رضا رحیمی / مدیریت منابع آب که به واسطه تشدید بحران های این حوزه به یکی از مهم ترین دغدغه های مسئولان بدل شده است، در شرایط کنونی و متأثر از برخی ناکارآمدی ها به نا کجا می رود تا خسارت های برآمده از آن دامن میلیون ها شهروند ایرانی را بگیرد؛ شهروندانی مثل مردم ساکن در حوضه آبریز زاینده رود که اکنون کاهش منابع آب امانشان را بریده و آینده مبهمی را پیش روی آنها قرار داده است.
به گزارش «تابناک»، رود و حوضه آبریز زاینده رود که تا همین چند سال پیش به واسطه جریان دائمی رودهای خروشان زمینه حیات میلیون ها شهروند را در حاشیه این رود رقم زده و به عنوان یکی از زیباترین مناطق گردشگری ایران مشهور بود، حالا اسیر بحران آبی است که بسیاری از کارشناسان عامل اصلی آن را مدیریت غلط منابع آب عنوان می کنند.
جدا از اینکه در این بحران پیش آمده آبی به چه میزان عامل طبیعی و به چه میزان عامل انسانی مقصر بوده است، موضوع مهم تر و غیر قابل انکار این است که این تنش پیش آمده ابعاد گسترده اجتماعی یافته و شاخص های امنیت داخلی کشور را نیز در بعد اجتماعی به چالش کشیده است.
حالا مدیران و دست اندرکاران اجرایی کشور در میان انبوهی از مشکلات اقتصادی، سیاسی و بین المللی با بحران های آبی مثل بحران آب زاینده رود نیز رو به رو هستند و نوع واکنش آنها با این مسئله در هم تنیده ای که از آشفتگی عجیبی برخوردار است؛ آشفتگی به این معنی که گویا مدیران اجرایی علی رغم درک مشکل پیش آمده توان و راهکارهای مشخصی برای برخورد با آن ندارند و همین موضوع نگرانی ها در مورد آینده بحران در حوضه آبریز زاینده رود بیشتر کرده است.
در ادامه گفت و گوی «تابناک»، با دکتر مهدی فصیحی استاد دانشگاه و دانش آموخته دانشگاه دلف هلند را که سال ها در حوزه آب و سیاستگذاری در این حوزه فعالیت کرده است، می خوانید؛ گفت و گویی که در آن تلاش شده است بیش از هر چیز در مورد راهکارهای صحیح خروج از این بحران پیش آمده تأکید شود.
-آقای دکتر فصیحی با سلام، ضمن تشکر از وقتی که در اختیار تابناک قرار دادید، برای شروع لطفاً تصویر و تحلیل خودتان را مورد وضعیت کلی حوضه آبریز زاینده رود بفرمایید.
به نام خدای احد و صمد
در مورد مسائلی که طرح کردید، دلایل زیادی بیان شده است که تکرار آن بسیار ملال آور است. اما اینکه بد مدیریتی عامل اصلی است که دیگر قابل انکار نیست. چون آنها که بر خشکسالی به عنوان یک عامل «اصلی» متمرکز شدهاند، پاسخی به این سوال ساده ندارند: آیا این بار اول است که حوضه زایندهرود با دوره خشکسالی روبرو شده است؟ مثال در دسترس و دم دستی ... در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸ بارش در بالادست حوضه از ۴۰۰ میلیمتر کمتر بوده است. توجه کنید که متوسط بارش ایستگاه چلگرد در بالادست حوضه بالای ۱۳۰۰ میلیمتر است در سال آبی ۹۶-۹۷ متوسط بارش بالادست حوضه گاوخونی به زیر ۴۰۰ میلیمتر رسیده است. چرا رودخانه و تالاب گاوخونی در سالهای قبل خشک نشد؟ جواب ساده است در آن سال ها حوضه و رودخانه زایندهرود بیش از ظرفیت اکولوژیک خود مدیون نبودند.
