوده است.
درباره فضای مجازی که بخش اصلی آن هم تلگرام است، این رقم به حدود ۲۸ درصد رسید که البته این آمارها با همدیگر همپوشانی هم دارد. منظور از مرجعیت هم این است که محور اصلی کسب خبر برای انتخابات در بین مردم کجاست. شبکههای ماهوارهای هم حدود ۱۰ درصد مرجعیت رسانهای را در بین مردم داشته و مطبوعات هم حدود ۶ درصد!
از این ۷۷.۳ درصدی که مرجعیت رسانه ملی برای آنها مطرح بوده، سؤال شده است که شما چقدر به اخبار صدا و سیما اعتماد دارید؛ یعنی مطالبش را میپذیرید؛ ۵۵ درصد میزان اعتماد خود را اعلام کردهاند. جالب است که این میزان اعتماد به اخبار صدا و سیما در این پژوهش، بیش از اعتمادی بوده است که به فضای مجازی وجود دارد.
زنده بودن مناظرات هم در این افزایش اعتماد تأثیر داشته است؟
بله، درباره همین زنده یا ضبطی بودن مناظرات هم جالب است بدانیم که همین سه مناظره انتخاباتی، پایه مشارکت مردمی در انتخابات را ۱۰ درصد بالا برد. برآوردی که از میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری در هنگام ثبتنام نامزدها صورت گرفته بود، ۵۲ درصد بود و ۱۸ درصد هم گفته بودند که ما فعلاً مردّد هستیم که وقتی میگویند مردّد هستیم یعنی باید ۵۰ درصد آن را حساب کنیم؛ بنابراین در آن مقطع برآورد و پیشبینی ما این بود که آمار مشارکت در انتخابات با احتساب نیمی از افراد مردّد، در مجموع به حدود ۶۱ درصد برسد.
بعد از مناظره سوم، این پایه مشارکتی یکباره جهش کرد؛ رشدی که در مشارکت انتخابات این دوره داشتیم که از حدود ۳۷ میلیون نفر سال ۹۲ به ۴۲ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر رسید که به اذعان مسئولان اجرایی انتخابات، از بخشی از مردم هم رأی گرفته نشد که عدد آن هم تا چهار میلیون نفر اعلام میشود، یک توفیق بود که در نتیجه مناظرههای انتخاباتی اتفاق افتاد.
مناظرههای این دوره نسبت به دوره قبل تفاوتهایی داشت؛ از جمله اینکه زمان آنها از پنج ساعت به حدود سه ساعت رسید و رفت و برگشتها تهاجمیتر شد و جذابیت آنها افزایش یافت.
با وجود این تأثیرگذاری مناظرهها، چرا یک عده یا بخش عمده اعضای کمیسیون بررسی تبلیغات مخالف پخش زنده مناظرهها بودند؟
به نظر من وزارت کشور در اعلام ضبطی بودن مناظرهها قدری تعجیل کرد! ای کاش صبر میکردند تا نتیجه بررسی صلاحیتها به طور کامل اعلام شود و بحث و بررسی کافی هم صورت بگیرد، اما در نهایت کمیسیون به این جمعبندی رسید که مناظرهها به صورت زنده پخش شود که آن را هم ما جمعبندی کردیم، در حالی که پیشنهاددهندگان اصلی هنوز بر سر ضبطی بودن مناظرهها اصرار داشتند. اما در نهایت زنده بودن مناظرهها با سه رأی از مجموع پنج رأی تصویب شد.
موضع آقای لاریجانی به عنوان رئیس مجلس درباره زنده یا ضبطی بودن مناظرات چه بود؟ با توجه به اینکه شما منتخب مجلس در شورای نظارت بر سازمان و منتخب این شورا در کمیسیون بررسی تبلیغات بودید.
از ابتدای اینکه موضوع احتمال ضبطی بودن مناظرات مطرح شد، آقای لاریجانی به شدت پیگیر این بود که من را پیدا کند که ساعت حدود ۲۳:۱۵ شب بود که من متوجه شدم ایشان به دنبال من است و این در شرایطی بود که ما در حال تنظیم جدول پخشها بودیم. حدود ساعت ۱۲ شب بود که با ایشان تماس گرفتم و حدود ۲۵ دقیقه با هم صحبت کردیم و ایشان هم نکاتی را گفت و تأکید کرد که مناظرهها زنده باید برگزار شود.
