ادامه اخبار و گزارشها درباره امدادرسانی به زلزله زدگان کرمانشاه، توتال و خواب آشفته نفت، ناتوانی نظام بانکی در توسعه تولید، نقدها به مسکن مهر و پاسخ به نقدها، حقوق بشر از نوع آلسعود! افزایش قیمت نان سنتی در تهران و تصویب ۲۸۱ میلیارد تومان کمک بلا عوض به زلزله زدگان از موضوعاتی است که محور گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز پنجشنبه ۲۵ آبان ماه در حالی روانه پیشخوان مطبوعات کشور شد که مهمترین خطوط خبری آنها، همچنان تحت تأثیر اخبار و گزارشهای مرتبط با زلزله کرمانشاه و امدادرسانی به زلزله زدگان است.
روزنامه شهروند که روزنامه جمعیت هلال احمر محسوب می شود، همه صفحه خود را به موضوع امدادرسانی به زلزله زدگان استان کرمانشاه اختصاص داده و با عناوینی همچون هلال احمر در خط مقدم امداد و نقل قولی از رئیس جمهور روحانی مبنی بر اینکه «هلال احمر مرجع کمکها باشد» صفحه نخست خود را با زمینهای سیاه منتشر کرده است.
موضوع مسکن مهر و تخریبهای صورت گرفته در آن بر اثر زلزله اخیر نیز از موضوعاتی است که در ادامه تحلیلها و گزارش های روزنامههای چند روز گذشته امروز نیز به آن پرداخته شده است.
جهان صنعت تیتر اول خود را به گزارشی در این زمینه و با عنوان «رد پای رانتخواران در مسکن مهر کرمانشاه» اختصاص داده است.
روزنامه جوان که از منتقدان دولت محسوب میشود، در گزارشی با تیتر «چه کسی زلزله را میز محاکمه کرد؟» از انتقادات وارده به مسکن مهر و بانیان آن انتقاد کرده و آن را نوعی تسویه حساب سیاسی میداند. با وجود این، گزارشها و یادداشت هایی در مورد لزوم بازبینی در مساکن مهر سایر نقاط کشور از لحاظ مقاومت مصالح بکار رفته در آنها و بررسی سازه آنها برای جلوگیری از تکرار اتفاقات مشابه از دیگر خطوط خبری تعدادی از روزنامههاست.
ماجرای وصیت نامه آیت الله هاشمی و طرح سؤالاتی درباره بودن یا نبودن آن پس از نزدیک به یک سال از درگذشت او نیز موضوع گزارش برخی روزنامهها بوده است. اعتماد این سوژه را تیتر و تصویر صفحه اول خود قرار داده است.
در ادامه تعدادی از گزارشها و یادداشتهای منتشر شده با موضوعات مختلف در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
وصیتنامه آیت الله هاشمی کجاست؟
اعتماد نیم صفحه نخست شماره امروزش را به تصویر و تیتری درباره وصیت نامه آیت الله هاشمی رفسنجانی اختصاص داد در گزارش خود نوشت: «هنوز نتوانستهایم وصیتنامه اصلی ایشان را که خبر داریم نوشته و در جایی گذاشته بود، پیدا کنیم.» این را یاسر هاشمی در مورد وصیتنامه پدر میگوید. پدری که از اثرگذارترین چهرههای جمهوری اسلامی ایران بوده و حتما خودش نیز به اندازه دیگران میدانسته وصیتنامه اش چقدر مورد توجه قرار خواهد گرفت. اما وصیتنامهای در کار نیست. حداقل هنوز و در حالی که کمتر از یک ماه به سالگرد درگذشت او باقی است، پیدا نشده است. اعضای خانواده نیز اطلاع دقیقی ندارند. گذشت یازده ماه و پیدا نشدن وصیتنامه حتی بیپرواترین اعضای خانواده یعنی دخترها را نیز محافظهکار کرده است. آنقدر که فائزه همه حرفهایش در مورد فوت پدر و وصیتنامه او را با قید «قطعی نمیگویم» بیان کند. مادر خانواده که در سالهای اخیر هر بار اظهارنظر کرده جنجالآفرین بوده نیز در این مورد سکوت کرده است. مهدی در زندان است و یاسر تازگیها در این باره سخن میگوید. نمونهاش همین مصاحبه اخیر با ایسنا که در آن وجود وصیتنامه را تایید کرده است. محسن که حالا رییس شورای شهر تهران است و به گفته علیزادهطباطبایی، وکیل خانواده مناسبتترین فرد برای اظهارنظر در این باره است، باز هم با احتیاط حرف میزند. او در پاسخ به «اعتماد» اصرار میکند که موضوع را از خود یاسر بپرسید. همچنین معتقد است که احتمالا سوءتفاهمی در کار است و برادرش نیز منظورش وجود وصیتنامه جدید و گم شدن آن نبوده است.
