با وجود آنکه روایات پیشین از خروج جنازه رضا شاه پهلوی از ایران حکایت داشت و گزارشهای متناقضی که در رد و تأیید این مسئله وجود داشت، با کشف یک جنازه مومیایی شده در شهر ری و تأیید مقامات مسئول، مشخص شد جنازه شاه پهلوی همچنان در ایران است؛ مسألهای که منجر به توقف حفاریها در آستان حضرت عبدالعظیم شهرری شده و مسئولان را به تصمیم گیری در این زمینه واداشته است.
به گزارش «تابناک»؛ پس از تبعیت رضا پهلوی و روی کار آوردن محمدرضا پهلوی، رضا شاه در ژوهانسبورگِ آفریقای جنوبی در 4 مرداد 1323 در 66 سالگی درگذشت و جنازه او برای دفن به ایران منتقل شد. محسن فروغی، معمار ایرانی به سفارش محمدرضا پهلوی، مقبرهای برای رضا شاه پیرامون شاهعبدالعظیم حسنی در شهرری واقع در جنوب تهران با مساحت آن 9000 مترمربع و ارتفاع 25 متر بنا کرد.
با فرار محمدرضا پهلوی از ایران، یک روایت جدی از سوی منابع رسمی و غیررسمی مطرح شده بود که بر اساس آن، استخوانهای رضا پهلوی از ایران خارج شده است. در این سالها، دو روایت جدی در این زمینه مطرح شد که با توجه به دیگر شواهد، به نظر میرسید نزدیک به واقعیت باشد.
بر اساس یکی از این روایتها استخوانهای رضا پهلوی به مصر منتقل و دفن شده و بنا به روایت دیگر، استخوانها در لس آنجلس و در یک مقبره خانوادگی به امانت گذاشته شده است. هیچ یک از این دو روایت توسط بازماندگان پهلویها تأیید نشد و آنها تأکید میکرد جنازه هنوز در ایران است.
مقبره رضا پهلوی که شمار دیگری از عوامل رژیم پهلوی نظیر حسنعلی منصور نیز در آنجا دفن شده بودند، توسط صادق خلخالی و عواملش در اردیبهشت 1359 با ماشینهای سنگین تخریب شد. در هنگام تخریب قبر رضاشاه، نمایندهای از دفتر رئیس جمهور وقت (بنی صدر) از خلخالی خواسته بود که از تخریب این محل خودداری کند، زیرا قرار است به یک موزه جنایی در این مکان تبدیل شود؛ اما خلخالی به این روند ادامه دارد و با توجه به شدت تنفر از رژیم پهلوی در آن مقطع، عمده فضای رسانهای نیز از اقدام خلخالی حمایت میکرد.
مقبره رضا شاه پیش از تخریب
خلخالی در کتاب خاطراتش در این زمینه آورده است: «...ما حدود دويست نفر، با هم جمع شديم و با بيل و كلنگ، به طرف حضرت عبدالعظيم به راه افتاديم. من در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم، سخنراني پرشوري ايراد كردم و گفتم: دوره قرار گرفتن بناهاي زشت و زيبا در كنار هم، پس از انقلاب اسلامي ايران، ديگر به پايان رسيده و مردم مسلمان ايران نمي توانند در كنار مزار شهيدان به خون خفته و چهره هاي درخشان تاريخ اسلام، مانند حضرت عبدالعظيم، مقبره جنايتكاراني مانند رضا خان و ناصر الدين خان ناصر الدين شاه قاجار و حسنعلي منصور و دودمان پهلوي را تحمل نمايند. بايد به هر وسيله اي كه شده، مقبره هاي سردمداران كفر و الحاد تخريب شود.
مردم لحظه به لحظه تكبير مي گفتند و ابراز شادي مي كردند. من حدود سه ربع ساعت براي مردم صحبت كردم و صحن حرم مملو از جمعيت شد.با صدور فرمان حركت به سوي مقبره پهلوي، مردم بسيج شدند. آنها در همان دقايق اوليه خيلي تلاش كردند، ولي در عمل مشاهده شد كه مقبره به قدري محكم ساخته شده كه هيچ بيل و كلنگي به آن كارگر ني ست. البته، مواد منفجره و ساير لوازم را هم تهيه كرده بوديم. از طرف سازمان راديو و تلويزيون هم آمده بودند تا فيلمبرداري كنند.
