با پدیده فرار «ژن» مواجهیم. یک مسئول آموزشپزشکی با اعلام این خبر وضعیت فرار مغزها از کشور را فاجعه بار خواند. چندسالی است صاحبنظران نسبت به خروج فارغالتحصیلان و دانشجویان از کشور هشدار میدهند و سیستم آموزشی را یکی از مقصران اصلی این موضوع میپندارند. به اعتقاد آنها سیستم آموزش عالی پول و سرمایه ملی را صرف آموزش نخبگان میکند و آنها در بستر آموزشی کشور رشد مییابند، اما بهرهوری علمی این نخبگان نصیب کشورهای خارجی میشود و اعتبار و موقعیت اجتماعی و علمی آنها در خارج از مرزهای این کشور ارتقا مییابد.
به گزارش آرمان، متاسفانه خودشان تنها نمیروند و همراه خود چندین نسل نخبه و دانشمند را هم میبرند، زیرا آنها آغازگر نسلی باهوش و توانمند هستند. اگر بخواهیم پدیده «ژن خوب» را در هر زمینهای نادیده بگیریم پای ترک وطن که در میان است قادر به فراموشی این پدیده نیستیم. آنها ترک وطن میکنند و برترین داروها و تجهیزات پزشکی خارج از این مرزها ساخته میشوند. نخبگان مهاجرت میکنند و ما از بسیاری از نعمات وجود آنها بیبهره میمانیم. تجهیز و نوآوری سازههای ساختمانی نصیب کشورهای دیگر میشود و از نظریههای مختلف آنها در علوم انسانی یا آثار فاخر هنری و ادبی آنها بیبهره میمانیم.
در حال حاضر وضعیت متزلزلی از نظر سطح علمی دانشگاهها در میان کشورهای همسایه داریم و مهاجرت آنها به خارج از کشور موقعیت علمی ما را روزبهروز کاهش میدهد. بسیاری از نخبگانعلمی کشور از.موقعیت علمی یا اقتصادی خود ناراضیاند، حق هم دارند. سالها برای آنچه اکنون هستند تلاش شبانهروزی کردهاند و اکنون علم و توانایی شگفتآور آنها خریدار چندانی ندارد. بسیاری از اختراعات آنها روی کاغذ باقی میماند و کمتر مدیری حاضر به ریسک و سرمایهگذاری روی آنهاست. در واقع نمیتوان از آنها خواست تنها به دلیل عرق ملی و منافع ملی دست از آرزوهای روشن و امیدوارکننده خود بکشند و در ایران همچنان«هشتشان گرو نهشان باقی بماند!» آنها استحقاق زندگی بهتر و با امنیت و آرامش بیشتری را دارند و گاهی امکان این زندگی در ایران برایشان غیرممکن است. بر اساس آمار سازمان همکاریاقتصادی و توسعه یونسکو ایران جزو کشورهای با تعداد بالای ارسالکننده دانشجو به کشورهای پیشرفته محسوب نمیشود.
بر اساس این آمار ایران با داشتن 32هزار و 758 دانشجو در میان ده کشور برتر فرستنده دانشجو قرار ندارد. در بدبینانهترین حالت ممکن حدود 32هزار دانشجو که اکثر آنها دانشجویان نخبه کشوری هستند در خارج از ایران امرار و معاش کرده و تشکیل خانواده میدهند. رقم قابلتحملی برای کشوری است که قصد گذار از مرحله کشورهای درحال توسعه به توسعهیافته را دارد. این کشور برای رسیدن به توسعه همهجانبه به همت، تلاش و پشتکار اکثر این افراد محتاج است. بنابراین مسئولان صادقانه بگویند تاکنون برای جلوگیری از خروج آنها چند برنامه راهبردی و هدفمند داشتهاند، قطعا برنامههایی برای تشویق یا بازگرداندن آنها به اجرا درآمده اما اجرای این برنامهها در دو سال و نیم گذشته تنها حدود 800 نخبه علمی را به کشور برگردانده که رقم چندان امیدوارکنندهای باتوجه به میزان دانشجویان خارج از کشور به نظرنمیرسد.