سؤال اینجا است که اگر وصیتنامهای نوشته شده باشد، غیر از خانه کجا میتوانست باشد. بطور معمول افراد وصیتنامه خود را به دست وکیل یا فرد امینی به امانت میگذارند تا بعد از مرگ و زمانی که داغ خانواده کمی سرد شد، برایشان بخواند. چنین فردی در زندگی آیتالله هاشمی نبوده است؟! فردی که قادر باشد پیش از پلمب دفتر «حاجآقا» در مجمع اسناد و مدارک او را به دست اهلش برساند؟ به نظر نمیرسد که پیدا کردن چنین فردی در زندگی مرحوم هاشمی کار سختی باشد. هر آشنای قدیمی که در قلب او جا داشته باشد میتواند چنین مسئولیتی را به عهده گرفته باشد.
شاید خانواده هاشمی یا نزدیکان دیگر او بتوانند فهرستی از افراد با این مختصات تهیه کنند، اما وصیتنامه پیش هیچکدام نیست. همین موضوع نیز ثابت میکند که وصیتنامه گم شده است زیرا اصلا منطقی نیست اگر تصور کنیم مرحوم هاشمی وصیتنامه خود را جایی گذاشته یا به فردی داده باشد که اینقدر از ذهن خانواده و نزدیکان هاشمی دور باشد. از خانواده و نزدیکان که بگذریم، به جستوجوهای نهادهای حاکمیتی میرسیم. مگر میشود که آنها از پس پیدا کردن یک وصیتنامه برنیایند؟! اصلا اگر قرار بود محل وصیتنامه اینقدر محرمانه باشد که پیدا نشود، چرا نوشته شد؟!
احتمالا گم شدن هیچ وصیتنامه دیگری اینقدر جاروجنجال به پا نمیکند. چراکه هیچکس آیتالله هاشمی نیست. نقش و جایگاه او در تاریخ جمهوری اسلامی سبب میشود که همه بخواهند بدانند در سالها و شاید ماههای آخر عمر خود به چه فکر میکرده و نگران چه مسائلی بوده است. این وصیتنامه قطعا سیاسی است و سیر تغییرات آیتالله هاشمی بر اهمیت آن میافزاید. وصیتنامه او در حقیقت فصل آخر از کتاب خاطراتش است و یک سند مهم در تاریخ معاصر کشور به حساب میآید. این سند مهم اکنون معلوم نیست کجا و در دست چه کسی است. خانواده هاشمی از فاطمه که بیپروا سخن میگوید گرفته تا محسن که به گفته علیزادهطباطبایی صلاح نمیداند هر حرفی بزند، هر یک به نحوی تایید میکنند که وصیتنامهای در کار است و مشتاقند بدانند در آن چند برگ چه نوشته شده است. این وصیتنامه حتی اگر پر رمز و راز و حاوی اسرار مهم نظام هم نبوده باشد اکنون با گمشدن یا پیدا نشدن خود، اهمیتی دوچندان یافته است.
