واژهها همواره راهگشایند. وقتی کم میآوریم به واژهها متوسل میشویم و آنها گره از کارمان میگشایند. اما گاهی واژهها نیز کم میآورند. آن گاه که سخن از انسان است و اراده و تلاش او، واژهها نیز درمی مانند؛ و یکی از همین بزنگاهها هنگامی است که یک زن در دهه هشتم زندگیاش چنان اوج بگیرد که نام خود و کشورش را پرآوازه کند. بانویی که پیری و خستگی برایش معنایی ندارد و نادیده و ناخوانده میتوان مدعی شد که عشق در همه زندگیاش موج میزند.
سخن از بانویی است که این روزها نام او در بسیاری از برنامههای خبری و شبکههای اجتماعی اعلام میشود. فاطمه حشمتی 83 ساله بیشک با بسیاری از همسن و سالهای خود متفاوت است. قهرمان ملی و بینالمللی که در مسابقات دو و میدانی پیشکسوتان به همه نشان داد که عشق به زندگی سن و سال نمیشناسد و زنان ایرانی در کنار مادر (مادر بزرگ) و همسر بودن، میتوانند درعرصههای ورزشی نیز موفق باشند و بدرخشند.
مسیر زندگی فاطمه، این بانوی شیرازی 26 سال قبل وقتی از سوی یکی از مربیان شناسایی شد، تغییر کرد و در نهایت رقابتهای بینالمللی چین آوردگاهی شد تا او بتواند در رقابتهای پیادهروی و دو و میدانی به مدالهای طلا و برنز دست پیدا کند. زندگی فاطمه حشمتی که با داشتن تعداد زیادی نوه و نتیجه پر از انرژی و انگیزه است، میتواند الگوی بسیاری از زنان ایرانی باشد. او از سالها تلاش و پشتکار در کنار وظایف مادری و همسرداری گفت و تأکید کرد زندگی رسیدن به خط پایان نیست و باید آن را در همین مسیری که بسرعت طی میکنیم، بیابیم.
زندگی خط پایان ندارد
هنوز هم خودش را یک بانوی جوان میداند و سالهاست که به شکل منظم هر روز در باشگاه ورزشی حاضر میشود. البته فاطمه خانم سالهاست که برای زنان شیرازی یک الگوست. در 83سالگی هنوز هم میدود و در رقابتهای بینالمللی شرکت میکند. سالها کار در اتاق عمل بیمارستانهای مناطق جنگی و جانبازی از جمله افتخاراتی است که همواره از آن یاد میکند. او به زندگی نگاه زیبا و خاص خودش را دارد و میگوید: «قهرمان شدن در زندگی یعنی سه چیز: ساده زیستی، آرامش و داشتن نظم». قهرمانی اخیر او در رقابتهای بینالمللی پیشکسوتان در چین بهانهای شد تا با او دفتر زندگیاش و افتخاراتی را که تاکنون کسب کرده است، ورق بزنیم.
من در روستای «دوان» در نزدیکی کازرون بهدنیا آمدم. پدرم کارمند شرکت نفت بود و 8 سالم بود که به خاطر کار پدر مجبور شدیم به آبادان برویم. سالهای زندگیام در آبادان پر از خاطرات طلایی است. روزگاری که آبادان واقعاً آباد و «آبادان» بود و یکی از شهرهای زیبای ایران محسوب میشد. قبل از اینکه به آبادان برویم علاقه زیادی به کوهنوردی داشتم و از همان کودکی در اطراف روستا کوهنوردی میکردم. با بچههای همسن و سال خودم طناب بازی میکردم و گاهی هم با هم مسابقه دو میدادیم. در آبادان نیز ورزش را رها نکردم و در کنار کمک به مادرم ورزش میکردم. از وقتی به یاد میآورم، از «یک جا نشستن» بیزار بودهام و همیشه دوست داشتم جنب و جوش داشته باشم. زندگی برای من جذابیت خاصی داشت و همیشه دوست داشتم سالم باشم.
در آبادان به مدرسه رفتم و بزرگ شدم و ازدواج کردم و خانواده تشکیل دادم و صاحب 7 فرزند شدم. در کنار کار در خانه و رسیدگی به بچهها به پارک میرفتم و پیاده روی میکردم. هیچگاه پیاده روی را ترک نمیکردم و بچهها را هم تشویق میکردم که با من پیاده روی کنند. رسیدگی به بچهها خیلی سخت و دشوار بود، اما من از این فرصت هم استفاده میکردم و با بازی بچهها همراه میشدم تا بتوانم جنب و جوش داشته باشم.
