طرح یک پرسش جنجالی در زمان حضور مدیر موزه لوور در ایران، پیرامون خروج غیرقانونی آثار باستانی ایران، این پرسش را پیش آورد که چگونه حجم عظیمی از میراث فرهنگی ایران از کشور خارج و به فرانسه منتقل شد و اکنون موزه لوور، یکی از بزرگترین مجموعههای میراث باستانی ایران را دارد؟ که البته این پرسش، سؤالات دیگری را نیز درباره مشروعیت اخلاقی و قانونی سرقت این اموال از ایران در پی دارد.
به گزارش «تابناک»؛ پس از آنکه پنجاه اثر از گنجینه موزه لوور از جمله چندین اثر تاریخیِ ایرانی در موزه ملی ایران به نمایش درآمد، ژان لوک مارتینس، رئیس موزه لوور و جبرئیل نوکنده، مدیرکل موزه ملی ایران پاسخگوی خبرنگاران بودند، ولی با پرسشهایی مواجه شدند که انتظارش را نداشتند؛ پرسشهایی که بیش از ژستهای کنونی فرانسویها به ریشههای تاریخی شکل گیری گنجینه عظیم موزه لوور بازمیگردد؛ گنجینهای که بخش چشمگیری از آن متعلق به ایران است و برخی از مجسمههای بزرگ و اشیای ارزشمند را در خود جای داده است.
ژان لوک ماتینس، رئیس موزه لوور در آغاز سخنانش در این نشست خبری به تفاهم نامههای قرن 19 بین دو کشور ایران و فرانسه اشاره کرد که «بر اساس آن ایران در سال 1884 این امکان را به ما داد که در ایران کاوشهای باستانشناسی برای موزه لوور انجام شود». با بیان این صحبتها از سوی او، فاطمه علی اصغر، خبرنگار میراث فرهنگی از ماتینس پرسید: «بسیاری از باستان شناسان فرانسوی بر خلاف تعهد خود در گذشته، آثار ایرانی را از کشور خارج کردند و مادام دیولافوا در خاطرات خود به این مسأله اذعان و عنوان کرده است: آن جا که نتوانستهاند سر ستونهای کاخ آپادانا در شوش را به دلیل وزن زیاد از ایران خارج کنند، آن را با پتک خراب کردهاند تا به دست انگلیسیها نیفتد.»
رئیس موزه لوور نیز این طور از کنار چنین پرسش مهمی گذشت: «کاوشهای باستان شناسان فرانسوی بر اساس قراردادهای قانونی بوده و دولت وقت از این بابت از فرانسه تقدیر کرده است. باستان شناسان فرانسوی، عمر خود را در ایران گذاشتهاند و این مسائل مربوط به گذشته است، اکنون نگاه ما برای همکاریهای مشترک آینده است.» آن گونه که این خبرنگار تأکید کرده، پس از طرح این پرسش از سوی برخی مسئولان، اعتراض شده که چرا این پرسش مطرح شده است؟!
اشاره این خبرنگار میراث فرهنگی به مادام «ژان دیولافوا / Jane Dieulafoy» همسر مارسل اوگوست دیولافوا، مهندس راه و ساختمان و باستانشناس فرانسوی بود که به همراه همسرش از سوی دولت فرانسه برای کاوشهای باستانشناسی سه بار به ایران سفر کردند و در این زمینه کتبی نیز تنظیم و منتشر کردند که به فارسی نیز منتشر شده است.
این دو هنگام گردش در خوزستان، به وجود تپه های باستانی در شوش پی بردند و هنگام بازگشت به کشورشان از مدیر موزه های ملی فرانسه خواستند تا بودجه ای برای کاوش این تپه ها در اختیارشان بگذارد. این خواسته پذیرفته و 31 هزار فرانک به این خانواده پرداخت شد. آنها در سال 1884 برای دومین بار به ایران آمدند و با پادرمیانی دکتر طولوزان، پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه قاجار اجازه کاوش در شوش را به دست آوردند. طبق قرارداد قرار شد، فلزاتی که کسب می شوند متعلق به دولت ایران باشد و سایر آثار نصف به نصف تقسیم شود.
