در روزنامه های امروز، گفت وگوی روز گذشته بهزاد نبوی در چندین روزنامه با تیترهای مختلف بازتاب یافته است. ورود به پروندههای مالی شهرداری تهران و واجب التحفص بودن آن، ماندن لایحه حمایت از کودکان در مجلس و درخشش بازیگران ایرانی در جشنواره فیلم ونیز، از موضوعاتی است که در روزنامههای امروز در مورد آنها نوشته شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز دوشنبه بیستم شهریورماه در حالی راهی روزنامه فروشیها شد که نسبت به روزهای گذشته از تنوع بیشتری در صفحات نخست از لحاظ موضوعی برخوردار است. سخنرانی روحانی در جمع سران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی که در روزنامههای دولتی از جمله ایران، جمهوری اسلامی و اطلاعات تیتر یک شده، شامل موضوعاتی همچون بنای جهانی بدون جنگ، جهل و فقر و همچنین دعوت به اعتدال اسلامی است که توسط رئیس جمهور کشورمان در آستانه قزاقستان ایراد شد.
نوید محمدزاده و وحید جلیلوند، برگزیدگان بخش افق های جشنواره ونیز شدند. این خبر در تعدادی از روزنامهها منعکس شد.
خراسان با درج این خبر در صفحه نخست خود به مرور فعالیت هنری این دو هنرمند سینما پرداخته و جوان با رویکردی انتقادی، تیتر «رئالیسم افراطی باز هم برای سینمای ایران جایزه آورد» را در واکنش به این رویداد سینمایی انتخاب کرده است.
روزنامه ستاره صبح این خبر را تیتر و عکس یک شماره امروزش کرده و برجستهتر از سایر روزنامهها به آن پرداخته است.
روزنامههای وطن امروز و کیهان با دو گزارش جداگانه، رویکرد آن سانگ سوچی برنده جایزه صلح نوبل در قبال کشتار مسلمانان میانمار را مورد انتقاد قرار داده اند؛ هرچند روزنامه اصلاح طلب بهار در گزارشی با روتیتر «نگاه غرب ستیزانه اصولگرایان و شرق گریزانه اصلاح طلبان» نسبت به وقایع میانمار را بررسی کرده است.
علاوه بر موارد یاد شده، روزنامههای امروز موضوعات و محورهای دیگری را نیز در گزارشها و یادداشتهای خود مورد توجه قرار داده اند که در ادامه به مرور برخی از آنها میپردازیم؛
نگرانی از رشد اصلاح طلبان بدلی
مصطفی معین چهره سیاسی اصلاح طلب و وزیر علوم دولت خاتمی در گفت وگویی مفصل با شرق در مورد مسائل سیاسی دیروز و امروز سخن گفته است. او در بخشی از این گفت وگو، با ابراز نگرانی از اصلاح طلبی بدلی میگوید: یکسری عوامل در جامعه به وجود آمده است که همه امور ازجمله سرنوشت اصلاحطلبان را تحتتأثیر قرار میدهد؛ یکی، افول اخلاق در جامعه است که دیگر اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد و حتی برخی تا مرز معضلات عدیده اخلاقی در جامعه - ورای مرزبندیهای سیاسی- پیش رفتهاند؛ بنابراین در چنین شرایطی ممکن است معیارهای اصلاحطلبی که مدنظر است، فقط در حد حرف باقی بماند. بهعنوان مثال، آفتی به نام «رانتخواری» که امروز به جان جامعه افتاده، فراتر از مرزبندی اصولگرایی و اصلاحطلبی است.
