رضا رحیمی: پدیده خانمان سوز اعتیاد و گرایش روز افزون جوانان به ویژه دانشجویان کشور به این موضوع، اکنون به یکی از مشکلات و دغدغههای نگران کننده مسئولان بدل شده و جمع فراوانی از جامعه جوان کشور را اسیر خسارتهای سنگین کرده است؛ خسارتهایی که هزینههای آن علاوه بر بعد فردی از ابعاد اجتماعی بالایی نیز برخوردار است.
اگرچه در رابطه با مسئله اعتیاد و به ویژه دلایل گرایش دانشجویان به این موضوع تا کنون مباحث فراوانی مطرح و تلاشهای زیادی نیز برای مقابل با آن صورت گرفته است، اما هنوز این مسئله به صورت استاندارد و قابل قبول حل نشده است؛ شرایط نگران کنندهای که نیازمند توجه ویژه مسئولان و بررسی دقیقتر دلایل بروز آن است.
صاحب نظران در حوزههای مختلف ضمن اشاره به زیانهای فراوان اعتیاد و به ویژه کشیدن سیگار در بین افراد جامعه، نسبت به افزایش آمار گرایش دانشجویان به این موضوع نیز هشدار میدهند و اعتقاد دارند که برای حل ریشهای این مشکل توجه به دلایل بروز آن بسیار ضروری است.
دلایلی مثل تأثیر پذیری دانشجویان از دوستان، عدم ارائه اطلاعات مناسب آموزشی در دانشگاه، نظارت ضعیف خانواده بر دانشجو، تضعیف اعتقادات دینی، مشکلات اقتصادی دانشجویان، نبود تفریحهای سالم و... همگی از جمله دلایلی است که در رابطه با چرایی گرایش دانشجویان به اعتیاد مورد اشاره قرار میگیرد.
با این حال بررسی دقیق و موشکافانه دلایل بروز این بحران و راههای درست برخورد با آن همچنان یکی از ابهامهایی است که کمتر کسی به آن پاسخ داده است.
گفت و گوی خواندنی زیر در رابطه با ریشههای شکل گیری پدیده اعتیاد در میان دانشجویان که با دکتر کوروش امرایی، عضو هیأت علمی دانشگاه و روانشناس صورت گرفت، تلاش کرده است تا ابعادی هر چند اندک از ریشههای این مسئله را بازنمایی کند.
با سلام و احترام، آقای دکتر برای شروع با توجه به مطالعهای که دارید، وضعیت دانشگاهها رو هم از نظر اعتیاد به سیگار هم بقیه مواد مخدر مثل شیشه و تریاک و ... چه طور میبینید؟
با سلام و تشکر از شما بخاطر اهتمامی که نسبت به این موضوع حساس و مهم دارید. در ارتباط با بخش مربوط به اعتیاد یا مصرف و یا در واقع بگوییم سوء مصرف (اینها اصطلاحات تخصصی هستند که در حوزۀ روانشناسی اعتیاد هستند) و در مجموع شروع اعتیاد در بین قشر دانشجو یا در مجموع جامعه دانشجویی، باید خدمتتان عارض شوم که جامعۀ دانشجویی هم مثل هر جامعه دیگری مثل اصناف بازار یا مثل اصناف کارمندان، شغلهای آزاد، مشاغل سخت و سایر قشرهای جامعه از قاعد بحث اعتیاد مستثنی نیست، ولی دانشجویان یک سری کاراکترها و یک سری مشخصهها دارند که در بحث مربوط به گرایش به مصرف مواد، داشتن آگاهی در ارتباط با مصرف مواد و حتی گاهاً به عنوان یک عامل بازدارنده به سمت مصرف کشیده میشوند و مواد برای اینها بزرگ نمایی میکند.
این نکات به این صورت هست که میتوانیم بگوییم اینها هم یک قشری از جامعه هستند که میتوانند در معرض این آسیب و این بلای خانمان سوز قرار بگیرند، اما خصوصیات، ویژگی ها، شرایط سنی، شرایط علمی و سایر فاکتورهایی که دارند آنها را دارای یک سری ویژگیها میکند که در گرایش به مصرف مواد آنها را از جامعۀ عادی متفاوت میکند. از مهمترین این خصوصیات میتوان به بحث مربوط به سن آنها اشاره کرد.
