عاملان قتل بنيتا، دختربچه هشتماهه صبح روز گذشته به صحنه جرم بازگردانده شدند تا صحنه خشونتباري را كه 29تيرماه رقم زده بودند، بار ديگر بازسازي كنند.
به گزارش جوان، عاملان قتل بنيتا، دختربچه هشتماهه صبح روز گذشته به صحنه جرم بازگردانده شدند تا صحنه خشونتباري را كه 29تيرماه رقم زده بودند، بار ديگر بازسازي كنند.
ساعت 9:30 صبح است. ابتداي خيابان مطلبيغربي در منطقه مشيريه با خودروهاي پليس راهنمايي و رانندگي و كلانتري محل بسته شدهاست.
كوچههاي اطراف كه به خيابان مطلبيغربي و پارك خليجفارس و كوچه گاز منتهي ميشود، تحت كنترل مأموران پليس قرار دارد و عبور و مرور خودروها ممنوع است.
تعداد زيادي خودروي پليس به ترتيب داخل بلوار خيابان مطلبي پارك هستند. چهار طرف خانه پدر بنيتا به فاصله حدوداً 20 متر با حفاظ آهني به روي مردم بسته شده و مأموران زيادي كنار نردهها به طرف اهالي محل كه پشت نردهها براي ابراز همدردي و مشاهده صحنه بازسازي حادثه مرگبار بنيتا هشتماهه تجمع كردهاند.
عكس بنيتا ديوارهاي آن نزديكي را پوشانده است. تعداد زيادي از اهالي محل با چسباندن بنرهايي كه عكس بنيتا در آن نقش بسته است با خانواده وي ابراز همدردي كردهاند.
اهالي محل براي ابراز همدردي آمدهبودند
لحظه به لحظه به تعداد تماشاچيان افزوده ميشود و نظم و انضباط خوبي با تلاش مأموران برقرار شدهاست.
خودروي پرايد پدر بنيتا كه چند روز قبل دو سارق شيشهاي آن را همراه بنيتاي هشتماهه سرقت كردهبودند، در محل حادثه پارك است.
تعداد زيادي خبرنگار و پليس در نزديكي خانه بنيتا حضور دارند و همه منتظر انتقال متهمان به محل هستند تا صحنه حادثه بازسازي شود. همه چيزي براي بازسازي صحنه آماده است.
سردار محمديان، رئيس پليس آگاهي تهران در خانه بنيتا حضور دارد و درباره روند پرونده حادثه مرگبار به خانواده داغدار گزارش ميدهد.
پدر، مادر و مادر بزرگ بنيتا با چشماني گريان از سردار محمديان درخواست دارند تا قاتلان نوزاد خود را ببينند، اما توصيه ميشود كه آنها در زمان بازسازي صحنه در خانه بمانند.
سرهنگ مكرم معاون مبارزه با جرائم جنايي پليسآگاهي تهران بزرگ هم در حال بررسي محل بازسازي صحنه حادثه است.
خودروي حامل متهمان وارد ميشود
ساعت 10:15 است و مردم به صورت خودجوش و با صداي بلند براي سارقان جنايت كار در خواست اشد مجازات دارند.
دقايقي بعد خودروي پليس حامل متهمان از سمت غرب وارد بلوار مطلبي ميشود. نگاهها همه به سمت خودروي حامل متهمان بر ميگردد و لحظهاي همه جا را سكوت فرار ميگيرد.
خودرو در نزديكي محل حادثه توقف ميكند. دو مأمور پليس متهمان را از داخل خودرو خارج ميكنند.
عكاسان و خبرنگاران براي گرفتن عكس و تهيه گزارش به طرف خودرو پليس هجوم ميآورند. فريادهاي اهالي محل كه پشت بامهاي اطراف و پشت نردهها قرار دارند به گوش ميرسد.
همه يك صدا از متهمان ابراز انزجار ميكنند و متهمان را حرمله صدا زدند. در گوشهاي ديگر مردم با صداي بلند درخواست ميكنند كه متهمان را در اين محل اعدام كنيد. متهمان به طرف كوچه برومند غربي در ضلع جنوبي خانه پدري بنيتا هدايت شدند تا صحنه حادثه از آن محل بازسازي شود. دو متهمان شروع به بازسازي صحنه حادثه كردند و گامبهگام صحنه را توضيح ميدادند.
متهم رديف اول لب به سخن گشود
محمد، متهم رديف اول گفت: «براي خريد مواد به مشيريه آمديم. داخل كوچه برومند به طرف پارك خليجفارس در حركت بوديم و با تلفن همراهم سرگرم بودم كه به انتهاي كوچه رسيديم.
