به گزارش «تابناک»؛ اخبار خوشی که از احیای دریاچه ارومیه میرسید، مدتی است متوقف شده و گاه این گونه به نظر میرسد که قرار نیست نگین آبی آذربایجان، وضعی بهتر از حال و روز فعلی اش پیدا کند؛ دریاچهای نیمه جان که در سایه تدابیر مسئولان فقط از خشک شدن نجات یافته و در فاز احیا، هیچ توفیقی نیافته و ظاهرا قرار نیست بیابد.
گزارهای که مسئولان ستاد احیای دریاچه ارومیه با آن مخالفند و در توضیح چرایی ناکامی طرح های احیای دریاچه استدلال هایی میآورند که بعضا به نکات تلخی اشاره دارد؛ از جمله، تأمین نشدن منابع مالی طرح احیا و همسو نبودن برخی نهادها و مسئولان که نشان میدهد، اراده کافی برای نجات دریاچه نیست.
این را میشود از سخنان دکتر مسعود تجریشی، مدیر دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه دریافت که معتقد است ستاد احیا در سه سال اول، کاملاً طبق برنامه پیش رفته و دریاچه را در شرایط تثبیت قرار داده و مانع کاهش ۴۰ سانتیمتری تراز آن ـ که سالانه در حال شکلگرفتن بود ـ شده است؛ اما از سال سوم به بعد و در واقع در یک سال گذشته به دلیل عدم تأمین بودجه وعده داده شده، نتوانسته گامی به پیش بردارد و نهایتاً در پایان سال مجبور شده است با موافقت دولت به تأمین مالی از طریق سرمایهگذاری روی بیاورد.
برای بررسی وضعیت موجود دریاچه ارومیه نخست باید ببینم طبق برنامه قرار بود در حال حاضر در چه نقطهای باشیم و الان کجا هستیم و اگر نتوانستهایم طبق برنامه به مقصود خود برسیم علتها چه بوده است. در واقع میتوان از دو منظر به وضعیت فعلی دریاچه ارومیه نگاه کرد؛ یکی از این دیدگاه که بهعنوان یک پروژه به این مسأله نگاهی بیندازیم و دیگر آنکه از منظر فراتر از یک پروژه و بهعنوان یک مدل برای حل مسائل مشابه در کشور آن را در نظر گرفت.
از منظر اول، طبق برنامه قرار بود در سال آبی گذشته و تا شهریور ۹۵، دریاچه در یک شرایط تثبیت قرار بگیرد. تثبیت به این مفهوم که در بیست سال منتهی به سال ۹۲-۹۳ دریاچه سالانه حدود ۴۰ سانتیمتر کاهش تراز داشت، بهصورتیکه طی این ۲۰ سال به اندازه یک ساختمان سه طبقه، حدود ۸ متر، افت تراز دریاچه را شاهد بودیم، تا اینکه حدود سال ۸۸ متوجه شدیم حتماً باید یک فکر و فعالیتی برای بهبود وضع دریاچه صورت بگیرد. کارگروهها و فعالیتهای خیلی گستردهای انجام شد، اما تا سال ۱۳۹۳ که ۵ سال از فهم این موضوع میگذشت هیچ اقدام عملی برای بهبود وضعیت دریاچه صورت نگرفت.
وقتی آقای روحانی در انتخابات پیروز شدند، با توجه به اهمیتی که موضوع برایشان داشت و خطرات بزرگی که با خشکشدن دریاچه کشور را تهدید میکرد، ایشان کارگروه احیای دریاچه ارومیه را تشکیل دادند. در همان ابتدا متخصصین به ما گفتند اگر ظرف سه سال نتوانیم دریاچه را در شرایط تثبیت قرار دهیم دیگر دریاچه کاملاً از دست میرود و خشک میشود و برنامههای احیای دریاچه دیگر جوابگو نخواهد بود؛ بنابراین، ما در سه سال اول رفتیم سراغ این برنامه که نگذاریم دریاچه بیشتر از این دچار افت تراز شود و سرانجام در شهریور ۹۵ توانستیم دریاچه را در شرایط تثبیت قرار دهیم. به رغم اینکه در این سالها مدام میزان بارشها کم و کمتر شده است.
