آیین عزاداری سالار شهیدان، از عصر ائمه(ع) تا دوران معاصر
اهمیت عزاداری برای امام حسین(ع)، در طول تاریخ همواره نشأتگرفته از اهمیت شخصیت خود امام(ع) و مصیبت رخ داده بر آن حضرت بوده است. به دیگر سخن، به همان میزانی که شخصیت و جایگاه حسینبنعلی(ع) در میان امت رسولالله(ص) والا بوده و شهادت ایشان و یارانشان و نیز اسارت حرم رسول خدا، جانسوز و مصیبتبار بوده است، به همان نسبت، عزاداری برای چنین شخصیتی نیز در ادوار مختلف تاریخی، هرچه پرشورتر و اثرگذارتر بوده است. اگر ادعای فوق را صرفاً بر اساس فطرتمان بپذیریم، با کمی کندوکاو در منابع تاریخی متقدم، مؤید این ادعای فطری را نیز خواهیم یافت؛ زیرا که مسلمین در طول تاریخ، همواره واقعه کربلا را - پس از پدیده ظهور اسلام در جزیرةالعرب - مهمترین رخداد تاریخی امت در قرون اولیه اسلامی قلمداد میکردهاند و طبیعی بوده که متأثر از این فضا، عنایت به این واقعه در میان آثار مورخین اسلامی نیز به مراتب جدیتر از سایر رخدادهای قرون اولیه اسلامی بوده باشد. درست به سبب همین عنایت ویژه هم بوده که تواریخ متعددی در این باب نگاشته شده است. آیینهای عزاداری برای سیدالشهدا(ع) در طول تاریخ اسلام، از جنبههای گوناگونی قابل بررسی و ارزیابی است که از میان آنها، به دو جنبه «سیر قبض و بسط آیینهای عزاداری و قلمرومکانی آنها» و «روند گسترش بازه زمانی این عزاداریها» که مهمتر از سایر جنبهها است میپردازیم.
سیر قبض و بسط آیینهای عزاداری و قلمرو مکانی آنها
بیگمان، نخستین مکانی که در آنجا عزاداری برای سیدالشهدا(ع) و یارانش برگزار شد، همانا صحرای کربلا بود، زیرا همان آه و نالهها و همان سوز و گدازهای اهل حرم به هنگام نظاره کردن فداکاریها و جانفشانیهای سپاهیان امام و از آن طرف قساوتها و جنایات سپاهیان عمر سعد، خود مصداق بارز عزاداری بر آن عزیزان بود. مکان عزاداری بر شهدای کربلا در ایام پس از وقوع حادثه، درست منطبق بر همان اماکنی بود که کاروان اسرای کربلا در آن مسیر طی طریق میکرد. دلیل این امر نیز واضح بود: هنوز خبر ماجرای کربلا به شهرها و مناطق دیگر نرسیده بود، لذا تنها خود اهل حرم بودند که در مسیر خود، غم و اندوهشان را در قالبهای مختلف عزا و شیون بروز میدادند. بنابراین در ایام پس از شهادت، اماکن عزای سیدالشهدا(ع)، به ترتیب عبارت بودند از: صحرای کربلا، کوفه، شام (در محل کاخ یزید) و نهایتاً مدینه.پس از شهادت امام(ع) در سال 61هجری قمری، شاید اصلیترین و شایعترین مکان برای برگزاری جِدّی عزاداریهای سیدالشهدا(ع)، خودِ سرزمین کربلا و مکان قبر امام حسین(ع) است. چنانکه در سال 65 ه.ق که توابین قیام کردند، قبل از ورود به صحنه نبرد، به زیارت قبر امام حسین(ع) و یارانش رفتند و یک روز و یک شب، گریه و زاری و تضرع بسیار نمودند....
