بر پایهی هفت برهان جغرافیایی و از دیدگاه ژئواستراتژی، ایالات متحده آمریکا نمیتواند با تکیه بر پشتیبانی کردهای مدافع خلق(YPG)، در دراز مدت و شاید میانمدت، بر شمال و خاور سوریه چیره شود:
1. عراق به زودی بر منطقه عمومی قائم و همهی مرزهای باختریاش با سوریه مسلط خواهد شد؛ عراقیها، به ویژه الحشدالشعبی، حضور ایالات متحده و نیروهای تحت پشتیبانی آنها را بر نمیتابند؛
2. نیروهای سوری نیز که دیرالزور را هدف قراردادهاند، از باختر به سوی مرزهای خاوری در حرکتند. به هر روی نیروهای کرد سوری توان رویارویی درازمدت و میان این دو نیرو را حتی با احتمال پشتیبانی هوایی قدرتمند ایالات متحده ، در زمین نخواهند داشت؛
3. ترکیه کوچکترین رفتار ایالات متحده را در شمال و خاورشمالی سوریه، نه تنها رصد، که کنترل میکند. بی گمان ترکیه، سوریه و عراق، در این مسیر، همراستا خواهند بود؛
4. ایالات متحده در کمکرسانی مستمر و دراز مدت بهYPG تنها به نیروی هوایی میتواند تکیه نماید. محصوریت در خشکی، سدی بزرگ برای پشتیبانی گسترده است؛
5. جمعیت کردهای سوریه، زیر 2 میلیون برآوردی میشود و شمار نیروهای رزمی آنان کمتر از یک دهم سه کشور نامبرده است؛ به ویژه آن که آنان در صورت تداوم روند گسترش و باز شدنهای پیاپی، ناگزیرند در پنج جبهه بجنگند: سه کانتون شمال سوریه، داعش، سوریه، عراق و ترکیه. گرچه آنان از روحیه، نظم و آموزشهای خوبی برخوردارند، ولی ایستادگی آنها در چنین میدان گستردهای دور از منطق ژئو استراتژیک است؛
6. بس دور از انتظار خواهد بود که حتی ایالات متحده تحت رهبری پرزیدنت ترامپ، با هدف دستیابی و کنترل مرزهای عراق-سوریه، بخواهد دشمنی عراق و ترکیه را پذیرا شود؛
7. همپیمانان اروپایی ایالات متحده نیز پس از فروپاشی داعش، نه تنها رغبتی بر شرکت در یک هماوردی گسترده در بیابانهای شام را ندارند، بلکه از اینکه دوباره زمینهی ناامنی گستردهی دیگری در این منطقه مهیا شود، در هراس خواهند بود.
هرچند هدف بزرگتر ایالات متحده، درگیر شدن ترکیه در فضاهای پیرامونی است، ولی با شکست همهپرسی و نیز با میلیتاریزه شدن گستردهی جنوب آناتولی و روند پرشتاب پیوند روسیه،-ترکیه قدرت مانور ایالات متحده در سوریه روندی کاهنده خواهد داشت.