عمده اقداماتی که انجام شده بود، یکی اتصال رودخانه سیمینهرود و زرینهرود بود که با کمک لایروبیهایی هم که انجام شد، توانستیم از هدررفت آبها جلوگیری و آب را به پیکره اصلی وارد کنیم. رهاسازی سدها انجام شد. این اقدامات کمک زیادی به ثبیت وضعیت دریاچه کرد. شاید بتوان این پروژه را اولین پروژه در کشور دانست که همه دستگاههای اجرایی با هم دور یک میز نشستند و در موضوع مسأله به توافق رسیدند.
بعد از سال آبی ۹۵-۹۶ که ما نهایتاً به مرحله تثبیت دریاچه ارومیه رسیدیم، باید به سراغ برنامههایی میرفتیم که طی آن بتوانیم آب بیشتری را صرفهجویی کنیم و تراز آب دریاچه را بهبود ببخشیم. طبق برنامه قرار بود در این فاز برنامه برای مدت پنج سال، ۴۰ واحد درصد در مصرف آب صرفهجویی داشته باشیم تا پس از تثبیت مرحله احیای دریاچه آغاز شود. ما ۳ واحد ۸ درصدی را پشت سر گذاشتیم که مشاوران به ما گفتند اگر سرمایهگذاری روی زیرساختها انجام نشود، تقریباً ادامه کار سخت خواهد شد؛ بنابراین ما از دولت قول گرفتیم که منابع مالی را تأمین کند. اما اتفاقی که افتاد این بود که دولت سال گذشته نتواست منابع مالی را که قول داده بود تأمین کند.
پس ما وقتی که سال آبی گذشته را شروع کردیم، با توجه به نبود بودجه، برنامهها را از سازهای به غیرسازهای تغییر جهت دادیم. بهجای اینکه در مبدأ بخواهیم آب را به سمت دریاچه انتقال دهیم رفتیم به این سمت که در مزارع و باغات آب را صرفه جویی کنیم. رفتیم به این سمت که برداشتها را در فصلهای غیرزراعی کنترل کنیم و درنهایت رفتیم به این سمت که نهادهایی را ایجاد بکنیم که در حوضه آبریز خودشان بروند به سمت اینکه دریاچه را احیا بکنند.
این عدم تضمین منابع مالی موجب شد در برخی پروژهها دچار مشکل بشویم؛ از جمله در پروژههایی مثل سردهنه سازیها، مثل سازههای کنترل برداشت و... که با منابع خیلی کم در این پروژهها ما میتوانستیم نگذاریم آب هدر رود و در فصلهای غیرزراعی آب به سمت دریاچه سرازیر شود. پس اتفاقی که افتاد این بود که برنامه بود، انگیزه بود، ولی منابع مالی نتوانست تضمین شود.
از آنجاییکه دولت نتوانست بودجه موردنظر را تأمین کند، ما در جلسه کارگروهی که چندی پیش داشتیم، پیشنهاد دادیم دولت اگر واقعاً پولی برای این موضوع ندارد، اجازه تأمین مالی از طریق قرض را به ستاد احیا بدهد. نه صرفاً از خارج، بلکه ممکن است منابع مالی باشد یا شرکتهای سرمایهگذاری وجود داشته باشند در داخل که حاضر باشند بیایند روی پروژههایی مثل تصفیه خانه سرمایهگذاری کنند. ما الان این مجوز را گرفتیم و با گرفتن این مجوز، قاعدتاً باید برگردیم پروژههای قابلسرمایهگذاری و جذب مشارکت مالی و سرمایهگذاران را هم شناسایی بکنیم. الان وارد این فضا شدیم که صرفاً با منابع دولتی سراغ احیای دریاچه ارومیه نرویم.