در زمان حیات امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)، محفل اصلی عزاداری
سیدالشهدا(ع)- بجز قبر شریف آن حضرت - بیوت خود ائمه بوده است. در عصر این دو امام بزرگوار، به جهت فرصت مناسبی که پیش آمده بود (دوره گذار از بنیامیه به بنیعباس)، مجالس عزا به صورت دستهجمعی در بیت شریف و در حضور امام برگزار میشد و شاعران و مدّاحان اشعاری را در رثای امام حسین(ع) میخواندند. همچنین این امامان، به طرق مختلف شیعیان را به برپاداشتن عزاداری تشویق نموده و به آنان توصیه میکردند که در خانههای خود مجلس عزای امام حسین(ع) را برپا دارند. اما باید توجه داشت که حتی در عصر این دو امام بزرگوار نیز - با وجود آزادی نسبی تحرکات شیعیان - عزاداریها با احتیاط و بدون برانگیختن حساسیت دستگاه حاکم و دشمنان اهل بیت انجام میگرفت. با نگاهی به شرایط سیاسی - تاریخی عصر ائمه، متوجه خواهیم شد که بجز امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) و البته امام رضا(ع) - به سبب تصدی جایگاه ولایتعهدی مأمون - مابقی ائمه غالباً در شرایط تقیه به سر میبردند و امکان برپا داشتن مجالس عزاداری برای آن بزرگواران مهیا نبود. اما با گذر از عصر ائمه و ورود به عصر غیبت کبری، با دو نقطه اوج در تاریخ عزاداری سیدالشهدا(ع) مواجه میشویم: دوران آلبویه و پس از آن، صفویه.
دوران آلبویه و غزنویان
یکی از مهمترین دورههای برگزاری مراسم عزاداری در تاریخ اسلام، مربوط به قرن چهارم هجری و دوران قدرت یافتن سلسله آلبویه است. تشیع در این برهه زمانی، بهطور چشمگیری گسترش یافته و به تبع آن، عزاداری امام حسین(ع) برای نخستینبار از زمان شهادت آن حضرت، در این قرن و در قلمرو حکومت آلبویه و تحت حمایت آنان، به صورت علنی و عمومی در کوچه و بازار برگزار شد. بدین ترتیب و برای نخستینبار، اماکن برگزاری عزاداری، وسعت چشمگیری یافته و از درون خانههای شیعیان و مجالس خصوصی، به کوچه و بازار کشیده شد.
پس از آلبویه، مراسم سوگواری و عزاداری برای سیدالشهدا، در عصر غزنویان و سلجوقیان - به سبب پایبندی شدید و بعضاً افراطی آنان به مذهب اهل سنت و جماعت - با انواع تهدیدها و تحدیدهای مذهبی همراه بود، لذا این آیین ریشهدار، تا حدی دچار تغییر و تحول شده و رو به افول نهاد؛ اگرچه پس از روی کار آمدن خوارزمشاهیان، مجدداً و تا حدی، موازنه قدرت به نفع شیعیان و آیینهای منتسب به آنان تغییر یافت.
حمله مغول و دوران تیموریان
پس از حمله مغول و روی کار آمدن سلسله ایلخانان، ضربات جانی، مالی، فرهنگی و روانی بسیاری بر پیکر ایران و ایرانی وارد آمد و احتمالاً همین امر هم سبب شد گرایشهای صوفیانه، عارفانه و عزلتنشینانه در میان بسیاری از مردم شایع شود تا شاید تسکینی باشد بر آلام آنان و دفع ضربات روحی سهمگین دشمن متجاوز.
رهآورد اندیشه و سلوک صوفیانه و شیوه زندگی زاهدانه - که در آن روزگار به منزله مرهمی برای کاهش دردهای جامعه بود - پیدایش و ترویج برداشتها و تفسیرهای صوفیانه، جبری، دنیاگریز و صرفاً آخرتگرا از قیام عاشورا بود. مغولان هم که تنها سودای حکومت و قدرت داشتند، با چنین تفسیری از آموزههای دینی - که اساساً حکومت و قدرت آنان را به چالش نمیکشید - کاری نداشتند و در قبال آن، تساهل و تسامح به خرج میدادند. لذا آیینهای عاشورایی، در سایه سیاستهای تسامحگرای مغولان و در عین حال عدم تأیید کامل از سوی آنان، به طور نسبی گسترش یافت و کجدار و مریز به پیش رفت. در دوره تیموریان، به سبب اقبال تیمور و جانشینانش به مذهب تشیع یا دستکم عدم حساسیت آنان به این مذهب - با وجود حنفیمذهب بودنشان - برگزاری مراسم عزاداری در قلمرو حاکمیت تیموریان رواج داشت؛ تا جایی که به تعبیر یکی از نویسندگان معاصر، در هرات عهد تیموریان، گریه برای امام حسین(ع)، جانشین مراسم ذکر صوفیانه - که نقشبندیان آن را ملغی کرده بودند - شد. همچنین تیمور، هنگام فتح دمشق، با شعار انتقام حسین از نسل یزید، آن شهر را فتح نمود. در مجموع، عصر تیموریان - که مصادف با رواج و رونق آیینهای مذهبی و بویژه مراسم عزاداری برای امام حسین(ع) بوده است - بستر مناسبی را برای برگزاری و پاسداشت این آیینها در عهد صفوی فراهم کرد، تا آنجا که به جرأت میتوان گفت که سبک بزرگداشت این آیینها و شیوه برگزاری این مراسم در عصر صفوی، برآمده از عصر تیموری بوده است.