- عوامل موثر در این پدیده و این که چه مسائلی در گرایش شان بیشتر تاثیرگذار است؟
به طور خلاصه میتوان گفت: اینها هم مثل بقیه افراد جامعه هستند، حالا چه چیزی و چه ویژگی دارند که دانشجویان را نسبت به سایر قشرهای جامعه متمایز میکند؟ اگر بخواهیم در قالب پاسخ سئوال شما باشد که این فاکتورها و ویژگیها چه چیزی هستند که این جوانان را از سایر قشرهای جامعه متفاوت و متمایز میکند، از مهمترین فاکتورها بحث مربوط به سن هست، سن به خودی خود یک عدد هست، اما در هر عددی یک سری کاراکترها و یک سری خصوصیات روانی نهفته هست. مثلاً شما زمانی که صحبت از دوره کودکی میکنید، یک سری شاخصهها در ذهن شما شکل میگیرد، زمانی که نوجوانی فرا میرسد یک سری خصوصیات در ذهن شما بازنمایی میکند.
در ارتباط با جوانی هم همین هست. زمانی که اسم جوان میآید به صورت ناخود آگاه و فی البداهه یک فردی با یک سری شمایل، با یک سری خصوصیات روانی، در ذهن شما تصور میشود. حالا اینها چه چیزی هستند که در واقع او را متمایز میکند. فردی که وارد دانشگاه میشود، چون فردی هست که نوجوانی را طی کرده- حالا نوجوانی قطعاً در همۀ افرادی که وارد دانشگاه شدن هنوز تکمیل نشده، یعنی یک دوره بینابینی بین جوانی و نوجوانی هست این دوره بینابینی تقریباً میشود گفت: خصوصیات همان نوجوانی را با خودش دارد.
از مهمترین ویژگی نوجوانان یا جوانانی که در اوایل جوانی هستند، تصوری است که از خودشان دارند. این تصور چه تصوری است؟ مهمترین ویژگی این تصور آسیب ناپذیری است. یعنی چه؟ این آسیب ناپذیری را در واقع میتوانیم به عنوان خمیرمایه اصلی تمامی انحرافات در نوجوانان و جوانانی که در اوایل جوانی هستند قرار دهیم. چرا که افراد در این سن بر اساس این که ادراکشان از محیط اطراف یک ادراک همه جانبه و جامع نیست، مسائل را به صورت تک بعدی یا ابعاد محدوتر در نظر میگیرند.
مثلاً یک تجربهای مثل مصرف سیگار را فقط بعد لذت بخشش را (مثل در کنار دوستان بودن یا ابراز وجود کردن) نگاه میکند یا اولین باری که در واقع شروع به مصرف سایر مواد مخدر میکند نیز، تک بعدی بودن باعث میشود که دید جامعه را نداشته باشد و خودش را از هرگونه آسیب پذیری، مصون و مبرا بداند.
این که من اگر سیگار میکشم، سیگاری نمیشوم. اگر من دست به مصرف فلان ماده میزنم، به آن ماده اعتیاد پیدا نمیکنم. اگر من الکل مصرف میکنم، یک فرد الکلی نمیشوم؛ و این باعث میشود که خود خواسته در دام اعتیاد قرار گیرد.
البته قطعاً جو جامعه، دوستان و امثال اینها در این مسئله تاثیر دارد، ولی تا زمانی که روان و بعد سیستم فرد این اجازه را ندهد دیگران نمیتوانند فرد را مجبور کنند. اما این تعامل بین خودخواستگی و دگرخواستگی باعث میشود فرد در یک دام مثل اعتیاد قرار بگیرد؛ بنابراین نقطعه شروع میتواند بحث آسیب ناپذیری -که فرد خود را از هرگونه مشکلی مبرا میداند- باشد.
شما گفتید دانشجوها به دلیل ویژگی هایشان یک مقدار حالت خودخواسته دارند، حالا بحث دوستان، نزدیکان و نقش آنها را چه طور میبینید؟
من این نکته را خدمتتان عارض بشوم که افراد زمانی که وارد دانشگاه میشوند، باز زمانی هست که شخصیت افراد در حال شکل گیری است، نه این که شخصیت هنوز شکل نگرفته باشد. شخصیتها شکل گرفته اند، اما هنوز ته نشین نشدند یا به عبارتی دیگر این طور میتوان گفت که دانشجویان در سالهای ابتدایی دانشگاه در حال تجربه کردن تیپها و گونههای شخصیتی متفاوت هستند.