-یعنی شما معتقدید که چون در گذشته توسعه با این حجم نداشتیم، به مشکل خوردیم؟
توسعه اتفاق می افتاد ولی هنوز مصارف از آب سطحی و زیرزمینی از منابع در دسترس فزونی نیافته بود. زاینده رود در خوشبینانه ترین حالت ۲۶۰۰ میلیون مترمکعب (آب زیرزمینی و سطحی) پتانسیل دارد. اگر بشر همه این آب را برداشت کند رودخانه خشک میشود تقصیر تغییر اقلیم و خشکسالی نیست. برخی اطلاعات و آمار ( البته اگر ارائه بشود چون امنیتی شده و اخذ آنها بسیار صعب است) میگوید بیش از ۳۱۰۰ میلیون مترمکعب حوضه زایندهرود بارگذاری شده است. این نیازی به اثبات ندارد که مقصر کیست.
مدیریت منابع آب در ایران همیشه یک قدم از مدیریت منابع آب دنیا عقب بوده است. یعنی زمانی که دنیا به این نتیجه رسید که توسعه با محوریت آب و معیارهای اقتصادی صرف محیط زیست را از بین میبرد ایران بعد از جنگ تحمیلی هشت ساله (با المان شاخصی به نام سدسازی و مهار آبها) عطش وار و چهار نعل به سمت توسعه در حرکت بود. زمانیکه بدنههای آبی ما با بحران محیط زیست روبرو شدند و محیط زیست حداقل بر روی کاغذ مورد توجه ما قرار گرفت دنیا سالها بود که به مشارکت و همکاری و حضور واقعی اجتماع در تصمیمات رسیده بود.
حقابهداران تاریخی شرق اصفهان و بعضی از مسئولان سالهاست بر این باور هستند که حقابه آنها در مناطق بالادست برداشت میشود و از سویی نیز اندک سهم آبی باقی مانده آنها نیز به استان یزد منتقل شده، نظر شما در این باره چیست؟
در اینکه به مرور زمان و طی ۵۰ سال گالن به گالن حقآبهها تصرف شده است، شکی نیست. شروع آن هم از زمان ساخت سد چادگان در ۱۳۵۰ شمسی و احداث صنایع بود. آمدیم و حوضه آبریز را به عنوان یک منبع تولید ثروت در نظر گرفتیم همچون یک معدن طلا به آن نگاه کردیم آنقدر برداشت کردیم تا همه منابع فدای توسعه بیضابطه شود. ساخت سد و مخازن با دستکاری در سیکل هیدرولوژیکی نظم ۵۰۰ ساله حاکم بر زایندهرود را به مرور برهم زد. افزون بر برهم زدن نظم زمانی و مکانی تسهیم آب رودخانه زاینده رود، سدسازی به نوعی توهم پر آبی را به جامعه پیرامونی تلقین کرد و توسعه بی ضابطه (به قول یکی از دوستان بیبند و بار) اتفاق افتاد.
همانطور که کشاورزی با ساخت ۲۸۰۰۰۰ هزار هکتار شبکههای آبیاری و زهکشی بیش از حد توسعه یافت. صنعت هم با این استدلال که آب کمی مصرف میکند در شهرها و قصبات استان های همجوار و دور دست نظیر یزد و چهار محال و بیشتر خود استان اصفهان توسعه یافت. نتیجه آن «بیش بارگذاری» حوضه، کاهش دراماتیک ذخیره آبخوان ها و نهایتاً منفی شدن بودجه آبی حوضه بود. در این وانفسا دیگر مجالی برای عرض اندام حقوق آب باقی و نتیجه آن شد که به تنش اجتماعی منجر شد. البته به نظر من علاوه بر توسعه کشاورزی که بعضاً به درخواست نمایندگان مجلس و با فشار اهالی صورت میگرفت (نمونه آن جرقویه) در قضیه حقآبهها خود حقآبهداران به نحو دیگری نیز مقصر هستند، چرا؟ چون زمانیکه خط انتقال آب یزد احداث میشد آنها با دریافت غرامت اجازه عبور خط لوله از اراضی خود را امضا کردند. هرچند این مجوزی برای پایمالی حقآبه ها نیست ولی ... «خود کرده را تدبیر نیست».
بنابراین همه مقصر هستند: آب بران و کشاورزان درخواست دادند، شهرها توسعه یافتند و نیازشان اضافه شد، نمایندگان مجلس لابی کردند و فشار آوردند (هر حوضه انتخابیه یک سد)، مهندسان پروژه تعریف و طراحی کردند و مدیران تصمیمساز سیاستگذاری و اجرا کردند.