عصر صفوی و قاجار، اوج عزا
اما اوج گسترش عزاداری برای سیدالشهدا(ع)، دوران صفویه بود. در این دوره، مجالس عزا نهتنها به صورت گسترده و عمومی (آن هم با تشویق و ترویج خود شاهان صفوی) در پایتخت و سایر شهرها برگزار میشد، بلکه مکان برگزاری عزاداری حتی به اردوی سفرهای جنگی نیز راه یافته بود. نقل است که شاه عباس اول، در سفرهای جنگی و حتی پشت قلعه دشمن نیز مراسم عزاداری امام حسین(ع) را فراموش نمیکرد و در اردوی خود مجالس روضه و سوگواری برپا میساخت؛ از آن جمله در ماه محرم سال 1013 ه.ق که قلعه ایروان را در محاصره داشت و با ترکان عثمانی میجنگید، مراسم عزاداری دایر کرد و در شب عاشورا از اردوی او چنان فریاد و فغان برخاست که مردم قلعه اندیشناک شدند و به گمان اینکه شاه فرمان حمله شبانه و ناگهانی داده، آماده تسلیم گشتند و بدین ترتیب قلعه به دست ایرانیان افتاد.
در دوران صفویه، بهدلیل رشد نفوذ عالمان دین و حوزههای فقهی، جلوههای تصوّف - که از ادوار گذشته به یادگار مانده بود - کمرنگ شد و شریعت جای طریقتِ صوفیانه را گرفت. در نتیجه اَشکال و قالبهای صوفیانه عزاداری، تعدیل یافت و در صورتهای معقول و شرعپسندتری جلوهگر شد.پس از صفویه، در دوران افشاریه، نادرشاه کوشید تا از برگزاری مراسم عزاداری امام حسین(ع) جلوگیری کند که البته توفیق چندانی نیافت.
اوجِ عمومیت یافتن آیینهای عزاداری را باید دوران سلطنت قاجار دانست. از جمله وجوه ممیزه آیینهای عاشورایی در عصر قاجار، میتوان به این موارد اشاره نمود: مردمی بودن، همهگیر بودن، تسری یافتن در میان تمام شهرها و حتی روستاهای کوچک، حضور پررنگ و گسترده زنان، حضور گسترده شاهان و درباریانِ قاجاری در مراسم همچون سایر مردم، پیدایش و گسترش انواع تکایا و هیأت ها عزاداری دولتی (همچون «تکیه دولت» در عصر ناصری) و مردمی و پیشرفت چشمگیر رویداد «تعزیه» بهعنوان یک رویداد آیینی و مردمی.
در این دوران، دولتهای قاجاری تماماً در ادوار و اَشکال مختلف عزاداریهای مردمی سهیم بودند و فارغ از دلایل اهتمامشان به تعظیم شعائر عاشورایی، به طور رسمی به انجام این مراسم آیینی همت میگماشتند. چنین اهتمامی با آن میزان گستردگی جغرافیایی در سرتاسر ایرانِ آن روز، مقولهای است که شاید تا آن روز در میان سلاطین ایرانی بیسابقه بود.