من چند ماه پیش مقالهای را با عنوان «اصلاحطلبی و اصولگرایی اصیل یا بدلی»، در فضای مجازی منتشر کردم که تأکید کرده بودم در هر دو گرایش سیاسی، افراد اصیل و قلابی داریم؛ آنهایی که اصیل هستند، با هر گرایشی سیاسی، شایسته احترام هستند و وجودشان برای باروری جامعه ضرورت دارد و اگر بدلی باشند که دیگر فرقی نمیکند در کدام جریان دستهبندی شوند؛ آنها جمعی منفعتطلب هستند که با آرمانهای سیاسی- اجتماعی و فرهنگی ملت بیگانهاند. البته حضور این چهرههای بدلی، بر عاقبت گروههای سیاسی تأثیرگذار است، بهویژه اینکه اگر این چهرههای بدلی فضای غالب جریانها را در دست بگیرند، میتوانند مخرب باشند. عامل دیگر این است که در کشور ما، شرایط مقبولی در موضوعات فرهنگی، اجتماعی و... جاری نیست. در چنین شرایطی، طبیعی است که رقابت سالمی در سطح جامعه شکل نگیرد. مثلا انتخابات در شرایطی برگزار میشود که فرصتهای انتخاباتی یکسان نیست. فقط با فشار جامعه است که اصلاحطلبان میتوانند تفوق پیدا کنند، اگر مردم سرخورده باشند و به صحنه نیایند، طبیعی است آینده روشنی را نیز نمیتوان پیشبینی کرد.
نوبت شفاف سازی آنلاین مقامات
آفتاب یزد در گزارشی با بیان اینکه واکنشهای توئیتری، اینستاگرامی و فیس بوکی دیگر کافی نیست، نوشت:شفافیت مطلق و خط ارتباط ملموس و مستمر میان مسئولین و به طور خاص دولت با مردم، اگر گفته نشود که هرگز وجود نداشته است، میتوان گفت که این روزها کم رنگتر از همیشه است. جرقههای ارتباط نزدیک و در جریان گذاشتن مردم به صورت آنلاین و لحظه نگاریهای سیاسی به عنوان یکی از بدیهیترین اقتضائات زمان حاضر، همان قدر شگفت انگیز که با دولت یازدهم شروع و به خصوص در روزهای لوزان و ژنو موجب دلگرمی مردم شد، رفته رفته از یادها رفت. فراز و فرودهای کم رونق چنین رویکردی هرگز نتوانست این مطالبه قطعی و این ضرورت غیر قابل کتمان، یعنی ارتباط نزدیک با مردم و شفاف سازی را پاسخ دهد.
ارتباط مستمر، آنلاین و نزدیک با مردم ایران، به موازات آن که میتواند در بسیاری مواقع پاسخ گوی پرسشهای مردم باشد، بدون شک عصای دست حسن روحانی و دولت خواهد بود.
هنوز که هنوز است این وجه جذاب روزهای آغازین دولت یازدهم و البته پیشروی چنین اقداماتی یعنی محمدجواد ظریف، در ذهن مردم به روشنی باقی مانده است. فیسبوک نگاریها و توئیتهای ظریف در روزهای نخست مسیر تدبیر و امید، زمانی که حتی جواب غیرایرانیها را به روشنی میداد که «آن مرد که چنان میگفت: رفت»، یکی از گمشدههای این روزهای دولت است.
از سوی دیگر مشخصا چنین دغدغهای را روحانی در بحبوحه انتخابات نیز مورد توجه قرار داد و حتی بعدتر در ماجرای معرفی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات سخنانی به زبان آورد که نشان از اهمیت او به فضای مجازی داشت. فضای مجازی، اما به عنوان ابزار شفافیت و پاسخ گویی به پرسشهای مردم، اهمیت به مراتب بیشتری دارد تا سرگرمی با نرم افزارهای تحت وب. مسئلهای که انتظار میرود روحانی و باقی سیاستمداران به آن توجه ویژه تری نشان دهند.
برای مثال حسن روحانی در بخشی از مستند تبلیغاتی اش برای اردیبهشت ۹۶ که نشان داده تبحر خاصی در ساخت این گونه فیلمها دارد، به اهمیت فضای مجازی اشاره میکند. این بار، اما نکته نه در فیلترینگ، که در اهمیت این راهبرد شفاف سازی و چرخه آزاد اطلاعات است. در این مستند زمانی که روحانی از تطبیق با شرایط جهانی و پرهیز از انزوا صحبت میکند، تصاویری از اینستاگرام خودش را به نمایش میگذارد. اینستاگرامی که به طور مستمر و در هفتههای پرفشار کاری نیز با یک مدیریت درست به انتشار اخبار و مواضع رئیس جمهوری میپردازد و البته به هیچ عنوان بنایی برای پاسخ گویی به کامنتها و نظرات مردم در آن دیده نمیشود.