میزان بارش ها در فصل آبی جاری حتی در غرب استان اصفهان و مناطق بالادستی زایندهرود تا میزان 60 درصد کاهش داشته است. آیا با پذیرش این حقیقت می توان مدعی شد که بهره برداری بی رویه در بالادست عامل ایجاد بحران است؟
بینید درصد مهم نیست! در پشت هر عددی یک داستان وجود دارد. There are narrative and numbers. باید هر دو باهم دیده شود. ما آمار را میبینیم ولی اثرات غیر طبیعی آن را نمیدانیم. مسائل پیچیده آب یک بعدی نیستند. بطور طبیعی همه این موارد دست بدست هم داده و همانطور که بیان شد باعث منفی شدن بودجه آبی حوضه شده است. برداشت ها در بالادست قطعا غیرقانونی هستند ولی با نیروی انتظامی و حکم و اجبار مسلوب المنفعه نمیشوند.
شما یک منبع آبی مشترک را به محض اینکه به فروش و اشتراک گذاشتید دیگر نمیتوانید آب آن را برگردانید. بخشی از آن با مجوز دولتهای قبلی و بدون توجه به حقابه های تاریخی پایین دست بوده است. الان برداشت های غیر مجاز تا ۳۰۰ میلیون مترمکعب ذکر شده است. خب این عدد بالایی است یعنی معادل یک پنجم حجم اسمی سد! از کجا این حق ایجاد شده است؟ باید ریشه یابی شود. چه ارزشی نادیده گرفته شده است که این را در بخش بعد عرض میکنم.
همانطور که میدانید یکی از پیامدهای نامطلوب بحران آب زاینده رود، بروز تنش و اعتراضات اجتماعی است. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟ آیا راهی برای آرام کردن اعتراضات و جلب رضایت کشاورزان در کوتاه مدت وجود دارد؟
اولا نا آرامی در اجتماع نیست بلکه نا آرامی در بدنه سیستم حکمرانی است که به اجتماع تزریق میشود. عملا تضادهای بین بخشی inter sectoral conflict نهادها عامل تشدید کمیابی آب است. چیزی به نام مسأله اجتماعی در آب نداریم بلکه تضاد بین سازمان های دولتی و تضاد منافع است که به اجتماع سرایت کرده است. ساده عرض کنم اجتماع مسأله نیست بلکه راهحل است. این را باید سیاستگزاران به عنوان یک راه حل عملی درک کنند. جالب است بدانید هنوز بخش هایی از بدنه حکمرانی آب ایران (با اطلاع عرض میکنم و متأسفانه امکان رفرنس دهی نیست) به بحران آب اعتقاد ندارند و معتقد هستند ما با کمیابی آب روبرو نیستیم. این باید اول حل شود خود به خود به آرام شدن اعتراضات میانجامد. متأسفم که عرض کنم همیّتی برای مدیریت عملی بحران اجتماعی ناشی ار بحران آب وجود ندارند. امنیتی کردن مسائل آب سم حل و فصل مناقشات است.
ثانیاً سیاستگذاران آب باید پیچیدگیهای مسأله آب را درک کنند تا بداند مسأله اصلی در حال حاضر چیست. بدلیل همین درهم تنیدگی در اغلب تضادها بر سر آب، نمیدانیم مسأله اصلی ما چیست! شما توجه بفرمایید در همین مناظره اخیر در مورد دریاچه ارومیه در شبکه یک سیما من چند مرتبه از مسئولان ستاد احیا پرسیدم «مسأله دریاچه ارومیه چیست؟» سئوال از این ساده تر وجود دارد! آنها جوابی ندادند. چون نمیدانند. یعنی روزمرگی آنها را از اولویت بندی مسائل غافل کرده است. زایندهرود هم همین است.
