به گزارش «تابناک»؛ در امتداد زمین لرزه های رخ داده در ماههای اخیر در برخی نقاط کشورمان و خسارات فراوانی که زلزله در استان کرمانشاه و سرپل ذهاب بر جای گذاشت، بالاخره تهران هم لرزید؛ لرزشی که این بار کانون آن در بطن این استان قرار داشت و از این روی وحشت زیادی آفرید.
به فاصله کوتاهی از وقوع زلزله، اتفاقاتی رقم خورد که انتظارش نمیرفت؛ از سختی های پدید آمده در ارتباطات و گاه قطع شدن ارتباطات گرفته تا ترافیک سنگین معابر و اخبار ضد و نقیض، نشانههایی ماکت گونه از اتفاقات شومی که پیش بینی میشود در صورت وقوع زلزله های مخرب در تهران رخ دهد و از آن فاجعهای در ابعاد جهانی بسازد.
اوضاع به قدری خارج از کنترل و به هم ریخته بود که پمپ های بنزین شلوغ ترین ساعات کاری خود را تجربه میکردند؛ آنقدر شلوغ که صف شب آغاز سهمیه بندی بنزین در هفت هشت سال پیش هم مقابلش کوتاه جلوه میکرد. ازدحام جمعیتی که حتی به مغازه ها هم کشیده شد و اگر زمان وقوع زلزله کمی زودتر بود، احتمالا به رکوردشکنی در موج خرید مردم منجر میشد.
همه اینها در حالی رخ میداد که زلزله، تنها همه کس و همه چیز را برای لحظاتی لرزانده بود و بس؛ زلزلهای که شاید به قدر یک نیشگون آمد و رفت، ولی هراسی آفرید که هنوز آثار و عواقبش را میتوان دید؛ ترسی نامطلوب که نتیجه آن، بروز برخی رفتارهای نسنجیده، آن هم در مقیاس کلان و چندین میلیونی بود، نه تدبیری از جنس مراقبت و مرور ایمنی در مقابل زلزله.
این را میشود از انبوه ماشین های در حال دور دور کردن در خیابان ها دریافت که به چشم بر هم زدنی موجب شدند آلودگی هوا به شدت افزایش یافته و تنفس دشوارتر از قبل شود؛ افزایشی که روزهای کاری هفته و انبوه آمد و شد عموم نتوانسته بود چنین افزایش بزرگی در آن رقم بزند و با یک زلزلهِ بی اثر که حوالی نیمه شب رخ داده بود، بناگاه جهش یافته و به مرز شرایط اضطراری رسید.
همه اینها در حالی بود که همزمان با این اتفاقات و در حالی که برخی نگران بودند، زلزله بزرگ تر و مخربی از راه برسد و فاجعه آفرینی کند، برخی از مسئولان سراسیمه رأی به تخلیه منازل میدادند و از فعال شدن گسل و اصلی نبودن زلزله سخن به میان میآورند و بعضی، تلاش داشتند دست اول ترین جوک ها در خصوص زلزله را بخوانند و برای دیگران ارسال نمایند. مطالبی که میشد و جا داشت به جایشان چگونگی مراقبت از جان در مقابل زلزله مرور شود.
اطلاعاتی حیاتی که تازه شمار زیادی از مردم پی برده بودند در زمینه آموختنشان کوتاهی صورت گرفته و در انتقالشان به اطرافیان، فرصت سوزی کردهاند؛ آموزشی که به نظر میسد از خیلی مباحث درسیِ قرار گرفته در برنامه آموزشی مدارس، واجب تر است و باید روزانه و هفتگی مرور شود تا ملکه ذهن افراد شود؛ اما این گونه نشده است؛ انگار نه انگار که کشورمان روی نوار جهانی زمین لرزه قرار گرفته و آموختن زبان این پدیده، از آموختن خیلی مسائل حیاتی تر است.
وضعیتی که در دیگر عرصه ها نیز به چشم میخورد؛ در سولههایی که برای بحران های احتمالی در تهران ساخته شدهاند و برخی شان استودیو ضبط برنامه های تلویزیونی شدهاند و برخی شان شهربازی و زمین ورزشی. سوله هایی که در اختیار مسئولانی هستند که فکر میکردند و میکنند زلزله هرگز در تهران بروز نخواهد کرد و بعید است لرزش اخیر نیز تغییری در ایشان به وجود آورد؛ بماند که ممکن است حالا با خیال راحت تر مدعی شوند که زلزله تهران رخ داده و نیازی به این سوله ها نیست، چون دیگر زلزله آمده و رفته!
به این بی ملاحظگی عجیب، رعایت نشدن مقرراتی مانند آیین نامه ایمنی در برابر زلزله یا همان آیین نامه 2800 را هم میتوان افزود که هیچ جا به اجرا درنمیآید و هیچ کس برای اجرای نشدنش، سازندگان را موآخذه نمیکند. گویی زلزله نخواهد آمد و اگر بیاید، هیچ تدبیری مقابلش کارساز نیست و ویرانی و مرگ، نتیجه محتوم آن خواهد بود.
بلبشویی که در تمامی مسائل مرتب با زلزله خودنمایی میکند و فرجام آن چیزی جز ترسناک تر کردن زلزله نیست؛ زلزلهای که برخی برای کاهش آثار و بلایای ناشی از آن، راهکارهایی مانند مانور را پیشنهاد میدهند و حالا با زلزله ملارد، در بالاترین شکل ممکن رخ داده و اشکالات را آشکار کرده است، ولی بعید است به رقم خوردن تغییری منجر شود؛ این را میشود از واکنش مسئولان و مردم به مردود شدن در آین آزمون تستی اخیر پی برد.