چند روز دیگر سال تحصیلی جدید آغاز می شود و دوباره دانشگاه های کشور، میزبان میلیون ها دانشجوی جوان و پرانگیزه خواهد شد؛ دانشجویانی که با امید و آرزوهای فراوان وارد دانشگاه می شوند، اما از آینده مبهم و آشفته ای که در انتظار آنهاست، اطلاعی ندارند. مثل صدهاهزار دانش آموخته کنونی که جوانی شان رفت، ولی به آرزوهایشان نرسیدند.
به گزارش «تابناک»؛ همزمان با آغاز سال تحصیلی جدید و حال و هوای اواخر شهریور ماه ـ که بازار نام نویسی دانشگاهی را داغ و میلیون ها جوان ایرانی را بر سر کلاس های درس می کشاند ـ مروری بر وضعیت گذشته تا حال دانشگاه های ایرانی خالی از لطف نیست؛ دانشگاه هایی که در یک بازه زمانی کوتاه آمارشان از نظر کمی به شدت افزایش یافت و کار به جایی رسید که تعداد دانشگاه های ایرانی از کشوری مثل چین نیز بیشتر شد.
شرایطی اسفناک که حتی دامان دانشگاه های معتبر ایرانی را که در نظام های رتبه بندی جهانی همواره پیشتاز و در عمل به رسالت های اصلی یک دانشگاه تا حدودی موفق بودند، نیز گرفت و این دانشگاه ها نیز هم اکنون اسیر سیاست های غالب، مسیر آشفته ای را می پیمایند.
در سه دهه اخیر، آنقدر دانشگاه و مرکز علمی در کشور افتتاح شد و آغاز به کار کرد که معرفی و پرداختن به تک تک آنها کاری بسیار سخت و طاقت فرساست؛ مراکزی که هرچند در بسیاری موارد از زیرساخت های حداقلی آموزش نیز بی بهره هستند، نام بزرگ دانشگاه را با خود یدک می کشند و شماره حسابشان برای دریافت شهریه از جوانان این کشور فعال است.
افزایش جمعیت جوان کشور و موج تقاضا برای تحصیل در دانشگاه که خیلی زود به یک ارزش تبدیل شد، ساخت دانشگاه هایی مثل آزاد، غیرانتفاعی، پیام نور، علمی کاربردی و... را به اصلی ترین برنامه مسئولان ارشد کشور تبدیل و انبوه بسیاری از جمعیت جوان کشور را راهی دانشگاه کرد؛ دانشگاه هایی که در بیشتر موارد استانداردهای علمی نداشتند و فرصت یک تحرک بزرگ اقتصادی و اجتماعی در کشور را فدای منافع برخی جریان های خاص کردند.
در این میان، دانشگاه های معتبر و سراسری نیز با احساس نیازی که به منابع مالی بیشتر داشتند، تحت تأثیر بازار اقتصادی خوبی که ایجاد شد، خود را وارد بازار موجود کردند و با راه اندازی فضاهایی مثل پردیس و دوره های شبانه، زمینه را برای جذب دانشجویانی که کیفیت علمی پایین تری داشتند، باز کردند و به این شیوه گام در مسیری گذاشتند که علم و دانش را فدای پول و سرمایه می کند.
شرایطی که به آن اشاره شد، خیلی زود تعداد دانشگاه های ایران را پنج برابر کشورهای پیشرفته جهان کرد و هم اکنون ایران با چیزی حدود 2640 دانشگاه، حتی از چین و هند نیز دانشگاه های بیشتری دارد و تنها ایالات متحده آمریکا، آن هم با 310 میلیون جمعیت را بالاتر از خود می بیند.
آمارهای عجیب به اینجا ختم نمی شود و از میان 2640 دانشگاهی که در کشور فعال است، سهم وزارت علوم از جمعیت دانشجویی ٦٨درصد و سهم دانشگاه آزاد ٣٢درصد است و این تعداد دانشگاه سالانه 5 هزار میلیارد تومان از بودجه کشور را به خود اختصاص می دهد.
در چنین فضایی و بر اساس اطلاعیه های رسمی وزارت علوم، تنها 13 درصد دانشجویان که حائز رتبه های برتر کنکور می شوند، از امکان تحصیل رایگان برخوردارند و 87 درصد دانشجویان کشور پولی و با پرداخت شهریه های سنگین مدرک می گیرند و فارغ التحصیل می شوند.
شرایطی که هم اکنون بر دانشگاه های کشور حاکم است، نخبه پروری و توسعه علم و دانش را کاملاً به حاشیه کشانده و جمع زیاد دانشجویان فارغ التحصیل را به بازار کاری تحمیل می کند که یارای پاسخگویی به آنها را ندارد.
تمرکز بیش از حد بر درآمدزایی و کاهش قابل توجه کیفیت علم، بین دانشگاه و صنعت نیز فاصله ای بزرگ ایجاد کرده است و هم اکنون جمع زیادی از دانش آموختگان دانشگاهی حتی اگر بازار کاری برای فعالیت باشد، توان فعالیت خوب و مفید را ندارند.
وضعیتی که کارایی دانشگاه را در حل معضلات کوچک جامعه مثل مگس های سفید نیز از بین برده و در چنین وضعیتی، داشتن انتظارهای بزرگ از این مجموعه مهم کشوری را به رویا تبدیل کرده و از آن سو به شکلی کنترل ناشدنی فساد علمی و اقدام هایی نظیر پایان نامه و مقاله فروشی را در کشور گسترش داده است.
این همه بحرانی که سیاست های کلان چند دهه گذشته بر سر دانشگاه آورد نیست و هم اکنون دانشگاه حتی از رسالت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود نیز تا حدود زیادی فاصله گرفته است.
دانشگاهی که در گذشته نه چندان دور پیشاهنگ جریان های اعتراضی و مطالبات بر حق مردمی بود، اکنون و تحت تأثیر چالش هایی که به آن گرفتار است، دیگر خود را وارد موضوعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روز نمی کند و هنر بزرگ مسئولان دانشگاهی حل و فصل مشکلات داخلی آنهاست.
اکنون می توان مراکز دانشگاهی نوساز و تازه تأسیس را در هر کوچه و پس کوچه یافت و شرایط خنده داری را که این مراکز از نظر زیرساختی دارند، دید و بر آن گریست؛ دانشگاه هایی که رشته محل هایی که برای تدریس انتخاب می کنند، بیش از آنکه دغدغه کلان ملی باشد، مطابق با خواست و سلیقه جامعه و تقاضا طراحی می شود.
بنابراین، انتظار بهبود اوضاع از دانشگاه های کشور تنها در شرایطی محقق خواهد شد که وضعیت کنونی تغییر کند و ضمن حرکت این مجموعه ها در یک مسیر منطقی و مدل جهانی، سیاست های منفعت طلبانه نیز جای خود را به سیاست های دانش محورانه بدهد.
مادامی که این انتظار تحقق نیابد و برنامه های کلان متولیان آموزش و پژوهش کشور منطبق با نیازهای حقیقی جامعه نباشد، ترسیم افقی روشن از آینده یک امر محال و ناممکن است.