کندی تلگرام؛ فیلتر یا اختلال؟
خراسان در گزارشی از اختلال تلگرام پر طرفدارترین پیام رسان ایرانیان در فضای مجازی نوشت: تلگرام از سه شنبه شب از حدود ساعت ۱۲ به طور ناگهانی دچار اختلال جدی شد که پس از مدتی رفع شد. این اختلال تا امروز نیز ادامه داشته و شمار زیادی از کاربران در کشور آن را تجربه کرده اند. تلگرام اپلیکیشن پیامرسان محبوب ایرانیهاست که به نظر میرسد در ساعات پایانی ۲۳ آبان و ساعات اولیه ۲۴ آبان ۹۶ دچار اختلال شده و دسترسی به آن در برخی نقاط کشور بدون ابزار تغییر IP غیر ممکن یا بسیار مشکل است.
تاکنون کاربران زیادی اختلال در تلگرام و مشکل دسترسی نداشتن به آن را گزارش دادهاند که میتواند دلایل مختلفی داشته باشد.
از مهمترین این اختلالات میتوان به پاسخگو نبودن تلگرام روی شبکه برخی ISPها و امکان باز کردن تلگرام تنها با ابزار تغییری آیپی اشاره کرد.
در این زمینه برخی کاربران تلگرام ازسه شنبه بیان میکردند که اختلالات تلگرام نظیر دیر متصل شدن و connecting به دلیل فیلتر شدن آن است و برخی هم دلیل اختلال در تلگرام را هجوم کاربران ایرانی به این اپلیکیشن پیامرسان در این ساعات میدانستند.
به تازگی صحبتهایی در خصوص فیلتر تلگرام در برخی محافل اینترنتی و منابع خبری به گوش رسیده که شاید بیربط به ایجاد اختلال در تلگرام در ساعات گذشته نباشد. در این وضعیت حدس و گمان هاو نگرانی هایی مبنی بر احتمال مسدود کردن تلگرام مطرح و بار دیگر بحث فیلترینگ تلگرام به یک بحث جدید در فضای رسانهای تبدیل شده است و به نظر میرسد تجربه تلخ فیلتر شبکه وایبر که به مهاجرت گسترده کاربران ایرانی به تلگرام منجر شد، در حال تکرار شدن است.
در آن زمان تلگرام به سرعت توانست جای پای خود را در ایران محکم کند. چرا که وایبر به عنوان محبوبترین پیام رسان حاضر در ایران به دلایل مختلف کند شده بود و به همین دلیل برخی کاربران ایرانی به تلگرام کوچ کردند و با مشاهده سرعت خوب و خدمات مناسب این پیام رسان، دیگران را نیز به آن دعوت کردند. پس از آن تقریبا همه کسانی که از وایبر استفاده میکردند به سمت تلگرام سرازیر شدند. در حال حاضر ۶ / ۸۲ درصدکاربران تلگرام در ایران زندگی میکنند.
اختلالات ناگهانی تلگرام اعتراض گسترده کاربران را نیز در پی داشت. یکی از کاربران در این باره گفت: «من از گوگل پلی تلگرام را به روز رسانی کردم بازم میگه در حال اتصال، ولی آپدیت نمیشه نمیدانم مشکل از سرور تلگرام است یا از قسمت دیگری است؟» کاربر دیگری نوشته است:" ازسه شنبه شب تلگرام من به گونهای عمل میکند که به روز رسانی نمیشود و فقط مینویسد در حال اتصال؛ جالب این است که بین این حالت گاهی مواقع پیام دریافت میکنم، اما هیچ پیامی از طرف من ارسال نمیشود. "کاربر دیگری نیز در این باره گفت:" من با فیلتر شکن وارد شدم. اما در هر حال فکرکنم بهتر است این را هم ببندید تا خیالتان راحت شود".