بارشها در سال آبی گذشته حدود ۲۰۵ میلیمتر بود که عدد به شدت پایینی است. اینکه بارش سالانه شما از ۳۸۵ میلیمتر به ۲۰۵ میلیمتر برسد، بهشدت نشان از کاهش میزان بارش و بحرانیبودن شرایط دارد. از سوی دیگر، دما هم تقریباً یکونیم درجه بیشتر شده نسبتبه زمان مشابه و همه اینها یعنی فشار بیشتر روی منابع آب و این یعنی فشار بیشتر برای جلوگیری از ورود آب به سمت دریاچه. شکر خدا برای موضوع رهاسازی آب سدها توافق ۲۹ درصد را بهجای ۳۲ درصد برای سال چهارم پیدا کردیم و گفتیم مشکلی نیست، چون ۲۹ درصد باز هم حرکت به سمت کاهش مصرف آب اراضی پایاب سدها -که بیش از نیاز گیاه آب مصرف میکردند- بوده است، ولی در مجموع به جهت تأمین منابع مالی نتوانستیم اقدام مناسبی انجام دهیم.
یکی از اقدامات اثربخشی که در این مدت با همت کارشناسان سازمان جنگلها و مراتع صورت گرفته ماجرای کنترل غبار بود. ما از همان روزهای اول موضوع کنترل غبار را خیلی جدی مورد توجه قرار دادیم و در کنترل غبار هم علیرغم اینکه بارشها کمتر و زمین خشکتر شده، گزارشها نشان میدهد که تقریباً ۶۰ درصد گردوغبار را با این اقدامات توانستیم کنترل نماییم. درمجموع اینها نشان میدهد که اگر اقداماتی صورت بگیرد، به لحاظ فنی، دریاچه قابلیت احیا را دارد، بسته به اینکه ما تا چه میزان بتوانیم منابع مالی را در اجراییشدن این پروژهها تأمین کنیم.
در موضوع دریاچه در صورتمسأله و راهکارها اجماع داشتیم، برنامه یکپارچهمان را هم با مشارکت تمام دستگاههای اجرایی تعیین کردیم، ولی اینکه بگوییم صددرصد توانستیم همه دستگاههای اجرایی را مجاب به اجرای برنامههای خودمان بکنیم، چندان درست نیست و چندان در آن موفق نبودیم. برای مثال ما تصمیمگیری کردیم که سطح زیر کشت چغندرقند کم شود، اما میبینیم که سال گذشته سطح زیر کشت آن کم که نشد هیچ بیشتر هم شد.
وقتی ما میآییم و در این منطقه چغندرقند میکاریم و کشت آن را افزایش میدهم درواقع یک منفعت خیلی کوتاه و کوچک را در نظر داریم و توجهی به دریاچه و هزینههای ناشی از خشکشدن آن و تبعات زیستمحیطی مترتب بر سلامت ساکنان منطقه نداریم. خب از آن طرف کشاورز را در نظر بگیرید. حتماً وزارت نیرو به او آب میدهد. حتماً وزارت جهاد کشاورزی به او بذر میدهد و حتماً وزارت صنایع چغندرقند او را خریداری میکند؛ بنابراین در یک نگاه کلی به این نتیجه میرسیم که گویا این دستگاهها چندان باهم هماهنگ نیستند. موضوع اقتصاد ملی هم اصلاً اینجا مطرح نیست. در واقع اصلاً این نوع نگاه ما یک نگاه عمیق ملی جامعنگر نیست.
اجماع فنی داریم، ولی اراده سیاسی نداریم. آن اجماع فنی در جهان سیاست میشود اراده سیاسی. این اراده سیاسی دولت است، اما باید سلسلهمراتبی بیاید تا تبدیل به رویه شود. یعنی اگر کسی رفت چغندرقند خرید به او بگویند تو دیگر مدیر ما نیستی. اما این نگاهها هنوز با هم چفت نشده است. نگاه فنی با اراده سیاسی هنوز با هم یکی نشده است. مدیری که در منطقه میرود اجازه کشت چغندر میدهد، به خیال خودش دارد کار خیر میکند.