کارآگاهان پلیس که درتعقیب مرد جوان زن نما بودند، وقتی به محل زندگی متهم تحت تعقیب رسیدند دریافتند اوچندی قبل در تصادف با اتوبوس جان باخته است.
بهگزارش ایران، دردسرهای زن جوان شاکی از زمانی آغاز شد که درشبکه اجتماعی «لاین» با زن ناشناسی آشنا شد. زمانی که ثریا با مرد زن نما که خود را «المیرا» معرفی وشروع به چت کرده بود تصورش را هم نمیکرد که درچه دامی افتاده است. چتهای ثریا و فرد ناشناس درحالی ادامه داشت که مدت زمان این چتها هر روز بیشتر از روز قبل می شد. ثریا از مشکلاتش میگفت و المیرا نیز به آنها گوش میداد. این رابطه تا حدی ادامه داشت که ثریا به مخاطب ناشناس اعتماد کرد و تعدادی از عکسهای شخصیاش را برای او فرستاد.
یکسال از این دوستی گذشته بود که المیرا از او خواست تا همدیگر را به صورت حضوری ببینند. برای ثریا هم جالب بود تا بداند کسی که پشت خط فضای مجازی است و تنها تصاویری از او دیده، چه شکلی است و چه مشخصات ظاهری و اخلاقی دارد. برای همین از پیشنهاد المیرا استقبال کرد و به محل قرارشان که کافی شاپی در غرب پایتخت بود رفت. اما زمانی که به کافی شاپ رسید به جای المیرا با مرد جوانی به نام کیوان مواجه شد. تازه آن موقع بود که پی برد المیرا هویت واقعی نداشته و کسی که در تمام 12 ماه گذشته حرفها و درد دلهای ثریا را گوش میداده و با اوچت میکرده، کیوان بوده است.
اذیتهای سریالی دوست لاینی
2 بهمن امسال، زن جوانی به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران رفت و از مردی شکایت کرد که برای او مزاحمتهای سریالی ایجاد کرده بود.
او به بازپرس گفت: مدتی قبل درشبکه لاین با زن جوانی آشنا شدم بعد از یکسال به دیدن او رفتم و تازه آن موقع بود که متوجه شدم او یک مرد است. خواستم رابطهام را با کیوان قطع کنم که شروع به تهدید کرد. کیوان دست بردار نبود، مدام مرا تهدید میکرد که اگر به رابطهام ادامه ندهم عکسهایی را که قبلاً برایش فرستاده بودم در فضای مجازی منتشر خواهد کرد. خیلی التماس کیوان را کردم که دست از سرم بردارد و از او خواستم بهخاطر آبرویم و حفظ زندگی مشترکم با همسرم دست از سرم بردارد. اما تهدیدهای کیوان تمامی نداشت و به جای اینکه در برابر التماسهای من کوتاه بیاید گفت اگر به خواستهاش عمل نکنم به شوهرم خواهد گفت که با من رابطه داشته است. کیوان پول میخواست و من هم یکبار به او 5 میلیون تومان دادم و یکبار 2 میلیون تومان. اما این مبالغ برای او خیلی کم بود. من راننده سرویس مدرسه هستم و یک روز که در حال برگشت به خانهام بودم او راه مرا سد کرد و به زور سوار ماشینش کرد و به خانهاش برد. التماسش کردم و او در نهایت 4 النگوی مرا گرفت و اجازه داد که از خانهاش بروم ولی این تمام ماجرا نبود چرا که چند روز بعد دوباره سد راهم شد و مرا با تهدید سوار ماشین کرد. اما از شانسم این بار یکی از همکارانم مرا داخل خودرو دید که التماس میکنم و کمک میخواهم و جلو ماشین کیوان پیچید. بعد هم شروع به سر و صدا کرد که با کمک او آن روز نجات یافتم. اخاذیهای کیوان ادامه داشت و هر بار من مقداری به او پول میدادم و او یکی دو روز بی خیال من میشد اما دوباره سرو کلهاش پیدا میشد و درخواستهایش را شروع میکرد. کیوان شرایط را به حدی برای من سخت کرده بود که درنهایت دل را به دریا زدم و همه چیز را به همسرم گفتم و به پیشنهاد او شکایت کردم.
مرگ در یک تصادف
با شکایت زن جوان، بازپرس رضوانی دستور تحقیقات در این خصوص را صادر کرد. بدین ترتیب کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند تا هویت کیوان را شناسایی کنند.
در بررسیهای صورت گرفته کارآگاهان پلیس موفق به شناسایی محل زندگی کیوان شده و با دستور قضایی وارد عمل شدند تا مرد تبهکار را دستگیر کنند اما بررسیها نشان داد که کیوان چند روز پس از شکایت زن جوان، با اتوبوس مسافربری تصادف کرده وجان باخته است!