طی جدیدترین اظهار نظر در باره اختلالات اخیر تلگرام، وزیر ارتباطات درحاشیه نشست هیئت دولت در پاسخ به سوال خراسان در باره اختلالات ایجاد شده در تلگرام بابیان این که از ساعت ۱۲ سه شنبه شب متوجه این اختلال شدم، اظهار کرد: البته اشکالات شبکهای از سمت ما نبود و این که مشکل کجا بوده در حال بررسی هستیم تا دلیل اختلال را مشخص کنند، اما شبکه ما نرمال بود و از داخل اختلالی نبوده است و در حال تهیه گزارش درباره علت مشکل هستیم و به زودی اطلاع رسانی خواهیم کرد.
زلزله و عادتی ویرانگر
مهین عباسی، حقوقدان و فعال مدنی طی یادداشتی در روزنامه شهروند با موضوع عادتی ویرانگر در زلزلهها نوشت: باید بدترین اتفاق برای هر سرزمینی تکرار تجربههای تلخ و دشواری است که اندوه آن را تاریخ نیز فراموش نمیکند. ما اهالی این دیار بدون هر تعارف، تمثیل و یا جملات تزیینی و کاربردی در میهمانیهای اداری مصداق بارز این اتفاق ناخوشایند در تکرار تجربههای شکننده و تلخ هستیم. این مقدمه کوتاه را به این علت گفتم تا به گونهای دیگر پرونده زمینلرزه کرمانشاه را باز کنم. چند روزی است که داغ کرمانشاه ایران را اندوهگین کرده و همه ما ساکنان این سرزمین را در ماتم فرو برده است؛ اما در این میان و یا در کنار غمی که به نام کرمانشاه بغض شده است و راه نفس را میبندد، تکرار مداوم این حس کشنده و دردناک نیز داغ موجود را سنگینتر میکند. از بوئین زهرا تا منجیل، از طبس تا بم، از آذربایجان تا خراسان و از کرمان تا کرمانشاه چندبار در دهههای گذشته به خاطر زلزله داغ شدهایم و از غم و هجوم اندوه روی زمین ماسیدهایم؟ آیا ما عادت کردهایم که این درد را تحمل کنیم؟
اگر عادت کردهایم که جای بسی شگفتی، حیرت و ناخرسندی است و اگر عادت نکردهایم، چرا در چند دهه گذشته یکبار برای همیشه در میان تصمیمگیرندگان و نیروهای اجرایی سازندگی و پیشرفت، فراخوان ملی برای غلبه بر پیامدهای زلزله به وجود نیامده است؟ این پرسش به اندازه زلزلههایی که آمدهاند و رفتهاند دردناک است؛ چون نشان میدهد تاوان توسعهمندنشدن سیاستگذاری عمومی (برای غلبه مدیریت بر معضلات طبیعی) را کودکان، زنان و مردانی میدهند که یا زیر آوار ماندهاند و یا احتمالا در آینده خواهند ماند و هنوز از آن خبر ندارند. وقتی جان شهروندان در میان است، همه ما موظفیم بیپیرایه، بیحاشیه و بدون لکنت سخن بگوییم. جانبداری از سلامت شهروندان، پیروزی و بهروزی آنان وظیفهای همگانی است که تعارف برنمیدارد. از این منظر باید قاطعانه گفت که ظاهرا چند دهه تجربه زلزله و پیامدهای آن هیچگاه و برای هیچکدام از نیروها و دستگاههای اجرایی، مولود انگیزهای برای مقابله با آفتهای زمینلرزه نبوده است. وگرنه ساختمانهایی بلند آن هم بعد از تجربه زلزله بم، بهعنوان یک خدمت عمومی-دولتی اینگونه به سمت آسمان قد نمیکشید که حالا بیمهری ویرانههایش در زلزله، جان شهروندان غرب کشور را بگیرد و روزگارشان را سیاه کند. از آن بدتر ما حتی در امدادرسانی نیز آنطور که باید نتوانستهایم برای خود از سختیها و دشواریها کولهباری ارزنده خلق کنیم که مرهمی برای زخم فردا و فرداهای کشور باشد. اخباری که از غرب ایران و همیاری با مردم زلزلهزده میرسد، متاسفانه در شأن مدیران اجرایی فعلی نیست که بخش بزرگی از بودنشان مدیون حمایتهای همین مردم در غرب ایران است. بهطور قطع مشکلات در امدادرسانی بسیار بزرگ هستند، اما حتما این بزرگی آنقدر نیست که تجربیات و کارآمدی مدیران فعلی نتواند آن را مرتفع سازد. جالب اینجاست که رسانه ملی نیز به جای آنکه درد مردم را در چنین موقعیتهایی نمایندگی کند، آنقدر از این فضای غمزده دور شده است که انگاری یکتنه نمایندگی همه جا ماندنها، نرسیدنها و تجربه نشدنها را بر عهده گرفته است.