مثلاً ممکن است در یک دورۀ زمانی به سمت یک تشکل سیاسی گرایش پیدا کنند، ولی بعد از دو سال از آن کناره گیری کنند و به سمت یک تشکل سیاسی دیگر بروند یا به سمت کانونهای هنری بروند. یعنی فیلدها، علاقه ها، گرایشهای سیاسی، سبک زندگی، نگاهشان به جامعه، نگاهشان به دوستان، نگاهشان به خانواده دائماً در حال تغییر هست.
خب این تغییر پذیری چه خاصیتی دارد؟ این تغییرپذیری این هست که فرد از کجا در شخصیتش، در نگرشش، در جهان بینیش، در اساس بازخوردهایی که از محیط میگیرد، تغییر میکند. این محیط شامل چه کسانی هست؟ شامل دوستان میشود، شامل خانواده میشود، شامل استادها میشود، شامل جو دانشگاهی فرد میشود و... الی آخر.
پس این عوامل بر گرایش دانشجویان به اعتیاد میتواند موثر باشد؟
یک دانشجوی جوان و دانشجویی که در واقع در حال تغییرپذیری، در حال شکل گیری شخصیت، در حال این که میخواهد کدام گونۀ شخصیتی را برای خود برگزیند است، نگاه میکند به اطرافش، دوستان و آن محیطی که درآن قرار گرفته است. اگر این دوستان دوستانی باشند که ترغیب کننده فرد به سمت مصرف مواد باشند، مثلاً برای این که در جمع دوستان پذیرفته شود (دوستانی که یک سری خاصیتها دارند که فرد آن هارا میپذیرد) به صورت ضمنی برایش تحمیل میشود که این هم اگر میخواهد در این گروه قرار بگیرد، باید مصرف سیگار داشته باشد و یا مصرفهای دیگر.
-فرایند درگیری دانشجویان با اعتیاد را چگونه میبینید؟
بحث اعتیاد از مصرفهای خیلی عادیتر مثل سیگار، مثل چیزهایی که تفننی باشد شروع میشود. دوم مثلاً اگر دانشگاه به اندازۀ کافی نظارت کافی در آن وجود نداشته باشه، بحث مصرف سیگار در محیطهایی مثل محیطهای خوابگاه راحت باشد یا بحث مربوط به دسترسی به سایر مواد، محیطهای دانشگاهی ممکن است در موقعیتهایی از شهر قرار بگیرند که دسترسی به مواد مخد برای آنها خیلی راحتتر باشد.
اگر اینها در واقع در دسترس باشد، فرد بر حسب آن تغییرپذیری، بر حسب این که میخواهد گونههای مختلف را برای خود امتحان کند، احتمال گرایشش به آن سمت را -نمی گوییم صد در صد میکند، ولی احتمال گرایش فرد را به سمت این مباحث- بیشتر میکند.
حالا شما ضلع مقابل این نقطه را در نظر بگیرید، اگر من در محیطی باشم که دوستان که در واقع ترجیح میدهم با آنها باشم، عاری از مصرف مواد باشند، محیط دانشگاه محیطی باشد که به اندازۀ کافی برای من سرگرمی، به اندازۀ کافی برای من برنامههای تفریحی، برنامههای فرهنگی فراهم کرده که اجازه و فرصت و خلا ذهنی ندارم که بخواهم آن را با دوستانی که ناباب هستند و دوستانی که مصرف سیگار دارند پر کنم.
اگر من در محیطی باشم که امکان دسترسی به سیگار و سایر مواد برای من خیلی کمتر باشد، در محیطی باشم که نظارت بیشتری در آن هست، در محیطی باشم که اگر یک لغزشهایی از من وجود داشته باشد آن محیط سیستمهای اصلاحی داشته باشد مثلاً مراکز مشاوره داشته باشه، مددکار داشته باشه، همیاران سلامت روان داشته باشه (چون در دانشگاهها جدیداً یک مسئلهای که وجود دارد و برحسب گزارشها و اعلام نظرهایی که از دانشجویان گرفته شده، طرح بسیار موفقی بوده، تحت عنوان همیاران سلامت است) نتیجه عکس میشود.