رویهای که نه تنها حسن روحانی، که هیچ سیاستمدار و مسئول دیگری نیز برای آن برنامهای ندارد. جواد ظریف، اما همچنان استثناست. البته او هم پیشتر، بیشتر و حالا مدت هاست که کمتر اقدام به پاسخ گویی میکند. اما واکنشهای جسته و گریخته او به مسائل حساس برای مردم در حوزه دیپلماسی و غیر از آن، میتواند ادامه پیدا کند.
اگر پذیرفته شود که همچنان یکی از بزرگترین ضعفهای دولت یازدهم و حالا دوازدهم فقدان یک تیم رسانهای درخور و کارآمد است که نمیتواند خدمات دولت را به روشنی بازگو کند، به موازات آن باید این نکته را هم مورد توجه قرار داد که یک تیم رسانهای معتمد و البته آنلاین از جانب رئیس جمهوری، دولت و باقی دستگاههای قانون گذار یا مجری که اقدام به پاسخ گویی به سوالات حداقل طبقه بندی شده مردم و جامعه کند، به شدت موردنیاز است. مسئلهای که تا به حال سابقهای نداشته و شاید باید برای آن تدبیری جدیتر اندیشیده شود. بدون شک فضای مجازی، برای چنین چالشی بسیار کارآمد و در دسترس به نظر میرسد.
چنین رویکردی جدای از ضرورتش برای مردم ایران، میتواند در دستور کار دولت برای مواجهه با جامعه جهانی نیز قرار گیرد. در شرایطی که به طرز عجیبی برخی نمونهها از شناسایی و اعلام مواضع کشورهای دیگر به زبان فارسی و برای ایرانیان صورت میگیرد و البته رویکرد جهت دار خود را دنبال میکند، چنین اقدامی با هدف تعامل گسترده و سازنده با دنیا به زبانهای مختلف میتواند به صورت رسمی از سوی جمهوری اسلامی ایران ابراز شده و مورد بهره برداری بی پرده قرار گیرد.
در سالهای گذشته اقداماتی محدود با هدف تغییر تصور جامعه جهانی از ایران با ساخت هشتگهای اینترنتی مانند هشتگ مشهور باید ایران را ببینید، تلاش کرد جذابیتهای فرهنگی، اجتماعی و حتی طبیعی ایران را به جهانیان نشان دهد. حالا اگر در دنیای سیاست نیز چنین رویکردی اتخاذ شود بدون شک راهگشای ارتباطات بهتر با دنیا به عنوان بخشی از سیاست «تعامل گسترده و سازنده با جهان» خواهد بود.
با این همه اما، نیاز اصلی پاسخ گویی به پرسشهای مردمی است که ساعتها در صفوف رای ایستادند. میشود ارتباط با مردم را شفافتر کرد تا آنها خودشان جواب جامعه جهانی را بدهند. آیا دولت روحانی میتواند در اتخاذ چنین رویکرد بی سابقهای در ایران پیش قدم باشد؟ تطبیق با شرایط جهانی که در مستند انتخاباتی روحانی آمده بود، یک نمونه اش میتواند همین مسئله باشد.
«نامزد پنهان» کارگزاران در انتخابات ۱۴۰۰ کیست؟
آرمان در مطلبی با عنوان جزئیاتی از جلسات محرمانه تکنوکراتها نوشت: دولتی که روی کار آمد، از نظر سیاسی جنسی شبیه کارگزاران داشت. اصلا این دولت چنین افرادی را برای پیشبرد امور میخواست؛ حسن روحانی خواهان فنسالارها بود. او آنها را کنار بوروکراتها نشاند تا کابینهای پیشرو برای دوران گذار از احمدینژاد داشته باشد. نامهنیوز نوشت؛ زمان گذشت و انتخاباتی دیگر فرا رسید؛ حالا دیگر هاشمی نبود، رئیس دولت اصلاحات هم شرایط متفاوتی با سال ۹۲ داشت، اما این وسط یک تغییر دیگر هم رخ داده بود. کارگزاران از همیشه قدرتمندتر شده؛ کارگزاران قدرت داشت.