-پس شما معتقدید که یکی از دلایل اصلی بروز مشکل و عدم امکان حل آن نبود باور میان بسیاری از مردم و مسئولان در مورد بحران پشامده است؟
بله، ما هنوز نمیدانیم به مسأله آن، دسترسی به آب است یا مسأله حقابه ها یا مسأله برداشت یا مناقشات اجتماعی یا ...؟ اگر کسی بگوید خب همه اینها مشکل زایندهرود است یعنی مسأله را نفهمیده است. به قول پروفسور شفیق الاسلام (پروفسور دیپلماسی آب در دانشگاه تافتز ماساچوست) مسائل درهم تنیده فعلی آب مثل دیابت هستند، چند وجهی و اولویت بندی نیاز دارند و درمان قطعی ندارند باید مدیریت شوند. بیماری دیابت را باید مواظبت کرد با کنترل مصرف قند، تزریق انسولین و ... . یعنی سیاستگزار باید سناریو در دسترس متناسب با اولویت داشته باشد. همیشه باید در کشوی میزش یک سناریو داشته باشد که اگر بر اساس مسأله سال ۱۳۹۷ زایندهرود من چه نحوی باید مدیریت بکنم. این وجود ندارد و همیت آن هم دیده نمیشود. ما متأسفانه دچار مصوبه انگاری شدهایم و با مصوبه میخواهیم مسائل را مدیریت کنیم.
تمامی سیاست ها متمرکز شود بر جلب مشارکت و اعتماد افزایی در مرحله بعد باید آب رفته به جوی باز گردد. یعنی حقآبه ها به مرور و با مکانیزمی گفتگو محور احقاق حق شود. منظور این است که باید نظم از دست رفته زمانی و مکانی به زایندهرود به مرور زمان و طی یک برنامه بلند مدت برگردد. از آن اقدامات علاج بخشی کوتاه مدت در حوضه زایندهرود با محوریت گفتگو میان استانی (که نشانههایی در سالهای اخیر بوده است) شروع شود. و این اقدامات پیشگیری از وقوع وقایع بعدی اجتماعی است در سطح شهرهاست. ۲۵ شهر به زایندهورد وابسته هستند. بحران شهرها جدی است. سیاستگزار باید شفاف به مردم بگوید باید برای تابستان و پاییز چه میخواهد بکند. بعد از آن کشاورزان در برنامه میان مدت قرار دارند. این البته بخش بسیار پیچیده مسأله است. که باید با واقعاً اگر بنا بر حفظ جوامع پیرامونی و جلوگیری از فروپاشی اجتماعی است این رویه باید دنبال شود. نظام حکمرانی باید از خودش شروع کند. در طرف دیگر صنایع عامل دیگر هستند. با این استدلال که آب کمی مصرف میکنند به مسابقه برداشتهای غیر مجاز دامن زدند. و بعد شهرها هستند. خود کلان شهر اصفهان یا مسکن مهر در فولاد شهر همه و همه در خلق بحران موثر بودهاند.
با توجه به اینکه تنش آبی پیش آمده طولانی مدت است و به گواه بسیاری از کارشناسان در سال های آینده نیز ادامه خواهد داشت، بفرمایید چه افقی برای آینده حوضه آبریز زاینده رود متصور هستید؟
فلیپ تتلاک Philip E. Tetlock پروفسور دانشگاه پنسیلوانیا کتابی دارد به نام super-forecasting. شاید ترجمه «بیش پیش بینی» برای آن خوب باشد. پژوهشی ده ساله انجام داده است و در آن افرادی مثل تام فریدمن (پیشگوی معروف سیاسی در امریکا) را مورد نقد قرار داده است. میگوید هرچه بیشتر سعی کنیم شرایط آیندهای که عدم قطعیتها در آن زیاد است را پیشبینی کنیم به آشفتگی بیشتر دامن میزنیم. کاری که باید بکنیم به جای پیشبینی آینده این است که محدودیت ها را درک کنیم. متأسفانه من نشانهای نمیبینم که سیستم حکمرانی آب ایران در این راستا حرکت کند. زایندهرود نیاز دارد به نظم اولیه برگردد و دولت باید از خودش آغاز کند ولو میزان آب مصرفی صنایع در مقایسه با سایر بخشها ناچیز است ولی اثر ان بسیار زیاد است. مسابقه برداشت از منابع تا زمانیکه صنایع آب بر بطور واقعی تغییرات را شروع نکنند به اتمام نمیرسد.
