مرد جوان وقتي متوجه شد تلاشهايش براي زنده كردن طلب 10ميليون توماني با بنبست مواجه شدهاست تصميم خطرناكي گرفت.
به گزارش جوان، او يكي از دختران فاميل را مأمور كرد تا از طريق تلگرام با مرد بدهكار طرح دوستي بريزد و قرار ملاقات بگذارد تا بتواند طلبكارش را بازداشت كند، اما به جاي رسيدن به طلبش بازداشت شد و به زندان افتاد.
شاكي در توضيح ماجرا گفت: من كار آزاد دارم و وضعيت ماليام خوب است. مدتي قبل از طريق تلگرام با دختري به نام شهره آشنا شدم. اولين پيام را او براي من فرستاد و مدعي شد شماره مرا از طريق گروه تلگرامي كه من عضو آن هستم بهدست آوردهاست. شهره دختر زيبارويي بود و من به او علاقهمند شدم و به همين دليل پس از چند روز ارتباط پيامكي، پيشنهاد ازدواج دادم.
شهره قرار شد با خانوادهاش مشورت كند و بعد به من خبر بدهد تا اينكه امروز تماس گرفت و براي آشنايي بيشتر در يكي از خيابانهاي شهرك غرب قرار ملاقات گذاشت. خيلي خوشحال شدم و با خودروی 206 خودم راهي محل قرار شدم. كنار خيابان منتظر شهره بودم كه ناگهان چهار مرد ناشناس كه چهرهشان را پوشانده بودند به من حمله كردند و قصد داشتند مرا با خودروام بربايند كه شروع به داد و فرياد كردم و از رهگذران و كاسبهاي محل درخواست كمك كردم. رهگذران وقتي متوجه درگيري من با چهارمرد نقابدار شدند به كمكم آمدند كه آدمربايان از ترس اينكه گرفتار مردم نشوند مرا رها كردند، اما خودروام را سرقت كردند.
با طرح اين شكايت تيمي از كارآگاهان پليسآگاهي به دستور قاضي رستمي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي ويژه سرقت براي شناسايي و دستگيري متهمان وارد عمل شدند.
مأموران در نخستين گام فيلم دوربين مداربسته محل حادثه را بازبيني كردند، اما از آنجايي كه چهره متهمان پوشيده بود موفق به شناسايي سارقان نشدند.
رديابي تلگرام
در حالي كه تحقيقات درباره اين حادثه ادامه داشت مأموران خودروي سوخته شده شاكي را در حوالي تهران كشف كردند. مأموران در بررسيها بعدي با توجه به آتش زدن خودروي شاكي متوجه شدند سارقان قصد سرقت خودرو شاكي را نداشته و بدين ترتيب اين فرضيه براي مأموران قوت گرفت كه متهمان قرار ساختگي شاكي با شهره را طراحي كرده تا پس از ربودن وي به خواسته ديگري كه در سر داشتهاند، برسند. بنابراين مأموران به شهره مظنون شدند و وي را بازداشت كردند.
دختر جوان در بازجوييها اعتراف كرد كه از سوي يكي از بستگان نزديكش براي آشنايي با شاكي اجير شده است.
وي گفت: چند روز قبل از حادثه يكي از بستگان نزديكم به نام سهراب به سراغم آمد. سهراب مدعي شد كه از مرد جواني به نام پرويز مبلغ 10ميليون تومان طلب كار است، اما پرويز هميشه خودش را از او پنهان ميكند. او گفت كه من زيبا رو هستم و به سادگي ميتوانم از طريق تلگرام با پرويز ارتباط دوستانه برقرار كنم و آدرسش را بهدست آورم.
از آنجايي كه سهراب به خاطر بيماري همسرش نياز شديد به پول داشت پيشنهادش را قبول كردم و شماره پرويز را گرفتم و با او ارتباط تلگرامي برقرار كردم. من به پرويز ابراز علاقه كردم تا اينكه روز حادثه با او قرار ملاقات گذاشتم و به جاي من، پرويز سر قرار رفت و پس از آن هم من شمارهاش را بلاك كردم.
دستگيري متهمان نقابدار
با اعتراف دختر جوان مأموران سهراب را شناسايي و بازداشت كردند. متهم وقتي با شواهد و مدارك روبهرو شد به جرم خود با همدستي دو پسر عمو و يكي از دوستانش اعتراف كرد.
وي گفت: پرويز، بچه محل ما بود. مدتي قبل با او معاملهاي انجام دادم كه در جريان آن پرويز 10 ميليون تومان به من بدهكار شد. او براي پرداخت بدهياش امروز و فردا ميكرد.
اين موضوع آنقدر ادامه پيدا كرد كه مجبور شدم در دادسرا از او شكايت كنم، اما وقتي با مأمور به سراغش آمدم، فهميدم خانهاش را از محله ما به مكان نامعلومي انتقال داده است. پس از اين او به تماسهاي من جواب نميداد تا اينكه نقشه صوري در تلگرام به فكرم رسيد و تصميم گرفتم از اين طريق آدرس او را بدست آورم و طلبم را بگيرم.
سپس به سراغ دختر يكي از بستگانم به نام شهره رفتم و از او خواستم از طريق تلگرام با سهراب دوست شود و با او قرار ملاقات بگذارد. شهره خيلي زود سهراب را فريب داد و با او ارتباط دوستانه برقرار كرد تا اينكه در نهايت روز حادثه با او قرار ملاقات گذاشت، اما به جاي او، من به همراه دو پسر عمويم و يكي از دوستانم سر قرار رفتيم. ما قصد داشتيم او را بترسانيم و طلبم را بگيرم، اما او با داد و فرياد از مردم كمك خواست و ما هم از ترس فقط خودرواش را سرقت كرديم و چند روز بعد هم به خاطر اينكه رد پايي از خود به جا نگذاريم خودرواش را آتش زديم.
پس از اين كارآگاهان سه متهم ديگر را بازداشت كردند. سهمتهم در بازجوييها حرفهاي سهراب را تأييد كردند.
متهمان براي تحقيقات بيشتر به دستور قاضي رستمي در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفتند.