در میان پژوهشگران حوزه اخلاق بحث «اخلاق رسانه اي» زير مجموعه اي از اخلاق عملي و يا اخلاق حرفه اي دانسته شده كه از تركيب توصيف و تئوري تشكيل شده است.آنها معتقدند که اخلاق رسانه اي شاخه اي جديد ولي مهم از اخلاق حرفه اي است. بنابراین شاید بتوان گفت که در قضاوت ها و بیانات و ارائه دیدگاه ها در رسانه ها، بحث اخلاق رسانه اي از جايگاه ويژه اي برخوردار است. البته حفظ اهميت اصول و تئوري اخلاقي رسانه اي به طور منطقي دو روي يك سكه اند. كند و كاو در دنياي بزرگتري از اخلاق عملي نشان مي دهد كه اگر تنها هدف، توصيف اخلاق واقعي در ميان کارکنان رسانه باشد، نتيجه كار بدست آوردن حداقل اخلاقيات است و اگر روي اخلاقيات حاكم شود، دايره اي بسته و دور از واقعيت به وجود مي آيد.
بسياري از معيارهاي اخلاقي در علم رسانه در همه جاي دنيا مورد قبول نيستند. در واقع برخی محققان حتي مدعي اند؛ فقدان توافق جهاني درباره هنجارهاي اخلاقي از مشخصه هاي ارتباط جمعي هست و خواهد بود. در نتيجه بسياري از مقررات اخلاقي كه در اين مورد وضع شده اند در بهترين شكل خود تنها رهنمود هاي هنجاري هستند كه بر هيچ فلسفه اخلاقي مشتركي مبتني نيستند و روزنامه نگاران و ارتباط گران بسته به موقعيت به نحوي خاص با آنها روبرو مي شوند. تصويب قوانين گسترده براي اعمال چنين هنجارهايي كه دوام و مقبوليت آنها مورد ترديد است بسيار غير عملي است. از سوی دیگر به دليل تنوع ارزش ها و هنجارهاي موجود در فرهنگها و جوامع مختلف تدوين نظام نامه هاي اصول اخلاق حرفه اي رسانه اي كه شكل جامع و شامل و عام داشته باشد بسيار مشكل است و در صورت تحقق چندان مشكل گشا نخواهند بود. بنابراين در زمينه اخلاق رسانه ها، ديدگاه ها و نظرات متفاوت و متنوعي بسته به تفاوت و تنوع معتقدات فرهنگي و فلسفي نظريه پردازان مختلف عنوان شده است. اما شاید بتوان به شکل جامعی گفت که مقصود از اخلاق رسانه اي مجموعة قواعد و احکام اخلاقي ناظر بر رفتارهاي ناشي از ماهيت رسانه ها و اقدامات متوليان آنهاست.
اما برخي از پژوهشگران با تفکيک واژه هاي اخلاق، (moral) و اصول اخلاقي (ethics) که در اغلب مطالعات و تحقيقات مربوط به رفتار رسانه اي و حرفة روزنامه نگاري بهطور مترادف يا به جاي يکديگر به کار رفته اند، واژه اصول اخلاقي را براي اشاره به مباحث نو در اخلاق رسانه اي مناسبتر دانسته اند؛ زيرا اين واژه براي معرفي يک رويکرد خردگرا و حتي علمي و توجيه قواعد رفتاري به کار گرفته مي شود و از اينرو، اطلاق آن بر مباحث چالشي و انتقادي امروزي مناسبتر از واژه اخلاق است که صرفاً براي مشخص کردن معيارهاي رفتار نيک کاربرد دارد، به جنبة تجويزي و هنجاري رفتارهاي اخلاقي برمي گردد. اما لازم است ميان موضوعات اخلاقي و فلسفة اخلاقي که در درون متن و محتواي رسانه ظهور مي کند و موضوعات اخلاقي و فلسفة اخلاقي که به سبب ماهيت اين سيستم پديد مي آيد تمايز قائل شد.