زلزله کرمانشاه باز هم ملت را سیاهپوش کرده است، اما فراموش نکنیم این شاید بار آخری نباشد که تازیانه بلایای طبیعی سراغی از شانههای ما میگیرد. برای همین کار سیاستگذاران و تصمیمسازان تازه از فردای زلزله آغاز میشود تا با تولید راهبردهای اجرایی، شبیخون این بلای طبیعی را به حداقل برسانند؛ البته اگر رخوت و آسودگی تن بروکراسی را رنجور نکند. لطفا فراموش نکنید که ناگهان زود، خیلی دیر میشود. این یک واقعیت تلخ است.
واقعا شما دولتمرد ما بودید؟
همدلی در گزارشی به بست نشینی تعدادی از افراد حلقه احمدی نژاد در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی همزمان با زلزله کرمانشاه پرداخت و نوشت: بعد از زلزله کرمانشاه، یک عده که به خودشان میگویند دولت بهار، از روزنامههایی شاکی شدند که چرا از رئیس آن دولت مذکور، بابت همه مسکنهای مهری که خیلی زودتر از ساختمانهای دیگر روی سر مردم خراب شدند، انتقاد کرده بودند؛ که چرا الان که مردم زیر خاکاند شما رفتهاید عُقدههای خودتان را خالی کنید؟
البته به نظر میرسد تعداد افرادی که حالا به اعتقاد بهاریها عقدههایشان را خالیمی کنند کم نباشد و روز به روز که آوارهای کرمانشاه، برداشته و جنازههای جدید کشف میشوند، تعدادشان هم بیشتر میشود؛ همین چند روز پیش حسن روحانی وقتی رفته بود و سرش را از توی ماشین بیرون آورده بود و برای مردم آسیبدیده و بحرانزده صحبت میکرد، گفت که این قضیه مسکنهای مهر را پیگیری میکند و حتی کار به شکایت هم میرسد.
میگویند محموداحمدینژاد که در هر کلیپ بعد ریاستجمهوریاش تکرار کرده «زنده باد بهار، زنده باد بهار، زنده باد بهار»؛ رفته شهرری، بست نشسته توی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی؛ یعنی اول بقایی و جوانفکر و یک نفر دیگر ازنزدیکانشان که اسمش زیاد شنیده نشده، رفتهاند و حتی قبلش محمود آنها را بدرقه هم کرده (عکسهایش هست) و بعد خبر رسیده که خود احمدی نژاد با مشایی هم به آنها ملحق شدهاند؛ وقتی واژه بستنشستن، ایراد میشود، درذهنتان زمانی طولانی میآید برای رفع یک مشکل؛ اصلا بستنشستن، نوعی اعتراض است و از قدیم توی ایران بوده؛ در کشورهای دیگر به این شکلاش را نمیدانیم.