ما مصوبه ای داریم که صنایع باید از پساب استفاده کنند. سئوال این است که این پساب از چه تولید میشود؟ مگر پساب آب جدید است؟ قبلا این پساب کجا تخلیه میشده است؟ تصفیه پساب قطعاً بایستی انجام شود ولی صرف اینکه بگوییم چون پساب است نیازی به تغییر نداریم غیر معقول است. اگر این کارها شد ان موقع میتوان به بخش کشاورزی الگو داد. همین موضوع در دریاچه ارومیه هم هست. کشاورز میگوید ابتدا سیستم آب نیروگاه را اصلاح کنید بعد توسعه فضای سبز ارتفاعات تبریز را متوقف کنید بعد سراغ من بیایید. این اقدامات میان مدت و کوتاه مدت است. در مورد اقدامات کوتاه مدت هم اولویت شهر اصفهان است و معیشت حقابهبران که انشاالله در جای خود عرض خواهم کرد.
برخی کارشناسان معتقدند با شرایط پیش آمده چاره ای جز تغییر الگو و سبک زندگی مردم و به ویژه کشاورزان باقی نمانده است. نظر شما در این باره چیست؟
در سئوال های قبل تا حدودی به این بحث پرداختم. اول اینکه بدلیل ماهیت مسأله درمان و نسخهپیچی برای آن کار غلطی است. ولی دو کلمه کلیدی هست که در مدیریت زایندهورد و همه مسائل حکمرانی آب مشترک است: مشارکت و گفتگو. هیچ راه حل دیگری وجود ندارد. تمام سیاستها باید با محوریت این دو صورت گیرد. یعنی سیاستگذاری کنیم که چگونه مشارکت را افزایش دهیم و طبیعتاً جلب مشارکت به گفتگو نیاز دارد. طرحی را به دانشگاه صنعتی اصفهان با پشتیبانی مالی بنیاد نخبگان دادم برای گفتگوی زایندهرود که پاسخ درخوری دریافت نشد. مکانیزم گفتگو در چندین سطح تعریف شده بود تا مسائل از درهم تنیدگی خارج و بتواند تحلیل و حل شود. چون در حال حاضر هیچ حقآبه و سهمآبه ای را نمیتوان به اندازه قانونی تأمین کرد. برای همین تنها در سایه مذاکره و دیپلماسی اب (که بخشی از آن گفتگو است) جاری خواهد شد. با این مکانیزم که روشی علمی و قابل پیادهسازی است میتوانیم تأمین حداقل حجم آب برای کشاورزی، حداقل آب احیای گاوخونی، تغییر الگوی کشت و تنوع معیشت کشاورزان و تکریم شهرها و صنایع به سازگاری با کمیابی آب را محقق کرد.
در دو مقاله در روزنامه شرق و مجله تحقیقات آب ایران سال ۹۶ روش اجرایی شدن دیپلماسی آب و این ایده را نوشتهام مفصل است ولی در ادامه به صورت مختصر به آن اشاره می کنم. این موضوع سه مرحله اصلی دارد:
ابتدا باید طرفین درک کنند که در مذاکره با یک مسأله پیچیده که بازیگران آن به هم پیوند خوردهاند٬ روبرو هستند.
باز تعریف مسئله زایندهرود از طریق شناخت پیچیدگی ها مسأله و از طریق مشارکت صنفها. اصناف باید در مسأله آب فعال ما یشاء نه پیمانکار دولت باشند. چطور در قیمتگذاری بازار صنف حضور دارد! چطور وقتی رادیو در مورد قیمت طلا و وضعیت بازار نظر کارشناسی میخواهد از رئیس صنف طلافروشان تهران نظر میخواهد در آب نیز البته در حل مسائل باید از صنف نظر عملی خواست. راه حل عملی شناخت عملی مسأله را میٓطلبد که فقط از دست صنف برمیاید. شأن دولت در مسأله آب در حال حاضر فقط ناظر است. هرچه بیشتر دخالت کند مسأأه پیچیده تر و لاینحل باقی میماند. ناظر یعنی دخالت نمیکند فقط انذار میدهد.