در کنار رسیدگی به بچهها و انجام کارهای خانه، در بیمارستان هم کار میکردم. تجربه زیادی در زمینه کار در اتاق عمل داشتم و در روزهای موشکباران در اتاق عمل بیمارستان به پزشکان در جراحیها کمک میکردم. کارمند دانشگاه علوم پزشکی بودم و در قبال مردم خودم احساس مسئولیت میکردم. عراق هر روز آبادان را بمباران میکرد و من دو سال و 6 ماه(بهرغم اینکه میتوانستم آبادان را ترک کنم) ماندم و زیر بمباران دشمن در بیمارستان کار کردم. یک بار بر اثر موج گرفتگی ناشی از اصابت موشک مجروح شدم و بعد از درمان دوباره به بیمارستان بازگشتم.
25 درصد جانباز شدم و همیشه تلاش داشتم به وظیفهام عمل کنم. آن دوران یکی از فصول افتخارآمیز زندگی من به حساب میآید. بعدتر به شیراز بازگشتیم و ماندگار شدیم. بچهها که بزرگتر شدند من هم فرصت بیشتری پیدا کردم تا ورزش کنم.
او ادامه داد: هر روز صبح به بوستان ایرانی که در نزدیک خانه بود میرفتم و پیاده روی میکردم. گاهی اوقات سرعت را بالا میبردم تا ضربان قلب را بالا ببرم. در گوشهای از پارک نیز تعدادی از بانوان مشغول ورزش صبحگاهی بودند. مرضیه تنگستانی مربی آنها بود و با دیدن من نزدیک آمد و پرسید، ورزشکار هستم؟ گفتم ورزش میکنم ولی تا به امروز به باشگاه ورزشی نرفتهام. او از من دعوت کرد تا به باشگاه ورزشیاش بروم و در آنجا تمرین کنم. او مربی آمادگی جسمانی و ایروبیک بود و با روی باز از من استقبال کرد. همان روزهای اول استعدادم رانشان دادم و او نیز چند باری از من تست گرفت و گفت، فیزیک من و همچنین تمریناتی که سالها انجام دادهام برای حضور در رقابتهای دو و میدانی و پیاده روی پیشکسوتان مناسب است. باور نمیکردم که میتوانم در مسابقات شرکت کنم. آن موقع 57 سال داشتم اما انگیزهام مثل یک جوان 20 ساله بود. یک هفته بعد از حضورم در باشگاه همراه او در رقابتهای پیادهروی کشور در اردبیل شرکت کردم و به مقام نایب قهرمانی دست پیدا کردم. این نخستین حضورم بود و از اینکه دوم شدم خیلی ناراحت بودم. خانم تنگستانی به من دلداری داد و گفت این نخستین حضور تو است و فقط برای یادگیری شرکت کرده بودی. از همان روز انگیزه زیادی پیدا کردم و میخواستم به همه نشان بدهم در هر سن و سال میتوان قهرمان شد. هر روز مرتب به باشگاه میرفتم و آمادگی جسمانی و ایروبیک کار میکردم و بعد از آن نیز استخر میرفتم. تمرینات استقامتی انجام می دادم و در رقابتهای قهرمانی کشور در نیشابور قهرمان شدم. هیچگاه آن روز را فراموش نمیکنم. همه به من نگاه میکردند و تبریک میگفتند. مربیام میگفت این شروع کار است و باید در عرصههای بینالمللی نیز موفق شوم. سال 2010 «رقابتهای مستر» در شهر دوبی نخستین میدان بینالمللی بود که حضور پیدا کردم و در مسابقات پیاده روی مقام اول را کسب کردم. بسیاری از شرکتکنندهها که از کشورهای مختلف دنیا آمده بودند باور نمیکردند که یک زن در این سن و سال از ایران در این رقابتها مقام کسب کند. من با افتخار به همه میگفتم من یک ایرانی هستم زنان ایرانی چنین توانی دارند. برای حضور در این رقابتها خانم تنگستانی با نامه نگاری با دانشگاه علوم پزشکی و فدراسیون دو ومیدانی بخشی از هزینهها را تأمین میکرد و بخشی را نیز خودش و من پرداخت کردیم. سال 2011 نیز بار دیگر در رقابتهای مالزی قهرمان شدم و جالب اینکه وقتی بلندگوی ورزشگاه نام مرا بهعنوان قهرمان اعلام کرد تازه فهمیدم که قهرمان مسابقات شده ام. پس از آن در رقابتهای مختلف کشوری و انتخابی شرکت میکردم تا اینکه بهعنوان نماینده ایران به مسابقات بینالمللی چین اعزام شدم. روز مسابقه وقتی به شرکتکنندهها نگاه کردم متوجه شدم بسیاری از آنها از من 10 الی 20 سال جوانتر هستند اما انگیزه من بیشتر از آنها بود. در کنار ورزش در تغذیهام نیز دقت میکردم و هیچگاه غذای چرب یا نمک زیاد نخوردم. در پارک یا مکانهای عمومی وقتی با زنان همسن و سال خودم مواجه میشوم که در گوشهای نشسته یا احساس پیری و ناتوانی میکنند سعی میکنم با روحیه دادن آنها را به ورزش تشویق کنم. به آنها میگویم جوان بودن به سن و سال نیست و با ورزش میتوانند همیشه جوان بمانند. از دیدن زنان سالخورده که تحرکی ندارند ناراحت میشوم و اینها همیشه از زندگی ناراضی هستند. یکی از دخترانم از دنیا رفت اما با وجود این ورزش را رها نکردم و امروز که صاحب تعداد زیادی نوه و نتیجه هستم خودم را خوشبخت میدانم زیرا با ورزش سالم زندگی کردهام.