من در طی این مدت تبلیغات علاوه بر یکی دو جلسهای که در حاشیه صحن مجلس با هم داشتیم، چند جلسه مفصل هم در حد دو ساعت داشتیم و ایشان بیشتر کسب اطلاع میکرد تا اینکه بخواهد نکتهای را بگوید.
پس هیچگونه اعمال فشاری از جایی وجود نداشت؟
نه، نماینده مجلس مستقل است و نظر خودش را دارد؛ طی این مدت حتی اعضای فراکسیون امید هم با من تماس میگرفتند و دیدگاههایشان را میگفتند، آقای لاریجانی هم نکات مد نظرش را میگفت که عمدتاً جنبه اطلاعی داشت اما نظر فنی و کارشناسی ایشان با توجه به اینکه قبلاً رئیس رادیو و تلویزیون بوده، به طور خاص این بود که مناظرهها به طور زنده پخش شود.
مناظره نمایندگان نامزدها چرا برگزار نشد؟ چون در ابتدای کار، خود شما اعلام کردید که این مناظره انجام میشود اما بعداً خبری نشد، آیا فقط عدم اجماع نامزدها علت این مسئله بود یا فشاری هم از بیرون وجود داشت؟
یکی از مباحثی که درباره مناظرهها مطرح بود، این بود که مناظره چهارمی برای خود نامزدها برگزار شود که در این رابطه نظرات کارشناسی داده شد و کمیسیون هم مخالفت کرد؛ علتش هم این بود که ما تعیین کردیم که سه مناظره در سه جمعه برگزار شود تا مردم در فاصله هر مناظره، فرصت تفکر، بحث و تصمیمگیری داشته باشند و علت تعیین روز جمعه برای مناظرهها هم این بود که در این روز مردم به همراه خانواده تعطیل هستند و در خانه حضور دارند و زمان کافی برای دیدن مناظره وجود دارد؛ این وضعیت خیلی بهتر بود تا اینکه مثلاً مناظره را به دوشنبه شب انتقال دهیم. در واقع ما به دنبال آن بودیم که اثرگذاری مناظره در سطح جامعه در بالاترین حد ممکن باشد.
استدلال برخی دستگاهها این بود که فضای انتخابات باید گرمتر شود و لذا درخواست مناظره چهارم میان خود نامزدها را داشتند که ما پاسخ میدادیم که طبق برآوردهای ما، فضای انتخابات گرم است. ما به طور روزانه از مراکز معتبر نظرسنجی در کشور آمار دریافت میکردیم و مانیتورینگ ما آنقدر فعال بود که در معاونت سیما و از طریق شبکه نودال سخنرانیهای نامزدها در سراسر کشور به طور زنده میدیدیم و رصد میکردیم؛ بنابراین تسلط داشتیم که اثرگذاری مناظرهها چقدر است و به همین دلیل اعتقادی به مناظره چهارم میان نامزدها نداشتیم.
پیشنهاد دیگر برای مناظره میان نمایندگان نامزدها بود که این ابتدا مطرح شد اما بعد از آن برخی نامزدها به جمعبندی نرسیدند؛ بحث بر سر این بود که آیا مناظره نمایندگان نامزدها بعد از مناظره سوم نامزدها باشد یا قبل از آن؟ برخی از نامزدها میگفتند که اگر مناظره نمایندگان بعد از مناظره سوم و پایانی باشد، ممکن است نماینده ما حرفی بزند و موضعی مطرح کند که حرف ما نباشد و فرصت اصلاح آن توسط خود ما نباشد؛ به همین دلیل باید قبل از مناظره سوم باشد که اگر نکتهای بود، خودمان در مناظره سوم آن را جمع کنیم.