حتی وقتی نسخه نامزد پوششی پیچیده شد، این عضو ارشد کارگزاران بود که در کنار روحانی و پابهپای او در انتخابات حاضر شد. بگذریم؛ به امروز برسیم... کارگزاران برای سیاست ایران برنامههایی دارد. میتوان این گزارهها را در این مورد کنار هم قرار داد: ۱ - نباید با راست رقابت کرد؛ باید با راست حکومت کرد. این نخستین تز آنهاست. همین هم هست که روحانی رئیسجمهور مطلوب آنهاست و برای ریاست مجلس لاریجانی را ترجیح میدهند و حتی به وقتش برای ناطقنوری فرش قرمز پهن کرده بودند. این تکنوکراتها هر چه در توان داشتند، انجام دادند تا پای محمدرضا عارف در قدرت سفت نشود. هم در خفا سطح سیاستورزی او را کنترل کردند و هم در عیان گفتند که نقد لاریجانی را به نسیه عارف ترجیح میدهند. پس این شد گام اول؛ «صدارت از آن راستگرایان». ۲ -، اما وقتی از راست سخن میگوییم، منظور ما و کارگزاران تمام جناح اصولگراست؟
طبعا پاسخ این سوال منفی است. آنها همینجا بخش دوم این پروژه را نوشتهاند: ایجاد شکاف عمیق در جناح اصولگرا. آنها قدرت را به یک طیف تقدیم میکنند و تا حد توان طیفهای دیگر را از آن محروم میکنند. بنای آنها این است: بازسازی جناح اصولگرا نه با هیبت چپهای این جناح که با شکل و شمایل راستگرایان سنتی و راستگرایان میانهرو. ۳ - آنسوتر از راستگرایان، آنها با اصلاحطلبانی مواجهند که تمام مقدمات بازگشت به قدرت رسمی را آماده کرده و دلخوش به این بودند که دوران نشستن روی صندلیهای قدرت فرارسیده است. شوک اول را روحانی به آنها وارد کرد. تا توانست مقابل آنها ایستاد و یک محافظهکار تمامعیار را به رخ آنها کشاند. دست آنها از «کشور» کوتاه و به همان «شهر» محدود شد. با چنین پیشزمینهای کارگزاران پروژه خود را برای آنها هم کلید زده است. ۴ - باید چند کار همزمان انجام بدهند. الف: ساختن تصویر تندروها و رادیکالها از سایر طیفهای اصلاحطلب. ب: تصویرسازی از قرابت بیش از اندازه با گفتمان مستقر در سطح عالی قدرت اجرایی برای خود. ج: جایگزین هاشمیرفسنجانیشدن برای ارتباط اصلاحطلبان با حاکمیت. کارگزاران در جلسات خصوصی این روزهای خود یک کار مهمتر هم دارند: «پیداکردن رئیسجمهور ۱۴۰۰». فعلا که لاریجانی را رو کردهاند؛ تجربه، اما نشان داده که آنها با یک دست بازی نمیکنند. نامزد پنهان آنها کیست؟ این سوال مهمی است.
چرا شاهد کولبری هستیم؟
حسین راغفر طی یادداشتی با عنوان «چرا شاهد کولبری هستیم؟» در اعتماد نوشت: نخستین پرسشی که در مقابل سیاستگذاران وجود دارد این است که آیا دیگر کشورهای صنعتی و پیشرفتهای که فاقد منابع غنی زیرزمینی هستند اغلبشان از راه کولبری کسب درآمد میکنند یا نه؟ پرسش این است که چرا این دسته از مشاغل در کشور ما هر روز متداولتر میشود. علت اصلی را باید در اقتصاد کشور جستوجو کرد؛ شاهراهی که در آن درآمدهای اصلی از طریق فروش منابع طبیعی و منابع خام حاصل میشود. اصلیترین منبع درآمدهای فعالان اقتصادی در کشور جلب و جذب درآمدهای حاصل از فروش منابع طبیعی است که در اشکال تجارت به معنای واردات، فعالیتهای سوداگری خرید و فروش زمین، مصرف گرایی، ساخت ویلا، سفرهای خارج از کشور و فعالیتهای دلالی پول سرمایهگذاری میشود. چنین اقتصادی قادر به خلق شغل برای اقشار محروم نیست.
