رسالت یک دانشگاه و مجموعه آموزش عالی در حالی باید رفع مشکلات و دغدغه های جامعه و محیطی که در آن مسقر شده است، باشد که بررسی ها و گزارش ها نشان می دهد در ایران چنین رسالتی برای دانشگاه های کشور تقریباً اولویت چندانی ندارد؛ مسئله ای که شاید مدیران و جامعه دانشگاهی در بروزش مقصر صد در صدی نباشند، اما به هر حال این روند کلی و حاکم بر دانشگاه های ایران است.
به گزارش «تابناک»، در دورانی که دانشگاه و دانشگاهیان در بسیاری از کشورهای توسعه یافته بخش عمده ای از مطالعات و پژوهش های خود را متوجه موضوع و مسائل کاربردی کرده اند و تلاش می کنند تا مشکلات جامعه را در دستور کار پژوهش های خود قرار دهند، در ایران هنوز شاهد پژوهش و مطالعات سنتی هستیم که نه گره از کار دانشگاه می گشاید و نه دردی از جامعه دوا می کند.
این مهم را می توان از هزاران مشکل و آسیبی که جامعه به آن دچار است و دانشگاه به راحتی از کنار آنها می گذرد، متوجه شد.
جدا از بی توجهی دانشگاه های کشور به مسئله بحران ها و آسیب های کشور، نهادهای مجری و قانون گذار نیز در برنامه ها و سیاست های خود چندان توجهی به دانشگاهیان نمی کنند و گویا از اینکه بدون مطالعه و پژوهش طرح و برنامه های خود را پیش می برند، چندان هم ناراضی نیستند.
اگرچه برای این مسئله مهم مصداق های فراوانی می توان یافت و در میان هزاران نمونه می توان مواردی مثل بحران سفید بالک ها در شهرهای بزرگ، بحران آب در سراسر کشور، کیفیت پایین خودرو، آمار بالای تصادفات جاده ای، پدیده زشت و غیر قابل باور کودک آزاری، خشونت های اجتماعی و... را مورد اشاره قرار داد، اما گریز به سخنان قابل تأمل یک استاد دانشگاه در این زمینه نیز خالی از لطف نیست.
محمد فاضلی، استادیار دانشگاه شهید بهشتی اخیراً طی یادداشتی به این مسئله به خوبی ورود کرده است و با اشاره به شرایط برخی دانشگاه ها در کشورهای توسعه یافته، مسئله بی مسئولیتی دانشگاه های کشور را به موضوع مشکلات جامعه نقد کرده است.
فاضلی نوشته سایت دانشگاه ملبورن را نگاه کنید! می گوید من یک engaging university هستم که نسبت به حل مسائل ایالت که اصلیترین آن آب است، تعهد دارم. میگوید در ده سال گذشته چقدر روی آب ایالت کار کردهام و دستاوردهای آن چه بوده است.
وی می افزاید: در کدام سایت دانشگاههای ایران یک بیانیه محلی داریم که گفته باشد نسبت به این استان و شهرستان و این مردم متعهد هستم و این کارها را برای بهبود این وضعیت انجام دادهام؟
در کدامیک از مدلهای ما برای تخصیص گرنت، کار کردن برای مردم محلی یک شاخص بوده است؟ مثلا اگر یک استاد در جمع مردم محلی سخنرانی کرد تا آنها را نسبت به یک پدیده ناخوشایند آگاه کند، یا اگر کسی در دانشگاه مازندارن برای احیای تالابها و یا نجات پرندگان مهاجر کار کرد، آیا در نظام آموزشی و پژوهشی ما امتیاز دارد؟ یا اینکه میگوییم بهتر بود که به جای این کارها دو تا مقاله مینوشت؟
دانشگاهی که تعداد اعضای هیات علمی آن از هزار تا میرسد به دو هزارتا، و تعداد دانشجویانش از شش هزار تا میشود ده هزار تا، ولی فقر و آسیب در محیط محلی آن افزایش پیدا میکند این دانشگاه بی مسئولیت است!