از طرف دیگر ما دیدیم که بعد از مناظره دوم و سوم نامزدها، آنقدر اینها درباره همدیگر حرف زدند و به دنبال آن بودند که جواب همدیگر را بدهند که مناظره نمایندگان نامزدها نه تنها کمکی به فضای انتخابات نمیکند بلکه ممکن است خودش به یک مسئله علیحده تبدیل شود، درست مانند شکایتهای نامزدها که میتوانست ما را به یک دور و تسلسل بیندازد. مسئله بعدی هم این بود که چه کنداکتوری برای مناظره نمایندگان نامزدها تعیین شود؛ به گونهای که برخی نمایندگان نامزدها میگفتند ما میآییم و فقط تبیین مواضع میکنیم. پاسخ ما هم این بود که خود نامزد اینقدر فرصت دارد که میتواند مواضعش را مطرح و تبیین کند و حتی برخی صحبتهای نامزدهای در هفته سوم به ورطه تکرار افتاده بود.
هر نامزد به طور متوسط در صدا و سیما بیش از ۳۰ ساعت برنامه داشت؛ این یعنی فرد باید بتواند برای ۳۰ ساعت حرف داشته باشد. در انتخابات چهار سال پیش در مناظره سوم یک دیالوگ خاص رد و بدل شد و تأثیرگذار شد اما در این دوره، از مناظره اول فضا تند شد و همه به دنبال این بودند که به هم جواب بدهند. جالب است که ما به نامزدها میگفتیم که مثلاً شما جواب رقیبتان را در برنامه ۴۵ دقیقهای ضبطی بدهید؛ اما آنها میگفتند که نه، ما حاضریم شما آن برنامه ۴۵ دقیقهای را پخش نکنید، اما اینجا یک دقیقه در مناظره زمان بدهید که جواب بدهیم.
بعد از مناظره اول، دامنهای از شکایتها مطرح شد؛ از سوی شخصیتهای حقیقی و حقوقی. حال اگر ما میخواستیم برای نمایندگان نامزدها هم مناظره بگذاریم، این میشد یک برنامه، از سوی دیگر پاسخ دادن به جواب شخصیتهای حقیقی و حقوقی هم میشد یک برنامه دیگر و کمکم کار به جایی میرسید که خود این ۶ نامزد میشدند فرع انتخابات و جواب دادن دیگران به آنها میشد اصل و در یک دور و تسلسل قرار میگرفت.
پدیده عجیب و جدیدی هم که در این دوره از انتخابات با آن مواجه بودیم، این بود که مناظره برگزار میشد و بعد تا شب ۵۰ تا اعلام بیانیه، جوابیه و اعتراض منتشر میشد.
این مسئله از لحاظ قانونی منعی نداشت!؟ حتی یکی از نمایندگان هم در صحن مجلس تذکر داد که روابطعمومی وزارتخانهها پای کار آمدهاند و بعد از مناظره جوابیه میدهند!
بله، در قانون انتخابات داریم که هیچ مقام دولتی و اجرایی نمیتواند له یا علیه نامزدی تبلیغ کند یا بیانیه و اعلامیه بدهد و یا اعلام موضع کند. در ماده ۶۸ قانون انتخابات ریاست جمهوری آمده است که انجام هرگونه فعالیت تبلیغاتی از تاریخ اعلام رسمی اسامی نامزدها توسط دستگاههایی که جنبه رسمی و دولتی دارند، وزارتخانهها، ادارات، مؤسسات وابسته به دولت و نهادها و مؤسساتی که از بودجه عمومی به هر مقدار استفاده میکنند، ممنوع است. این فقط شامل دولت نیست و شامل دیگر دستگاههایی که از بودجه عمومی استفاده میکنند نیز میشود.
تبصره ۱ این ماده هم گفته است که نهادهایی که از اموال عمومی استفاده میکنند از جمله بنیاد مستضعفان مشمول این ماده هستند، در تبصره ۲ نیز آمده است که ادارات، سازمانها، وزارتخانهها و نهادهای دولتی و اعضای آنها با ذکر سمت و عنوان خود حق ندارند له یا علیه هیچکدام از نامزدهای انتخاباتی اعلامیه، اطلاعیه یا پلاکارد بدهند.
این دستگاهها و وزارتخانهها اگر میخواستند اعلام موضع بکنند، باید آن را به کمیسیون بررسی تبلیغات میدادند و درخواست میکردند که به آنها زمان بدهیم تا جواب بدهند. اما اعلام موضع در شب مناظره چون له یا علیه نامزدی بوده است، این خودش نقض قانون انتخابات بود.