رقابتهای بین المللی چین آخرین آوردگاهی بود که فاطمه حشمتی در آن حضور پیدا کرد. وی با کسب یک مدال برنز و یک مدال طلا بهترین نتیجه را کسب کرد. او با خوشحالی از آن لحظات اینگونه میگوید: در مسابقات پیاده روی 1500 متر سن من از همه بیشتربود اما با وجود این سعی میکردم از بقیه عقب نیفتم. هوا بشدت بارانی بود ولی من ادامه دادم و سوم شدم. در رقابتهای دوومیدانی 5 کیلومتر از آنجایی که در رده سنی 80 سال کسی بجز من توانایی مسابقه دادن نداشت من تنها شرکتکننده بودم و در میان تشویق همه بخصوص داوران از خط پایان عبور کردم. همه داوران مرا در آغوش گرفته بودند و دیگر ورزشکاران با من عکس یادگاری میگرفتند. این مدالها را به مردم کشورم و بخصوص زنان ایران تقدیم کردم و امیدوارم آنها در میادین مختلف ورزشی موفق باشند.
نگین انگشتر آسیا
مرضیه تنگستانی که با کشف پتانسیل و استعدادهای فاطمه حشمتی زمینه رسیدن او را به سکوهای قهرمانی فراهم کرد، با بیان اینکه «فاطمه خانم در واقع نگین انگشتر آسیا در رقابتهای پیشکسوتان است»، گفت: وقتی به مسابقات بینالمللی میرویم همه از دیدن او روحیه میگیرند و او را تشویق میکنند. او بسیار پرانرژی و با انگیزه است و حضوراو در باشگاه به زنان دیگر انگیزه میدهد. هیچگاه از ورزش کردن خسته نمیشود. 26 سال قبل وقتی او را در پارک دیدم احساس کردم استعداد خوبی در دوومیدانی و پیاده روی دارد. او را به باشگاه دعوت کردم و او با تمرینات مستمر توانست به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کند. فیزیک بدنی مناسب و استقامت بالا و تمرینات زیاد رمز موفقیت فاطمه در رقابت است. او همیشه بهعنوان الگو به دیگر زنان روحیه میدهد و آنها را به ورزش تشویق میکند. در رقابتهای مالزی وقتی از خط پایان عبور کرد نمیدانست که قهرمان شده است و از من سراغ کلاهش را میگرفت و تصور میکرد مسابقه تمام نشده است.
در آن مسابقه وقتی بلندگو اسم او را بهعنوان قهرمان صدا زد متوجه شدیم قهرمان شده است. فاطمه رکورددار آسیا در رده سنی پیشکسوتان است در مسابقات چین با وجود بارندگی شدید و درحالی که همه نگران سلامتی او بودند با تمام وجودش دوید و مسابقه را به پایان رساند. لحظه فوقالعادهای بود؛ همه ورزشگاه به احترام او بلند شده بودند و تشویقش میکردند. فاطمه با همان خنده و روحیه پرچم ایران را در دست گرفته بود و در استادیوم دور افتخار میزد. او بیگمان نماد حقیقی بانوان ایران است؛ زنانی که فعل خواستن را بخوبی صرف میکنند.
دیدگاه
مرضیه تنگستانی :فاطمه خانم در واقع نگین انگشتر آسیا در رقابت های پیشکسوتان است که بارها مقام نخست مسابقات مختلف پیشکسوتان را به دست آورده است. در مسابقات اخیر وقتی بلندگو اسم او را به عنوان قهرمان صدا زد متوجه شدیم قهرمان شده است. فاطمه رکوردار آسیا در رده سنی پیشکسوتان است در مسابقات چین با وجود بارندگی شدید و درحالی که همه نگران سلامتی او بودند با تمام وجودش دوید و مسابقه را به پایان رساند. لحظه فوق العاده ای بود؛ همه ورزشگاه به احترام او بلند شده بودند و تشویقش میکردند. فاطمه با همان خنده و روحیه پرچم ایران را در دست گرفته بود و در استادیوم دور افتخار می زد. او بی گمان نماد حقیقی بانوان ایران است؛ زنانی که فعل خواستن را به خوبی صرف می کنند