مردم ستم كشيده از دست اين دودمان، به ويژه سالخوردگان حضرت عبدالعظيم، بي اندازه فعاليت مي كردند يكي سنگ ها را مي شكست و ديگري پله ها را مي كند و سومي به در و پنجره حمله مي كرد و خلاصه، هر كس كاري مي كرد. سرانجام، كار به گريدر و بلدوزر و جرثقيل و وسايل قوي مكانيكي كشيد. ساعت، حدود 4:30 بعد از ظهر بود كه از طرف بني صدر پيام آوردند، مبني بر اينكه از تخريب مقبره دست برداريد. من اعتنا نكردم، ولي كم كم، كار جدي شد و جناب آقاي مير سليم، سرپرست وزارت كشور، نامه رسمي مرقوم و اعلام نمود كه دستور از طرف شوراي انقلاب و شخص آقاي بني صدر است و شما بايد به هر نحو كه شده، دست از تخريب برداريد، وگرنه مجبوريم طبق مقررات با شما عمل كنيم، يعني شما را توقيف مي كنيم.
من ديدم كه ديگر جاي تأمل نيست. لذا، گفتم كه: به آقاي بني صدر بگوييد، هر چه مي خواهد، طبق مقررات انجام دهد و ما هم اينجا هستيم و تا مقبره را با خاك يكسان نكنيم، از اينجا خارج نخواهيم شد. اطراف مقبره را گروه مسلح فداييان اسلام در محاصره داشتند و پاسداران هم مواظب اوضاع بودند. سرانجام، شب فرا رسيد، ولي ما نتوانستيم مقبره را بخوابانيم، اگرچه خسارت زيادي به آن زديم و به صورت مخروبه درآورديم. ساعت حدود ده شب، براي استراحت، محل مقبره را ترك كردم.
كمي بعد، جناب آقاي حاج احمد آقا خميني، براي ديدن مقبره و در واقع، براي تقويت روحيه اينجانب به آنجا آمد و افراد مستقر در آن محل را تشويق كرد و با اين عمل خود، فهماند كه امام با تخريب مقبره، مخالفتي ندارند و اين امر، بي اندازه موجب تقويت ما شد.
فرداي آن روز، روزنامه ها، بيانات به اصطلاح شيواي ابوالحسن بني صدر را درج كردند. او در اجتماع خبرنگاران داخلي و خارجي و ايل و تبار خود، مصاحبه اي ترتيب داده و ما را به خودكامگي متهم كرده بود، حال آنكه، ما رضايت خدا و رسول و ائمه اطهار و امام امت و بالاخره، رضايت مردم ايران را در اين كار در نظر داشتيم. مردم اصيل و آزاده ايران، جنايات پهلوي را به خاطر مي آوردند.
چرا بني صدر اصرار داشت كه اين مقبره در جاي خود باقي بماند، با اينكه مي ديد مردم اين را نمي خواهند؟ او به چه مناسبت اصرار داشت كه ما از تخريب ان دست برداريم؟ البته، او ظاهراً مي گفت كه بايد اين مقبره بماند تا به موزه جنايات رضا خان و محمد رضا خان تبديل شود.
آنها تظاهر مي كردند كه مي خواهند از تمام دنيا، مدارك و شواهدي جمع كنند، حتي آثاري از جنايات ژنرال پينوشه در شيلي، عليه سالوادور آلنده و ژنرال موبوتو در زئير و ژنرال امين در اوگاندا، و وان تيو در ويتنام و لون نول در كامبوج را در اين موزه جمع آوري و به نمايش بگذارند و اين موزه، كتابي گويا از جنايات جنايتكاران باشد؛ ولي ما مي گفتيم كه اين كارها عملي نخواهد شد و همه اينها بهانه است. اگر آنها مي خواستند آثار جنايات پهلوي را در موزه اي جمع آوري كنند، موزه ايران باستان مي توانست جاي بهتر و بزرگتري براي اين امر باشد؛ اما، آقاي بني صدر، نه تنها آثار جنايات پهلوي را جمع آوري نكرد؛ بلكه، حتي آن را ننوشت.
