ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه از طریق مجموعهای از استراتژیهای جدید از جمله عدم ورود به تقابل با دنیای غرب و آمریکا و تلاش برای رسیدن به جهان چندقطبی و ایجاد ائتلافهای منطقهای و بینالمللی جدید به دنبال احیای مجدد امپراتوری روسیه است؛ بنابراین این کشور تنها در چارچوب منافع خود عمل میکند و به همین علت، حوادث منطقهای و جهانی در روند اولویتهای سیاست خارجی روسیه تأثیرگذار هستند.
به گزارش «تابناک»؛ در همین راستا، یکی از مناطق پرحادثه و بحران زا که زمینه های نقش آفرینی روسیه را در صحنه تحولات بین المللی به وجود آورده، خاورمیانه است.
با این حال، اگر دکترین سیاست خارجی روسیه را بررسی کنیم، متوجه می شویم به رغم نقش آفرینی مؤثر روسیه در برخی بحران های خاورمیانه از جمله بحران سوریه، این منطقه جایگاه راهبردی مشخصی را در سیاست خارجی روسیه ندارد و می توان گفت خاورمیانه اهمیت استراتژیک چندانی برای مسکو ندارد.
همین کم اهمیت بودن و یا نداشتن استراتژی مشخص از سوی مسکو در خاورمیانه، بدین معناست که نمی توان رفتارها و ملاحظات این بازیگر را به روشنی پیش بینی کرد. از سوی دیگر، این مسأله به ما می گوید که اصول سیاست خارجی، تصمیمات، اتحادها، دوستی ها، دشمنی ها و همکاری های این بازیگر با قدرت های منطقه ای و بین المللی در خاورمیانه متغیر و صرفا مبتنی بر منافع است.
در این میان، سیاست ها و راهبرد این کشور در قبال ایران و مسائل مرتبط با ایران نیز جدا از سیاست خارجی آن در خاورمیانه نبوده است؛ مسأله ای که موجبات بدبینی بسیاری از ایرانیان نسبت به نیات مسکو در مورد ایران را فراهم آورده است.
حال باید پرسید، چه موضوعات و مسائلی در خاورمیانه وجود دارد که می تواند مسکو و تهران را از یکدیگر دور و یا احیانا به یکدیگر نزدیک کند؟ اهداف، منافع و نگرانی های یکی تا چه اندازه برای دیگری اهمیت دارد و پرسش مهم تر که مردم و یا حتی سیاستمداران ایرانی به دنبال پاسخ مشخصی برای آن هستند، این است که روسیه تا چه اندازه به دغدغه ها، منافع و اهداف راهبردی کنونی و آینده ایران در منطقه توجه دارد؟
برای پاسخ به این پرسش ها، موردی به رویکرد کرملین در سه بحران کنونی در خاورمیانه شامل بحران سوریه، یمن و اقلیم کردستان می پردازیم تا همگرایی یا تضاد احتمالی اش با رویکرد ایران را شناسایی کنیم.
بحران سوریه
روسیه و ایران تاکنون به رغم همه اختلافاتی که داشته اند، در سوریه اتحادی قدرتمند شکل داده اند که در نتیجه آن از سقوط بشار اسد جلوگیری شد. همچنین در حال تلاش برای بازپس گیری اراضی باقی مانده خارج از کنترل ارتش سوریه هستند و خود را نیز برای ورود به مذاکرات سیاسی پسا داعش برای خاتمه بحران آماده می کنند.
اما همه واقعیت روابط ایران و روسیه در سوریه این نیست. ایران و روسیه در عرصه میدانی و عملیاتی بحران سوریه بیشترین هماهنگی با ضریب بالای اعتماد را تجربه کرده اند؛ اما وقتی نوبت به فرایند و تعاملات سیاسی و دیپلماتیک می رسد، بی اعتمادی ها ظهور پیدا می کنند.
در این راستا، نمی خواهیم آنچه تاکنون در تعاملات محکم اما چالش برانگیز میان ایران و روسیه در سوریه اتفاق افتاد را بررسی کنیم، بلکه می خواهیم آنچه ممکن است حادث شود، بررسی کنیم. در همین زمینه، پاسخ به این پرسش که روسیه از این پس قرار است در سوریه چه سیاست هایی را دنبال کند برای ما اهمیت دارد.
گویا باید سیاست ها و ملاحظات یک سال آینده روسیه در بحران سوریه را در پیوند و ارتباط با انتخابات ماه مارس 2018(اسفند 96) دانست. در همین زمینه، به نظر می رسد، مسکو دو راهبرد «پیشا انتخابات» و «پسا انتخابات» را دنبال کن.
پیشا انتخابات؛ به نظر می رسد راهبرد پیشا انتخاباتی کرملین در جنگ سوریه ادامه راهبرد روسیه در شش سال گذشته است. بدین معنا که روس ها تلاش دارند بر وضعیت میدانی جنگ در سوریه مسلط شوند و موقعیت دولت اسد را تثبیت کنند.