همچنین اقتصادی که مبتنی بر رانتهای (درآمدهای) حاصل از فروش منابع طبیعی و خام است قادر به خلق شغل صنعتی وتولیدی نیست. اما در شرایط کنونی همزمان، رشد جمعیت کشور مستلزم خلق سالانه بالغ بر یک میلیون شغل است. مشاغل جاری نیز فاقد ارزش افزوده کافی هستند. به همین دلیل بخش قابل توجهی از نیروی انسانی کشور در برنامهریزی بخش عمومی و دولتها نیستند. در چنین شرایطی شاهد رشد مشاغل پرمشقتی مانند کولبری هستیم. بیتردید اقتصاد ناتوان وعلیلی که برخی از سیاستگذاران آن در کانونهای تصمیمگیری تنها منافع کوتاه مدت و بدون برنامهریزی را در نظر میگیرند بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را در بر نمیگیرد. منابع کشور به آن دسته از فعالیتهایی تخصیص داده میشود که فعالیتهای نامولد و سوداگری هستند. درحالی که منابع عظیم تخصیص داده شده به همین بخشهای سوداگرانه که از انرژی یارانهای و ارزان متعلق به نسلهای حاضر و آینده ارتزاق میکند میتواند برای ایجاد شغل برای میلیونها جوان کشور اختصاص داده شود. منابع کشور باید صرف توسعه فعالیتهای اقتصادی هر منطقه شود. در منطقههای مرزی کردستان که هوا کوهستانی است، کشاورزی و دامداری و صنایع وابسته باید محور توسعه منطقه شود. متأسفانه این دسته از صنایع که محور توسعه منطقه کردستان و غرب کشور میتوانند باشند مغفول ماندهاند و هنگامی که دولتها منابعی را به آنها تخصیص میدهند سرمایهگذاریهای غلط، ناکارآمد، پرهزینه و بدون توانایی در خلق شغل و بیارتباط با ظرفیتهای منطقهای صورت میگیرد.
به عنوان مثال دولت تاسیس دو کارخانه ذوبآهن با ظرفیتهای ۴۰۰ هزارتن ذوب آهن در سال را در این منطقه تصویب میکند که نهادهای سنگ آهن آن از کرمان به آنجا منتقل شود.
ضمن اینکه ایجاد چنین موقعیتهایی در منطقه با ظرفیتهایی کمتر از ۱۰ میلیون تن به هیچوجه منطقی و اقتصادی نیست. به همین دلیل واحد ذوبآهن میانه نیز با ظرفیت نازلتر از آنچه برای آن سرمایهگذاری شده است کار میکند یا به صورت معلق به فعالیتش ادامه میدهد. با همه محدودیتهایی که تحریمهای اقتصادی در کشور اعمال کرده است اصلیترین مشکل اقتصادی در ایران تخصیص منابع در چرخه فعالیتهای سوداگری و نامولد است.
چنانچه این منابع بر اساس استراتژی توسعه صنعتی کشور و جهت نیل به اهداف مشخصشده سرمایهگذاری شوند و شاهد ردیابی مناسبات فاسد از سوی سیاستگذاران دلسوز باشیم؛ با مشکلات اقتصادی کنونی در کشور مواجه نخواهیم بود.
فیلتیرینگ معکوس ایران!
روزنامه جوان در گزارشی در مورد از دسترس خارج شدن برخی اپلیکشنهای ایرانی گوگل و اپل نوشت: پس از تحریم اپلیکیشنهای ایرانی نظیر اسنپ و تپسی برای کاربران ایرانی از سوی شرکت اپل حالا نوبت به گوگل پلی رسیده که در ادامه سیاستهای تحریم و فیلترینگ وارونه برخی از نرمافزارهای ایرانی را روی کاربران خودمان ببندد. ماجرای فیلترینگ معکوسی که از سوی این شرکتها برای مدیریت فضای مجازی کشورمان در حال رخ دادن است، هشداری جدی است که گوشزد میکند در صورت ادامه وابستگی کشورمان در حوزه فضای مجازی به امریکا و غرب در آیندهای نهچندان دور با چالشهای جدی در حوزههای زیرساختی مواجه میشویم؛ موضوعی که تنها موجب چالش برای برخی کاربران نرمافزارهایی نظیر اسنپ و تپسی و کساد شدن بازار صدها رانندهای که از طریق این اپلیکیشنها امرار معاش میکنند، نمیشود بلکه میتوان زیرساختهای الکترونیکی کشور و شبکههای مالی و شاهرگهای اقتصادی ایران را فلج کند، کمااینکه ارائه نشدن نرمافزارهای بانکی در اپاستور بخشی از بانکداری الکترونیکی را مختل کرده است.