-به نظر شما ساختار و محتواهای آموزشی در این آسیب چقدر موثر است؟
همان طور که در سئوال قبلی خدمتتان گفتم، دورۀ جوانی دورهای هست که فرد تشنه تأثیرپذیری از محیط است؛ بنابراین اگر ما در محیط به طور منظم بخواهیم یک محتوای آموزشی برای این فرد در نظر بگیریم، محتوای آموزشی که بر اساس ویژگیهای آن فرد باشد، یعنی در واقع من بخواهم در مورد یک دانشجو صحبت کنم و آن دانشجو ببیند که این فرد زبان حال من را بیان میکند، ویژگیهای من را بیان میکند، قطعاً گرایشش به سمت دریافت آن محتوا بیشتر میشود.
اگر یک واحدی باشد در راستای این که مثلاً زندگی دانشجویی چه اوضاع و احوالی دارد. بحث مربوط به این که در این بازۀ زمانی شما چه خلقیات و روحیاتی دارید؟ احتمال لغزشها در کجا هست؟ در واقع از دور یک بازنما و یک دورنمایی از زندگی فرد در آن بازۀ دانشجویی به او داده شود، شرایط به کلی تغییر میکند.
اگر به دانشجو بگوییم شما در این مقطع این خصوصیات را داری، این تلاطمها را داری، این چالشها را داری، این انحرافات ممکن است برای تو به وجود بیاید و از طریق این راه حلها میتوانی خودت را از انحرافات مصون بداری؛ قطعاً نمیتواند صد در صد دانشجویان را از انحرافات باز دارد، ولی میتواند تاثیر شگرفی داشته باشد. یعنی اگر بتواند از هر ده نفر دو نفر را از این انحراف باز بدارد، میتواند طرح خیلی موفقی باشد.
اگر در قالب یک درس عمومی باشد مثلاً زندگی دانشجویی، راههای جلوگیری از انحراف در دانشگاه یا هر عنوانی -که نیازمند یک برنامه ریزی و بحث کارشناسی و نیازمند این که اصلا محتوا چه چیزی باشد-، ولی محتوای کلی آن میتواند این باشد که فرد الان چه کسی ست؟ چه ویژگیها وخصوصیتهایی دارد؟ چه خطراتی او را تهدید میکند؟ و چگونه خودش را با این خطرات و آسیبهایی که ممکن است برایش به وجود بیاید ایمن کند؟
-بعضی از دانشجویانی که به مواد مخدر گرایش پیدا میکنند بحث مشکلات اقتصادی را حالا یا خودشان یا دیگران مطرح میکنند، این که مثلاً یک نفری از فشار اقتصادی و مشکلاتی که دارد- مثلاً مشکلات شخصی که دارد- به این سمت گرایش پیدا میکند، این را قبول دارید؟ یا رد میکنید؟
درست است. این صحبتی ست که در بیرون از دانشگاه هم مطرح میشود. این که گفته میشود فقر باعث اعتیاد میشود. انسان زمانی که با یک چالشی مواجه میشود، چالشی مثل فقر، چالشی مثل ناکامی، چالشی مثل نا امیدی از محیط دانشگاه، برای حل مسئله خود و برای طی کردن این چالش میتواند به دو شیوه پاسخ بدهد: میتواند یک راهکار منطقی انتخاب کند، میتواند یک راهکار هیجانی انتخاب کند.
آن زمانی که ما با ناکامی، چالش و مسئله مواجه میشویم، هیجانات هم در ما قطعاً شکل میگیرند. این هیجانات چیست؟ مثلاً زمانی که من (یک دانشجو) میبینم در مقابل دوستانم، هم کلاسی هایم، هم دانشکدهای هایم یک ضعفی دارم به اسم ضعف مالی- پوششم مثل آنها نیست، رفتارم مثل آنها نیست، امکانات و تجهیزاتی که در اختیارم هست مثل آنها نیست- قطعا احتمال این که به خودم برگردم و دچار یک ناراحتی شوم زیاد است.