او جانيان درجه يك اين دودمان را از ايران خارج كرد و وجوه نقدي آنها را به وسيله آقاي نوبري، دست نشانده خود، براي آنها به خارج حواله نمود. بني صدر نمي خواست اين كار عظيم به دست روحانيون مبارز انجام شود. او نمي خواست حتي قبور زاهدي و منصور و ساير سردمداران فساد از ميان برود. او مي خواست در آينده، قبر خود او هم به عنوان قبر يك سردار، در كنار آنها قرار گيرد، وگرنه اين مقبره با آن ساختماني كه داشت، نه به درد موزه مي خورد و نه به درد چيز ديگري، فقط دكور شيطاني بود.
ما فرداي آن روز نيز، مشغول به كار شديم. البته اين بار با دلگرمي بيشتري كار مي كرديم. در بعضي از جرايد درج شده بود كه تخريب مقبره پهلوي به تأخير افتاد و اين مطلب را از قول بعضي از كميته ها نوشته بودند؛ اما ما با جديت مشغول تخريب شديم و مردمي كه براي زيارت حضرت عبدالعظيم مي آمدند، با شعارهاي خود ما را تأييد مي كردند.
تعداد بي شماري از مردم نيز از تهران براي كمك آمده و فرياد مي زدند: بايد مقبره هرچه زودتر خراب شود. شايد شما ندانيد كه اين مقبره را تا چه حد محكم ساخته بودند. ما آن را مثقال مثقال مي كنديم و بلدوزر و گريدر و وسايل تخريب عادي، بدان كارگر نبود. سرانجام، ما مجبور شديم كه با ديناميت مقبره را به تدريج خراب كنيم.
هر روز، مهندسين و كارشناسان درجه يك، به عنوان متخصص تخريب از كارخانه سيمان ري مي آمدند و چه بگويم، متجاوز از بيست روز طول كشيد تا آن دكور شيطاني فرو ريخت و به طور كامل تخريب شد. پس از تخريب، صداي هلهله و شادي از مردم بلند شد و شور و شعف به قدري بود كه غير قابل وصف است. ما در جواب آقاي بني صدر، در روزنامه ها نوشتيم كه اين خودكامگي نيست، بلكه تبعيت از آراي ملت است و ملت ما را در اين راه تأييد مي كنند. بعداً هم امام امت دربيانات خود، تخريب مقبره را تأييد كرد و فرمود: كار آقاي خلخالي درست است.
مقبره شيطاني رضا خان، قطع نظر از اينكه جلوي ديدگاه بارگاه پرجلالت حضرت عبدالعظيم بن عبدالله حسني را گرفته بود و مردم نمي توانستند از راه دور آن را مشاهده كنند و سلام عرض نمايند و صرف نظر از اينكه جلوي خيابان كشي از طرف غرب شهر ري به طرف شرق و شمال شهر را گرفته بود، تخريب آن يك فايده رواني مهم داشت و آن اين بود كه دل طرفداران دين و اهل بيت عصمت و طهارت را شاد و لبريز از سرور كرد. شكر به درگاه خداوند كه مردم با چشم خود ديدند، مقبره سرسلسله دودمان چهلوي، در حكومت اسلامي در هم مي ريزد.
من با چشم خود ديدم كه در شب حمله به مقبره پهلوي، در ميان امواج خروشان مردم اصيل شهرري و تهران، فقط دو نفر گريه مي كردند به ما مي گفتند كه چرا اين مقبره را خراب مي كنيد! و بعداً معلوم شد كه آنها جزو چند صد نفر پرسنلي بودند كه به عناوين جاروكش و رفتگر و دربان و قاري قرآن و مأمور تشريفات و مفتش و جاسوس در آنجا كار مي كرند و هريك، حقوق كلاني از بيت المال مسلمين دريافت مي داشتند.
با تخريب اين مقبره، روحيه خدايي در مردم زنده شد و برعكس، در بين طرفداران سلطنت و دودمان پهلوي، ايجاد يأس و نوميدي كرد. ... ما شنيديم كه شاه در قاهره، پس از باخبر شدن از تخريب مقبره، ديگر نتوانست روي پاي خود بايستد و ناچار شدند او را يكسره به بيمارستان ببرند و سرطان او شروع به فعاليت كرد و سرانجام، به همين مرض از دنيا رفت.