تحریم شدن کاربران ایرانی از نرمافزارهای غیرایرانی شاید چندان عجیب نباشد، اما تحریم شدن نرمافزارها و اپلیکیشنهای ایرانی برای کاربران ایرانی موضوعی است که عمق وابستگی فضای مجازی ما را به دنیای غرب نشان میدهد و گوشزد میکند حوزه نبرد با ایران وارد مرحله تازهای شده است؛ مرحلهای که میتواند تمام کشور را چالش جدی مواجه کند.
وابستگی در همه لایهها روحالله مؤمننسب، کارشناس فضای مجازی به «جوان» میگوید: «کشور ما در تمامی لایههای فضای مجازی دچار وابستگی است. ۹۷ درصد گوشیهای موبایل و تمام کامپیوترها و تجهیزات مخابراتی ما از خارج وارد میشود و به لحاظ سختافزاری کاملاً وابسته هستیم و هر کدام از این موارد اگر تحریم شود، میتواند برای کشور ما معضل ایجاد کند. در لایه شبکه، اپلیکیشن و سیستمعامل تا نرمافزارهای کاربردی - خدماتی و محتوایی و همچنین سیستمعاملهایی همچون ویندوز و اندروید همه و همه امریکایی هستند. از سوی دیگر به لحاظ محتوایی هم بیشترین حجم فیلمها و محتواهای صوتی و تصویری یا خارجی است یا تحت استانداردهای خارج از کشور هستند.»
وی تصریح میکند: «سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی کشورمان مقرراتی را که در امریکا تصویب میشود با قوانین ما تنظیم میکند در نتیجه حتی قوانین و مقررات ما درباره فضای مجازی هم با امریکا تنظیم میشود. حالا گوگل پلی یا اپاستور یکسری از نرمافزارهای ما را حذف کردهاند، اما در قدم بعدی میتوانند کاری کنند که حتی نرمافزارهایی که روی اندروید یا آی او اس نصب است، کار نکند. در مرحله بعد میتوانند در لایه نتورک یا اینترنت به راحتی ایپیها و دامنههای ما را ببندند، زیرا ما این دامنهها را از جایی به نام مرکز «ایکن» میگیریم که این مرکز تحت نظارت وزارت دارایی امریکا کار میکند.»
مذاکرهای برای باخت «مذاکره میکنیم» این واکنشی است که وزیر ارتباطات در برابر تحریم نرمافزارهای ایرانی در اپاستور داشته است؛ موضوعی که ماجرای مذاکرات هستهای و برجام را در ذهن تداعی میکند؛ برجامی که نافرجام ماند. مؤمننسب هم معتقد است چنین معضلاتی با مذاکره قابل حل نیست. وی با اشاره به مذاکرات وزیر ارتباطات دولت یازدهم با مدیر تلگرام میافزاید: «این مذاکره نه فقط نتیجهای نداد، بلکه تلگرام ما را به تمسخر گرفت. چنین مذاکراتی حتی اگر به نتیجه برسد، نتیجهای دو سر برد برای طرف مقابل است و هیچ چیزی دست ما را نمیگیرد.»
مؤمننسب میگوید: «وقتی آنها به این شکل سلبی با ما برخورد میکنند بهتر است از طریق دانشگاهها در حوزه فضای مجازی به استقلال برسیم.
انتقاد روزنامه آمریکایی از پاکسازی قومی برنده صلح نوبل
کیهان در گزارشی از واکنشها به مواضع آن سانگ سوچی که پیشتر به خاطر دریافت جایزه صلح نوبل شهرت یافته بود، نوشت: ارتش میانمار در جدیدترین جنایت خود علیه مسلمانان این کشور، چهار روستای دیگر را آتش زد و ساکنان آنها را یا کشت و یا فراری داد. گفته میشود شمار جانباختگان نسلکشی مسلمانان میانمار از مرز ۳۵۰۰ نفر هم گذشته است.
