مستند «انقلاب جنسی» که به وضعیت جنسی در ایران و کشورهای غربی میپردازد، در حالی در وب سایتهای عرضه محصولات سمعی و بصری عرضه شده که حاوی صحنههای غیرمنتظره و دیالوگهای بیسابقه درباره روابط جنسی در ایران و دیگر کشورها و در عین حال اشتباهات فاحش به دلیل ضعف تیم سازنده است؛ اما یک درصد ممیزی فیلمهای سینمایی، متوجه این مستند نشده و این فیلم با استانداردهایی متفاوت عرضه شده است.
به گزارش «تابناک»؛ در سالهای اخیر، مستندهایی درباره روابط جنسی در ایران ساخته شده اما معمولاً حاوی مطالبی سربسته و کلی بوده و به دلیل خطوط قرمز موجود، از حدی فراتر نرفته است. شاید پیش از این، شفاف ترین اشاره به مسائل جنسی در یک اثر ایرانی، در مستند «فقر و فحشا» مسعود ده نمکی رخ داده باشد اما اکنون اوضاع تغییر کرده و حسین شمقدری آقازاده جواد شمقدری، رئیس اسبق سازمان سینمایی، مستند «انقلاب جنسی» را عرضه کرده است.
حسین شمقدری در این مستند کوشیده در ابتدا رعایت اخلاقیات جنسی نظیر ارتباط با یک شخص در کشورهای غربی و ارتباط با چند نفر در ایران را به تصویر بکشد و به این تناقضها اشارات خام دستانهای داشته و در ادامه به نقد غرب پرداخته و با چند گفت و گوی خیابانی که طبیعتاً مستند آماری محسوب نمیشود، چنین استنباط کرده که مردان غربی، به مردان و زنان غربی، به زنان گرایش جنسی بیشتری دارند.
البته نوع پرسش مطرح در غرب به گونهای نیست که چنین برداشتی را ایجاد کند، ولی در نهایت مستندساز که به دنبال چنین پاسخی بوده، جمع بندی خود را این گونه ارائه میدهد و در نهایت بدون ارائه راهکار عملیاتی، این مستند را به سرانجام میرساند و در پایان تأکید میکند این مستند «ادامه دارد» و ظاهراً قرار است چنین مسائلی محملی برای کاسبی عدهای شود که نه در این زمینه تحصیلات تخصصی داشته و نه شناخت صحیحی از غرب، مسیحیت، اسلام و رفتارهای جنسی و سیر تحول این رفتارها در مغرب و مشرق زمین دارند.
اشتباهات فاحش در این مستند که ادعا شده بر پایه پژوهش ساخته شده، نشان میدهد مستندساز بدون درک عمیق از آنچه به سراغش رفته، به دنبال ساخت مستندی درباره مسائل و روابط جنسی بوده و طبیعتاً «انقلاب جنسی» تعبیری دهان پرکن و بازاری برای چنین مستند ضعیف است که یک بازار بزرگ را در ایران هدف گرفته است.
در بخشی از این مستند، پسرِ شمقدری به یکی از موزههای غربی میرود و با اشاره به اینکه در طول تاریخ مجسمه حضرت مریم پوشیده بوده، مجسمهای با نام «مریم مقدس مگدلنه / Mary Magdalene» را نشان میدهد و تأکید میکند، این مجسمه حضرت مریم پس از انقلاب جنسی در اروپاست و پس از انقلاب جنسی، حتی مجسمه حضرت مریم را نیز برهنه میسازند! این نشان میدهد مستندساز برای تطبیق تخیلاتش با واقعیت حتی یک سرچ در اینترنت نکرده است.
اشخاصی با سواد متوسط نیز میدانند مریم «مجدلیه / Magdalene» کیست و داستانش را شنیدهاند. مریم مجدلیه که به دلیل کمسوادی این مستندساز به عنوان مریم مگدلنه خوانده شده و به جای حضرت مریم مادر حضرت مسیح جا زده میشود، در واقع یک زن هرزه (و به روایتی مورد اتهام قرار گرفته) بود که حضرت عیسی (ع) شفیع او شد. مردم قصد سنگسارش را داشتند که مسیح مانع آنها شد و گفت هرکس تاکنون گناهی مرتکب نشده، سنگی زند و این گونه بود که همه سنگها را انداختند و مریم مجدلیه به عنوان یکی از یاران مسیح و قدیس شد.
در بخش های دیگر با گفت وگوهای خیابانی در تهران و کشورهای اروپایی، تلاش شده یک دوگانگی ارائه شود. آیا گفت و گو با چند نفر در خیابان، بیانگر وضعیت کلیت یک جامعه غربی یا جامعه ایران است؟ اگر در ایران آمارها به اندازه کافی شفاف نیست، در غرب، آمارها با شفافیت بالایی اعلام میشود و مشخص است که سن اولین ارتباطات جنسی، میزان مصرف مشروب و مواد و... چقدر است.
آیا جذابیت های طرح این پرسش که «شما از چند سالگی ارتباط جنسی داشتهاید؟» از دختران شلوارک پوش هلندی و پسرهای بلوند اروپایی باعث نشده به جای آمارهای بسیار جامع غربی، یک اثر سطحی برای رسیدن به جواب های مستندساز عرضه شود، چرا حتی در یک ثانیه از این فیلم، یک گزاره آماری عرضه نشده و همان چند نمونه خیابانی، به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شده است؟
اینکه شخصی با سطح سواد شمقدری به هلند فرستاده شده تا درباره مسائل جنسی مستند بسازد، در اوضاع و احوال کنونی مستندسازی ایران اصلاً عجیب نیست اما اینکه در این مستند ادعا شده این اثر با سرمایه شخصی ساخته شده، بسیار عجیب و دور از انتظار است. با این حال باید پرسید آیا هر شخصی در ایران میتواند با بودجه شخصی هر اثری بسازد و عرضه کند؟!
فیلمهای سینمایی که مشخصاً داستانی هستند و جنبه مستند ندارند، با جرح و تعدیلهای گستردهای مواجه میشوند و تعابیر جنسی و پوششهای نامتعارف و... که در این مستند به نمایش درمی آید، در هیچ فیلم سینماییِ داستانی دارای مجوز ارشاد به نمایش درنیامده است. حال چگونه است که چنین اثری با چنین محتوایی امکان توزیع و عرضه در شبکه نمایش خانگی و سامانه عرضه دیجیتال محصولات دیجیتال یافته است؟
آیا این استاندارد دوگانه با سازنده چنین مستند ضعیفی مرتبط است یا وضعیت عرضه آثار آنچنان بی در و پیکر است که سازمان سینمایی توان مدیریت و کنترل را ندارد و عنان از کف داده و عمدتاً ناظر وضع موجود است؟ امیدواریم متولی حوزه سینما و مستند در ایران پاسخ قانع کنندهای در این زمینه داشته باشد؟