شاه وقتي مرد، من خدمت حضرت امام رفتم، جريان را عرض كردم و گفتم: من دلم مي خواست كه شاه در نبرد كشته شود، نه در ذلت. امام هم قبول كرد. اين احتمال نيز وجود داشت كه اگر مقبره بر جاي خود باقي بماند، در طول ساليان دراز و در آينده به مزار تبديل شود. ما به چشم خود ديده بوديم كه مردم ساده لوح، پس از زيارت حضرت عبدالعظيم، بر مقبره ناصرالدين شاه هم فاتحه مي خواندند. البته، ما دست به كار شديم و دستور داديم كه سنگ قبر ناصرالدين شاه را بكنند تا اثري از مقبره او در كنار حضرت عبدالعظيم نمانده باشد.
ما نه تنها قبر رضا خان را با خاك يكسان كرديم، بلكه قبر عليرضا پهلوي «برادر محمد رضا شاه» و فضل الله خان زاهدي، عامل كودتاي 28 مرداد و منصور، امضا كننده قرارداد كاپيتولاسيون و مصونيت مستشاران نظامي آمريكا و ده ها نفر ديگر از سردمداران فساد را نيز نابود كرديم. آنها با نزديك كردن خود و خانواده خود به دربار، طي ساليان دراز، مردم را به انحطاط كشانده بودند.
موضوعي كه لازم است گفته شود، اين است كه هرچه قبر رضا خان را كندند، حتي استخوان هاي او هم به دست نيامد. بعداً معلوم شد كه شاه به هنگام فرار، استخوان هاي پدرش را برداشته و با خود به قاهره برده است و حالا هم در يك جاي امن، در لوس آنجلس، نگهداري مي شود. اين استخوان ها را در كنار جنازه فرزند اشرف، آقاي شفيق، به امانت نگاه داري مي كنند تا به اصطلاح، در يك فرصت مناسب، در ايران، دفن كنند...»
اما امروز ابتدا فاطمه علی اصغر خبرنگار میراث فرهنگی گزارش داد، دیروز به دنبال اجرای طرح گسترش و توسعه بخش غربی آستان حضرت عبدالعظیم شهرری، تیغهای بیل مکانیکی، اتفاقی به جنازهای برخورد کرد که به گفته برخی از ناظران، گویا جنازه مومیایی شده بوده و در همان محل مقبره تخریبشده رضاشاه پیدا شده است. این عملیات در بخش غربی، درست روی محل مقبره تخریبشده رضاشاه در اوایل انقلاب در حال انجام بود.
تصویر منتسب به جنازه پیدا شده (بالا) در کنار تنها تصویر موجود از مومیایی رضا شاه (پایین)
مصطفی آجرلو، مدیرکل روابط عمومی آستان حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در واکنشی رسمی در این زمینه گفت: «جنازه كشف در اطراف حرم حضرت شاه عبدالعظيم حسني يك جسد طبيعي است و جسدي موميايي به دست نيامده است. تنها مورد مشكوك در مورد اين جسد، قابل تشخيص نبودن چهره آن است. اين جسد هنگام طرح توسعه حرم كشف شده و از نظر ما موردي طبيعي به شمار ميرود؛ اما باز هم اداره ميراث فرهنگي استان تهران بايد در موردش نظر كارشناسي بدهد.»
با این حال، آن گونه که برخی رسانهها گزارش کردهاند، با وقوع این اتفاق، عملیات حفاری متوقف شده و برخلاف نظر روابط عمومی این امامزاده، حسن خلیل آبادی رئیس کمیته فرهنگی شورای شهر تهران، خبر کشف جنازه مومیایی شده رضاشاه پهلوی در جریان عملیات عمرانی حرم شاه عبدالعظیم شهرری را تأیید کرد.
این عضو کمیته فرهنگی شورای شهر تهران در عین حال نظر قطعی نداده و گفته است: «برخی احتمال میدهند که جنازه متعلق به پهلوی اول باشد که مومیایی گشته و به تهران آورده و در حرم عبد العظیم حسنی دفن شده است. جنازه متعلق به هر که باشد به دلیل اینکه مومیایی شده جنبه میراثی دارد و باید حفظ شود، البته نظر نهایی را باید کارشناسان میراث و پزشکی قانونی بدهند که ببینیم این جنازه متعلق به چه کسی است.» با این اوصاف آیا جنازه رضا شاه پهلوی به عنوان اثر تاریخی برخورد میشود؟ باید صبر کرد و دید!