آیا هیچ موقع دولت فکر کرده است که صنف کشاورز به عنوان عامل چهارم پروٓژه ها فعال شود؟ دولت الان هم سیاستگذار است هم عامل و مجری و حتی در بعضی موارد حکم هم میدهد. (اشاره ام به موارد مندرج در قانون توزیع عادلانه آب است که دولت را در هیأتهای پنج نفره حل اختلاف عضو کرده است.) حقوق آب با تحکم و اجبار دست یافتنی نیست و پیوند دادن مشکلات سیستمهای اجتماعی تکنیکی (در اینجا زایندهرود) به یک موافقتنامهی دستوری مشکلی را حل نکرده و نمیکند بلکه شاید خود بخشی از مشکل بشود.
دعوای آب دعوای ارزشها و علائقی است که در مقابل هم قرار گرفتهاند و با هم میجنگند. لذا طرفين بایستی متمايل به درك «علائق» و شناخت ارزشهای طرف مقابل باشند. چه ارزشی نادیده گرفته شده است که طرف میاید آب را به ۷۰۰ متر بالا تر از تراز سد پمپاژ میکند و در سنگ حفاری میکند تا درخت بادام عمل آورد؟ اگر اینها شناخته شد بعد درمان آن را خواهیم داشت. درک ارزش، فقط اقتصادی نیست که مثلا با جبران خسارت خشکسالی به کشاورز ارزش بدهیم. منظور کل اجتماع است. سوالاتی که به علایق بر میگردد در مورد زایندهرود برای نمونه٬ میتوانند اینها باشند که مذاکره بایستی برای آن جواب و بند مشخص داشته باشد؟ دعوا بر سر چه مقدار آب است؟ ۱۶٪ آبی که از مجموع آبهای استان چهارمحال وارد حوضه زایندهرود میشود چه مقداری واقعا حق و سهم کشاورزی٬ صنعت٬ شهرها و گاوخونی است؟
با جواب به این سوال دیدگاه ها نسبت به قانون توزیع عادلانه آب روشن میشود. دلیل واقعی چهارمحال و بختیاری برای پمپاژ مستقیم آب از سد به ارتفاع ۷۰۰ متر و کشاورزی در ارتفاعاتی که خاک آن هم بعضا از مناطق دیگر حمل شده چیست؟ لوفرض این حقی است که از طریق تصمیماتی مبهم و خلقالساعه به ایشان واگذار شده و درست و قانونی باشد٬ آیا اقتصادی است که آب و خاک حمل شود تا باغی به هر قیمتی آباد شود! هدف چیست؟ چه ارزشهایی نادیده گرفته شده است؟ آیا هدف نشاندار کردن ارزشهاست یا باغداری و کشاورزی یا هر دو؟ دولت چه هدفی از کنترل و برداشت آب دارد؟ این مشخص است آبرسانی به صنایعی که برای چهارمحال نیز اشتغال ایجاد کرده است ولی آن ارزش دیگر برای نسل فعلی کارایی ندارد چون از دید آنها برایشان اشتغالی و ارزش اقتصادی یا اجتماعی سیاسی ایجاد نشده است. این سوال مهمی است که مشخص شود اصفهان چه ارزشی برای کشور دارد که چهارمحال آن را نداشته و با جاری شدن زایندهرود آن ارزش حفظ میشود٬ و برعکس؟
بدنهای غیر انسان افزاری و با محوریت تکنولوژی نیاز است که آب و شرایط آن را پايش کند. بسیاری از تضادها زمانی رخ داده است که مثلا در برداشت آمار اختلاف پیشامده است. ما هنوز میزان دقیق برداشتها و حتی منابع را نمیدانیم این خودش منبع تضاد است. تکنولوژی میتواند به کمک بیاد ضمن اینکه توافقاتت را نیز پایش میکند.
با تشکر دوباره از شما اگر سخنی مانده که نیاز به طرح آن است بفرمایید؟
در پایان ذکر این نکته ضروری است که مسائل آب حاصل اتصال و درهمتنیدگی سه حلقه اجتماع، سیاست و طبیعت هستند. متولیان آب کشور باید بدانند در حل این مسائل هر کدام نادیده گرفته شوند نتیجهای حاصل نمیشود.