روند گسترش بازه زمانی عزاداریها
عزاداریهای اولیه - یعنی عزاداریهایی که بیدرنگ پس از شهادت امام(ع) در همان کربلا آغاز شد - تا اواخر حیات مبارک امام سجاد(ع) ادامه داشت. ویژگی بارز این دوره، اقامه عزا به مثابه «واکنشی طبیعی» در قبال آن مصائبِ عظیم و جانگداز بود. از اینرو عزاداریهای این دوره، هنوز حالت بزرگداشت و یادبود یا شکل تجمع و مجلس و محفل نداشت، بلکه کاملاً خودجوش و بیحاشیه بود. لذاست که مبتنی بر این دیدگاه، عزاداریهای اولیه، هیچ بازه زمان مشخص و معینی نداشته و به فراخور حالات روحی و آلام وارده بر بازماندگان و البته شرایط سیاسی جامعه، در هر زمانی امکان برگزاری آن وجود داشت. نمونه پیشگفته در خصوص عزاداریهای سهگانه در شهر مدینه، نمونهای از این واکنشهای طبیعی بوده است.از این دوره است که عزاداریهای سیدالشهدا به صورت آیینی چارچوبدار، شروع به شکل گرفتن میکند و وارد دورهای جدید میشود.در این دوره جدید، بازههای زمانی معینی در طول سال وجود داشته که به صورت منظم و مدون، مراسم عزای سیدالشهدا به طور جدی در این بازهها صورت میگرفته است. این محدودههای زمانی، عمدتاً شامل دو دسته بودند:
1- دهه اول محرم هر سال که از ابتدای محرم آغاز و تا روز عاشورا ادامه داشت و روز عاشورا اوج ماتم و عزای سیدالشهدا(ع) بود. پس از عاشورا نیز مراسم آیینی به پایان میرسید. در همین راستا، روایتی از امام رضا(ع) وجود دارد که در آن، حضرت، سیره پدر بزرگوارشان در گرامی داشتن سالگرد شهادت امام حسین(ع) را بازگو میفرمایند: «هنگامی که ماه محرم آغاز میشد، دیگر کسی پدرم را خندان نمیدید. پیوسته محزون بود تا اینکه 10 روز میگذشت و روز دهم ماه محرم فرا میرسید. آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه او بود و میفرمود: این روز، روزی است که حسین(ع) در آن شهید شد.»
2- ایامی از سال که روز زیارتی خاصه امام حسین(ع) بود و به استناد برخی روایات معتبر صادره از سوی ائمه معصومین(ع)، روزی ویژه برای برگزاری عزای حسینی(ع) بود. کمااینکه از برخی روایات معتبر بر میآید که در آن دوران، نیمه ماه شعبان، یکی از مهمترین و بافضیلتترین ایام از سال برای برگزاری عزای سیدالشهدا بوده است. همچنین است روز عرفه، شب عید فطر و....
دو دسته پیشگفته، تا قرنها بر چارچوبهای عزاداری شیعیان و اهلسنت و خصوصاً ایرانیان دوستدار اهل بیت حاکم بود و عزاداریهای جدی و پرشور آنان، در همین بازههای زمانی اقامه میشد. این روند تا عصر صفوی ادامه یافت و در عصر صفویان، برهههای زمانی عزای سیدالشهدا(ع)، گسترش چشمگیری یافته و در ماه صفر و رمضان نیز رایج شد.
اما شاید بتوان عصر قاجار را اوج گسترش زمانی عزاداریهای حسینی(ع) دانست، به گونهای که در تهران و شهرهای بزرگ، مردم تمام محرم و صفر را عزاداری میکردند و شاید بتوان گفت این زمانبندی برای عزاداری، تا حدی، همان شکل امروزی آن است که از آن زمان به روزگار ما انتقال یافته است.
* کارشناس ارشد تاریخ اسلام
----------------------------------
منابع:رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، تهران: نشر علم، 1393، چاپ اول، ص389
اصغر فروغی، «نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)»، مجله مشکوه، پاییز و زمستان 1383، شماره 84 و 85، ص134
غلامحسن محرمی، «تاریخ عزاداری برای امام حسین علیه السلام»، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، پاییز 1382، پیششماره 3، ص270
گروهی از تاریخپژوهان (زیر نظر مهدی پیشوایی)، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا(ع)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1394، چاپ چهاردهم، ج2، ص360
پیشین
غلامحسن محرمی، پیشین، ص280
گروهی از تاریخپژوهان (زیر نظر مهدی پیشوایی)، پیشین، ص383 و 384
پیشین، ص387؛ به نقل از: کامل مصطفی شیبی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1387، چاپ پنجم، ص327
کامل مصطفی شیبی، پیشین، ص159
گروهی از تاریخپژوهان (زیر نظر مهدی پیشوایی)، پیشین، ص390
نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1353، چاپ سوم، ج3، ص10
شیخ صدوق، الأمالی، بیجا: انتشارات کتابخانه اسلامیه، بیتا، ص128
محمدمهدی شمسالدین، ثوره الحسین فی الوجدان الشعبی، بیروت: الدار الإسلامیه، 1400ق، چاپ اول، ص255
گروهی از تاریخپژوهان (زیر نظر مهدی پیشوایی)، پیشین، ص392
پیشین، ص399
این مقاله نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.