جامعه کلنگی و کوتاه مدت ایده همایون کاتوزیان در تحلیل عدم توسعه یافتگی جامعه ایرانی است؛ جامعه ای که در آن تداوم درازمدتی در میان نیست، جامعه ایران در فاصله دو دوره کوتاه، تغییراتی اساسی به خود دیده و به این ترتیب، تاریخ آن به رشتهای از دورههای کوتاهمدت بههمپیوسته بدل شده است.
در این جامعه تغییرات انباشتی درازمدت، از جمله انباشت درازمدت مالکیت، ثروت، سرمایه و نهادهای اجتماعی و خصوصی، حتی نهادهای آموزشی، بسیار دشوار بوده و بدیهی است، این نهادها در هر دوره کوتاهمدت وجود داشته یا به وجود آمده است؛، اما در دورههای کوتاهمدت بعدی، یا بازسازی یا دستخوش تغییراتی اساسی شده است.
ما ایرانیان هرازچند گاهي با یک انقلاب و دگرگونی بنیادی در نظام سیاسی، همه دستاوردها و تجربههای سازنده و سرمایههای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی را که در دوران پیش از آن داشتهایم، نابود میکنیم و همه چیز ناگهان به نقطه صفر و آغازین آن بازمیگردد؛ به آن معنا که ما هرازچند گاهی عمارتی نو میسازیم؛ اما پس از مرور زمان، این ساختمان نو در حکم عمارتی کلنگی و کهنه، ویران و نابود (صاف) میشود.
دولت های این چند ساله اخیر، گواهی بر کوتاه مدتی جامعه ایرانی است. این دولت ها، دلالتی تام و تمام برکلنگی بودن این جامعه دارد. دولت اصلاحات، ریشه دولت سازندگی و دولت مهروز، ریشه دولت اصلاحات و دولت اعتدال، ریشه آن هر دو را زد؛ بنابراین، دولت های ایران، دولت منقطع اند! هر دولتی تاریخ آغاز ایران را شروع دولت خودش می داند و پیش از آن، همه چیز را که ساخته شده است، فرو می ریزد و این دور باطل همچنان ادامه دارد.
هفته گذشته، نشریه صدا، ارگان حزب کارگزاران سازندگی ـ که اکنون یکی از اعضای این حزب شهردار تهران شده است ـ عکسی جلدی را کار کرد که در آن نقاشی در حال زدودن تهران از محمد قالیباف است؛ تداوم همان جامعه کلنگی! دور ریختن هر آنچه از پیش ساخته شده و آغاز کردن تاریخ شهرداری ایران با محمد علی نجفی. ظاهرا از نظر اینان، شهرداری کلنگی تهران، باید تخریب و پاک شود از هر چه رنگ و بوی قالیباف دارد، تا خود نهادی از نو بسازد و پس از مدتی، دیگری نهاد آنان را تخریب کند و انباشت سرمایه و تجربه، همچنان در این کشور صورت نگیرد.
اگر کارگزاران سازندگی را به رغم شعارهایی که می سرایند و نشریاتی که درمی آورند، بخشی از بدنه همین جامعه کوتاه مدت با تفکر کلنگی بدانیم، شاید در نگاه اول، تقصیری متوجه آنان نباشد که آنان نیز مانند بقیه ایرانیان محصول همین جامعه کوتاه مدت اند و بارها ساختمان کلنگی شان ویران شده و بارها هم ساختمان کلنگی دیگران را ویران کرده اند.
غرض این است که دغدغه مندان توسعه ایران، برای توسعه این کشور، چشم امید به احزاب و آدم ها از راست و چپ نداشته باشند. مطالبشان و ژست اندیشه ورزی را برای سرگرمی بخوانند، نه به امید توسعه ای یا حرکتی برای پیشرفت ایران! احزاب و گروه ها عمدتا در ایران شعار توسعه سر می دهند، ولی حقیقت ماجرا اینجاست که به بازتولید جامعه کوتاه مدت کمک می کنند! دستاوردهای هر کسی جز خود را عمارتی کلنگی می دانند که با کلنگ به جان آن خواهند افتاد و با دست تدبیر خود، عمارتی نو بنا می کنند تا با دست تدبیر دیگری خراب شود.