از میان 4 جاشوی اهل کنارک چابهار که به تازگی از چنگ دزدان دریایی نجات داده شدند، تنها «شیرمحمد تابه زر» میتواند فارسی، البته با لهجه غلیظ بلوچی صحبت کند. سعید بلوچی، احمد بلوچی و «آدم» تنها نظاره گر گفتوگو هستند. تنها وقتی شیرمحمد از آنان میخواهد، اثرات شکنجه دزدان دریایی روی بدن خود را نشان میدهند. در لابی هتل انقلاب پای درد دل آنان از 4 سال اسارت و رنج نشستیم. اما روایت آنان، با خندههای بلند همراه بود، خندههایی به نشانه زنده بودن امید در دل و جان آنان. گویی پس از سالها سایه مرگ از آنان دور شده و آفتاب زندگی دمیده بود.
این ملوانان 22 نفر بودند که اواخر زمستان 93 سوار بر لنج سراج، از کنارک راهی اقیانوس هند و دریای نزدیک به سواحل سومالی شدند، جایی که بهدلیل عمق زیاد بیش از هر جای دیگری در منطقه میتوان ماهی صنعتی صید کرد. پس از 7 روز دریانوردی به 400 مایلی سواحل سومالی رسیدند. 15 روز صیادی کردند. عصر روز پانزدهم، وقتی برای بالا کشیدن تور و گرفتن روزی خود از دریا آماده میشدند، 15 دزد دریایی مسلح به سلاحهای نیمه سنگین همچون دوشکا، سوار بر دو قایق، لنج را محاصره کردند. با تیراندازی دزدان، جاشوها درون لنج پناه گرفتند تا اینکه ناخدا اعلام کرد کار از کار گذشته و لنج در اختیار دزدان دریایی است. جاشوها روی عرشه آمدند و 8 دزد مسلح را دیدند که لنج را در اختیار دارند. این آخرین باری بود که نور آفتاب و عرشه لنج را دیدند. تا یک سال و نیم بعد، همه آنان درون لنج زندانی شدند و تنها برای دستشویی میتوانستند روی عرشه بیایند. حمام کردن و پخت غذا، همه درون لنج بود. غذا، نه از دزدان دریایی، بلکه از آذوقهای بود که آنان برای این سفر دریایی بار لنج کرده بودند. وقتی از لنج خارج شدند، دیگر غذایی هم نبود. زیرا دزدان دریایی هرچند خود را مسلمان میخواندند، اما تنها پول را به رسمیت میشناختند و فریادهای جاشوها که ما مسلمانیم و اهل سنت، نماز میخوانیم و خدا و پیغمبر را قبول داریم، نمیشنیدند.
مطابق روایت شیرمحمد، در این یک سال و دوماه، لنج در فاصله 40 مایلی ساحل سومالی بود. دزدان دریایی برای رهایی از گشتزنی ناوهای جنگی لنج را به دو مایلی ساحل بردند. اما لنج در گل نشست و در نهایت از بین رفت و گروگانها نیز به ساحل منتقل شدند. روزها و شبهای شکنجه و بیغذایی از اینجا آغاز شد.