پس محمود حالاحالاها هست و مثل سایر مواقع (در کارهای ژورنالیستی) نیاز به عجله نیست؛ اما وقتی به حرم میرسید، خلاف انتظار، چراغهای گرم وروشناش درآرامش شب سوسو میکنند و مردان و زنان با کودکان خود، از زیارت برمی گردند یا توی حیاط بیرونی، قدم میزنند و یا دارند از قسمتهای جدای مردانه و زنانه، میروند توی حیاط که از آنجا وارد حرم شوند و با در ودیوار آینهکاری چشمگیرش بشوند؛ خبری از محمود نیست و همهچیز آرام است.
میگویند توی ایوان اصلی نشسته بوده، با بقایی و مشایی و بقیه؛ اول ساکت بودند؛ یک عده آدم که پیرزن حرم به آنها میگوید (بیمارالدوله) دورهاش کرده اند، آخرش که میخواستند بروند کمی شعار داده اند و بعد رفته اند. پیرزن در حالیکه روی صندلی در گوشه یکی از راهروهای منتهی به ضریح نشسته، میخندد و میگوید: «می گفتند یا حضرت عبدالعظیم؛ برس به داد ما از دست این ظلم عظیم»؛ یا یک همچین چیزی.
مردی که مسئول نگهداری کفشها هست؛ با لبخند دائمی میگوید دیر رسیدی، رفت؛ نمیدانیم چه شد رفت؛ خیلی هم همهجا و همهچیز آرام بود و اتفاق خاصی هم نیافتاد؛ وقتی میخواهد شماره کفشات را بگذارد توی مشتت، میگوید که بقایی، کیسهخوابش را هم آورده بود؛ نمیدانم چه شد که رفتند و کنار شماره کفش، یک کیسه کوچک لولهشده، آجیل مشکلگشا هم کف دستت میگذارد و وقتی در جستجوی محمود، توی راهروهای براق و آینهکاریهای سقف راه میرفتی، تمام مدت در مشتت است.
حرف مسئولان روابطعمومی را باور نکردهای که گفته اند محمود اینجا نیست و رفته و هیچ اتفاقی هم نیافتاده؛ پس مگر خودش همیشه نمیگوید کلی طرفدار دارد؟! بعد که با کفشدار و پیرزن صحبت کردی و همهجا را هم سرک کشیدی، باورت میشود.
میخواهی خارج شوی، پیش از آنکه چادرت را تحویل بدهی با مرد جوانی که با یکی از آن غبارروبها کنار در ورودی مردانه نشسته، حرف میزنی؛ میگوید آمدند و رفتند و کمی هم گپ میزند؛ این هم مثل آنهای دیگر در چهرهاش هیچ حس حمایتی از محمود و دوستانش نیست؛ میپرسم مگر قرار نبود شب بمانند؛ میگوید نه دیگر شبها درهای حرم را میبندند؛ «فردا دوباره قرار است بیایند.»
بله؛ محمود و دوستانش که زمانی دولتمردهای کشورمان بودند، فردا قرار است بیایند و شاید فرداهای دیگر هم بیایند!
چه زمانی مناسبتر از زمان وقوع زلزله که اوج و عمق یک فاجعه را به مردم، نشان دهی تا مبادا تکرار بشود دوباره؟ فاجعه یک ریاستجمهوری را!
رد پای رانت خواران در تخریب مسکن مهر استان کرمانشاه
جهان صنعت ابعاد فنی تخریب ساختمانهای مسکن مهر استان کرمانشاه را بررسی کرد و نوشت: مسکن مهر قرار بود سرپناه آرمانی اقشار آسیبپذیر باشد، اما یک زلزله نشان داد طرحی که برایش ۵۰ هزار میلیارد تومان پول بدون پشتوانه چاپ شده بود به بادی بند است. هنوز درد و رنج مردم آسیبدیده کرمانشاه به پایان نرسیده که مجریان مسکن مهر با قصد تسویه حساب سیاسی هریک به دنبال رفع مسوولیت از خود هستند. آنهایی که دستور اجرای این طرح را صادر کردند به اینکه سقف ساختمانها نریخته و تنها دیوارهایش با خاک یکسان شده میبالند و آنهایی که این طرح را «شلخته»، «مزخرف» و «اقتصاد برانداز» میدانستند از سهم خود در صدور پایان کار به این پروژهها حرفی نمیزنند.