حتی روزنامههایی مانند ایران و همشهری در آن ایام حق نداشتند از امکانات خود استفاده تبلیغاتی کنند. من خبر دارم که حتی قبل از شروع ایام تبلیغات مقام قضایی این روزنامهها را به جلسهای دعوت کرده و تذکرات لازم را داده بود.
پس نقض قانون توسط دستگاههای دولتی بعد از مناظرهها زیاد اتفاق افتاد! چون عملاً همه روابطعمومیها به دنبال جواب دادن بودند.
نامزد دولت هم با سایر نامزدها برابر است و همه نامزدها در انتخابات حق برابر دارند؛ بنابراین اگر اطلاعاتی داشتند یا خواهان پاسخگویی بودند، باید آن را به کمیسیون تبلیغات ارائه میدادند یا اگر فکر میکردند ایراد اتهامی علیه آنها شده یا تهمتی زده شده، آن را مرجع قضایی پیگیری میکند، اما رسانهای کردن این مسائل خلاف قانون انتخابات است.
این تخلف تقریباً از مناظره اول اتفاق افتاد؛ چرا تا قبل از مناظرههای بعدی کمیسیون بررسی تبلیغات این مسئله را تذکر نداد و اعلام عمومی نکرد؟ آیا خود کمیسیون در این رابطه قصوری نداشت؟
ببینید این را به عنوان مرجع رسیدگی به تخلف انتخاباتی باید یاد کنیم؛ ما در کمیسیون تبلیغات درباره تبلیغات و نحوه پوششدهی آن مسئول بودیم، اما مسئول بررسی تخلفات انتخاباتی نیستیم.
ما نهایت کاری که میتوانستیم بکنیم این بود که اجازه ندهیم این پاسخها که با استفاده از امکانات دولتی بود، در رسانه ملی پوشش رسانهای داده شود؛ وگرنه بعضی از خبرگزاریهای رسمی هم اینها را به عنوان اطلاعیه منتشر میکردند. حتی در روزهای اولی که این دستگاهها اطلاعیه میدادند، از نامزدها اسم میآوردند. اما در روزهای آخر اسم نمیآوردند اما معلوم بود که به کدام نامزد برمیگردد.
به طور کلی یک انتقاد به صدا و سیما وارد بود و بسیاری از جریانهای فکری و سیاسی این تلقی را داشتند که در این دوره صدا و سیما بیشتر از قبل در کف اختیار دولت بود؛ درست برخلاف ادعای دولت که همیشه میگوید صدا و سیما دستاوردهای ما را نشان نمیدهد! شما این انتقاد را قبول دارید؟
من راجع به قبل از تبلیغات انتخاباتی و بعد از تبلیغات قضاوتی ندارم؛ البته به عنوان عضو شورای نظارت بر صدا و سیما حرفهایی دارم، از جمله اینکه صدا و سیما واقعاً در بحران مالی به سر میبرد. وقتی تخصیصهای ماهیانه صورت میگیرد و سازمان برای پرداخت حقوق کارکنانش در سر ماه با مشکل مواجه است و مدیران ارشد سازمان به جای اینکه فکر بیشتری برای برنامهسازی کنند، ۱۲-۱۰ روز فقط به فکر این هستند که آخر ماه چطور حقوق کارمندانشان را بدهند، این مشکلات پیش میآید.
من در گزارشی هم که در مجلس ارائه دادم، گفتم که وزارت کشور ۲۵۰ میلیارد تومان بودجه انتخابات داشته، حداقل پول همین افرادی را که برای انتخابات در صدا و سیما برنامهریزی و کار کردند، بدهید. در جریان باشید که ریالی بابت حقالزحمه اعضای ستاد انتخابات صدا و سیما پرداخت نشده است؛ بنابراین وقتی یک سازمانی اینقدر در چنبره مشکلات مالی گیر کرده و دولت هم اعتباراتش را قطرهچکانی میدهد و سازمان اینقدر به بودجه دولت وابسته است، چنین مشکلاتی هم اتفاق میافتد.