در آن دوران، انگلیسیها نیز به دنبال کشف و سرقت آثار باستانی بودند و به همین دلیل، رقابت سختی در گرفته بود که قربانیاش آثار باستانی ایران بود. کاوشهای این دو از 1884 تا 1886 میلادی طول کشید و در این مدت، آثار کاخ های هخامنشی کشف شد؛ از جمله این آثار گاو سنگی بزرگی به وزن حدود 12 تن متعلق به سر ستون یکی از کاخ ها بود. مادام ژان دیولافوا در خاطرات خود نوشته است، از اینکه نمی توانست این توده عظیم سنگی را با خود حمل کند، به شدت عصبانی شد و با پتک به جان سر ستون افتاد.
ژان دیولافوا در بخشی از کتاب خاطراتش راجع به کاخ آپادانای شوش نوشته است: «دیروز گاو سنگی بزرگی را که در روزهای اخیر پیدا شده است، با تأسف تماشا میکردم. حدود دوازده هزار کیلو وزن دارد! تکان دادن چنین تودهٔ عظیمی غیرممکن است. بالاخره نتوانستم به خشم خود مسلط شوم، پتکی به دست گرفتم و به جان حیوان سنگی افتادم. ضرباتی وحشیانه به او زدم. سر ستون در نتیجه ضربات پتک مثل میوهٔ رسیده از هم شکافت…».
آنها پس از کشف اموال حاضر به تقسیم با طرف ایرانی نبودند و با فریب مظفرالملک، حاکم محلی که دست نشانده ظل السلطان بود، به او قبولاندند که در صورت چشم پوشی از تقسیم آثار تلاش می کنند تا دولت فرانسه چند مدال و نشان برای ظل السلطان بفرستند. بدین ترتیب در سال 1886، 327 صندوق از آثار باستانی ایران به وزن تقریبی 500 تن از راه بندر بوشهر رهسپار پاریس شد.
ورود این آثار به پاریس، انجمن علمی فرانسه را مصمم ساخت که امتیاز انحصاری کاوش باستان شناسی را از دولت ایران بگیرد. این امتیاز در سال 1895 میلادی به روزگار سلطنت مظفر الدین شاه واگذار شد. طبق قرارداد تمام اشیا و عتیقه هایی که از حفاری در خاک ایران به دست می آمد، مساوی بین ایران و فرانسه تقسیم می شد؛ اما اشیای شوش همگی متعلق به دولت فرانسه بود.
انجمن علمی فرانسه، 32 سال به کاوش در شوش پرداخت و آثار تاریخی بسیاری را به فرانسه منتقل کرد؛ یکی از گرانبهاترین این آثار، تندیس بزرگ و برنزی «ناپير اسو» ملکه ایلام بود که 1800 کیلوگرم وزن و بیش از 3000 سال قدمت داشت. کم کم کشف و خروج چنین آثاری اعتراض روشنفکران ایرانی را برانگیخت و سرانجام در سال 1927 میلادی، مجلس شورای ملی امتیاز کاوش باستان شناسی فرانسویان را لغو کرد.
نکته جالب آنکه پس از این اتفاقات نیز ردپای فرانسویها در زمینه حضور در حوزه میراث فرهنگی ایران پاک نشد و در نهایت انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران در سال 1983 با ادغام هیأت باستانشناسی فرانسه در ایران (DAFI) که در سال 1897 تشکیل شد و انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران (IFIT)، به وجود آمد.
این تشکیلات همچنان با حضور فرزندان برخی مسئولان ارشد دولتهای پیشین فعال است و در ترمیم چهره اشخاصی نظیر ژان دیولافوا نیز بیتأثیر نبوده است؛ چهرههایی که هرچه بودند، قطعاً باستان شناس نبودند، چون یک باستان شناسی واقعی حاضر نمیشود برای سرقت یک اثر تاریخی بخشی از آن را تخریب کند و یا بر خلاف تعهدات با یک دولت به صورت غیرشرافتمندانه اموال یک ملت را به سرقت ببرد، به گونهای که اکنون میتوان گفت، مطابق با توافق ایران و فرانسه، دست کم اشیای فلزی کشف شده از شوش که در موزه لوور وجود دارد، حکم اموال مسروقه را دارد.