اینکه چگونه ساختمانهای اطراف مسکن مهر کرمانشاه در اثر زلزله سالم مانده و چرا در ستونهای آن از نخاله ساختمانی استفاده شده است، سوالاتی است که بلافاصله پس از انتشار تصاویر ویرانههای مسکن مهر مطرح شد. در این گزارش دبیر ستاد بازآفرینی استان و یکی از مجریان مسکن مهر کرمانشاه به این سوالات پاسخ میدهند.
بررسیها نشان میدهد مسکن مهر کرمانشاه به جای واگذاری به افراد دارای صلاحیت، به تعاونیهای غیرمرتبط و بدون صلاحیت سپرده شده است که شائبه وجود رانت در اجرای پروژهها را تقویت کرده است.
دبیر کمیته راهبردی ستاد بازآفرینی کرمانشاه، «انحراف تشکلهای حرفهای صنعت ساختمان» را اصلیترین دلیل خسارات فاجعهآمیز زلزله میداند. مجید نیکنژاد به «جهان صنعت» میگوید: اگر فردی حقیقی بخواهد در صنعت ساختمان فعالیت کند باید اصالتا دارای صلاحیت باشد، اما به دلیل اینکه مسوولیتها در صنعت ساختمان کشور از مسیر اصلی منحرف شده است شاهد رعایت نشدن ایمنی در ساختمانسازی کشور هستیم. او ادامه میدهد: در حال حاضر در تشکیلاتی که طرح و پروانه ساختمان را در بخش تولید و عرضه انجام میدهند افراد متخصص هیچ جایگاهی ندارند و علت آن این است که ریشه تشکلهای صنفی و حرفهای در صنعت ساختمان زده شده است.
نیکنژاد با بیان اینکه نقش تشکلها در قانون مشخص شده است، میگوید: در استان کرمانشاه سالها فریاد زدیم که جلوی انحراف از قانون گرفته شود، اما این اتفاق رخ نداد. او میگوید: زمانی که سعیدی کیا، وزیر راهوشهرسازی وقت، مسکن مهر را راهاندازی کرد، برخلاف بند «د» برنامه بودجه سال ۸۶ شروع احداث پروژهها را به تعاونیها دادند این در حالی است که در قانون ساماندهی تولید عرضه مسکن که پیش درآمد آن در برنامه بودجه سال ۸۶ آمده بود باید تولید ساختمان را به افراد دارای صلاحیت میسپردند.
رییس کمیسیون حقوقی و آیینهای کانون سراسری انبوهسازان کشور در تشریح سابقه ساختوساز مسکن مهر کرمانشاه میگوید: بیاید ریشهیابی کنیم تا مشخص شود مسکن مهری که ساخته شده را چه کسی طراحی کرده و چه کسی نظارت بر ساخت آن را بر عهده داشته است. او معتقد است: اینکه امضای یک مجری را بخریم و بفروشیم و هرکسی خواست خانه بسازد به او اجازه کار دهیم به فاجعه ختم میشود.
نیکنژاد در پاسخ به این که مجوزهای نظاممهندسی مسکن مهر کرمانشاه چگونه صادر شده است میگوید: این بحث کاملا ریشهای است و مستقیما به خروج تشکلهای ساختمانی از فرآیند ساختوساز مربوط است. او میگوید: اینکه مسکن مهر چه کیفیتی داشته است سوال مهمی است، اما این موضوع فراتر از مسکن مهر است و سایر ساختمانهایی که احداث شده هم مربوط میشود.