موضوع داغ این روزهای عالم ورزش و مهمتر از آن سیاست بازی کردن مسعود شجاعی و احسان حاجصفی با پیراهن تیم پانیوس یونان برابر مکابی رژیم صهیونیستی است؛ اتفاقی که هفته گذشته رخ داد و همان طور که پیشبینی میشد، حالا به بحرانی کم و بیش ملی بدل شده است؛ بحرانی که طبق گمانهزنیها ممکن است تا پای تعلیق فوتبال ایران پیش برود.
از بد حادثه، کمی بعد از پیوستن احسان حاجصفی به عنوان دومین ملیپوش ایرانی به تیم یونانی پانیوس، مشخص شد که این تیم در مرحله پلیآف لیگ اروپا به مصاف تیم مکابی رژیم اشغالگر قدس برود. بدترین اتفاق ممکن برای ورزشکاران ایرانی شاغل در اروپا! سال گذشته علیرضا جهابخش هم با همین مشکل روبه رو بود و با همکاری مسئولان تیم الکمار موفق شد در برابر تیمی از این رژیم قرار نگیرد؛ اما اینبار داستان فرق میکرد. هرچند پانیوس با اما و اگر با سفر نکردن دو بازیکن ایرانیاش به اسرائیل موافقت کرد، چنان روی این دو بازیکن حساب کرده بود که برای رسیدن به لیگ اروپا به هیچ وجه نمیخواست زیر بار بازی نکردن برود و از دو بازیکنش خواست طبق قرارداد رسمی موجود بینشان برابر مکابی به میدان بروند.
حالت مخالف این ماجرا را بارها در ورزش شاهد بودیم. اینکه ورزشکاری که حتی امید مدال بود، در رقابتهای بینالمللی حاضر نشده بود، مقابل نماینده رژیم صهیونیستی به میدان برود و بعد از آن در داخل کشور تقدیر و تشویق شده بود. مثال معروفش، آرش میراسماعیلی است که اگرچه در المپیک آتن برابر حریف اسرائیلی به میدان نرفت، بعدها با جوایزی معادل جایزه طلاییهای آن المپیک مورد تقدیر قرار گرفت؛ اما حالت مخالف این ماجرا چه میتوانست باشد؟ چه سرنوشتی قرار بود در انتظار حاجصفی و شجاعی باشد که طبق قراردادشان هم مجبور به بازی بودند؟
آنچه مشخص است، قانونی برای محرومیت و جریمه ورزشکارانی که مقابل نماینده یا تیمی از رژیم صهیونیستی بازی کنند، نداریم. در واقع نمیتوانیم هم داشته باشیم، چون طبق پروتکلهای بینالمللی ورزشی هرگونه موضعگیری سیاسی در امور ورزش ممنوع بوده و ممکن است با محرومیتهای سنگینی مواجه شود. برای همین هم هرگاه ورزشکاری در چنین شرایطی قرار میگیرد، دلیل عدم حضور او در میدان از سوی مقامهای ایرانی به فدراسیون یا نهاد بینیالمللی مرتبط با آن را مصدومیت عنوان میکنیم. ماجرای عدم دخالت سیاستهای دولت در ورزش، در حوزه فوتبال با سختگیریهای بیشتری همراه است. کما اینکه به یاد داریم سال گذشته به خاطر برگزاری مراسم عزاداری، بین دو نیمه بازی ایران و کره، مشمول جریمه مالی سنگینی از سوی فیفا شدیم. حالا با توجه به اینکه زمین بازی در این ماجرا کاملا واضح و شفاف بود و میشد حدس زد یک اقدام عجولانه با تبعات سنگینی برای فوتبال ما همراه باشد، آقای داورزنی، معاون وزیر ورزش و نماینده دولت در اظهارنظری سریع و نسنجیده از محرومیت این دو بازیکن از تیم ملی سخن گفت.
اما چرا اظهارات داورزنی نسنجیده و شتابزده است؟ آقای داورزنی در حرفهایشان در خصوص محرومیت این دو فوتبالیست به ورزشکارانی اشاره کردهاند که در این سالها علیرغم شانس مدال، به خاطر دفاع از مردم مظلوم فلسطین حاضر به بازی برابر نمایندهای از رژیم صهیونیستی نشدند. اما آیا آقای داورزنی فکر نکردند با این سخن خود در واقع اجر کار آن ورزشکاران را هم ضایع کردهاند.
آیا مفهوم مخالف حرف داورزنی این نخواهد بود که اگر ورزشکاری برابر نماینده رژیم صهیونیستی بازی کند، محروم خواهد شد و این گونه همه فکر خواهند کرد که ورزشکاران ایرانی نه به خاطر حمایت از مردم فلسطین که به خاطر فرار از محرومیت و نجات ادامه دوران حرفهای خود دست به این کار خواهند زد؟ در واقع حرفهای آقای داورزنی به این معناست که یا ورزشکاران ایرانی داوطلبانه و برای حمایت از مردم فلسطین مقابل نماینده رژیم صهیونیستی حضور پیدا نخواهند کرد و یا جبرا از سوی وزارت ورزش محروم خواهند شد. عاقلان بارها این نکته را یادآور شدهاند که دفاع نکردن بهتر از بد دفاع کردن است و به نظر موضعگیری آقای داورزنی در این مورد مصداق مشخص بد دفاع کردن است.
نکته مهم بعدی این است که آقای داورزنی یا از جایگاه خود مطلع نیست و یا از عواقب اظهارنظرهایش بیخبر است. آقای داورزنی! شما معاون وزیر و نماینده دولت در ورزش هستید. حتما به خوبی آگاهی دارید که اعمال نظرهای دولتها در امور فدراسیونها با چه عواقب سنگینی از سوی فیفا مواجه خواهد بود.
هنوز دوران تعلیق فوتبال ایران در زمان احمدینژاد را از یاد نبردیم و حالا قرار است از همان سوراخ دوباره گزیده شویم. اگر مسعود شجاعی و احسان حاجصفی کار اشتباه یا خلاف قانونی انجام داده باشند، این شما نیستید که درباره سرنوشت آنها تصمیم میگیرید. اگر کمی عجله نمیکردید یکی از مقامات فدراسیون فوتبال خودش در این باره اعلام نظر میکرد یا نهایتا میتوانستید از مسئولان فدراسیون بخواهید نظرشان را در این باره بیان کنند نه اینکه خودتان رأسا اقدام کنید و حتی برای کیروش هم تعیین تکلیف کنید. حالا با استناد به همین حرفهای شما حتی ممکن است فیفا تا پای محرومیت ایران از جامجهانی هم پیش برود.
مخلص کلام اینکه انگار با گذشت این همه سال از حرفهای شدن بیشتر نهادهای ورزشی در ایران و جهان و با پشتسر گذاشتن تجربههای دردناک و پرهزینه در این حوزه در برای بسیاری از مدیران همچنان بر همان پاشنه سابق میچرخد و هرکس بدون در نظر گرفتن عواقب سخنانش، اظهار نظر میکند و بعدش گروهی باید جمع شوند تا سنگی را از چاه بیرون بیاورند.