حالا فرد به دنبال این هست که این ناراحتی و این هیجان غم را از خود دور کند. همان طور که گفته شد ممکن است یک راهکار منطقی داشته باشد که به آن مسئله محور میگویند- مثلاً دنبال کار (کار دانشجویی) میگردد که درآمد داشته باشد- یا راهکار هیجان محور داشته باشد؛ بنابراین پاسخهایی که فرد به این چالشها میدهد تا خود را از این غم رها کند یا مثبت اند (مثل ورزش کردن، مشاوره رفتن و...) یا منفی اند یعنی همان شیوههای هیجانی ناسالم که یکی از آنها مصرف سیگار است.
سیگار، چون حاوی نیکوتین است، آرام کننده و ضد درد است. بنابراین، چون فرد متحمل یک غم شده فرد را آرام میکند، ولی این یک راهکار هیجانی منفی است، زیرا درست است که در لحظه، غم فرد را کم میکند و به او التیام میدهد، ولی آیا این رهایی از غم و درد به صورت لحظهای ارزش این را دارد که فرد در بلندمدت یک مشکلی برای خود به وجود بیاورد؟ (ضرب المثل از چاله به چاه افتادن در این مورد صدق میکند).
-شما در سخنانتان به بحث تفریح اشاره کردید، به نظر شما کم بودن تفریح و سرگرمی در دانشگاهها میتواند در این مورد تاثیرگذار باشد؟
در دانشگاههای ما شادی و تفریح و سرگرمی در واقع برنامههای فرهنگی و پرکردن اوقات فراغت به اندازه کافی هست. اوقات فراغت را پر کردن به معنای این نیست که ما تجهیزات آن چنانی، سرمایههای هنگفت، طرحهای عمرانی بگذاریم.
یک فوق برنامه (تفریحی، فرهنگی، مذهبی و امثال این ها) میتواند از حداقلترین امکانات برخوردار باشد، ولی به شیو سالم اوقات فراغت فرد را پر کند. امکانات شاید کم باشد این درست است، ولی مهمتر از امکانات داشتن یک فکر و مدیریت برای ایجاد کردن یک محیط مفرح، ایجاد کردن یک برنامه فرهنگی، ایجاد کردن یک برنامه مذهبی مناسب با شرایط هست.
یعنی اگر یک مدیر، مدبر، کارآفرین و خلاق باشد از همین امکانات (که حداقل هم نیستند و مثلاً کمابیش در بیشتر دانشگاههای کشور زمین و تجهیزات و سالن و کانونها و آمفی تئاتر و... وجود دارد) میتواند متناسب با دنیای روانی و نیاز دانشجویان برنامههایی تدوین کند که آنها را جذب کند.
این که ما برنامه را بر اساس سلایق و باورهای مدیر تنظیم کنیم، قطعاً دانشجو کمتر به سمت آنها میرود. قبل از اجرای هر برنامهای باید در نظر بگیریم که این دانشجو در چه سنی ست؟ چه ویژگیها و مشخصههایی دارد؟ و به چه چیزی احتیاج دارد؟ و بر اساس آن برنامه (فرهنگی، ورزشی، مذهبی، هنری، سلامت، ...) داشته باشیم. همه اینها میتواند برای دانشجویان در واقع اوقاتی که تحت عنوان اوقات فراغت میگوییم را پر کند و کمبودی که ممکن است فرد بر اثر آن به سمت انحرافی مثل مصرف مواد کشیده شود را پر کند و دیگر فرد در ذهنش جای خالی برای فکر کردن و برای خالی کردن هیجان به شیوۀ منفی وجود نداشته باشد.