راهمان را ادامه داديم به طرف پارك و قصد داشتيم از خرده فروش مواد مخدر شيشه بخريم كه در يكمتري خانه پدري بنيتا همدستم متوجه خودروي پرايدي شد كه روشن بود.
مشخص بود كه راننده خودرواش را رها كرده و خودش به داخل خانهاش رفته است. به مهدي گفتم جلو در مواظب باشد تا من خودرو را سرقت كنم.
به سرعت خودم را به خودرو رساندم و پشت فرمان نشستم و حركت كردم كه صاحب خودرو خودش را روي كاپوت خودرواش انداخت تا مانع سرقت خودرواش شود. او مدام داد ميزد دخترم، اما من فقط به سرقت فكر ميكردم تا اينكه چند متر بعد متوجه نوزاد داخل خودرو شدم.»
مشتهاي پدر بنيتا در بازسازي صحنه شيشههاي خودرواش را شكست
متهم در ادامه بازسازي صحنه پشت فرمان نشست و پدر بنیتا وارد صحنه شد. خودرو حركت كرد و پدر مقتول خودش را روي كاپوت خودرواش انداخت تا صحنه حادثه را بازسازي كند.
چشمانش پر از اشك بود و گريه امانش نميداد و با صداي بلند فرياد ميزد:«آن روز قرار بود با همسر و دخترم به شهرستان اراك برويم. خودروام را روشن، كنار خانهام پارك كردم و به سراغ همسرم رفتم تا به او بگويم زودتر از خانه بيرون بيايد كه با شنيدن صداي در متوجه سرقت شدم.
وقتي سارق حركت كرد، خودم را روي كاپوت انداختم و به سارق گفتم دخترم داخل خودرو است. خودرو را سرقت كن دخترم را پس بده».
پدر بنيتا فرياد ميزد:«دخترم داخل خودرو است، زندگيام داخل خودرو است.» و با مشت به شيشه خودرو ميكوبيد.
آنقدر كوبيد كه شيشه خودرو شكست و خون از دستش مثل روز حادثه جاري شد. وي ادامه داد: «سارق چندمتر آن طرفتر ترمز شديد زد به طوريكه از روي كاپوت به روي زمين افتادم.
او دنده عقب گرفت و به داخل بلوار مطلبي رفت و در ادامه به طرف پارك حركت كرد. در حالي كه دستم به شدت زخمی شده بود، خودم را دوباره به خودروام رساندم و دوباره روي كاپوت انداختم.
فرياد زدم ماشينم را ببر، اما دخترم را نبر، اما فايدهاي نداشت. سارق شروع به حركات مارپيچ كرد تا اينكه دوباره از روي كاپوت به روي زمين پرتاب شدم.
ديگر دستي برايم نمانده بود كه به خودروام آويزان و مانع ربودن دخترم شوم. روي زمين در حالي كه گريه ميكردم با صداي بلند از اهالي محل درخواست كمك كردم. يكي از اهالي محل با خودرواش به كمكم آمد و به دنبال آنها رفتيم، اما فايدهاي نداشت و موفق پيدا كردن آنها نشديم.»
فقط درخواست اعدام براي قاتلان دخترم دارم
پدر بنيتا در حاشيه بازسازي صحنه حادثه گفت: «من براي قاتلان دخترم درخواست اعدام دارم و از مسئولان ميخواهم متهمان را در همين محل اعدام كنند تا هم خانواده من آرامش بگيرند و هم درس عبرتي براي متهمان ديگر شود.»
وي ادامه داد: « من از مأموران پليس آگاهي و كلانتري محل تشكر ميكنم. مأموران در اين مدت هميشه در كنار ما بودند و هر جايي كه احتمال ميداديم بنيتا در آنجا رها شده با ما همراه ميشدند.
مأموران پليس تلاش زيادي براي پيدا كردن دخترم انجام دادند و من قدردان آنها هستم.» وي در پايان با گلايه ازمسئولان درباره عدم رسيدگي به مناطق پايين شهر گفت: «همه بدبختيها از اعتياد شروع ميشود.
اگر اين محل پاتوق مواد فروشان نبود، سارقان معتاد براي خريد مواد به اين محل نميآمدند و اين اتفاق تلخ رخ نميداد. متأسفانه محله ما قاچاق فروشان به راحتي مواد ميفروشند و جولان ميدهند و كسي هم در برابر آنها هيچ اقدامي نميكند.»
