یک نماینده اصلاحطلب مجلس در آخرین دقایق جلسه علنی روز پنجشنبه هفته گذشته در تذکری با انتقاد از نامه اخیر محمود احمدینژاد به مقام معظم رهبری و طرح درخواست نامتعارف برکناری رییس قوه قضاییه و برگزاری انتخابات زودهنگام مجلس و ریاستجمهوری، رییس دولت نهم و دهم را فردی «ناقصالعقل» و «معلومالحال» خواند و خواستار برخورد وزارت اطلاعات و قوه قضاییه با وی شد.
به گزارش ایلنا، با این حال، فارغ از اینکه بهلحاظ حقوقی، کدام بخش از اقدامات احمدینژاد خارج از حیطه قانون اساسی و کدام بخش داخل این محدوده تعریف میشود، آنچه مسلم است، فهم اقدامات و تحرکات اخیر رییس دولتهای نهم و دهم از منظر سیاسی حائز اهمیت است. بنابر این برای بررسی این مسئله بهلحاظ سیاسی بهسراغ جلال میرزایی رییس کمیته سیاسی فراکسیون امید مجلس رفته و نظرات این نماینده اصلاحطلب مردم ایلام در مجلس را در رابطه با نامه اخیر احمدینژاد و البته دیگر اقدامات او جویا شدیم که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانیم.
احمدینژاد میخواهد خود را در موقعیت اپوزیسیون نظام قرار دهد
آقای میرزایی قطعاً در جریان نامه اخیر محمود احمدینژاد خطاب به مقام معظم رهبری قرار گرفتهاید. فارغ از مباحث حقوقی این اقدام که طبیعتاً باید در مقالی دیگر و با حضور کارشناسان این حوزه مورد بررسی قرار گیرد، به نظر شما انگیزه او از منظر سیاسی چیست؟
احمدینژاد سعی دارد با ورود در این مسیر، خود را در موقعیت اپوزیسیون نظام قرار دهد. در واقع احمدینژاد پس از آنکه دید مقام معظم رهبری در توصیهای مشفقانه، حضورش را در انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری به صلاح نداستند، وارد این فاز جدید شد و از آن زمان به بعد، همه تحرکات و اقداماتش در این راستاست که خود را بهعنوان اپوزیسیون مطرح کند.
نماینده بوشهر در تذکرش بر وضعیت نامساعد رییس دولت نهم و دهم بهلحاظ روانی تاکید کرده و پیش از این نیز، شاهد مواردی مشابه بودیم. نظرتان چیست؟
معتقدم ورود به بحث تحلیل سیاسی اقدامات احمدینژاد از این زوایه، دون شان فعالان سیاسی است. فراموش نکنیم احمدینژاد فارغالتحصیل دانشگاه علم و صنعت است، در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشته، مدتی استاندار بوده، مدت ۲ سال شهردار تهران و ۸ سال نیز رییسجمهور مملکت بوده است.
احمدینژاد برخلاف آنچه بعضاً ازسوی برخی ناظران عنوان میشود، فردی باهوش است. مشکل احمدینژاد این است که فکر میکند، نظام دچار بحران مشروعیت شده و حال او میتواند با استفاده از این بحران، خود را بهعنوان اپوزیسیون معرفی کرده و از آب گل آلود ماهی بگیرد.
به همین دلیل است که ابایی از اظهارنظر و موضعگیری صریح ندارد و در بیان نظراتش بههیچ عنوان دست به محافظهکاری یا هرگونه احتیاط توام با آیندهنگری نمیزند.
احمدینژاد سعی دارد با رویکرد رادیکال، مطالبات را بهسمت رهبری سوق دهد
چرا احمدینژاد برای قرار دادن خود در جایگاه اپوزیسیون، اینچنین همهچیز را زیرسوال برده، قوای سهگانه را هدف قرار داده و دست به افراط میزند. آیا طرح انتقادات از جایگاه اپوزیسیون نیازمند اتخاذ رویکردی تا این حد رادیکال است؟
مسئله این است که احمدینژاد سعی دارد با این رویه و رویکرد رادیکال، انتقادات و مطالبات را بهسمت رهبری سوق دهد. احمدینژاد برخلاف اصلاحطلبان که با دیدگاهی مشخص، بر اعمال اصلاحات در چارچوب نظام و بهصورت آهسته و گام به گام تاکید دارند، سعی میکند با مخاطب قرار دادن رهبری و مطالبه تغییرات از شخص ایشان، وارد فاز دیگری از مشی سیاسی شود.
حاکمیت همچنان با احمدینژاد مدارا میکند
ما در ۴ دهه گذشته با نمونههای تاریخی همچون بنیصدر که باوجود حضور در جایگاه حاکمیتی بلند، ناگهان خود را در جایگاهی متزلزل یافته و مورد شدیدترین حملات انتقادی و تبلیغاتی قرار گرفتهاند. آیا احمدینژاد نیز خود را برای چنین برخوردهایی آماده میکند؟
واقعیت این است که نمیدانم حاکمیت دقیقاً قصد انجام چه برخوردی با احمدینژاد دارد اما به نظر میرسد نگاه حاکمیت درمورد احمدینژاد هنوز و همچنان بر مدارا و تحمل استوار است.