با این حال، مسکو در راهبرد پیشا انتخاباتی خود در قبال سوریه به دنبال پیروزی نهایی میدانی است. در واقع، پوتین قصد دارد تا ماه مارس به یک پیروزی بزرگ در سوریه دست پیدا کند و با تقویت موضع خود در عرصه بین الملل به استقبال انتخابات برود.
این مسأله ای بود که سایت روسی «نیوزلند» نیز بدان پرداخت و در پاسخ به اینکه چرا شمار تلفات نظامی روسیه در یک ماه گذشته در سوریه افزایش پیدا کرد، نوشت: این تلفات بیش از هر چیز ناشی از تلاش پوتین برای پایان جنگ میدانی در سوریه تا پیش از برگزاری انتخابات ماه مارس بوده است.
این سیاست روس ها برای غلبه میدانی در جنگ داخلی سوریه و احیای حاکمیت بشار اسد(هر چند موقت!) به نظر نمی رسد در تضاد با منافع ایران باشد و می توان گفت ایران نیز از این رویکرد استقبال خواهد کرد. در واقع، می توان گفت که ایران و روسیه حداقل تا ماه مارس اهداف مشترکی را در عرصه میدانی دنبال خواهند کرد.
پساانتخابات؛ اگر فرض را بر این بگیریم که پنج ماه دیگر مسکو به اهداف خود در دوران پیش از انتخابات در سوریه نائل شود و پوتین نیز پیروز انتخابات شود ـ که احتمال آن نیز با توجه به نبود رقیب جدی در مقابل پوتین زیاد است ـ راهبرد پسا انتخاباتی آن چه خواهد بود؟
به نظر می رسد در این مرحله مسکو به صورت جدی به دنبال یک سیاست مشخصی تحت عنوان «پیشبرد مذاکرات صلح و گفتگو برای حل بحران با تمامی بازیگران عمده» خواهد بود. در واقع در این مرحله، کرملین بیش از هر زمان دیگری وارد گفت وگوهای تعاملی با آمریکا، ایران، ترکیه، عربستان و اسرائیل خواهد شد.
این مرحله ای است که می تواند شکاف و اختلافات پنهان شده میان ایران و روسیه را نمایان کند، چون در این مرحله ملاحظات روس ها ملاحظاتی چندگانه، چندجانبه و مبتنی بر داد و ستد خواهد بود که به احتمال فراوان ممکن است در راستای اهداف و منافع راهبردی جمهوری اسلامی ایران نباشد. در این موقعیت، به نظر می رسد روسیه دستور کار توافق ژنو را برای حل و فصل بحران سوریه با حضور تمامی طرفی را مدنظر خواهد داشت تا مذاکرات آستانه!
این همان چیزی است که پیش از این اشاره کردیم و گفتیم، هرجا تعاملات و مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک غالب شد، شکاف میان ایران و روسیه نیز بروز خواهد کرد که این مسأله نیز بیش از هر چیز، ناشی از بی اعتمادی طرفین به یکدیگر و به ویژه بی اعتمادی های تهران به نیات مسکو است.
اقلیم کردستان عراق
تمامی بازیگران و حتی آمریکا (به جز اسرائیل) با همه پرسی استقلال اقلیم کردستان صراحتا مخالفت کرده اند. در این میان، موضع روسیه، متناقض و بعضا آزاردهنده بوده است، چون شفاف با همه پرسی و استقلال اقلیم کردستان مخالفت نکرد و در مواقعی نیز شاهد حمایت آنها از همه پرسی بوده ایم.
اساساً روسها درباره کردهای عراق بر سر یک دوراهی قرار گرفتهاند؛ یک رویکرد معتقد است، فرآیند تاریخی کردها و جنگی که اکنون در آن با داعش درگیر هستند، منجر به تشکیل دولت کرد های عراق خواهد شد و روسیه چارهای جز به رسمیت شناختن دولت مستقل کردی ندارد. اما رویکرد دوم این است که روسیه باید در جهت حفظ و تقویت روابط با متحدان منطقهای خود، از جمله ایران، عراق، ترکیه و سوریه که ثبات فعلی منطقه را به نفع روسها حفظ میکنند، دست از حمایت از کردها و حمایت از برگزاری رفراندوم استقلال کردها بردارد.
با این حال، به نظر می رسد روس ها به اقلیم کردستان به عنوان یک فرصت جدید نگاه می کنند. در آخرین قرارداد نفتی بین روسیه و مسئولان کردستان عراق، که برای بسیاری از کارشناسان به منزله چراغ سبز روسیه برای برگزاری رفراندوم نیز تلقی شد، شرکت روسنفت به یکی از بزرگترین شبکههای انتقال نفت با ظرفیت ۷۰۰ هزار بشکه در روز در این منطقه دست خواهد یافت و قرار است تا پایان سال ۲۰۱۷ ظرفیت این شبکه به یک میلیون بشکه روزانه افزایش یابد. برمبنای این قراردادها، روسیه به یکی از ثروتمندترین مناطق نفتی خاورمیانه دست خواهد یافت، به گونهای که حجم نفت قابل استحصال این منطقه ۴۵ میلیارد بشکه و حجم گاز قابل استحصال آن ۵. ۶۶ هزار میلیارد متر مکعب گاز برآورد شده است.