شما ببینید که در هفته دولت سال قبل ۹ وزیر دولت همزمان در کانالهای مختلف بودند؛ ما آمار داشتیم که وزیری در هفته دولت وارد سازمان شده و حدود هشت ساعت از این استودیو به آن استودیو میرفته است؛ زنده یا ضبطی! در حال حاضر امکان پخش زنده برنامههای رئیسجمهور نیز برای دو رئیس قوه دیگر وجود ندارد. اما میبینید که تمام سفرهای شهرستانی و استانی رئیسجمهور پخش زنده میشد، آن هم گاهی همزمان با شبکه خبر در شبکه یک و شبکههای استانی هم پخش میشود.
یعنی حجم پخش زندههایی که برای این دولت تا قبل از آغاز تبلیغات انتخاباتی صورت گرفت، در طول دولتهای قبل بیسابقه بود. در ایام حدود ۲۷ روزه تبلیغات انتخاباتی، ما متولی کار سازمان بودیم و در این رابطه حتی ضوابط نحوه انعکاس برنامههای رئیسجمهور مستقر را تنظیم کردیم و گفتیم که هر ۶ نامزد با هم برابرند و پخشهای زنده را با پیگیری از طریق رئیس سازمان صدا و سیما ـ با وجود اینکه ایشان هم خیلی زیر فشار و امواج بود ـ قطع کردیم و بنای ما این شد که فقط اخبار هیأت وزیران، شورای عالی انقلاب فرهنگی، ملاقاتهای خارجی رسمی، پیامهای خارجی رسمی و دیدارهایی که ذات خبررسانی ریاست جمهوری است، پخش شود. همه اینها به طور دقیق احصاء شده بود.
ظاهراً دولت میخواست که افتتاح پروژهها هم پخش زنده شود؛ درست است؟
بله، جلوی همه اینها را گرفتیم! در آن ایام تبلیغات در کمیسیون بررسی تبلیغات گفتیم که جناب آقای روحانی هم یک نامزد انتخابات است مثل بقیه و آقای جهانگیری هم یک نامزد است مانند بقیه؛ چون ایشان هم برنامههایی داشت. اما آن چیزی که جنبه پروپاگاندا پیدا میکرد، این بود که مثلاً خیلی از وزرا برنامههای افتتاحیه را در این بیست و چند روز تبلیغات گذاشته بودند! ما هیچکدام از اینها را پوشش ندادیم.
پس در این فضا رفتن رئیسجمهور به معدن آزادشهر چرا پخش زنده شد!؟
این برنامه رئیسجمهور یک مقطع زمانی کوتاهی در شبکه خبر پوشش داده شد که در حد ۱۲ دقیقه بود که ما متوجه شدیم و به سازمان تذکر دادیم و در خبرهای بعدازظهر و بعد از آن دیگر تکرار نشد. البته ما برای رعایت عدالت، طرف دیگر ماجرا را هم رصد میکردیم، مثلاً پیش آمده بود که در بسته خبری دو دقیقهای برای آقای روحانی، ۳۰ ثانیه در نظر گرفته شده بود که آن را هم به سازمان تذکر دادیم و فردایش اصلاح شد.
ما یک چارچوبی گذاشته بودیم که در آن آقای روحانی یا دیگری موضوعیت نداشت و حتی اگر مسئلهای به ضرر آقای روحانی هم بود، تذکر میدادیم. جایی هم که به ضرر پنج نامزد دیگر بود، باز هم تذکر میدادیم. ما در این مدت تبلیغات تقریباً چهار یا پنج مورد تذکرات به صدا و سیما داشتیم که راجع به همین مسائل عدم رعایت عدالت یا پخشهای زنده بود. کار آنقدر دقیق بود که حتی دکوپاژ بستههای خبری نامزدها را هم تعریف کرده بودیم که چقدر از آن تصویر بسته نامزد باشد، چقدر تصویر باز جمعیت باشد، چقدر شعار در تصویر باشد، چه میزان نریشن یا گفتگو بر روی تصویر باشد، درواقع ما بدنه کارشناسی و فنی داشتیم که این مسائل را به طور دقیق تعریف میکردند. حتی در خصوص ترتیب پخش بسته خبری نامزدها هم هر روز قرعهکشی داشتیم.
