عكاسي در جنگ همواره يكي از سختترين كارها براي عكاسان است و در روزگاري كه وسايل ارتباط جمعي پيشرفت زيادي نكرده بود، اين سختي دوچندان ميشد. نگاتيو براي عكاسان حكم فشنگ براي اسلحه را داشت و آنها همچون سربازان آماده نبرد، تمام حواسشان به هر شات بود. بايد در نهايت دقت و سرعت آن لحظه كه گوشهاي از تاريخ را روايت ميكرد، ثبت ميشد و عكاس جايي براي اشتباه نداشت. رزمنده با تفنگش از ميهنش دفاع ميكرد و عكاس با دوربينش بخشي از تاريخ كشور را به تصوير ميكشيد. رزمنده براي آن لحظه مقابل دشمن ميجنگيد ولي عكاس با هنرش آن لحظه را تا ابديت ثبت ميكرد.
داريوش گودرزيكيا اولين شهيد عكاس دفاع مقدس است. عكاسي شجاع، هنرمند و كاربلد كه فريمهاي زيادي از روزهاي نخستين جنگ را با دوربينش ماندگار كرده است. سال 1355 به استخدام خبرگزاري ايرنا درآمد و خيلي زود استعداد و پشتكارش را در عكاسي نشان داد. همزمان با تظاهرات مردمي، همگام با انقلابيون علاوه بر شركت در كارهاي انقلابي، با دوربين خود به ثبت رويدادهاي آن روزها ميپرداخت.
پيروزي انقلاب اسلامي روحيه ديني و مليگراي شهيد گودرزيكيا را بيدار كرد. تجاوز عراق به خاك ايران، مهمترين مأموريت اين عكاس اراكي در دوران كارش است. حضور در كنار نيروهاي مردمي و رزمندگاني كه مقابل دشمن ميجنگيدند، جسارتي فراوان ميساخت و داريوش در اولين روزهاي دفاع مقدس به سوي مناطق جنگي رفت و از لحظه لحظههاي نبرد نيروها عكس و خبر تهيه ميكرد.
براي شركت در عملياتها نخستين داوطلب بود و به طور مستمر در خطوط مقدم حضور پيدا ميكرد. هيچگاه كسي از سختيهاي كار، حقوق ناچيز و اندك گلايهاي از زبان شهيد گودرزيكيا نشنيد. همواره تبسمي بر لب داشت و با نگاهي نافذ و گيرا از لنز دوربينش دنيا را نگاه ميكرد. حضور در سنگرها و زندگي با رزمندگان، داريوش را بيشتر از هر زمان ديگري متوجه دنيايي فاني و زودگذر كرده بود. همسر شهيد درباره ويژگيهاي اعتقادي شهيد ميگويد:«اهل نماز شب بودند. اهل عبادت بودند به طوري كه هر هفته شبهاي دوشنبه و پنجشنبه به اتفاق حاجآقا دعاي كميل ميخوانديم. حتي در وصيتنامه خاصي كه براي من نوشتند، بسيار به بنده تأكيد داشتند كه دعاي كميل را ادامه دهم و هنگام خواندن دعا ايشان را فراموش نكنم.»
شهيد گودرزيكيا در عملياتهاي بزرگي مثل فتحالمبين، بيتالمقدس، رمضان، محرم، تمامي والفجرها، خيبر و آخرينش ميمك حضوري فعال داشت. جاي جاي جبهههاي جنوب و كوهها و قلههاي پوشيده از برف جبهههاي غرب را زير پا ميگذاشت و در مينورديد. رزمندگان هيچگاه از ياد نخواهند برد كه او همواره با آنان در خطوط مقدم بر ثبت حماسه همت گماشت.
دوستانش نقل ميكنند كه در منطقه به شهيد گودرزي پيشنهاد ميشود سوار بر خودرو عكاسي كند كه ايشان در پاسخ ميگويد:«اين موضوع براي من قابل درك نيست كه درون خودرو و سوار بر آن بخواهم عكاسي كنم. من بايد كار را ببينم، حس از كار بگيرم و بعد عكاسي كنم. سوار بر ماشين كه نميشود كار كرد.»
هيچگاه سنگيني وظيفه در جبهههاي نبرد باعث تعلل در كارش نشد. هميشه از منطقهاي به منطقهاي، از خاكريزي به خاكريزي ديگر ميرفت و رشادت و شجاعت رزمندگان را جاودانه ميكرد. سيماي صميمي، تبسم گرم و محبت بيدريغش در همه حال قابل احساس بود. غالباً همراهانش كه با او به خط مقدم ميرفتند بي او ميآمدند چراكه شهيد گودرزيكيا در كنار رزمندگان براي ثبت لحظهاي ميماند. همسر شهيد در وصف روحيه خستگيناپذيرش بيان ميكند:«شهيد گودرزيكيا همواره سعي ميكرد تا جراحتهاي وارده در جبههها را به خانواده اطلاعرساني نكند و معمولاً ما بعد از مرخص شدنشان متوجه ميشديم چراكه ميگفت ما رزمندهها نبايد در اين شرايط به خانواده استرس وارد كنيم.»
شهيد گودرزيكيا قبل از عمليات ميمك به مرخصي رفت، ولي با شنيدن شروع عمليات شتابان به خبرگزاري رفت و تقاضاي عزيمت به جبهه كرد. اصرار بيش از حد مسئولان براي ممانعت از رفتن او و موكول شدن آن به زمان ديگري فايده نداشت و بالاخره در آخرين اعزام شب پنجشنبه 26 مهر ماه 1363 عازم منطقه غرب شد. در شب 29 مهر ماه احساس ديگري داشت؛ گويي از حصاري كه از آغاز زندگي در آن زنداني بوده درآمده است. زيبا، عميق و اسرارآميز به اطراف نگاه مي كرد. دريافته بود كه رفتنش بيبازگشت است و عاقبت نيز چنين شد.
شهيد گودرزيكيا در بخشهايي از وصيتنامهاش چنين مينويسد:«خدا را سپاس كه به من فرصتي عنايت نمود تا بتوانم چند خطي به نام وصيتنامه از خود باقي بگذارم.خدايا اگر به آن مقام كه تو ميپسندي، لايق نيستم ، پس به غلامي غلام شهدا قرارم بده. خدايا تو را قسم به كودكان شهدا از گناهان من بگذر كه ديگر طاقتم تاب شده است.خدايا به عزت و مقام شهدا نام شهيد بر من قرار بده. پدر، مادر، برادران، خواهرانم و همسرم، راه ما، راه خداست، بشتابيد كه از اين كاروان عقب نمانيد و بدانيد كه به اين راحتي هر كسي به اين سعادت نمي رسد. پس شاد و صبور باشيد، چراكه ما راهمان را پيدا كردهايم. الهي از تو تمناي بخشش و هدايت دارم.»
گزارش از: احمد محمدتبريزي
این گزارش نخستین بار در روزنامه جوان منتشر شده است.