همچنین، ویکتور سیماکوف، سرکنسول روسیه در اربیل در خصوص مسأله اعلام استقلال اقلیم کردستان، اعلام کرده است: «روسیه به شرطی که دستهای خارجی و بیگانه در اعلام استقلال استانهای عراق از جمله اقلیم کردستان، دخیل نباشند، از این استقلال حمایت میکند.» ابهام و رویکرد محتاطانه روسیه درباره رفراندوم استقلال کردستان عراق، با فهم همین موضعگیری سیماکوف به روشنی مشخص میشود.
رویکردی که البته روس ها نمی خواهند آن را در حال حاضر قاطع دنبال کنند؛ در واقع هرچند شاید آن ها از استقلال اقلیم کردستان حمایت کنند، نمی خواهند اولین کشوری باشند که دست به شناسایی اقلیم کردستان به عنوان یک واحد مستقل بزنند.
به هر ترتیب، در این مسأله، هرچند راهبرد روس ها محتاطانه و پراگماتیستی است، در تضاد آشکار با اهداف امنیتی و منطقه ای جمهوری اسلامی ایران است، چون موضع حمایتی آن ها می تواند نقش عمده ای در کاهش فشارها بر اقلیم کردستان و در ادامه تحمیل پیامدهایی بر ایران در مرزهای فوری اش داشته باشد.
یمن
در بحث های یمن روسیه بی تفاوت نیست، اما حساسیتی که روسیه در اوکراین و سوریه دارد به مراتب در یمن کمتر است. زیرا از لحاظ موقعیت استراتژیک، منابع، قدرت اقتصادی آن کشورها در اولویت بالاتری نسبت به یمن هستند.
هرچند یمن موقعیت استراتژیک باب المندب را دارد، از لحاظ ثروت، منابع در بازار یمن و درآمد ناشی از کار تجاری، اقتصادی و سرمایه گذاری، این کشش را یمن نسبت به کشورهای دیگر که روسیه حساسیت بالاتر دارد، کمتر است به همین دلیل است که موضع گیری روسیه به آن شدت در قضایای یمن مشهود نیست، با وجود اینکه روسیه این حساسیت را دارد، آن را در سطح پایینی بروز می دهد.
به طور کلی، هر چند نقش روسیه در یمن بیطرفانه به نظر می رسد، نمی توان چندان به این موضوع امیدوار بود. در حال حاضر آن ها یمن متحد را در راستای منافع خود می دانند و تا حدود زیادی به رویکرد عربستان در جنگ یمن همراه هستند.
این را به خوبی با قطعنامه 2216 شورای امنیت در قبال یمن و رویکرد روسیه در مورد آن را مشاهده کردیم؛ جایی که رأی ممتنع مسکو باعث شد تحریمهایی تسلیحاتی علیه گروه انصارالله، ممنوعیت سفر علی عبدالله صالح، تحریم عبدالملک الحوثی رهبر جنبش انصارالله و درخواست از این جنبش برای تحویل دادن قدرت به وجود آید.
به نظر می رسد، در ماجرای یمن نیز مسکو تصمیم گرفته بر پایه منافع کلی خودش عمل کند و بیش از هر چیز با در نظر گرفتن ملاحظات ریاض، تلاش دارد دولت مقتدر، مستقل و منسجمی در آنجا تشکیل شود.
مسکو انتخاب می کند؟
در نهایت باید گفت، همان طور که در گذشته نیز شاهد بودیم، ترس، نگرانی و بی اعتمادی در آینده نیز بر روابط ایران و روسیه سایه خواهد افکند. مسأله ای که ـ همانطور که گفته شد ـ بیش از هر چیز ناشی از فقدان یک استراتژی مشخص از سوی روس ها در قبال خاورمیانه و به ویژه ایران بوده است.
هر چند در یک تحلیل رئالیستی، دوست و دشمن دائمی وجود ندارد و صرفا منافع دائمی وجود دارد و انتخاب ها نیز براساس منافع است، گویا وقت آن رسیده است که مسکو انتخاب کند؛ انتخاب بین دوست و دشمن، بین همراه و رقیب و خودی و غیرخودی در خاورمیانه. این انتخاب می تواند یک بازیگر منفرد باشد و یا یک بلوک مستقل! این انتخاب را آمریکایی ها کرده اند و به نظر می رسد، روس ها نیز در آینده ای نه چندان دور باید انتخاب کنند.