حتی راجع به زیرنویسها هم ورود میکردیم و دقت داشتیم؛ مثلاً اگر آقای روحانی در گفتگوی ویژه خبری میخواست یک زیرنویس ارائه شود، ما جلسه میگذاشتیم و بررسی میکردیم. درواقع برای همه نامزدها این مسئله را بررسی میکردیم.
بنابراین درباره آن ۲۷ روز تبلیغات، کمیسیون بررسی تبلیغات پاسخگو است، اما برای قبل و بعد از آن صدا و سیما سیاستهای خبری خودش را دارد، اگر گزارشی به شورای نظارت بر صدا و سیما برسد، شورا بررسی میکند و احتمالاً تذکر میدهد.
به طور کلی میتوانم بگویم که تلاش ما در کمیسیون بررسی تبلیغات، رعایت اصل بیطرفی برای هر ۶ نامزد انتخابات بود. حتی جالب است بدانید که فیلمهای تبلیغاتی تمام نامزدها غیر از آقای هاشمیطبا مشمول اصلاحیه شد و به آن اصلاح خورد. اتفاقاً یکی از نامزدهایی که سر و صدایش بیشتر از بقیه بود، بیشتر در مقابل این قضیه اصرار میکرد، اما برای ما همه برابر بودند.
حتی تذکراتی را هم که قبل از جلسات به ستادها میدادیم، به همه آنها میدادیم، یعنی این نبود که به یکی بگوییم و به دیگری نگوییم.
اما هنوز مظلومنمایی دولت از صدا و سیما ادامه دارد، علتش چیست؟
این یک واقعیت در ایام انتخابات بود که کار عادلانه پیش رفت و چنین چیزی نبود که میگویند؛ ممکن بود دولت بگوید که من قبل از تبلیغات، پخش زنده داشتهام، معلوم است که اگر قرار بود آن پخش زندهها ادامه یابد، فلسفه انتخابات و تبلیغات انتخاباتی از بین میرفت. ما آقای روحانی را یک نامزد میدیدیم مانند پنج نامزد دیگر و این مسئله به خود ایشان هم گفته شد که الان انتخابات است و اتفاقاً این مسئله علاوه بر اینکه حکم ماده ۶۲ قانون انتخابات است، در افکار عمومی هم پذیرش بیشتری دارد که همه نامزدها برابر دیده شوند.
صرفنظر از موضوع انتخابات، اصل برخورد دولت با رسانهها مخصوصاً رسانههای منتقد را در این چهار سال چطور دیدهاید، چقدر دولت تحمل نقد داشته است؟
به نظر من دولت تریبون و رسانه زیاد دارد و حتی از صدا و سیما هم به نحو احسن استفاده میکند. شما میبینید حجم برنامههایی که از رئیسجمهور و وزرا در صدا و سیما ارائه میشود، خیلی بیشتر از مجلس و قوهقضائیه است؛ در حالی که آنها هم ارکان نظام هستند. البته بخش عمده کار اجرایی کشور دست دولت است و این طبیعی است.
اما اینکه بگوییم در کشوری رسانه منتقد نباشد، اصلاً قابل قبول نیست. من خودم به شخصه خیلی قائل به بحثهای مناظرهای و باز شدن باب نقد و گفتگو هستم و معتقدم این کمک به دولت است، البته هیچکس تخریب و سیاهنمایی را قبول ندارد.
به نظر شما دولت این واقعیت را که نقد کمک به اوست، در این چهار سال پذیرفته است؟
اینکه دولت میپذیرد یا نمیپذیرد یا اینکه به رسانههای هوادار خودش کمک میکند و یارانههای گستردهای که به مطبوعات هوادار خودش میدهد، مسئله دیگری است و شاید در راستای تقویت باب نقد نیست. دولت اتفاقاً به خاطر تقویت خودش هم که شده است، باید رسانههای منتقدش را تقویت کند.
معتقدم دولت از جهت رسانهای واقعاً عملکرد ضعیفی دارد و حوزه رسانه را خیلی الگوریتمی و ریاضی میبیند و خیلی با حساب و کتاب به این حوزه نگاه میکند، در حالی که حوزه رسانه یک حوزه سیال و اندیشهای است و اینطور نیست که مثلاً اگر من A تومان پول میدهم، B تومان انتظار خروجی داشته باشم. حوزه رسانه برنامهنویسی نیست که X و Y آن همیشه ثابت باشد.