آغاز دو سال و 6 ماه شکنجه
مصیبت واقعی برای جاشوها شاید از اینجا آغاز شد. دزدان دریایی، شاید برای تقسیم غنایم، گروگانها را به دو گروه تقسیم کردند. «کرانی» یکی از سردستههای دزدان 4 گروگان که شامل ناخدا و مکانیک لنج، عبدو و وسیم بود را با خود به نقطهای از خاک سومالی منتقل کرد. بقیه گروگانها که 4 جاشوی آزادشده هم عضو آنان بودند، نصیب «عبدولی» دیگر سردسته دزدان شدند که به منطقهای جنگلی در عمق خاک سومالی به نام «الور» منتقل شدند. دوره حضور گروگانها در الور، دو سال و 6 ماه طول کشید. دزدان به پای ملوانان قفل زدند، آنان را در دو چادر جداگانه مستقر و همه را به درخت وصل کردند. تنها پای «گلاب» قفل نداشت، به این دلیل ساده که دیگر قفلی نبود تا به پای او بزنند. لنج که از دست رفت، مشکل کمبود غذا شروع شد. چیزی به اسم حمام وجود نداشت و تنها زمانی که باران میگرفت، جاشوها میتوانستند خود را با آب باران بشورند. در این مدت، وقتی دزدان دریایی پولی دریافت نکردند، انواع شکنجهها را روی گروگانها اعمال کردند تا خانوادههای آنان را تحت فشار قرار بدهند. در یک مورد، 15 روز تمام به آنان هیچ غذایی ندادند. تنها پس از فریادهای بیامان جاشوها بود که 2 لیوان برنج و سه لیتر آب بهعنوان غذا به آنان داده شد؛ بدون نمک، روغن یا پیاز. آنچه رنج گرسنگی را بیشتر میکرد، شکنجههای بیامان بود؛ کتک زدن، کشیدن دندان با انبر (دو دندان جلویی آدم را کشیدند)، خاموش کردن سیگار روی بدن، زخمی کردن با چاقو، زدن تبر به دست و پای ملوانان، شکستن دست و پا و گاهی هم گاز گرفتن زندانیان و کندن گوشت بدن آنان با دندان.
مرگ 8 ملوان در غربت سومالی
پس از انتقال گروگانها به خاک سومالی، با آغاز شکنجهها و گرسنگیها، 2 ملوان جان خود را از دست دادند. آنان را بدون غسل و کفن، با همان لباس و درست مقابل پای بقیه زندانیان، در عمق نیم متری خاک دفن کردند. پس از مرگ این ملوانان، گلاب که قفلی به پا نداشت، تصمیم گرفت فرار کند. او در یک شب بارانی، از الور فرار کرد و پس از 10 روز پیاده روی توانست به منطقه «پانتلند» سومالی برسد. او خود را به پلیس معرفی کرد و در نهایت پس از تأیید هویت او از سوی ایران، او در خاک اتیوپی به ایران تحویل داده شد. اما پس از فرار او، فشار بر دیگر زندانیان بیشتر شد. دیگر غذا ندادند. 6 نفر دیگر پس از فرار گلاب جان خود را از دست دادند. به گفته شیرمحمد، 2 نفر وقت صبح، دو نفر وقت ظهر و دو نفر وقت عشا از گرسنگی مردند. نام همه کشتگان شریف نوانی، ماجد نوانی، ابراهیم، صادق، عظیم، خالد، علی و اعظم است. غیر از شیرمحمد تابه زر، سه ملوان آزادشده هرکدام یک برادر خود را از دست داده و با چشم خود دیدند که برادر، چند متر آن طرفتر، بیهیچ رسم و قاعدهای به دل سیاه خاک سپرده شد.
آزادی ناگهان از راه رسید
در این مدت خانوادههای تهیدست ملوانان توانستند 45 هزار دلار پول جمع کنند تا به دست دزدان دریایی برسانند، اما این پول میانه راه از سوی دزدان دیگری سرقت شد و سر گروگان گیران بیکلاه ماند. نصیب گروگانها، فشار و گرسنگی بیشتر بود تا وقتی با خانوادههای خود صحبت میکنند، دشواری وضعیت آنان، خانوادهها را بیشتر به تکاپو بیندازد. در میانه چنین فشار و سختی که مرگ هر لحظه نزدیکتر میشد، ناگهان روزی که تنها دو نگهبان از گروگانها مراقبت میکردند، گروه آزادکننده که 8 نفر بودند از راه رسیدند و ضمن درگیری با گروگان گیران، توانستند ملوانان ایرانی را آزاد کنند و آنان را به شهر «الدیرا» سومالی منتقل کردند. مرحله انتقالی این 4 ملوان، از الدیرا به موگادیشو، چند ماه طول کشید. تنها در موگادیشو بود که شیرمحمد و دوستانش توانستند با خانواده خود صحبت کنند. مطابق روایت کارشناس پرونده، تماس نگرفتن با خانواده در این چند ماه آزادی، بهدلیل ملاحظات امنیتی و حفاظت از جان ملوانان بوده است. آنان سه روز پس از ورود به موگادیشو پایتخت سومالی، با هواپیما به فرودگاه نایروبی در کنیا و از آنجا به دوبی پرواز کردند.