مرگبارترین و جنایتبارترین برخورد دولت میانمار علیه اقلیت مسلمان روهینگیا طی دهههای اخیر در حال جریان است. این جنایت در سرزمینی روی میدهد که رهبر آن «آنگ سان سوچی» برنده جایزه صلح نوبل است، سیاستمداری که گویا تنها در دوران حصر و دوری از سیاست بلد بود شعارهای آزادیخواهانه و دفاع از اقلیتها را سر دهد و به زودی با رسیدن به قدرت شخصیت بزک شده وی ترک خورد. وی بارها آماج حملات رسانههای مختلف قرار گرفته است، چراکه نه تنها اقدامی برای توقف این جنایتها انجام نمیدهد بلکه حتی کشتار مسلمانان روهینگیا را از اساس انکار میکند. در سایه این بیتوجهی ارتش و بوداییان افراطی میانمار همچنان در حال سلاخی مسلمانان هستند.
در این ارتباط پایگاه «روهینگیا بلاگر» اعلام کرده تعداد واقعی مسلمانان غیرنظامی روهینگیا که توسط ارتش میانمار کشته شدهاند، بیش از ۳۵۰۰ نفر است. بنابر این گزارش، طی روزهای جمعه و شنبه گذشته بیش از ۵۰ هزار نفر دیگر از روستاییان روهینگیا آواره شدهاند. طبق این گزارش، طی همین دو روز، ۴ روستای دیگر در این منطقه توسط نیروهای ارتش میانمار و افراطگرایان راخین به آتش کشیده شدهاند. «بگوم»، پیرزن ۷۰ ساله روهینگیا یکی از افرادی بود که روز جمعه پس از آنکه افراطگرایان و ارتش میانمار روستای محل زندگی او را به آتش کشیدند، در آتش سوخته و جان خود را از دست داد. روز جمعه همچنین در روستای «چینتاما» واقع در منطقه «بوتیدانگ» استان راخین یک گور دستهجمعی کشف شد، اما سربازان ارتش اجازه حفاری در این منطقه را ندادند. حمله ارتش میانمار به مسلمانان استان راخین باعث شده که از اول شهریور تاکنون نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر از مسلمانان به سمت مرزهای بنگلادش فرار کنند، این درحالی است که برخی منابع اعلام کردهاند که ارتش میانمار با هدف ممانعت از بازگشت مسلمانان آواره مرزها را مینگذاری کرده است.
از سوی دیگر ستوننویس روزنامه «نیویورک تایمز» در گزارشی ضمن ذکر جزئیاتی از وقایع دردناک کشتار مسلمانان در میانمار اعلام کرد: «آنگ سان سوچی، این شرمآور است.» نیکلاس کریستف با زبان طعنه نوشت: «سوچی برنده دوستداشتنی جایزه صلح نوبل در حال ریاست بر یک پاکسازی قومی است که در آن روستاها سوزانده شده، به زنان تجاوز میشود و کودکان سلاخی میشوند.» وی تاکید کرد که «سوچی عمیقا اعتقاد دارد که روهینگیاییها آدمهای بیگانه و خارجی و دردسرساز هستند، علاوه بر این وی تبدیل به یک سیاستمدار عملگرا شده و میداند هرگونه همدردی با مسلمانان برای حزب وی فاجعهبار خواهد بود.»
دبیرکل جنبش انصارالله یمن نیز در سخنرانی به مناسبت عید غدیر به جنایتها در میانمار اشاره کرد و گفت: «آن چیزی که در این کشور روی میدهد با تحریک آمریکاییها و با حمایت اسرائیلیهاست.»
همچنین «نی سان لوئین» یک فعال سیاسی و وبلاگنویس روهینگیایی در گفتوگو با فارس اعلام کرده «در حملات اخیر به اقلیت روهینگیا، فقط در یک روستا ۱۰۰۰ نفر و در یک روستای دیگر ۱۵۰۰ نفر کشته شدهاند.» وی گفت: «ما آمار کشتهها را حداقل ۴۰۰۰ نفر اعلام میکنیم، ولی مطمئنا آمار بیشتر از این است، ولی کسی حق ورود به روستاها و کسب آمار دقیق را ندارد.» به گفته لوئین، «تاکنون حدود ۳۰۰ هزار نفر از روهینگیاییها وارد بنگلادش شدهاند و ۲۰۰ هزار نفر دیگر یا پشت مرزها هستند یا درصدد یافتن راهی برای رسیدن به مرز.»