بنابراین وقتی به حوزه رسانه یک نگاه ریاضی میشود، نتیجه این میشود که با همه دچار چالش و بحران میشویم و اتفاقاً اثر معکوس دارد.
از انتخابات بگذریم؛ شما نماینده مجلس دهم هستید و حتماً فضای سیاسی مجلس را تحلیل کردهاید. در ترکیب سیاسی مجلس دهم سه فراکسیون نمایندگان ولایی، امید و مستقلان وجود دارد که در این میان فراکسیون مستقلان ذات نامشخصی دارد؛ شما این فراکسیون را به کدام جریان موجود در مجلس نزدیک تر می دانید؟
ما در مجلس دو فراکسیون سیاسی جدی داریم تحت عنوان اصولگرایان (نمایندگان ولایی) و امید که نیروهای سیاسی جدی این دو فراکسیون در هر کدام به ۷۰ نفر نمی رسد. بقیه نمایندگان یعنی ۱۵۰ نماینده دیگر نسبت به موضوعات سیال تصمیم می گیرند.
اعضای فراکسیون مستقلان هم دو دسته هستند؛ یک عده به اصولگرایان نزدیکند و یک عده دیگر به اصلاح طلبان نزدیک هستند و این طور نیست که مستقلان واقعا هویت مستقلی داشته باشند و اینها در موضوعات مختلف رفتارشان متقابل است، یعنی شما نیروهای کادر سیاسی جدی مجلس را بین ۱۲۰ تا ۱۴۰ نفر می توانید ببینید که نیمی از نمایندگان می شود و این شامل اصلاح طلبان و اصول گرایان می شود و اینها بر روی تفکر خود می ایستند و به آن معتقد هستند.
در این بین، مستقلین چطور تعریف می شوند؟ خیلی ها معتقدند فراکسیون مستقلین ابزار مدیریتی آقای لاریجانی در مجلس دهم است.
صرف نظر از این مسائل، واقعیت دیگری در مجلس وجود دارد که من می خواهم به آن بپردازم و آن هم این است که باید نگران تضعیف جایگاه مجلس در کشور باشیم. مجلس باید قدرت حساب کشی و پاسخ گیری و اعمال اراده های قانونی خود را داشته باشد؛ این کار برای جلوگیری از فرار از قانون است.
خیلی بد است که از مجلس توسط دولت - هر دولتی که باشد - استفاده ابزاری شود! یعنی باید مجلس را با نگاه در راس امور بودن ببینیم، اما واقعیت این است که به نظر من جایگاه عمومی مجلس در نظام سیاسی کشور و جریان تصمیم سازی کشور از جایگاه واقعی و اصلی خود فاصله گرفته است.
آیا در این دوره این مشکل پیش آمده است یا مخصوص به همه دوره هاست؟
من در دوره های قبل در مجلس نبودم و قضاوتی نمی کنم، اما در همین دوره که می بینم این معضل را می بینم. من هم در قوه قضاییه و هم در دولت کار کرده ام و در هر دو جایی که بوده ام، احساس می کنم که آن زمان نسبت به جایگاه نمایندگی که الان دارم قدرتمندتر کار می کردم! البته این به معنای آن نیست که نماینده قدرت ندارد، نماینده بر اساس قانون قدرت بسیار بالایی دارد، اما از این ظرفیت قدرت چگونه استفاده می کند و چطور باید به صورت قابل محاسبه از این ظرفیت استفاده کند؟
الان نماینده های مجلس در برابر مردم پاسخگو هستند و مردم مخصوصا در شهرستان ها به اندازه یک رئیس جمهور از یک نماینده انتظار دارند؛ مشکل آب، برق، جاده، تلفن، بهداشت، آموزش، کشاورزی و امثال آن را می خواهند که نماینده برطرف کند، اما نماینده ابزار و امکاناتی ندارد و حداکثر در هر شهرستان یک دفتر با یک یا دو کارمند دارد.