همچنین برخی از پژوهشگران مسائل اخلاقی، رسانهها را در سه نقطه متمرکز دانستهاند: درستی و انصاف و زیبایی در تهیه گزارش و سایر فعالیتهای جنبی آن؛ رفتار گزارشگران مخصوصاً در ارتباط با منابع خبری و خودداری از درگیر شدن در برخورد منافع گروههای مختلف. لذا برخی معتقدند که فهم و پیجویی رفتار صحیح اخلاقی در بحث اخلاق رسانه ای آشکار بوده، نیازی به اخلاق ویژه رسانه ندارد. اصناف مختلف حرفهای، انجمنهای تجاری و گروههای مردمی دستورالعملهایی برای رفتار در موقعیتها و موارد مشابه با موضوعات مذکور ارائه کردهاند که لازم الاجرا بوده و نقض آن ممنوع است. این در حالی است که رهیافت مناسب اخلاقی در مسایلی از قبیل ، زیبانمایی خشونت و هر گونه کلیشهسازی به ویژه در قالبهای نژادی و جنسی واضح و آشکار نیست. اما پیچیدگی اخلاقی در این موارد چندان که ناشی از ماهیت هنر و قصهپردازی است، ناشی از ماهیت رسانه نیست.
نمایش و توصیف از آن جهت که دعوت به تقلید و توجیه رفتار غیر اخلاقی میکند، دردسر ساز خواهد بود و منجر به حد گریزی رسانه مدرن میشود. به طور کلی مدل انتقالی در این جا به نحو بسیار بیثمری به کار گرفته شده است، چرا که پیشفرضهای مکانیکی آن نقض تابوها و محرمات را در پی داشته است. به بیانی دیگر، تقریباً همه موارد مذکور را میتوان با مراجعه به انتظارات معمول از سیستم رسانهای به خوبی حل کرد؛ یعنی چنانچه رسانهها کار خود را به شایستگی انجام دهند، رفتار اخلاقی آنها نیز مناسب خواهد بود. مشکل بیشتر در قدرت هماهنگ سازی است تا در ناحیه فهم. اما این مساله درباره موضوعاتی که از ماهیت سیستم ناشی میشوند، صادق نیست؛ یعنی چنانچه رسانه کار خود را به شایستگی انجام دهد این طیف از مشکلات اخلاقی به خودی خود حل نمیشود، رفتارهای ناشایست اخلاقی (احتمالا و یا در برخی موارد ضرورتاً) بروز میکند.
نقش تعیین کننده و رو به فزونی رسانههای گروهی برای جلب آرای رای دهندگان، احزاب سیاسی، عبادت کنندگان کلیسا، توده جمعیت جوانان و حتی اندیشمندان کاملاً به حاشیه رانده شده، نه تنها سیاستمداران، بلکه مربیان، روحانیون و دانشمندان را بر آن داشته است تا برای وفق دادن پیامهای خود با مقتضیات رسانهها به سوداگران بپیوندند. این گونه هماهنگ سازی رسانهای به محتوای مطالب ارسالی سرایت میکند و در درجات مختلف به تغییر سیاست، دین و آموزش و پرورش میانجامد. حتی نوگرایی و اختلاف عقیده باید خود را در مقابل جریان غالب محتوا و برنامه رسانه تعریف کند، چرا که این جریان مبهمگویی و تاریکاندیشی عمدی را تایید مینماید. چنان که میدانیم منطق حرفهای رسانههای جمعی این است که مخاطبان هر چه بیشتر را جذب کنند. در اصل گرایش این ماشین آن است که با پیام یکسان و به طور همزمان هر کسی را در جهان جذب کند. اقتصادهای سیاسی که رسانهها در درون سازوکار آنها عمل میکنند، نیز مستلزم مصرف حداکثری است، خواه برای کسب سود حداکثری یا در اختیار گرفتن کنترل حداکثری. در این شرایط نرمافزار نیز باید تابع سختافزار باشد و نرمافزار چیزی جز انتقال نمادین فرهنگ نیست. از اینرو در خلال چند سال رسانههای گروهی زبانی یا فرا زبانی را شکل دادهاند که ممکن است دارای گویشهای محلی فرانسوی، چینی و یا اردو باشد. تاکید فرا زبان مذکور بر قابلیت فهم است؛ این زبان بی درنگ را باید پر تعدادترین مردم درک کنند.