حرفهاي شاهد حادثه
يكي از شاهدان حادثه به خبرنگار ما گفت: «من مغازه سوپر ماركت دارم. لحظه حادثه مشتري داخل مغازهام بود كه صداي فريادي از بيرون به گوشم رسيد. ابتدا فكر كردم معتادان با هم درگير شدهاند، اما صداي شديد ترمز خودرو را كه شنيدم از مغازه بيرون آمدم و ديدم پدر بنيتا روي زمين افتاده است و مردي هم خودرواش را دنده عقب ميراند. او از روي زمين برخواست و به طرف خودرواش رفت و فرياد ميزد دخترم را دزديدند.
من تازه متوجه موضوع شدهبودم و به طرفش رفتم. او دوباره خودش را به خودرواش رساند و روي كاپوت پريد، اما سارق توقف نكرد. سارق با حركات خطرناك دوباره پدر بنيتا را روي زمين انداخت و فرار كرد.»
ماجرا از زبان رئيس پليس آگاهي پايتخت
رئيس پليسآگاهي تهران بزرگ پس از بازسازي صحنه جرم درباره جزئيات وقوع قتل بنيتا گفت: « از لحظه اوليه كه خبر به ۱۱۰ و كلانتري محل اعلام ميشود، واحد تجسس وارد عمل ميشود و در خصوص اين موضوع تشكيل پرونده انجام ميشود.
از يكساعت پس از روي دادن اين جرم نيز مأموران كلانتري كار خود را آغاز ميكند. همه موارد از جمله اعلام پلاك خودرو و كنترل دوربينها به صورت همزمان انجام شده است.»
سردار محمديان ادامه داد: «متهمان مسير كوتاهي را طي ميكنند تا به محدوده و محل سكونت خود برسند. متأسفانه كودك را در خودرويي كه شيشههاي آن بالا و درها بسته بوده، اما قفل نبوده رها ميكنند، تحقيقات پليس در اين زمينه ادامه داشت تا اينكه تماسي از سوي فردي ناشناس به عنوان يك گزارش داشتيم.
البته اين تماس همزمان با دستگيري سارقان رخ داد. وقتي مأموران پليس براي بازداشت اولين سارق وارد خانهاش شدند، ديدند مقداري پوشك و شيرخشك توسط خانوادهاي كه در آن واحد بوده، خريداري شدهاست، اين موضوع اميدهايي را براي سالم بودن كودك ايجاد كرد، اما بعداً مشخص شد كه لوازم براي پسربچهاي ۹ ماهه كه برادرزاده متهم بوده، خريداري شدهاست.»
من را اعدام كنيد
در حالي كه متهمان صحنه را بازسازي ميكردند، اهالي محل با دادن شعارهايي با خانواده بنيتا ابراز همدردي ميكردند.
گروهي فرياد ميزدند متهمان را در همين محل اعدام كنيد و گروهي ديگري هم فريادهاي ديگري كه همگي حكايت از انزجار مردم از متهمان داشت، سر ميدادند.
در پايان بازسازي صحنه حادثه پدر بزرگ بنيتا رو به متهمان كرد و گفت: «شما را هرگز نميبخشم.»
او گفت: «اگر نوهام را به خانهاش باز ميگرداندي حتماً از شكايتم گذشت ميكردم، اما الان فقط با اعدام شما آرام ميشوم.»
محمد، متهم رديف اول در حاشيه بازسازي صحنه حادثه از پدر بزرگ بنيتا خواست در هيچ شرايطي آنها را نبخشد.
وي گفت: «من را اعدام كنيد و اشد مجازات حق ما است.»
مهدي، متهم رديف دوم گفت: «بعد از اينكه محمد پرايد را سرقت كرد، من به سر خيابان رفتم و در قيامدشت خودم را به او رساندم. بعد از اينكه وسايل داخل خودرو را برداشتيم به محمد گفتم كه آژانس بگير و بچه را به خانهاش بفرست.
بعد از هم جدا شديم تا اينكه چند روز بعد متوجه شدم بچه را برنگردانده است.
بعد با پليس تماس گرفتم و ماجرا را توضيح دادم تا اينكه مأموران من را بازداشت كردند.»
محمد، اما حرفهاي مهدي را انكار كرد و گفت: « او دروغ ميگويد كه گفته براي بازگرداندن بچه آژانس بگيرم. اگر راست ميگويد چرا خودش بچه را باز نگرداند.»
دو متهم پس از بازسازي صحنه به اداره آگاهي منتقل شدند.