-با توجه به اینکه شما در وزارت علوم نیز از اعضای تیم بررسی آسیبهای گرایش دانشجویان به اعتیاد هستید و برای مقابله با آن تلاش میکنید. بفرمایید تا کنون وزارتخانه برای مقابله با این موضوع چه کاری انجام داده است؟
از آن جایی که این موضوع تبدیل به یک چالش شده است البته نه به آن صورت که بحرانی باشد، ولی قطعاً اگر پیشگیری کنیم خیلی بهتر است، زیرا طبق آمارها و ارقامهایی که وجود دارد، روز به روز بر فراوانی و میزان و شیوع و مصرف مواد و بحث مربوط به مصرف سیگار در دانشگاهها افزوده میشود؛ برای جلوگیری از این، قطعا کارهای زیادی انجام شده، متولی اصلی این حوزه مربوط به مراکز مشاوره و سلامت روان در دانشگاه هاست. از مهمترین کارهایی که در وزارت علوم پیگیری شده، بحث مربوط به طرح "پیام" (پیشگیری از مصرف مواد در دانشگاه) هست، آموزش مهارتهای زندگی به دانشجویان در دانشگاه که در آنجا یک سری دورهها برای مشاورین سراسر کشور (مشاورین دانشگاه ها) برگزار میکنند که ما چه راهکارهایی داشته باشیم از این که دانشجویانی که میخواهند به سمت مواد بروند، شناسایی شوند، چه خدماتی به آنها بدهیم.
مراکز مشاوره اکنون آموزشهایی را میدهند که طرح تقریباً خوبی است. دوم بحث مربوط به آموزش مهارتهای زندگی است که مشاورین را به لحاظ دانش در ارتباط با مهارتهای زندگی دانشجویی تجهیز میکنند و آنها را در دانشگاهها بیاورند و به صورت کارگاههای آموزشی و به همان صورتی که محتوای درسی باشد حتی به برای دانشجویان در خوابگاه ها، در محیط دانشگاه ها، در کلاسهای درسی، ولی به صورت غیردرسی (یعنی جزء واحدهای آموزشی تلقی نمیشود) برگزار کنند که چگونه از خودشان مراقبت کنند، چگونه قدرت نه گفتن را یاد بگیرند، چگونه بتوانند زمان خود را مدیریت کنند و چگونه بتوانند هیجانهای منفی خود را کنترل کنند و آموزش این چنین مهارت هایی.
طرح دیگری که نسبت به سایر طرحها موفقیت بیشتری داشته است، بحث مربوط به همیاران سلامت روان در دانشگاهها هست. این طرح چیزی مشابه تشکلهای دانشجویی است. به این صورت که تعدادی دانشجویان از رشتههای مختلف -که قاعدتاً بر حسب محتوا بیشتر دانشجویان رشتههای روانشناسی، مشاوره، علوم تربیتی، علوم اجتماعی بیشتر گرایش دارند- تحت نظر مراکز مشاوره دانشگاه، انجمنی را تشکیل میدهند، کاری که در واقع اینها انجام میدهند این است که تعداد زیادی از دانشجویان را آموزش میدهند داخل مجموعه دانشجویان، درخوابگاه، در محیطهای کلاس، در محیطهای آموزشی و سایر قسمتهای دانشگاه؛ افرادی که ممکن است در معرض خطرباشند، برحسب همان برآوردی که یک دانشجو میتواند انجام دهد و در لحظه بتوانند در حد توان خودشان یک راهنمایی، یک مشورت، یک نصیحت یا بهتر است بگوییم یک همدلی با وی انجام دهند.
-به عنوان آخرین سوال، به نظر شما بزرگترین مشکلاتی که در این مسیر هست و اجازه نمیدهد که کارها خوب پیش رود چیست؟
بر حسب تجربۀ خودم و گزارشی که دوستان در سایر نقاط عنوان میکنند و تاکیدی که حوزه اداره کل سلامت روان وزارت علوم بیان میکند، بحث ضمانت اجرایی طرحها و برنامههایی که در دانشگاهها ارائه میشود، بزرگترین مشکل کنونی است.
در حال حاضر ممکن است روانشناس، مشاور، و امثال افراد در حوزۀ بحث آسیبهای اعتیاد در دانشگاهها برنامههایی را طرح کنند و نیازسنجیهایی انجام دهند و تمامی این فعالیتها جدای از بحث مربوط به هزینههای مالی و امثال اینها که طبیعی است، نیاز به ضمانت اجرایی و حمایت مدیران دانشگاهی دارد که در حال حاضر در این بخش مشکلات جدی وجود دارد. به عبارت بهتر همه مطالعات و طرحها در مرحله عمل از ضمانت اجرایی خوبی برخوردار نیستند و در بیشتر موارد کامل اجرا نمیشوند.