احمدینژاد در دورانی که در قدرت بود، بهدنبال راهاندازی یک جریان سوم در کشور بود که در این مسیر ناکام ماند. البته در آن زمان فکر میکرد باتوجه به آنکه ریاست قوه مجریه را برعهده دارد، میتواند روبروی اصلاحطلبان و اصولگرایان بیاستد اما عملاً با اتمام دورهاش، ایستادگیاش مقابل ۲ طیف چپ و راست نیز به پایان رسید.
هماکنون احمدینژاد با شرایطی دست و پنجه نرم میکند که بازگشت خود به قدرت را با مشکلاتی اساسی روبرو میبیند؛ درواقع بازگشت جریان احمدینژادی به قدرت با توجه به ساختار فعلی تقریباً غیرممکن است. در یک چنین شرایطی که حتی باوجود نهی رهبری از اعلام کاندیداتوری، وارد رقابت شد اما شورای نگهبان صلاحیت او را احراز نکرد، خواهناخواه خود را کنارگذاشته شده میبیند و باتوجه به علاقه فراوانی که برای تاثیرگذاری در عرصه سیاست دارد، سعی میکند به هر نحوی که شده راهی به بازی قدرت برای خود بازکند و در این شرایط به این نتیجه رسیده که تنها راهش این است که از موضع اپوزیسیون وارد شود.
درواقع احمدینژاد با همین دیدگاه است که دست به زیرسوال بردن مشروعیت نهادهای حاکمیتی زده و سعی میکند با کنار گذاشتن رویکرد انفعالی چندسال نخست پس از اتمام دولت دهم، با اتخاذ رویکردی رادیکال وارد عرصه شده و در این راستا، از طرح هر ادعایی از درخواست برای برکناری رییس قوه قضاییه تا برگزاری انتخابات زودهنگام مجلس و ریاست جمهوری ابا ندارد.
حامیان احمدینژاد برایش هزینه سیاسی نمیپردازند
مسئله این است که طرح این مدعیات چه منفعتی بهلحاظ سیاسی برای او به همراه دارد؟ اساساً معنای سیاسی نامه اخیر احمدینژاد چیست؟
مشکل بزرگ احمدینژاد بیاعتمادی نخبگان است. احمدینژاد درحالی که اصلاحطلبان هرگز به او اعتماد نداشته و اصولگرایان نیز مدتی است که از او ناامید شدهاند، سعی دارد با اتکا بر همان سیاستهای اقتصادی پوپولیستی مبتنی بر پولپاشی که منجر به جلب اعتماد پایگاه اجتماعی ضعیفی در طیفی خاص از طبقات فرودست شده بود، بار دیگر شانس خود را بیازماید اما از این مسیر نیز راه به جایی نمیبرد؛ چرا که آنچه اکنون احمدینژاد در اختیار دارد، صرفاً ادعاهایی توخالی سیاسی همچون برگزاری انتخابات زودهنگام است که طبیعتاً این مسائل اساساً برای آن بخش از جامعه محلی از اعراب نداشته و به بیان دیگر آن طیف اجتماعی اهمیتی به این شعارهای سیاسی نمیدهد و این پایگاه اجتماعی نحیف حاضر به پرداخت هزینه برای شعارهای رادیکال سیاسی احمدینژاد نیست و اگر زمانی از او حمایت میکرد، بهخاطر مطالبات اقتصادیشان بود.
نظرتان درباره اظهارات اخیر سخنگوی شورای نگهبان درمورد تلاش احمدینژاد برای تایید زودهنگام نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ و مخالفت این شورا با درخواست او چیست. آیا این سخنان آقای کدخدایی نشاندهنده ازبین رفتن پشتوانه سیاسی احمدینژاد در حلقه مرکزی حاکمیت است؟
ببینید، قطعاً اینکه گفتم حاکمیت همچنان احمدینژاد را تحمل میکند، صرفاً به این معنا بود که با او برخوردی نمیشود. اما آنچه مسلم است، احمدینژاد سالهاست به انتهای مسیر رسیده و در حاشیه قرار گرفته و عملاً در جلسات مختلف اعم از جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام که همچنان در آن شرکت میکند، جایگاهی ندارد.
احمدینژاد سعی کرد با سیطره بر وزارت اطلاعات رقبای سیاسیاش را حذف کند
علاوه بر آن، بخشی از حاکمیت زمانی متوجه شد که احمدینژاد از مسیر خود منحرف شده که سعی کرد با در اختیار گرفتن وزارت اطلاعات زیر دست و تحت سیطره و نفوذ شخصی خود، و با استفاده از برخی اسناد، نسبت به حذف رقبای سیاسیاش اقدام کند. در چنین شرایطی با احمدینژاد برخورد شد و از همان زمان بود که احمدینژاد نیز آهستهآهسته راه خود را از اصولگرایان جدا کرد و حتی کمکم با رهبری هم زاویه پیدا کرد و پس از آن نیز هرچه جلوتر آمد، این زاویه بیشتر شده است.
حال، باوجود آن که نظر حاکمیت همواره این بوده که احمدینژاد در چارچوب نظام بماند و از مسیر اصلی خود منحرف نشود، اما عملاً خود احمدینژاد تمایل دیگری داشت و سعی میکند خود را بهعنوان اپوزیسیونی خارج از نظام مطرح کند، نه بهعنوان فعال سیاسی یا حتی یک منتقد و مصلح درون نظام.