استادیار دانشگاه شهید بهشتی در ادامه می نویسد: اگر یک استاد در یک سمن NGO برای بهبود کسب و کارهای محلی کار کرد امتیاز دارد؟ یا اینکه میگوییم انگشتت را بگذار روی این دستگاه تا مشخص شود که صبح چه وقت آمدهاید و غروب چه وقت رفتهاید؟
اگر از فردا صبح همه اساتید دانشگاههای ما برای شش ماه سر کار نروند، اجتماع محلی احساس نمیکند چیزی کم شده است؛ در حالی که اگر نانواها یک روز این کار را بکنند همه متوجه میشوند. چراکه پرداختن به مأموریتهای محلی در نظام دانشگاهی ما تعریف نشده است. آیا دانشگاه محل گفتگو و مراجعه رسانهها، فعالان مدنی، احزاب سیاسی، شرکتهای خصوصی، اتاق بازرگانی و ... است؟ یا اینکه بدون نیاز به دانشگاه کارشان را پیش میبرند و حداکثر از بین اساتید یکی دو نفر را یارگیری میکنند؟ شأن حضور دانشگاه در محل به صرف افراد است یا به خاطر شأن حقوقی و سازمانی آن؟
این استاد دانشگاه در ادامه ضمن انتقاد جدی به نا کارآمدی سیاست های دانشگاهی کشور در بخش مشکلات محلی و ملی اضافه می کند، در جایی که دانشکده کشاورزی داریم در همانجا بیشترین مصرف کود و سم را هم داریم، و ابتلا به سرطان گوارش حاصل از آن هم زیاد است، این دانشکده کاندیدای بیمسئولیتی است.
در جایی ریزگرد داریم و در سی سال گذشته، در پایاننامهها، مقالهها، طرحهای پژوهشی، و رشتههای دانشگاه محلی آن، اثری از ریزگرد نیست. این دانشگاه فکر کرده است که فقط باید مقاله تولید کند تا نرخ رشد مقالات بینالمللی ما در ژورنالهای ISI افزایش پیدا کند. باید به مسئولیت اجتماعی چنین دانشگاهی شک کرد.
او در پایان می نویسد: باید مدل ارزیابی دانشگاههای ما میتواند تغییر کند. نپرسیم چند مقاله به چند زبان نوشتهاید، بپرسیم چقدر موثر بودهاید؟ اجتماع محلی فقط درد مسائل را درک میکند، این دانشگاه است که باید مسأله را شناسایی کند و راهکار ارائه دهد.
آنچه دکتر فاضلی به آن اشاره کرده است، مشکل و ایراد اساسی جامعه دانشگاهی کشور است که با بررسی های میدانی نیز تأیید می شود. برای مثال می توان به کتابخانه دانشگاه شهید چمران اهواز سری زد و پایان نامه هایی را که در مورد پدیده ریزگردها در آنجا نوشته شده است با دیگر پایان نامه ها مقایسه کرد!
می توان به کتابخانه دانشگاه های بزرگ تهران مراجعه کرد و بررسی کرد که چه تعداد پایان نامه و مقاله در مورد موضوع آلودگی هوا و معضل ترافیک در این مجموعه های علمی مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است؟
پاسخ روشن است، آمار این پژوهش های کاربردی بسیار اندک و در مقایسه با سایر پژوهش ها که بعضاً کپی برداری از پایان نامه های سال های پیش تر هستند، ناچیز است، اما این همه مشکل نیست. چرا که حتی همین پژوهش های اندک نیز در کتابخانه ها خاک می خورند و همانطور که آمد کم تر دستگاه و نهاد اجرایی را می توان یافت که تصمیم بگیرد از این مطالعات به صورت عملیاتی در مدیریت اجرایی کشور بهره ببرد!
به راستی در چنین وضعیتی اگر برای 6 ماه یا یک سال دانشگاه های کشور را تعطیل کنیم، اساساً چه مشکلی در کشور رخ می دهد؟ آیا اصلاً عموم مردم جامعه نقصی در زندگی خود احساس می کنند یا خیر؟