روایت کارشناس پرونده از آزادی ملوانان
ملوانان نمیدانستند 8 نفری که برای آزادی آنان آمده بودند، چه کسی بودند و از کجا دستور میگرفتند. اما واقعیت این است که درست پس از بازداشت آنان، شورای عالی امنیت ملی این پرونده را به وزارت اطلاعات سپرد. لنج شیرمحمد و دوستانش، فروردین 94 دزدیده شد، اما شهریور این سال اتفاقی افتاد که باعث شد 5 دوست شیرمحمد، زودتر از بقیه آزاد شوند.
در این زمان میان دزدان دریایی و یک لنج ایرانی درگیری رخ میدهد که طی آن لنج ایرانی موفق میشود 5 دزد دریایی را دستگیر و به ایران منتقل کند. در این درگیری ناخدا کشته شد، اما این 5 دزد در نهایت با 5 ملوان ایرانی بازداشت شده معاوضه شدند. زیرا در آن زمان روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران با دولت سومالی برقرار بود و دولت توانست، بهعنوان ورود غیرقانونی به آبهای سومالی، برای آزادی این 5 ملوان با سومالی وارد مذاکره شده و از طریق مبادی رسمی و دیپلماتیک آنان را آزاد کند. از آن زمان تلاش و اقدامات پنهان سربازان گمنام امام زمان(عج) برای آزادسازی سایر ملوانان در جریان بود. حتی دو بار همه چیز برای اجرای عملیات آزادسازی مهیا بود که در آخرین دقایق لغو شد. از جمله اینکه در دو مرحله جداگانه، دو لنج ایرانی در نزدیکی سواحل سومالی مستقر شدند تا در صورت اجرای عملیات، ملوانان به لنج و از آنجا به ایران منتقل شوند که این طراحیها در نهایت عملیاتی نشد. فرصت برای عملیات آزادسازی مهیا نمیشد، تا اینکه نزدیک به 7 ماه پیش، یک تیم 8 نفره خود را به محل نگهداری گروگانها رساندند و پس از درگیری با نگهبانان، آنان را آزاد کردند. در این مدت، رفت و آمدها، محل استقرار و مواردی از این دست در رصد اطلاعاتی قرار داشت.
تهران برای نخستین بار!
دیدار 4 جاشوی آزادشده با وزیر اطلاعات، از قضا نخستین سفر آنان به تهران هم بود. شیرمحمد تابه زر، سعید بلوچی، احمد بلوچی و «آدم» نه پیش از این سوار هواپیما شده بودند و نه تهران را دیده بودند. اما حالا، از سوی سربازان گمنام امام زمان(عج)، از الورای سومالی به الدیرا، از آنجا به موگادیشو پایتخت سومالی، سپس نایروبی، بعد دوبی و در نهایت به تهران منتقل شدند. آنان هم در موگادیشو و هم در تهران، چند روزی پذیرایی شدند تا اندکی از اثرات ناشی از فشار و شدت گرسنگی از چهره و بدن آنان کاسته شود. شهروندان اهل سنت و بلوچ جمهوری اسلامی ایران، هنوز هم نمیدانند عملیات نجات آنان چگونه طراحی یا چگونه و از سوی چه کسانی اجرا شد. اما این را میدانند که از این به بعد، دیگر نزدیک آبهای سومالی هم نخواهند رفت.