جلای وطن 180هزار تحصیلکرده در سال ۹۴
قائم مقام دانشگاه علوم پزشکی همدان پدیده فرار مغزها از کشور را فاجعهبار دانست. رشید حیدری مقدم در هیجدهمین جشنواره پژوهش و فناوری این دانشگاه و در جمع اساتید و پژوهشگران گفت: خروج 180هزار نفر از دانشآموختگان کشور در سال 94 و مهاجرت به دیگر کشورها از جمله کانادا برابر است با مجموع درآمد نفت که فاجعهای برای کشور است. او افزود: بدترین اتفاق در پدیده فرار مغزها فرار ژن از کشور است که به احتمال زیاد کشور در دهه آینده با پدیده پایین آمدن آیکیو یا فکر خلاق و نوآور مواجه خواهد شد. حیدریمقدم با تاکید بر اینکه نیازمند تغییر نگاه در روند فعالیت دانشگاهها هستیم، گفت: باید فرصتها را تشخیص دهیم و دانشگاهها را به سوی خلق ثروت از علم سوق دهیم. در غیر این صورت علاوه بر مشکلدار شدن وضعیت آموزش عالی و دانشگاهی، جایگاه اول علمی کشور در منطقه را به ترکیه و عربستان واگذار خواهیم کرد.
کوچ اجباری نخبگان
یک جامعهشناس با تاکید بر اینکه نخبگان به اجبار کشور را ترک میکنند، میگوید: میزان فرارنخبهها در سالهای اخیر بسیار زیاد شده است و در آخرین آمار هرساله 180هزار نخبه از کشور خارج میشوند. عالیه شکربیگی میافزاید: مساله فرار ژن خوب حقیقت است و در صورت خروج نخبگان از کشور ژن و هوشمندی آنها به یک سرزمین دیگر رفته و آن جامعه را غنی و فربه میکنند. در واقع میزان نخبگی در جامعه با خروج هر نخبه کاهش مییابد، زیرا نخبگان هوشمندی و ویژگیهای شخصیتی و ذاتی خود را به جامعه هدف و نه ایران تقدیم میکنند. او تاکید میکند: در جامعه ایران «نخبهکشی» یک امر تاریخی است و مختص به این دوران نیست. شرایط جامعه ایران سبب نابودی استعدادها در جامعه میشود. هنگامی که این استعدادها از کشور خارج میشوند طبیعتا میزان هوشمندی، عقلانیت و فهم و درک جامعه به صورت کلی کاهش مییابد، زیرا افراد عادی جامعه هوشمندی نخبگان کشور را ندارند.
شکربیگی خاطرنشان میکند: یک فرد جدا از مذکر یا مونث بودن او دنبال چیست که سرزمین و عشق خود نسبت به سرزمین مادری را رها میکند، گذشته خود را پشت سر گذاشته و ترک وطن میکند؟ این فرد با بغضی در گلو سرزمین خود را رها میکند، زیرا شرایط برای او بهگونهای درمیآید که اجازه نفس کشیدن در فضای عقل، اندیشه و خردورزی را به او نمیدهد. او میافزاید: در جامعهای که خردورزی و اندیشهورزی نباشد نخبهگری نیز زایش پیدا نمیکند و افراد نمیتوانند استعدادهای خود را پرورش دهند. بنابراین فرد با استعداد به کشوری کوچ میکند که بستر پرورش استعداد و توانایی برای او مهیا باشد.
شکربیگی تاکید میکند: جامعه مقصد آنها را در راستای افزایش میزان اندیشه ورزی و پیشرفت علمی به خدمت میگیرد. بنابراین امکانات رفاهی برای اقامت نخبگان ایرانی را برای آنها فراهم میکند و این نخبگان به این کشورها مهاجرت میکنند. او میافزاید: فرد نخبه همواره قادر به فراموشی سپردن وطن و زادگاه خود نیست، اما به ناچار و برای دستیابی به شرایط بهتر زادگاه، خانواده و در یک معنا هویت خود را ترک میکند.