چه اتفاقی افتاده است که شما می بینید که یک مدیرکل استانی یا یک معاون وزیر یا یک مقام رده سه دولتی خودش را پاسخگوی نماینده مجلس نمی داند!؟
آیا این ناشی از ضعف مجلس است که بدنه کارشناسی قوی و تاثیرگذاری ندارد یا عامل دیگری وجود دارد؟
مجلس انسجام می خواهد؛ نماینده مجلس برای تریبون داری و سخنرانی کردن امکان خوبی در اختیار دارد که نطق کند یا تذکر دهد یا سوال کند، اما اجرای این مسائل و مطالب مهم است و این خیلی بد است که نماینده ای ۲۰ بار مجبور می شود یک موضوع را به دولت تذکر دهد. چرا باید نماینده مجلس دنبال این وزیر و آن وزیر بیفتد؟ وزیر باید به دنبال نماینده بیفتد. الان یک سیستم دکان و دستگاهی راه افتاده که وزرا به این نماینده وقت می دهند و به آن یکی وقت نمی دهند! مثلا نماینده ای داریم که ۹ ماه است منتظر وقت دادن از سوی یک وزیر است و نماینده دیگری هم داریم که در این مدت سه بار پیش وزیر رفته و جالب است که می رود و می گوید من برای تو رای می گیرم!
حرف ما این است که وزیر بیاید و در برابر تک تک نمایندگان پاسخگو باشد؛ کجا اینگونه است!؟ اینطور نباشد که یک نفر بیاید معادله چینی و سیستم سازی کند که یک وزیر یا معاون وزیر هوای برخی ها را داشته باشد و در نهایت طوری شود که در فراکسیون ها یا انتخابات هیات رئیسه ما، مدیران کل پارلمانی دستگاه ها هم ایفای نقش کنند! یعنی آدم های درجه سه دولت! نه خود وزیر یا معاون وزیر.
این ناشی از عدم انسجام مجلس است و آن اتحاد و انسجامی که لازم است در مجلس دیده نمی شود. واقعیت این است ما از جهت تقنینی الی ماشاءالله قانون داریم و حتی با تورم قوانین مواجهیم و این خودش یکی از معضلات ماست که تعدد قوانین در کشور منفذ ایجاد کرده است اما الان نیاز ما اعمال اقتدار نظارتی مجلس است که آن را نمی بینیم و این ربطی به شخص رئیس مجلس یا هیات رئیسه هم ندارد و به کلیت هیات رئیسه برمی گردد.
به عنوان مثال آیا مجلس نمی تواند آنقدر متحد و منسجم باشد که از رئیس کل بانک مرکزی حساب بکشد که این بحران موسسات مالی و اعتباری به خاطر چیست؟ چرا بار همه این تجمع ها و اعتراض ها روی مجلس است و نمایندگان هم نمی توانند کاری کنند!
جالب است که حتی یک مورد سوال از وزیر هم در این مجلس رای نمی آورد!
بله، در صورتی که ما باید طوری باشیم که بتوانیم به مردم بگوییم ما پای حق شما ایستادیم و پافشاری کردیم. حتی باید در موضوعات مختلف، موضع نماینده با اسم و امضایش به مردم اعلام شود تا مردم بدانند. اگر این طور شود، می توانیم حداقل در پیشگاه خداوند و در برابر مردم پاسخ داشته باشیم که ما برای پیگیری فلان مساله تلاش کردیم و پافشاری کردیم اما به نتیجه نرسیدیم. اما عدم انسجام باعث شده است که در خیلی از جاهای مختلف مجلس را به حساب نیاورند.
واقعیت امروز این است که اگر نماینده ای تاثیرگذاری خاصی دارد به واسطه قابلیت ها و توانایی های شخصی او است، نه انسجام موجود در مجلس؛ نماینده مجلس از جهت سیاسی بعد از رئیس جمهور قرار دارد و همطراز اداری وزیر است، اما در سطح یک استاندار که مقام انتخابی هم نیست، با نمایندگان مشغول می شوند!
من به شما می گویم که الان مدیران کل پارلمانی خیلی اوقات تعیین تکلیف می کنند، آن هم در شرایطی که حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری چنان دیدگاه والایی درباره مجلس داشته اند، اما ما در مقام عمل به جایی رسیده ایم که نیاز به آسیب شناسی دارد و بعد از آن، نیاز به انسجام درونی کل مجلس دارد تا بتواند اعمال هویت کند.